خودپرداز دزد هم آمد
|
شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ب.ظ |
۰ نظر
شبنم کهن چی -سر کوچه پایینی یک عدد صندوق صدقه است و تا وقتی سر کوچه پایینی یک عدد صندوق صدقه است، من هر چند روز یک بار آقا سیخی را میبینم. اسمش را نمیدانم، شاید خودش هم یادش نیاید چون بعید میدانم کسی صدایش بزند. من خودم چند بار دیدم آقایان رهگذر به جایی اینکه صدایش بزنند و بپرسند «دوست عزیز با سیخت چه میکنی؟» با آوایی نامناسب از حروف ندایی مانند «آهای»، «هوی» و کلمات دیگری صدایش میزنند که بهتر است به دلیل جلوگیری از تشویش اذهان عمومی از نوشتن آنها خودداری میکنم.
داشتم میگفتم من اسم فرد مذکور را نمیدانم، لذا برایش اسم گذاشتم: آقا سیخی. ایشان با یک کیسه پارچهای بزرگ کبود – میگویم کبود چون احتمالا کرم رنگ بوده و از بس روی زمین کشیده شده یا جای کثیف گذاشته شده به دودی تغییر رنگ داده است- در تاریکی ظاهر میشود. یعنی نمیبینیاش، بعد یهو کنار صندوق سر کوچه پایینی میبینیاش در حالی که سیخش را به دقت نگاه میکند تا انحنای لازم را داشته باشد.
این تعریفها را کردم که بگویم زمانه عوض شده. آقا سیخی ته تهش با آن سیخ کج و کوله از صندوق صدقه چقدر میخواهد بیرون بکشد؟ آن هم با آن اسکناسهای کهنهای که اغلب ما برای خلاص شدن حواله صندوق میکنیم. کلش میشود یک قاشق از آش در جاش. زمانه عوض شده آقا، این روزها آش را با جایش میبرند.
هر چند علم پیشرفت کرده و دزدهای محترم میتوانند با هک کردن حسابهای بانکی، ارسال پیامکهای کلاهبرداری حتی از داخل زندان، اقدام به دزدی کرده و به نرخ روز دزدی کنند، اما یک حالا یک مقام مسوول پلیس خبر داده در کرمان دو دزد کلا خودپردازهای بانکی را میزدند زیر بغل و با خود به خانه میبردند! میدانم، الان با خودتان فکر میکنید «دزدها پیشرفت کردن!». اما اگر یک سرهنگ در شیراز این خبر را اعلام کرده بود، چیز دیگری میگفتید. چرا بین شیراز و بقیه فرق میگذارید. حالا بگذریم. دوستان، شبانه هفت خودپرداز را بغل کرده و به خانه بردند. یعنی هفت شب، رفتهاند دم هفت بانک، قشنگ سر فرصت دستگاه را از جا درآورده، زدهاند زیر بغل بردهاند. دزدان، انسانهایی بسیار قانع هم بودند. چون با وجودی که خودپرداز زیر بغل در شهر تردد میکردند و کسی هم نتوانسته بود به خاطر پیچیدگی ناشی از نبودن دوربین مدار بسته آنها را شناسایی کند، دست از دزدی برداشته، آب توبه بر سر ریخته رفتند سر زندگیشان. یک ماه بعد از توبه آنها، سرهنگ و همکارانش گفتند توبه گرگ مرگ است و ایشان را دستگیر
کردند.
با تشکر از سرهنگ و رفقا، لازم است اشاره کنم راست میگویند که تخم مرغ دزد، شتر دزد میشود. من منتظرم ببینم آقا سیخی کی پیشرفت میکند؟ شبها کابوس میبینم یک روز صبح که میخواهم بروم سر کار، بانک سر کوچه پایینی غیب شده باشد و جایش کوله کبود اقا سیخی مانده باشد.(منبع:فناوران)
- ۹۴/۰۸/۲۳