ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

راز صندلی توی پارک!

| شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۸۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ | ۰ نظر

علی شمیرانی – هوا خیلی گرم بود و ماشین خراب. تو کوچه که می خواستم راه بیافتم یک SMS به دستم رسید. از طرف یکی از دوستان بود نوشته بود در دسترس نیستی لطفاً با من تماس بگیر.

با اینکه می دونستم تو منطقه ما که یک کیلومتر هم بیشتر با وزارت ICT فاصله نداره تلاش برای زنگ زدن با موبایل بی فایده است ولی همونطور که رانندگی می کردم با موبایل هم ور می رفتم. بی فاییده بود 10 دقیقه بعد جلوی تعمیرگاه بودم.

مکانیک طبق معمول شروع کرد به خالی بندی که اوه اوه ماشین ترکیده شناس بیاری موتورش منفجر نشده باشه و از این حرفا. من که این حرفها برایم عادی بود. چون می دونستم این چیزا رو میگه که مخ من رو برای یک عددی تو مایه های 200 هزار آماده کنه ولی آخر سر بگه20 هزار تا منم کیف کنم و خدا رو شکر کنم که ماشینم نترکیده و پیش خودم بگم مرسی مکانیک راستگو!

از همین جا بود که داستان ما شروع شد! من شروع کردم به شماره گرفتن. حالا دیگه نیم ساعتی گذشته بود. ولی انگار اون منطقه اصلاً داخل کشور نبود و به هیچ وجه آنتن یافت نمی شد. دیگه کلی اعصابم به هم ریخته بود و تو این فکر بودم که به خاطر این عصبانیت و مشکل زخم معده از شرکت مخابرات شکایت کنم که تعمیرکار راستگو! گفت این جا که نمی تونی با موبایل صحبت کنی.

گفتم اصلاً؟ گفت نه. گفتم چیکار کنم 45 دقیقه پیش یکی از دوستان زنگ زده کار فوری داشته!

گفت جلوتر یک پارک هست. گفتم خوب! گفت اگه میخای حرف بزنی باید بری کنار صندلی دوم توی پارک وایستی! اون صندلی سبزه! فقط اونجا می تونی با موبایلت حرف بزنی!

یک لحظه زمین و هوا دور سرم چرخید چشم هایم سیاهی رفت. فکر کردم سر کارم گذاشته . گفتم شوخی نکن .گفت والا راست میگم. خیلی برام سخت بود که بتونم حرفای مکانیک راستگو! را باور کنم. ولی آهسته آهسته و با تردید به سمت پارک قدم زدم و همین طور شماره می گرفتم ولی بی فاییده بود. حالا دیگه به پارک رسیده بودم صندلی سبز رو دیدمش رفتم کنارش بهش چسبیدم شماره گرفتم..... او خدا گرفت گرفت.

بوووووووووق بیییییییییق (مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد. نه ریسپانس به پیج شما) حالا رفیقم در دسترس نبود. با فک آویزان برگشتم به سمت تعمیرگاه. تعمیرکار راستگو گفت شانس آوردی موتور نترکیده بود قابلی نداره میشه 20 هزار تا.

تو راه برگشتن داشتم با خودم فکر می کردم زنگ بزنم از مخابرات بخواهم نقاطی را که در آنجا می توان با موبایل حرف زد به مردم بگویند. البته صندلی توی پارک هم باید به اون لیست اضافه بشود.

  • ۸۴/۰۴/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">