کلیکهایی که تهران را اداره کرد

این پارادایم که از آن به عنوان «شهر هوشمند انسانمحور» یاد میشود، با بهرهگیری از تحلیل کلاندادهها (Big Data)، به مدیران شهری اجازه میدهد تا اولویتبندی منابع محدود را بر اساس نیازهای واقعی و توزیع جغرافیایی مطالبات تنظیم کنند و از سوی دیگر، با بصریسازی پروژهها و گزارشدهی آنلاین از پیشرفت طرحها، اعتماد عمومی را به عنوان اصلیترین مولفه سرمایه اجتماعی بازسازی کرده و مشارکت عمومی را تقویت کند.
در همین راستا طرح «من شهردارم» بر پایه مشارکت دیجیتال مردم، که در نیمه دوم سال ۱۴۰۱ در شهرداری تهران آغاز شد، اکنون در آستانه دوره چهارم، به مقام یک «قرارداد اجتماعی نوین» میان بلدیه و شهروندان ارتقا یافته است.
این پروژه که در گام نخست با مشارکت ۳۴۵ هزار نفری آغاز شد، امروز و در سال سوم اجرا از طریق جلب مشارکت ۲ میلیون نفری با اختصاص بودجهای معادل ۱۵ هزار میلیارد تومان، وارد فاز جدیدی شده است. در گزارش حاضر کم و کیف شکلگیری و پیشرفت این پروژه که اساس و محور آن با بهرهگیری و بومیسازی الگوهای مشارکت دیجیتال عمومی شکلگرفته، مورد بررسی قرار میگیرد.
- تبارشناسی یک تحول
بررسیها نشان میدهد «من شهردارم»، حلقه اتصال تهران به زنجیرهای جهانی است که در دهه ۸۰ میلادی از «پورتو آلگره» برزیل آغاز شد و به سرعت شهرهای پیشرویی همچون شیکاگو، هلسینکی، پاریس و مادرید را درنوردید.
در حالی که در مدلهای سنتی، مدیران شهری بر اساس حدس و گمان یا فشارهای سیاسی برای محلات تصمیم میگرفتند، «من شهردارم» منطق بودجهریزی را تغییر داد.
در این مدل جدید:
- شهروند: از جایگاه «مخاطب منفعل» و «مطالبهگر صرف» خارج شده و به مقام «شریک مدیریت شهری» و «تصمیمگیرنده» ارتقا یافته است.
- مدیریت شهری: نقش «پیمانکارِ صرف» را رها کرده و به «تسهیلگرِ اراده عمومی» بدل شده است.
- و در نتیجه: تصمیمگیری درباره نحوه هزینهکرد بودجه مدارس (مانند شیکاگو) یا پروژههای فرهنگی (مانند هلسینکی)، حالا در تهران برای انبوهی از مطالبات شهروندان تکرار میشود.
![]()
- شیوه اجرایی و عملیاتی طرح
در اکوسیستم طرح «من شهردارم»، سازوکار اخذ آرا از یک فرمپرکردن ساده فراتر رفته و به یک فرآیند «تصمیمسازی توزیعشده» تبدیل شده است. در این پلتفرم، هر شهروند تهرانی به مثابه یک «کنشگر شهری»، از طریق درگاههای دیجیتالی دسترسپذیر شامل سوپراپلیکیشن «شهرزاد» و یا سامانه جامع اینترنتی manshahrdaram.shahrzadcity.ir، وارد چرخه مدیریت میشود. این سامانهها به شهروند اجازه میدهد تا مطالبات خود را در طیف وسیعی از زیرساختهای حیاتی، از پروژههای سنگین عمرانی و ترافیکی گرفته تا ظرایف فرهنگی، ورزشی، اجتماعی و خدمات شهری، بدون واسطه ثبت و پیگیری کند.
در فاز بعدی مرحله «تثبیت و انتخاب» رخ میدهد؛ جایی که دادههای خام ورودی، پس از عبور از فیلترهای فنی و امکانسنجیهای کارشناسی (جهت اطمینان از قابلیت اجرا)، مجدداً به صاحبان اصلی شهر بازگردانده میشوند.
در این مرحله، فهرست پروژههای تایید شده به «همهپرسی محلی» گذاشته میشود تا اولویتهای اجرایی پایتخت، نه در اتاقهای دربسته، بلکه دقیقاً بر اساس «خرد جمعی» و نیاز زیستبوم هر محله تعیین شود.
لذا برخی نقدهای گذشته مبنی بر اینکه «دموکراسی تنها در پای صندوقهای رأی پایان مییابد» در این فرآیند به شهروند یادآوری میکند که قدرتِ نظر او، میتواند مستقیماً در تعیین مختصات جغرافیای زندگیاش (از جانمایی یک زمین ورزشی و بهسازی پیادهروها گرفته تا تامین روشنایی معابر و خلق بوستانهای محلی) جریان یابد.
- زبانِ اعداد؛ آناتومی یک جهش ۱۵ همتی
اما بر خلاف روالهای رایج، آمارها در «من شهردارم» صرفاً اعدادی خشک نیستند و نشان از ارتقای ملموس مشارکت شهروندان دارد. تحلیل روند ۳ دوره گذشته (جدول متن)، یک شیب صعودی تند را نشان میدهد که در ادبیات مدیریت، به آن «رشد نمایی» میگویند.

طبق آمار رسمی، تا پایان سال ۱۴۰۲، بیش از ۱۱۰۰ طرح عملیاتی شد و تا نیمه امسال این عدد به ۲۰۰۰ پروژه تکمیل شده رسید.
به عبارت دیگر وقتی اعلام میشود ۱۸ درصد از کل طرحهای عمرانی شهرداری تهران با نظر مستقیم مردم اجرا شده، یعنی ما با یک تغییر ساختاری در شیوه مدیریت شهری از طریق اشتراک و دریافت مستقیم نظرات مردمی مواجه هستیم.
- ترکیب فناوری و سفیران
یکی از نقدهای همیشگی به شهرهای هوشمند، مساله «شکاف دیجیتال» است. اما شهرداری تهران برای حل این معضل، مدلی ترکیبی (Hybrid) را برگزیده است:
الف) زیرساخت دیجیتال:
اپلیکیشن «شهرزاد» و سامانه manshahrdaram.shahrzadcity.ir، امکان ثبت نیازها در حوزههای متنوع (عمرانی، خدمات شهری، فرهنگی، حملونقل و…) را فراهم کردهاند. این دادهها پس از امکانسنجی فنی توسط اداره کل برنامهریزی، مستقیماً به رأی گذاشته میشوند.
ب) شبکه انسانی (سفیران خدمت):
همچنین برای جبران شکاف دیجیتال، برای اینکه صدای گروههای خاموش (سالمندان، اقشار کمبرخوردار و افراد فاقد سواد دیجیتال) شنیده شود، شبکه «سفیران خدمت» ایجاد شد.
- تعداد این سفیران از ۷۰۰ نفر در دوره اول به ۲۰۰۰ نفر افزایش یافته است.
- مأموریت سهگانه در دوره چهارم: این افراد اکنون ۳ وظیفه همزمان دارند: ۱. اطلاعرسانی خدمات، ۲. ثبت ایدههای شهروندان به صورت چهرهبهچهره و ۳. نظرسنجی درباره پروژهها.
این اقدام در کنار مشارکت در فضای صرفاً سایبری به پرسشگری چهرهبهچهره نیز کشیده شد.
- از فرهنگسازی تا کسب جایزه در بریکس
در این طرح اما همزمان با اقدامات اجرایی و عمرانی، فناوری با فرهنگسازی نیز پیوند خورده است. رونمایی از دو کتاب داستان «من یک شهردارم» و «شهر اَبَر تریلیونر» با محوریت نوجوانی به نام «پارسا تهرانی» (به قلم محمدصادق زمانی)، در همین راستا انجام شده است.
این حرکت فرهنگی که در افتتاحیه دوره چهارم (۲۴ آذر) رونمایی شد، تلاشی است برای انتقال مفاهیم مشارکت مدنی به نسل آینده.
طرح «من شهردارم» اما در خارج از کشور نیز مورد توجه قرار گرفته است و منجر به کسب جایزه جهانی نوآوری ۲۰۲۴ در اجلاس بریکس (مسکو) در بخش مدیریت شهری شد.
- ابهامات و پیشنهادات؛ ضرورت عبور به «عمقِ کیفیت»
طرح «من شهردارم» با عبور از مرز مشارکت ۲ میلیون نفری و تخصیص بودجه ۱۵ هزار میلیارد تومانی، اکنون از مرحله «آزمون و خطا» عبور کرده و به یک «ابرپروژه اجتماعی» تبدیل شده است. اما در نگاه سیستمی، رشد نمایی آمارها همواره با آسیبهای پنهان مواجه است. لذا برای ارتقای این سامانه از یک «صندوق رأی الکترونیکی» به یک «زیرساخت حکمرانی هوشمند»، پیشنهادات زیر بر اساس تحلیل شکافهای موجود در گزارش ارائه میشود:
- استقرار نظام «رصد مستقل» فراتر از خوداظهاری
گزارشها حاکی از تکمیل ۲۰۰۰ پروژه است. اما اتکای صرف به آمارهای درونسازمانی در پروژههای ۱۵ همتی، میتواند منجر به ایجاد ابهامهایی شود.
به همین جهت میبایست داشبورد باز (Open Data) برای نهادهای ناظر بیرونی، رسانهها و انجمنهای تخصصی ایجاد شود. «شفافیت الگوریتمی» نباید صرفاً به معنای نمایش مراحل بودجهریزی باشد؛ بلکه باید کیفیت فنی پروژههای اجرا شده (مثلاً دوام آسفالت یا استاندارد زمین بازی) نیز توسط شهروندان و کارشناسان مستقل در سامانه «امتیازدهی» شود. به عبارت دیگر چرخه نباید با «اجرا» تمام شود، بلکه باید با «بازخورد کیفی پس از اجرا» ادامه یابد.
- مدیریت ریسک در شبکه انسانی (سفیران)
افزایش سفیران به ۲۰۰۰ نفر برای پر کردن شکاف دیجیتال اقدامی هوشمندانه است، اما خطر سوگیری دادهها را نیز در پی دارد. وقتی ثبت ایده به صورت چهرهبهچهره انجام میشود، احتمال اعمال سلیقه سفیر بر شهروند ناآگاه وجود دارد.
استفاده از مکانیزمهای «کنترل کیفیت نامحسوس» برای عملکرد سفیران و آموزش آنها برای ایفای نقش «تسهیلگر بیطرف» و نه «مبلغ پروژههای خاص» ضرورت دارد. دراین راستا هدف باید توانمندسازی دیجیتال شهروند باشد، نه وابستگی دائم به واسطههای انسانی.
- پیوست رسانهای واقعگرایانه
اگرچه کسب جوایز بینالمللی مانند بریکس ارزشمند است، اما مخاطب نهایی شهروند تهرانی است. به همین منظور تمرکز بر «مستندسازی شکستها و پیروزیها» در کنار هم باید در دستور کار باشد. انتشار گزارشهایی که نشان دهد کدام ایدههای مردمی به دلیل موانع فنی رد شدهاند، به اندازه انتشار لیست پروژههای موفق، اعتمادساز است. شهروند باید بداند که «نه» شنیدن از سیستم نیز بر اساس منطق کارشناسی است، نه بیتوجهی.
و در نهایت اینکه فناوری در «من شهردارم» نقش «تسهیلگر» را به خوبی ایفا کرده است. اما برای بقای این طرح در دوره چهارم و فراتر از آن، باید از «شمارش آراء» به سمت «تحلیل اثرات» حرکت کرد. پایداری این قرارداد اجتماعی، در گروِ اثباتِ «کارآمدی عینی» است، نه صرفاً تولیدِ «دادههای دیجیتال.»
- نقش فناوری در افزایش مشارکت عمومی
و در پایان در تحلیل علمی مدیریت شهری، فناوری به عنوان یک «تسهیلگر سیستمی» (Systemic Facilitator) عمل میکند که با بازمهندسی ساختار تعاملات، نرخ مشارکت و شاخصهای رضایتمندی را ارتقا میدهد. این ابزارها از طریق پلتفرمهای دیجیتال، «هزینه فرصتِ» کنشگری را برای ذینفعان کاهش داده و با جایگزینی رابطهای کاربری (UI) ساده به جای بوروکراسیهای پیچیده، دسترسی به فرآیندهای تصمیمسازی را دموکراتیزه میکنند. نقش محوری فناوری در اینجا، تبدیلِ «نیازهای کیفی و پراکنده» به «دادههای کمی و تحلیلپذیر» است که امکان اولویتبندی منابع محدود را بر پایه الگوهای آماری دقیق و واقعگرایانه فراهم میسازد.
از سوی دیگر، زیرساختهای نوین، عدمقطعیت در اجرای پروژهها را از بین برده و شفافیت فرآیندی را تضمین میکنند. زمانی که یک سیستم هوشمند اجازه میدهد سیر گذار یک مطالبه از مرحله ثبت تا تخصیص بودجه و اجرا به صورت برخط پایش شود، انطباقِ خروجیهای مدیریتی با انتظارات واقعی شهروندان به حداکثر رسیده و حس «اثرگذاریِ سیستمی» در مشارکتکنندگان تقویت میشود.
و در نهایت نیز این چرخه بازخوردِ مثبت و مبتنی بر فناوری، علاوه بر بهینهسازی توزیع خدمات، پایداری تعامل میان شهروند و نهاد ادارهکننده شهر را بر مبنای کارآمدیِ عینی و تحلیلهای آماری تضمین کرده و میتواند تبدیل به یک الگوی ملی شود.