خرده روایت معلمها از مشکلات آموزش مجازی
در آخرین روز از هفته بزرگداشت مقام معلم، «مجله مهر» پای صحبت چند تن از دبیران نشسته که از سالهای آموزش مجازی و آموزش حضوری بعد از آن روایت کنند.
دوران شیوع کرونا و تعطیل شدن آموزش مجازی برای معلمهاف دورانی پر از تجربه بود. تجربههای تلخ و شیرین. هر معلم در تخصص خودش و با توان و تجربه خودش تلاش میکرد که شرایط کلاس را از سطح موجود به سطح بالاتری ارتقا بدهد. در این میان بعد از برگزاری مستمر دو سال آموزش از راه دور، با گفتگو با چند تن از معلمان باسابقه در دروس مختلف و پایههای متفاوت، پای درد دل آنها نشستیم و به نکاتشان گوش دادیم.
دبیر زیست کلاس یازدهمیها
بهترین تجربه من بعد از این مدت این است که یادگیری باید در حضور استاد و با حضور فیزیکی او باشد تا هر دو طرف استفاده کنند و این انرژی ذاتی باعث میشود که فرایند برای هر دو طرف خیلی بهتر انجام شود و نتیجه چند برابر باشد. بهعینه دیدم دانشآموزی که در کلاس حضوری هست، عمیقتر و دقیقتر درک میکند. فقط شنیدن صدا و دیدن تصویر خوب نیست. حضور مهم است!
برای من ارتباط با کلاس مجازی خیلی سخت بود. سعی میکردم همان شوخیها و همان تدابیر کلاس حضوری را برای بچهها فراهم کنم. تا در همان جلسات اول رابطه و صمیمیت برقرار شود. اما درصد موفقیت این تلاش خیلی کم بود. بعداً که بچهها را میدیدم و در یک جلسه برای امتحان یا کلاس حضوری پیش هم بودیم، دانش آموزانی که یکسال از پشت سیستم باهم تعامل داشتیم و اشکال پرسیده بودند و درس یاد گرفته بودند، با من سخت ارتباط چشمی برقرار میکردند. این مهم را با تاکید دریافتم، من آدم تدریس مجازی نبودم.
ما در مواجهه حضوری با هم مثل غریبهها بودیم. با ماسک هم که اوضاع بدتر بود. چهره هم معلوم نبود و باید از روی تن صداها همدیگر را میشناختیم. بعضی اوقات که همین صداها هم برای من قابل تشخیص نبود. میایستادیم یکی دو دقیقه فقط نگاه میکردیم و بعد از اینکه نمیتوانستم تشخیص بدهم، میپرسیدم: «شما کدام دانشآموز کلاس من هستی؟» و این اصلاً خوب نبود.
اذیت کنندهترین خاطره، قطع شدن وسایل ارتباطی بود. اینکه بچهها یاد گرفته بودند به روشهای مختلف نتشأن را قطع کنند و وقتی صدایشأن میزدیم بهجای پاسخ، باقی حاضرین میگفتند: «نتش قطع شده و یا از کلاس افتاده بیرون و من مجبور میشدم که از یک دانشآموز دیگر که همیشه برای پاسخ به سوالاتم آماده بود، برای بار دوم و سوم و چهارم پرسش کنم. با این روند دانش آموزان ضعیف، ضعیف میماندند و قویها قوی. اما سر کلاس حضوری اینطور نیست. با ترفندهای مختلف میتوان دانشآموز ضعیف را وادار به درس خواندن کرد و یا حداقل اینکه مشکلش را فهمید و در جهت رفع آن به او کمک کرد.. مشکل مطالعاتی، خانواده، حافظه و…
رشد مفیدی که در آموزش مجازی دیدم امکان استفاده از فیلمها و تصاویر خوب که قبلاً دسترسی کمتر داشت، بود. حتی پیش آمد که سوال ناگهانی یک دانشآموز را با دانلود آنی یک فیلم پاسخ بدهم.. البته همین هم با این شرط اتفاق میافتد که دانشآموز تمرکز روی کلاس داشته باشد و دل به کلاس داده باشد.
دبیر علوم کلاس هشتمیها
در این سالها، چیزی که برایم شاخص بود این بود که بچهها دنبال بهدست آوردن «چیزی» هستند نه فقط درس، مثلاً «ارتباط!» ارتباط با معلم یا ارتباط با دوستان و با پیدا کردن دوستان و همکلاسی جدید، این نیاز برطرف میشود. یا بچههایی که بهدنبال یافتن پاسخ برای سوالاتشان هستند و از این راه برای این کشف تلاش میکنند و راهشان را خیلی خوب و زود در این فضا پیدا میکنند.
من واقعاً در هر لحظه کلاس به این فکر میکردم که آیا بچههایی که آنطرف نشستند دارند مرا میشنوند؟ آیا به من توجه دارند؟ آیا من توانستم کلاس را اینقدر جذاب کنم که بچهها توجهشان در زمان کلاس به من باشد؟ من میخواهم از آنها توجه بگیرم و این خیلی فکر من را مشغول میکرد. ارتباط چهره به چهره با همه بچهها و در همه زمانها ممکن نبود، اما در کلاس حضوری در یک لحظه میشود تصمیم گرفت یک فعالیت جدید و کار جدیدی کرد و از بچهها بازخورد گرفت. در فضای مجازی چون از حال و هوای همه بچهها اطلاع نداری این کار ممکن نبود و خیلی سخت مقدور میشد. من سعی داشتم مشارکت همه دانش آموزان را جلب کنم اما نمیدانستم با این فعالیت توانستهام این کار را بکنم یا نه؟ نکته مهم برای من این بود که به تواناییهای بچهها بیشتر ایمان آوردم. فهمیدم بیشتر خودم را باید بهعنوان تسهیلگر سوق دهم تا آموزش دهنده به صورت مستقیم. یعنی با تسهیلگری و همراهی در کنار بچهها باشم تا یک یاد دهنده صرف!
در کلاسهای مجازی بچهها در هر جلسه تصویر را میدیدند ولی من همه دانشآموزان را هر جلسه نمیدیدم و این سخت بود. اما نکته جالبی که دیدم این هست که بعد از یک دوره ارتباط مجازی با هدف آموزش از راه دور، بچهها را که میدیدم خیلی ذوق داشتند از این دیدار. مثل یک آشنای قدیمی!
اگر دوران دوری اتفاق نمیافتاد کشف استعداد و توانایی بچهها برای من به این زودی اتفاق نمیافتاد. من دریافتم که «میشود جور دیگری فرایند یادگیری اتفاق بیافتد و کلاسهای حضوری ما هم میشود متفاوت باشد»، این یک کشف مهم بود برای من. مهم است که بچهها را به سمتی سوق دهیم که خودشان مسئول یادگیری خودشان باشند و خودشان انگیزه داشته باشند برای یادگیرنده بودن و ما فقط همراه و کنارشان باشیم. بچههایی بودند که در کلاس حضوری ارتباط در کلاس با آنها راحت نبود و مشارکت خوبی نداشتند در حالی که آموزش مجازی شرایط را مهیا کرد برای شکوفایی تواناییهایشان.
دبیر فیزیک کلاس هفتمیها
وقتی که کلاسها مجازی شد، دانش آموزانی که در هر حالتی اگر رهایشان کنی، درسشان را میخوانند، مشخص شدند. یعنی اینکه یک سری از بچهها تحت هر شرایطی درسشان را میخوانند و یکسری باید کلی امکانات برایشان فراهم شود تا شاید درس بخوانند. با انگیزهها از بی انگیزهها مشخص شدند. دستاورد دیگر هم این بود که یک سری دانشآموزان در شرایط مجازی بهتر شدند و حسنش ارتباط نزدیکتری بود که با من میگرفتند. در آموزش حضوری از صبح تا ظهر در مدرسه ما را میدیدند و با ما ارتباط داشتند اما به محض خروج از این ساختمان، ارتباط قطع میشد. این نمونه یک تعامل با محدودیت اداری بود. اما بعد از کرونا، شب و نصف شب، پیغام بده و جواب بگیر. عکس بفرست و عکس بگیر. گره خوردن زندگیهایمان با هم و قویتر شدن روابط. من برخلاف نظر بسیاری از همکارانم، موافق این نیستم که روابط ضعیف شد. اتفاقاً فکر میکنم که بچهها خودشان را در زندگی ما احساس میکردند و ما هم در زندگیهای آنها وارد شدیم و بهنظر من درک متقابلمان بیشتر شد. دوستانه و عمیقتر شدن ارتباطات با بچهها اتفاق خوبی بود که افتاد. بچهها هم حسشان نسبت به معلمها عوض شد.
در ایام کرونا یک هفته بیمارستان بستری شدم و یک هفته کلاسهایم کنسل بود. در شرایط مشابه در دوران آموزش حضوری فقط دو روز با آنها کار داشتم. هیچکس شاید نمیپرسید که چرا نیامدی؟ اما در این شرایط وقتی بچهها فهمیدند کلاسهایشان تشکیل نمیشود (به مدرسه گفته بودم به بچهها دلیل غیبتم را اعلام نکنید. فقط بگویید تشکیل نمیشود.) ولی این گوشی من از پیغامهای محبتآمیز بچهها آرام نمیشد.
یا مثلاً در ماه رمضان تا سحر که بیدار بودم و جواب بچهها را میدادم، آنها هم میفهمیدند که معلم بیدار است و دارد جواب بچهها را میدهد. تا حدی که میگفتم سحری بخور بعد بیا. او میگفت: «من مزاحم سحری خوردن شما نباشم» ارتباط من با دانشآموزانم خیلی عمیقتر شکل گرفت. البته من نمیگویم مجازی بهتر است، نه! مجازی مزایایی داشت که حضوری اصلاً ندارد.
ورود به آموزش مجازی برای یک سری از خانوادهها سخت شد. شاگردی داشتم که برادر مریض در خانه داشت، بهخاطر مشکل برادرش برایش سخت بود دوربین روشن کند یا میکروفن، از ترس اینکه هر آن ممکن بود برادرش ناگهان از خودش صدایی در بیاورد و یا یا در تصویر بیاید و یا یک ادایی در بیاورد. در این نوع از آموزش، این آدمها دچار مشکلات بیشتری شدند.
کشف مهم من این بود که معلم و شاگرد ارتباط خیلی بهتر و باکیفیتتری میتوانند داشته باشند اما قانون حاکم در مدارس (تابهحال) مانع این ارتباط بوده است. شماره معلم را داشتن و ارتباط خارج از فضای مدرسه با معلم و… در دوران تحصیل ممنوع بود. دست و بال ما برای ارتباطگیری بسته میشد.
دبیر زبان کلاس دهمیها
در مجموع از کلاسهای آنلاین خیلی راضیام چون فرصت آزاد بیشتری دارم. من از قبل هم تمام فایلهای تدریسم آماده بود و حتی قبل از کرونا از امکانات دیجیتال استفاده میکردم. کرونا فقط باعث شد در کار نظم بیشتری داشته باشم و با سلیقهتر ارائه بدهم و نسبت به شرایط حضوری «زمان هدر رفته» کمتر بود. تمرینهای بیشتری کار میکنم. آزمونهای آنلاین خیلی خوبی دارم. میتوانم همانجا سر کلاس بفهمم بچهها نکات ارائه شده سر کلاس را فهمیدند یا نه و مشکل را پیدا کنم.
مجازی فرصت خیلی خوبیست. در بعضی بخشها برای آموزش، موفق تر هم هست. دسترسی به محتوا و منابع خیلی راحتتر است، مخصوصاً در درس من. گروه بندی کلاسها در ادوبی (یکی از پلتفرمهای برگزاری کلاس آنلاین) خیلی خوب و راحت امکان پذیر است. کار با دانشآموز در دنیای مجازی باعث شد نرم افزارهای خوب را یاد بگیرم. پادکستهای خوبی آماده کردم و تجربههای خوب تعاملی گرفتم. تنها تجربه بد یا اذیت کننده من آزمون لیسنیگ (شنیداری) بود و سرعت اینترنت که خیلی اذیت کننده بود. زمان محدود بود و نت خراب. کاملاً برایم چالش بود. چند بخش را در کلاس اجرا کردم که جایگزین خوبی برای این بخش کلاس حضوری باشد.
بعضی بچهها تکالیف را سخت انجام میدهند. موضوع همیشگی من این است که بچهها خیلی ادعای زبان دارند و در کلاس حضوری سوال را میپرسند و معلم را محک میزنند و تازه در این مرحله به معلم اعتماد میکنند. اما در کلاسهای مجازی این روند اتفاق نمیافتد و اعتماد به معلم زبان سختتر اتفاق میافتد. مهمترین نقطه ضعف کلاس آنلاین نداشتن ارزشیابی قابل استناد است.
مشاور آموزشی یازدهمی
در دوران مجازی درسهایی مثل ادبیات و تاریخ و.. که میشود برایشان از فیلم و مستند استفاده کرد، تدریس آنلاینشان راحتتر است. درسهای تئوری توفیقات بیشتری داشتند تا درسهای اختصاصی و فهمیدنی. اما از نظر من خانوادهها بیش از آن چیزی که فکر میکردم به بچهها اضطراب میدادند و اگر بچهها را رها میکردند، آرامش بچهها بیشتر بود.
دبیر ریاضی دهمیها
دستاورد در ارتباط معلم شاگردی: رابطه خودم با معلمهایم خیلی خوب بود و الان بعد از ۵۰ سال با معلمهایم و جمع بچههای همدورهمان در ارتباطیم. همین الگو برای ارتباط با دانش آموزانم هم وجود داشته است. اما! کرونا عامل منفی بود در این قضیه. ارتباطگیری عمیق ممکن نیست. ارتباط چشمی و حسی برقرار نمیشود. ارتباط در این فضا یک ارتباط سوری و سطحی است فقط. این موضوع را از کسانی که مادر و خواهر و عمه و خالهشان قبلاً شاگرد من بودند شنیدم. بعضاً میگفتند: «خانم ما شنیدیم شما خیلی گرم ارتباط برقرار میکنید اما اینجا (کلاس آنلاین) اصلاً این حس را نداریم. کلاس هایتان خیلی شاد بوده است و در آن خیلی خوش میگذشته، الان چرا اینطور نیست؟»
با تعدادی از بچهها که مسئله داشتیم، سعی کردیم با هر ترفندی که خودم یا مشاور و یا مدرسه میدانستیم ارتباط برقرار کنیم، اما اصلاً نتوانستم. حتی از قاب دوربین هم نتوانستم ببینمشان. یکی از مشکلات بچهها این بود که با دیدن خودشان در قاب کلاس حس «من چقدر زشتم!» را داشتند و برایشان موضوع به حدی پررنگ بود که در پاسخ دادن به من تأثیر مستقیم داشت. این معضل تا حدی بود که دانش آموزی داشتم که در کل سال دوربین روشن نکرد و ارتباطمان برقرار نشد. آزاردهندهترین مطلب این است که آدم نمیداند با موجود زنده طرف هست یا لبتابی که شنونده ندارد! صاحبش یا خواب است یا میخورد و مینوشد و یا بیننده تلویزیون و… است. من که سعی میکردم این «جماعت پریشان حال و خواب» را به وجد بیاورم پس از تکنولوژی مدد گرفتم. شروع کردم به گروه بندی و آزادی عمل میدادم. حتی بیحجاب (برخلاف قوانین مدارس دخترانه) و.. سعی میکردم فضا را به گونهای بچینم که چند نفری باهم به بحث بنشیند.
کشفی که رخ نمیداد چه بود؟ این همه تبلیغ و پروپاگاندا در مورد آموزش مجازی و.. اهمیت کلاسها و سمینارهای مجازی و.. به ما ارائه دادند. مطالبی که قبلاً میدانستم هیچ! آموزش ۱۰۰% و همینطور کار پرورشی در فضای مجازی هیچکدام موفقیت ندارند. حتی کسانی که جایگزینی مجازی رو پذیرفته بودند، الان دیدند که نه! هیچ چیزی جای آموزش حضوری را نمیگیرد. برای خودم هم رشدی که بود آموزش نرم افزارهای خوبی بود که دارم الان با آنها کار میکنم. به جرأت میگویم هیچ درسی را مجازاً بهتر از حضوری نمیشود یاد گرفت. مگر اینکه مخاطب ما دانش آموزی باشد که خودکار باشد و هر شرایطی پیش بیاید درسش را میخواند، روی او تأثیر گذار است.
دبیر فیزیک یازدهمیها
اگر آموزش مجازی اتفاق نمیافتاد این همه کلیپهای خوب نداشتیم. برای آن دسته از دروسی که خواندنی است و وقت بچهها سر کلاس دارد الکی تلف میشود یا درسهایی که خیلی مواقع وقت تلف کنی هست، خوب شد. اما در درسهایی مثل فیزیک هیچ رشدی نمیبینم. بچهها در عرض یک ساعت آموزش حضوری درس را یادمیگیرند اما در خانه باید شش-هفت بار فیلم را ببینند تا شاید یاد بگیرند.
اذیت من این بود که فیلم یک آزمایش را چند بار گرفتم تا بالاخره بعد از آن چند بار، نکته مد نظرم در فیلم خوب بیافتد. خسته میشدم. کلافه میشدم. در حالیکه با آزمایش حضوری، بچهها یک بار آزمایش را میدیدند و تمام! جالب این بود که بچهها هنگامی که مرا میدیدند، میگفتند: «ا؟؟ شما اینطوری هستید؟» احساس عجیبی بود که طرف را میشناسی ولی نمیشناسی.
در آموزش از راه دور ارتباطگیری خیلی سخت شده است. تعامل با بچهها و اینکه شخص به شخص باید ارتباط داشته باشید. با کسی که خودش نخواهد، نمیتوانید ارتباط بگیرید. ارتباط با بچهها به انتخاب آنها مربوط میشود نه به تلاش معلم.(منبع:مهر)
- ۰۱/۰۲/۱۹