خسارات و مخاطرات اینستاگرام
داود صفی خانی – امروزه نقش علوم انسانی در فناوریها برخلاف تصور عمومی، بسیار بارز و برجستهتر از گذشته است و غولهای فناوری دنیا با درک عمیقتر این موضوع و نکات بسیار ظریفی که در دل آن نهفته است تلاش میکنند تا خلأ میان ارتباط و اختراع را با دخالت دادن متخصصان علوم انسانی به ظرافت پر کنند.
به تعبیر دیگر علوم انسانی زبان و امکانی به فناوری برای تبدیل کردن احساسات به اندیشه و عمل، برای خلق محصول نهایی میدهد.
هر چقدر کیفیت این فرایند بالاتر باشد در نتیجه محصول نهایی نیز تاثیرگذاری عظیمتری خواهد داشت. پدیدهای که به نظر میرسد در بعد سوشال مدیا، کارکردهای نقش علوم انسانی در طراحی و پیریزی اولیه ساخت آنها میتواند نقش مخرب و حتی خطرناکی برای کاربران داشته باشد! اما چگونه؟
تحقیقاتی که در آمریکا، کانادا و انگلیس و جوامع مختلف انجام شده، نشان میدهد میزان افسردگی، اضطراب مردم از سال 2012 به بعد با رشد و جهش نگرانکنندهای مواجه شده است.
براساس آن گروهی از محققان، در حال تحقیق روی نقش سوشال مدیا در وقوع این اتفاق هستند چون معتقدند نقش شبکههای اجتماعی در این اتفاق مهم و خطرناک بسیار برجسته است.
جاناتان هایت از محققان فعال در این حوزه میگوید “رشد این چنینی در نمودار خودکشی و آسیبهای روانی، بسیار خطرناک و قابل تامل است و اگر فرضیه ما درست باشد که به نظر میرسد درست است، جامعه انسانی با مشکل بزرگی دست به گریبان است.
هایت میگوید هر جایی که نوجوانان بتوانند عکس از خود منتشر کنند به نحوی که آشنا و غریبه بتوانند در مورد آن نظر بدهند و رتبهبندی صورت بگیرد، احتمالش زیاد است که باعث آسیب زدن به فرد بشود.
از طرف دیگر اما مدیران فیسبوک و اینستاگرام این ادعاهای هایت را با مطالعاتی که خود انجام دادهاند، رد میکنند.
مشخصا در خصوص اینستاگرام، به گفته هایت، دامنه آسیبها بیشتر است و علت آن را فرایند دامنه ارزیابی گستردهای میداند که اینستاگرام در ذات خود برای کاربران پدید آورده است.
در کشور ما هم البته در مورد آسیب شبکههای اجتماعی مطالب متعددی منتشر شده است که متفاوتتر از مطالب بالا است اما به نظر میرسد دامنه آسیبها در کشور ما گستردهتر باشد.
از این رو بهطور مشخص اگر به اینستاگرام بپردازیم، آسیبهای گفته شده در این تحقیقات بارزتر است.
در واقع اینستاگرام از همان ابتدا ساخته شد تا کاربران به کمک آن بتوانند موضوعات را قشنگتر، جذابتر و جالبتر از حد واقعی نمایش دهند!
اگرچه شاید سازندگان آنها در ابتدای امر افکار شیطانی نداشتند یا آسیبهای گفته شده را تخمین نمیزدند.
ایجاد نارضایتی از زندگی، ترس از جا ماندن، اعتیاد به دوپامین (یک ماده شیمیایی و تحریکپذیر در مغز است که به عنوان یک انتقالدهنده عصبی شناخته میشود و وظیفه آن انتقال سیگنالهای سلول عصبی در مغز است) از جمله پیشرانهای اصلی کاربران شبکههای اجتماعی هستند که اینستاگرام میتواند بر آن تاثیرات متعددی داشته باشد. وقتی چیزی که ما تصور میکنیم خوب است باعث فعالسازی نورونهای دوپامین میشوند. به همین دلیل، افراد برای دریافت نورون دوپامین کافی به لذتها و پاداشهای مختلف نیاز دارند و یکی از مهمترین عملکردهای این انتقالدهنده عصبی، ایجاد سرخوشی و لذت است که مغز ما به رفتارهای خاص ربط میدهد و این چرخه بهطور مکرر تکرار میشود.
از نظر نگارنده خارج از فواید کلی سوشال مدیا و مشخصا اینستاگرام که موضوع بحث ما نیست، به طور مشخص در کشور ما به نظر میرسد هدف اولیه بهوجودآورندگان اینستاگرام برای بخش قابل توجهی از کاربران به بیراهه رفته است و اینستاگرام به فضایی برای تغییر قلب واقعیت، صحنهآرایی و صحنهسازی واقعیت، مبدل شده است.
به همین دلیل است که به شکلی زننده با محتواهایی مواجه هستیم که تداعیکننده نوعی عقدهگشایی از سبک زندگی است که آن را تصنعی، غیرواقعی و غلوآمیز جلوه میدهد و قلب واقعیت را به شکل تلخی در جهت آسیبهای گفته شده در بالا هدایت میکند.
از این جهت به نظر میرسد طراحان ابتدایی اینستاگرام با کمک گرفتن از دانش علوم انسانی و با ظرافت دقیقی که از روانشناسی انسانها بهدست آوردهاند، برای محبوبیت بیشتر این پلتفرم، مسایلی همچون عطش دیده شدن، یا به نوعی عطش خوب، زیبا و رویایی دیده شدن را در تار و پود اولیه طراحی آن لحاظ کردهاند تا از این طریق بتوانند با پوشش این عطش بیپایان، راههای محبوبیت و کسب درآمد را آسانتر و سریعتر طی کنند.
شوپنهاور فیلسوف آلمانی معتقد است: «آدمیان غالبا بیبضاعتاند، یعنی چیزی ندارند که ملال، ناراحتی، ناخوشایندی و نفی شخصیت را که حاصل معاشرت با آنان است، جبران کنند. از این رو گردهماییها معمولا طوری هستند که آنکس که تنهایی را برمیگزیند سود برده است. افزون بر این، جامعه به منظور عرضه کردن جایگزینی برای برتری واقعی، یعنی برتری فکری، که تحمل آن را ندارد و نیز به ندرت میتوان یافت، برترهای جعلی و قراردادی وضع کرده که بر پایه مقرراتی خودسرانه بنا شدهاند و به طور سنتی در میان طبقات بالا رواج دارند و مانند اسم شب دستخوش تغییرند. این همان چیزی است که آداب معاشرت و مُد نامیده میشود. ولی هنگامیکه این برتری با تفوق واقعی روبهرو میشود، ضعف آن آشکار میشود.»
از این زاویه شاید بشود رفتار بعضی کاربران را که در فضای اینستاگرام مشغول بنا نهادن برتریهای جعلی و صحنهآرایی واقعیت برای مخاطب هستند تحلیل کرد و از طرفی ظرافت کار طراحان اینستاگرام را با شرحی که گفته شد، کشف کرد!
اما سوال اصلی این است که چگونه میشود از آسیبهای اینستاگرام دور ماند و آن را کنترل کرد؟ واقعیت آن است که بیشتر انسانها به شدت دنبال دیده شدن هستند، عطش بیپایان دیده شدن و القای حس برتریجویی در جمع و محفلها گریزناپذیر است.
بنابراین همانطور که گفته شد از طرف دیگر این موضوع اتفاقا یکی از ارکان و بنیان طراحی اینستاگرام است و به تعبیری سازندگان آن با شناخت دقیق و کامل روانشناسانه از این عطش بیپایان بنای طراحی و ساخت آن را پیریزی کردهاند.
از این رو به دلیل توجه به بخش مهمی از روانشناسی انسانها و تلاش در سیراب کردن آن، کنترل این پدیده عملا امکانپذیر نیست و تنها راهحل، بسط آگاهی است تا حداقل کاربران با آگاهی از شرح آسیبها بتوانند از آثار مخرب آن در امان باشند و در این زمینه دخالت دولتها، فیلترینگ و مسایلی از این دست راهحل مناسبی نیست و نخواهد بود و همواره جایگزینهای دیگری با همین کارکردها وجود خواهد داشت.(منبع:عصرارتباط)