تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران |
داود صفی خانی - رئیس قوه قضائیه در حاشیه جلسه سران قوا اعلام کرد: «دولت تعیین کند که سرمایهگذاری در کدام نوع تولید اولویت دارد.با هماهنگی موجود و همت مردم و کارگزاران نظام، گام بلندی در راستای تحقق شعار سال و حل مسائل اقتصادی، بهویژه بهبود معیشت مردم، برداشته خواهد شد. با همکاری مجلس، دولت، قوه قضاییه، بخش خصوصی و نهادهای مرتبط، سیاستها و مقررات بازنگری شوند تا در سال ۱۴۰۴ نسبت به سال گذشته، نتایج مطلوبتری در راستای تحقق شعار سال محقق شود.»
بیش از یک دهه است که شعار سال با مضمون اقتصادی است، شعاری که خط مشی اصلی برنامهریزیهای اقتصادی سال توسط دولت را نشان میدهد. اما تحقق این هدفگذاریها تا چه میزان در میدان عملیاتی شده و توانسته است به برنامههای اقتصادی کشور تبدیل شود و از همه مهمتر ثمرات آن را لمس کرد؟
در این بین همواره این نقد مداوم به برنامهریزیهای دولتها توسط مقامات و کارشناسان وارد میشود که عزم و اراده کافی برای تحقق شعار سال را ندارند و آن را ناشی از ضعف در پیگیری و برنامهها توسط دولتها میدانند.
همچنانکه رئیس قوه قضائیه هم با نگرشی در این زمینه به نوعی دولت را مسئول اولویتبندی سرمایهگذاریها برای تحقق شعار سال قلمداد میکند. از قضا این همان چالش جدی در سیاستگذاریهای عملیاتی پیرامون تحقق اجرای آن است.
برای درک بهتر این چالش به سراغ میلتون فریدمن معروف میرویم و درس مداد او را مرور میکنیم که چگونه با مفهومی ساده، عمق استراتژی موثر در این زمینه را بیان میکند:
فریدمن در داستان مداد درس استراتژی تولید و سرمایهگذاری میدهد، او میگوید: هیچ فردی در دنیا نیست که بتواند به تنهایی یک مداد بسازد! سخنی شگفت گفتهام: هرگز!
برای ساختن مداد، چوب آن از درختی در ایالت واشنگتن بریده میشود، برای بریدن آن تبری ساخته شده، برای ساختن تبر از فولاد استفاده شده و برای تولید فولاد سنگ آهن لازم بوده و نوک سیاه گرافیتی مداد هم احتمالا از معدنی در آمریکای جنوبی آمده است، سر قرمز پاکن کائوچویی مداد احتمالا از مالزی میآید و ....
در حقیقت هزاران نفر با هم همکاری کردهاند تا این مداد ساخته شود، آدمهایی که یه یک زبان سخن نمیگویند و پیرو حتی یک دین واحد هم نیستند و حتی ممکن است اگر همدیگر را ببینند از هم متنفر هم باشند!
وقتی به مغازه ای میروید تا آن مداد را خریداری کنید در حقیقت چند دقیقه از وقت خود را با چند ثانیه از وقت آن هزاران نفر مبادله میکنید!
چه چیزی آنها را وادار کرد تا در ساخت این مداد همکاری کنند؟ در این میان هیچ مامور دولتی نبود تا دستوراتی از اداره مرکزی صادر کند!
آن چیزی که عامل ساخت مداد بود، معجزه نظام قیمتها بود، عملیات غیر شخصی قیمتها بود که این آدمها را به همکاری تا این حد رسانید!
به این دلیل است که عملیات بازار آزاد تا این اندازه مهم است، نه فقط از این رو که کارآمدی تولید را افزایش میدهد بلکه به علاوه بر این که صلح و همدلی را در میان مردمان جهان میگستراند!
این مفهوم سادهای از بینش یک نظام سرمایهگذاری کارآمد است که با رویکرد اقتصاد بازار آزاد همه مکانیزمهای سرمایهگذاری را در جهت رفاه مردم تنظیمگری میکند. پیداست از فریدمنی که میگفت: اگر مدیریت یک شنزار را به بخش دولتی بدهید، بعد از مدتی با مشکل کمبود شن در آن شنزار مواجه خواهید شد.
این مفاهیم کلیدی که در راستای نفی برنامهریزی تمرکزگرایانه دولتیهاست درست برعکس آن چیزی که در کشور ما عملیاتی میشود یا میخواهد بشود.
البته اگر در فواید برنامهریزیهای موثر از ژاپن یا کره جنوبی برای توجیه استفاده میشود قاعدتا ابعاد آن باید روشن شود برای نمونه در دهه ۶۰ میلادی، ژاپن تحت فشار دولت آمریکا و صندوق بینالمللی پول، ملزم به آزادسازی بازرگانی خارجی شد. تکنوکراتهای ژاپن برای افزایش رقابتپذیری بنگاههای کشور، تشویق ادغام و ائتلاف در صنایع تولیدی را در نظر گرفتند تا با صرفههای ناشی از مقیاس بزرگ تولید و همکاریهای تجاری و فنیِ میانبنگاهی، در مقابل ابرشرکتهای آمریکا و آلمان غربی بتوانند دوام بیاورند.
این تصمیم محصول فکر بروکراتهای پشتِمیزنشینی نبود که از برج عاج به بخش خصوصی امر و نهی کنند؛ بلکه «همکاری» و «همفکری تنگاتنگ» تکنوکراتها با کارآفرینان بود که اطلاعات لازم برای سیاستگذاری را فراهم کرده، ادغامها و ائتلافها را به نحو احسن مدیریت کرد.
وزارت صنعت و تجارت ژاپن «گروههای گفتوشنود»ی ترتیب داد که در داخل آنها با صنعتگران دیدار و تبادل ایده کند، و در کنارش خودِ صنعتگران و بانکداران هم با همدیگر همفکریهای تجاری داشته باشند. وزارت صنعت با رهنمود بیانی، به صنعتگرانْ ادغام و ائتلاف پیشنهاد میکرد و با پرداخت تخفیفهای هدفمند مالیاتی و وامهای بزرگ در ازای ادغام، مقیاس تولید صنایع را گسترش میداد. در سال ۱۹۶۴، بانک توسعه ژاپن ۴ میلیارد یِن برای تشویق مالی شرکتها به ادغامیابی کنار گذاشت. در یک مورد، شرکت نیسان در ازای ادغامسازی شرکت پرینس، وام ۱۱.۱ میلیون ینی از بانک توسعه دریافت کرد.
این روندی است که در ژاپن توسط یک برنامهریزی نیمه متمرکز دولتی باعث توسعه صنایع و تولید در آن کشور شد.
همانطورکه ذکر شد پیشران این توسعه بازکردن اقتصاد و آزادسازی تجارت و از همه مهمتر ارتباط و استفاده از فناوریهای فراملی ژاپنی بود که عامل سرمایهگذاریها و توسعه ژاپن در نهایت شد.
حال سوال این است که آیا فکر میکنید این سیستم مداد فریدمن یا مدل توسعه ژاپن در ایران کار میکند؟ آیا سرمایهگذاری برای تولید در ایران منطقی و مفید است؟
پرواضح است صحبت از سرمایهگذاری برای تولید در کشوری که سازوکار قیمتی معیوبی دارد یعنی اینکه ما موضوع را جدی نگرفتهایم و بدون توجه و اصلاح زیر ساختها پیش میرویم.
واضح و روشن است گام اول سرمایهگذاری برای تولید حرکت به سمت اقتصاد آزاد است، احترام به نظام قیمتها و تحقق حقوق مالکیت است. در کشوری که اقتصاد آن دولتی است و همه چیز آن قیمتگذاری دستوری میشود سرمایهگذاری در تولید با چالشهای جدی مواجه است.
وقتی در اثر اقتصاد بسته و دستوری، قیمتها دستوری کنترل میشود، امکان ورود فناوریها و نوآوریهای شرکتهای فراملی و زنجیرهای از انتقال سرمایهگذاریها، دانش و تجربیات بسته است، از سوی دیگر دولت خود درگیر انواع ناترازیهایی است که از تامین برق، آب، گاز و ... را شامل میشود و دهها مشکل دیگر که سرمایهگذاری برای تولید را با مانع روبهرو میکند.
«فردریش هایک» میگوید: «ویژگی خاص مسئله یک نظام اقتصادی منطقی دقیقاً از این واقعیت ناشی میشود که دانش مربوط به شرایطی که باید از آنها استفاده کنیم، هرگز به شکل متمرکز یا یکپارچه وجود ندارد، بلکه تنها به صورت تکههای پراکنده و ناکامل از اطلاعات و اغلب متناقض، که در اختیار افراد مختلف است، یافت میشود. بنابراین، مسئله اقتصادی جامعه صرفاً مسئله تخصیص منابع «داده شده» نیست - اگر «داده شده» را به معنای در اختیار یک ذهن واحد بودن در نظر بگیریم که آگاهانه مسئله ایجاد شده توسط این «دادهها» را حل میکند- بلکه مسئله این است که چگونه میتوانیم بهترین استفاده را از منابعی که برای هر یک از اعضای جامعه شناخته شده است، برای اهدافی که اهمیت نسبی آنها را تنها این افراد میدانند، تضمین کنیم. یا به طور خلاصه، این مسئله استفاده از دانشی است که به طور کامل در اختیار هیچ فردی قرار ندارد.» (منبع:عصرارتباط)