راهزنهای گردنه اینستاگرام
کسبوکارها که یکیدرمیان زمین میخورند، قیمت ارز و طلا هم که سربهفلک کشیده، ماشین و خانه را هم که اصلا صحبتش را نکنید. چند صد سال طول میکشد یک کارگر با این میزان حقوق بتواند صاحبخانه شود، تازه اگر اوضاع بدتر از چیزی که هست نشود. امید به زندگی و... را هم که من صحبتی در رابطهاش نمیکنم. بیکاری و بیماری و فضای عجیبوغریب حاکم بر دنیا را هم که میگذاریم یکطرف دیگر و خلاصه اینکه هیچچیز سر جای خودش نیست و حال هیچکس خوش نیست! میخواستم بنویسم چنین فضایی را تصور بکنید، که دیدم خب در یک چنین فضایی درحال زیست هستیم و زندگی میکنیم. وقتی همهچیز اینقدر نابسامان است، وقتی همهچیز اینطور بههم ریخته و وقتی آب اینچنین گلآلود شده است، غیرطبیعی نیست که عدهای حتی از این آب گلآلود هم به نفع خودشان ماهی بگیرند.
کافی است در این شرایطی که چندرغاز پول درآوردن هم برای خیلیها آرزوست، سری به صفحات مجازی و برخی تبلیغات و سایتها بزنید؛ صفحات و سایتهایی که شما را دعوت به میلیاردر شدن در یک روز و یک هفته و یک ماه میکنند. سایتهایی که میگویند کاری نکنید تا پولدار شوید، صفحاتی که تمام چیزهایی را که خودتان میدانید، دوباره به شما تحویل میدهند و بهخاطرش از شما پول میگیرند! بله، در این شرایطی که هیچچیز سر جایش نیست و مطالبات و چشماندازها رنگ آرزو و رویا گرفتهاند و دستنیافتنی شدهاند، عدهای با آرزوفروشی و تکیه بر فن سخنوری و یکسری تکنیکهای ساده روانی حسابی ثروتاندوزی میکنند و سر جماعتی را کلاه میگذارند.
دانستههای خودمان را به خودمان میگویند و بابت آن پول میگیرند!
تکرار کن: دارم ثروت بینظیری را بهدست میآورم، تو روح خدا هستی، پنج میلیون سرمایه ساعتی سه میلیون درآمد، پنج میلیون سرمایه پنج میلیارد درآمد، 6 راه برای افزایش درآمد، 7 راه برای علاقه بیشتر به زندگی، 10 راه برای موفقیت در بورس و... اینها همه بخشی از شعارها و تبلیغاتی است که حول محور رسیدن به موفقیت و پول در برخی صفحات اینستاگرامی و برخی سایتها میبینید. اصلا کار سختی نیست، کمی درباره موفقیت جستوجو کنید، الی ماشاءالله از این صفحات و افرادی که صدایشان را روی سرشان گرفتهاند و فریاد میزنند و مشتری جذب میکنند و خودشان را پولدار و بیپولها را بیپولتر میکنند.
آشنایی چندانی با این فضا نداشتم، ولی برای درک بهتر مساله ابتدا با چند نفر از آنهایی که در دورهها و کلاسهای موفقیت و کسب درآمد و... این افراد شرکت کرده بودند، حرف زدم. مهدی که چند وقتی است کسبوکار کوچکی راه انداخته، به من گفت: «راستش تازه که کسبوکارم رو راه انداخته بودم دوست داشتم خیلی زود به نتیجه و درآمد بالا برسه. برای همین مرعوب تبلیغات و توصیههای این افراد شدم. اول راه یک دوره رایگان از کلیپها و صوتهای کلاسهای موفقیتشونرو برام فرستادن و من دیدم و بعد هم که حسابی سر ذوق اومده بودم و راضی شدم، بهم پیشنهاد کردن تو دورههای اصلی ثبتنام کنم. من هم این کارو کردم.
مدام میگفتن تو مدت زمان کوتاهی کسبوکارت میگیره، اگر به این چیزایی که ما میگیم گوش بدی و... . خلاصه حدود دو میلیون برای چند جلسه محدود پرداخت کردم، اما دریغ از ذرهای پیشرفت تو کار! حرفها و ترفندهایی که همه ما میدونیم رو زرورقپیچ و تروتمیزتر به خورد آدم میدن و با فن سخنوری که بلدن، حسابی گولت میزنن و سرآخر هم هیچی دستترو نمیگیره.
بهعنوان مثال میگفت اگر میخواهید تبلیغ اینستاگرامی کنید به پیجهایی سفارش تبلیغ بدید که مخاطبهاشون در راستای حرفه و فعالیت شما باشن، خب اینرو که همه میدونن! برای همین بدیهیات کلی پول از کلی آدم ساده مثل من میگیرن و تهش هم هیچی.» شبیه به تجربه مهدی را خیلی دیگر از افرادی که در این دورهها و کلاسها حاضر بودند، داشتند و گفتند. بهنظرم نکات و مسائل مهمتری هم وجود دارد و برای همین خیلی لازم نیست محدود به گفتههای مخاطبان باشیم.
درآمدهای میلیاردی از برگزاری دورههای موفقیت!
هزینه دوره پایینتر از 3 تا یک میلیون تومان پیدا نمیکنم. به پیجهای زیادی سر زدهام؛ از شاخصترین افراد تا گمنامترینها! سه میلیون تومان برای یک دوره کوتاه موفقیت! فکرش را بکنید، دورهای که در یک سالن آمفیتئاتر با حداقل هزینه برگزار میشود، حداقل 300 مخاطب دارد و هر نفر هم در کمترین حالت 3 میلیون تومان پرداخت کرده است. عدد شگفتانگیزی است، اما از این شگفتانگیزتر اینکه همین دوره ضبط میشود، در قالب فایل دوره در سایت هم به فروش میرسد و آن عدد قبلی را شگفتانگیزتر هم میکند.
کرونا هم خیلی روی کسبوکار اینها اثر نگذاشته و فقط مدل دوره را بهجای حضوری به غیرحضوری و وبینار تغییر داده است. بهتر هم شده، محدودیت جا وجود ندارد و درآمد بیشتر و هزینه کمتر هم شده است. با یکی از افرادی که مدتها در این حوزه و با افراد فعال در حوزه موفقیت کار کرده است گفتوگویی انجام دادم.
از جزئیات این بازار عجیبوغریب و پولهای هنگفتی که ردوبدل میشود به «فرهیختگان» میگوید: «بهصورت کلی سه نشریه در زمینه موفقیت بهصورت رسمی کار میکردند و میکنند. یکی مجله موفقیت که برای آقای حلت است. دومی مجله خلاقیت و دیگری مجله راز از انتشارات نواندیش است. اساتیدی که در زمینه موفقیت فردی کار میکنند، در این سه مجله حضور داشتند. این سه مجله در حوزه موفقیت کار میکردند. مجله راز آنچنان رشد نکرد و بیشتر رقابت بین مجله موفقیت و خلاقیت بود، چراکه انتشارات نسل نواندیشان که مجله راز برای آن بود قوی بود.
افرادی که در تحریریه این مجلات بودند، اساتید موفقیت بودند. یکی موفقیت در کسبوکار، دیگری موفقیت بازاریابی و... . الان هم اگر بخواهید سررشتهای در این زمینه پیدا کنید، در این مجلات پیدا میکنید. من این افراد را به دو دسته تقسیم میکنم؛ یکسری همانند دکتر حلت، دکتر آزمندیان، کوروش معدلی و... که قدیمیهای این حوزه هستند. آزمندیان از زمان فیلمهای ویدئویی کار میکند و فیلمهای آن موجود است و الان روی فلش و سایت محتوای آن موجود و در دسترس است. اما یکسری از اینها جدید هستند.
بهصورت کلی هر دو گروه یکی و در یک مسیر هستند، ولی افراد جدید تب تندتری دارند و میتوان گفت اکثرا مشکوک هستند. قدیمیها به دوران گذار رسیدهاند و در سخنرانیهای خود میگویند کسانی که میگویند یکشبه میلیاردر شوید دزد هستند. میگویند قانون جذب درست است، اما باید کار کنید و با گوشه خانه نشستن درست نمیشود.
اینها، این قدیمیها به دوران پختگی و گذار رسیدهاند و فکر کنم سرشان به سنگ خورده است. افراد جدید بهصورت رپورتاژ در مجله پول پرداخت میکنند و مقاله و مطلب آنها چاپ میشود و اسم اینها دیده میشود و میتوانید ردشان را از آن جاها هم پیدا کنید. در رابطه با منبع درآمد این افراد باید بگویم اینها ازطریق آموزش درآمد دارند. یک مطلبی را بلد هستند و این مطلب را تکرار میکنند و داد میزنند. یادم هست فقط پول اجاره سالن آمفیتئاتر را پرداخت میکردند و در سایت یا جای دیگر تبلیغ میکردند و نفری 200 یا 300 هزار تومان هم از هر متقاضی قدیمترها هزینه میگرفتند.
این مبلغ کامل برای فرد سود بود و از جلسه فیلمبرداری میکرد و فیلم جلسه را نیز تولید محتوا میکردند و میفروختند. در برج میلاد همایش برگزار میکردند. هزار نفر در برج میلاد جمع میشدند. در سخنرانی خود راهکارهایی برای کسب درآمد بیان میکردند، مثلا 10 کتاب بخوانید و فیلد مشخص کنید و مقالههای بینالمللی در آن زمینه مطالعه کنید و تکنیکها را جمعبندی کنید و آموزش بدهید.
من از این طریق پولدار شدم. به شما یاد میدهم چگونه آموزش بدهید. برای همین اسم دوره مدرسه استادی بود. اصول سخنرانی، مقالهنویسی در سایت و غیره را در این دوره آموزش میداد. دوره 9 ماهه حدود ۵۲ میلیون درآمد داشت و مردم هم برای این دورهها ثبتنام میکردند.
سالن آن حدود 300 نفر ظرفیت داشت. شما درنظر بگیرید ۵۲ میلیون تومان از هر نفر دریافت میکردند. چیزی حدود 5/7 میلیارد تومان برای یک دوره! الان نمیدانم هزینه دوره چقدر است. مردم استقبال میکردند. به مردم یاد میداد کتاب بخوانید و کتاب بنویسید.
با انتشارات لابی میکردند و مجوزها را دریافت میکردند و هرکسی در این دوره ثبتنام میکرد، بهعنوان تکلیف در انتهای دوره یک کتاب مینوشت. کتابهای بیفایده وارد بازار شد. افرادی با سطح علمی پایین بهعنوان مدرس وارد بازار شدند. خیلی از افراد برای خود صفحه دارند و تجارت میکنند و به ملت اصول موفقیت تدریس میکنند، ولی خودشان اصلا سطح علمی ندارند.»
تندخوانهای دهه 70، کارشناسان بورس امروز شدهاند!
یکی از نکات قابلتامل در رابطه با این دورهها و افراد سودجوی حاضر در این عرصه، مشروعیتی است که آنها از سیستم دریافت میکنند. هیچ نهاد و سازمانی هیچگونه مقاومت و مخالفتی با افعال آنها ندارد و حتی برایشان گشایشهایی هم ایجاد میکند؛ آنتن تلویزیون در اختیار این افراد قرار میدهد، سالنهای مجهز و معروف در اختیار آنهاست، کتاب مینویسند، تبلیغ میکنند، دانشگاهها به این افراد تریبون میدهند و ... . هیچکس نظارتی بر آنها ندارد و این بازار میلیاردها تومان پول را به جیب تعداد محدودی از افراد و چهرههای شناختهشده آن سرازیر میکند. بسیاری از اساتید این دورهها، خودشان در کسبوکارهایی که داشتهاند ورشکست شدهاند و آدمهای موفقی نبودهاند و هیچ عقبه علمی و آکادمیکی هم ندارند، اما حالا مدرس دورههای موفقیت شدهاند و... .
حسین کلهر، مجری و از مطلعان و منتقدان این حوزه هم در رابطه با فعالیت و سوءاستفاده افرادی از فضای نابسامان موجود در جامعه و تکیه بر موفقیت و روانشناسی موفقیت به «فرهیختگان» گفت: «بهطور کلی خیلی از علمای دانشگاهی حتی روانشناسی را به شیوهای که میشناسیم و معقول است و در دانشگاه هم تدریس میشود، از این جهت علم نمیدانند. نه اینکه ارزش کار را پایین بیاوریم. اما همین روانشناسی موفقیت را خود روانشناسان هم قبول ندارند. در وضعیت جامعه ما که یک یأس عمومی از اتفاقات ایجاد شده و منطقا باید به حرفهای دولت امیدوار باشیم، تقریبا یأس عمومی در روشهای منطقی موفقیت بهوجود آمده است.
مردم امید را دوست دارند و هم به امید نیاز دارند. وقتی مردم از همه جا مایوس هستند، به قول معروف فردی که درحال غرق شدن است، به هر علف هرزی چنگ میزند تا غرق نشود. وقتی همه میگویند شما مهندسی بخوانید پولدار میشوید، نمیشود؛ میگویند پزشکی و پرستاری بخوانید پولدار میشوید، نمیشود؛ به این ترتیب فرد متوجه میشود وقتی از راههای منطقی ناامید میشود ناچار است راه غیرمنطقی را طی کند. مردم در اینجا بیتقصیرند، چون ناآگاه هستند. مضاف بر این وقتی همایشهای موفقیت و... از وزارت ارشاد یا نهاد متولی مجوز دارد، آن را قانونی میپندارند.
در سالن دانشگاه شهیدبهشتی همایش برگزار میکند، مردم به آن اعتماد میکنند و هزینه میپردازند و شرکت میکنند. این افراد معمولا آدمهایی هستند که هر چیزی مد میشود روی موج آن سوار میشوند. اینطور نیست که مرتبط به نهاد خاصی باشند. در سال 75 و 80 تندخوانی مد بود و بعد روی فضای انگیزشی وارد شدند و بعد علمیتر شد و وارد آموزش خانواده و ارتباط موفق شدند و در سهچهار ماه گذشته همه کسانی که با تندخوانی شروع کردند، سمت بورس آمدند. به هرحال اصطلاحی در بازار آزاد داریم که میگوید وقتی محصولی مشتری دارد، خیلی با رگولاتوری نباید جلوی آن را گرفت. مخصوصا که غیرشرعی نیست. دولت هم نمیتواند جلوی اینها را بگیرد. تنها باید اطلاعرسانی شود، ولی جلوگیری از آن ممکن نیست.
نکته دیگر اینکه مدل تاثیرگذاری اینها روی ذهن مردم و کسانی که کار انگیزشی انجام میدهند، درمجموع مدلهای اعتیادآوری هستند. کلا جنس صحبتهای انگیزشی تاثیرگذار و اعتیادآور است. این امر سبب میشود افراد وقتی از همایش انگیزشی بیرون میآیند، یکیدو روز حال خوبی دارند و وقتی سطح این احوال کاهش یافت، اینها نیاز دارند تجدید دوره کنند.
مبحث انگیزشی همانند دیدن فیلمهای پورن و... اقدامی اعتیادآور است. مدام اینها به شکلهای مختلف بیرون میآیند و حرف ثابتی را با پوستههای متفاوت بیان میکنند، بهدلیل اینکه معتادان به مباحث انگیزشی نیاز دارند. شما نمیتوانید یک کار ثابت را به 10 نفر بدهید، ولی میتوانید یک حرف ثابت را با فرمهای متنوع 10 بار به آدمها بگویید و او هم هربار احساس میکند انگیزش جدیدی برایش رقم خورده است. این آفت در حوزه مشاوره کنکور بسیار جدی بود؛ یعنی الزاما بخواهیم خروجیها را نگاه کنیم، خروجیهای مشاوران کنکور الزاما از مشاوران غیرانگیزشی بهتر نیست.
در حوزه درآمدی هم همینطور است. وقتی دو هزار نفر در همایشی شرکت میکنند، اگر یکی به موفقیتی برسد، یک به دو هزار، درصد بسیار پایینی است. چطور میتوان ثابت کرد اینها جواب داده است؟ منتها بهخاطر بحث اعتیاد است. در فضای کلی بازار این کار خوب است و مقصر اصلی مسئولانی هستند که آدمها را بیاعتماد و ناامید کردهاند. به هرحال وقتی آب گلآلود میشود، چهار ماهیگیر هم پیدا میشود.»
روانشناسی موفقیت، نئولیبرالیسم را تعمیق میکند
همانطور که گفتیم، وضعیت موجود و فضای حاکم بر اقتصاد کشور میزان بروز و ظهور این گروه را تعیین میکند. سیدمجید حسینی، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران در فضای اقتصاد سیاسی و در تحلیل جولان این گروه و روانشناسی موفقیت در جامعه به «فرهیختگان» گفت: «روانشناسی موفقیت حاصل دوره نئولیبرال است؛ یعنی دورهای که پایینیها دائما در رویای رسیدن به بالا هستند، ولی قرار نیست برسند.
دائما نئولیبرال درصدد این است که بگوید اگر به بالا نمیرسید تقصیر خودتان است. درحقیقت روانشناسی موفقیت راهکار اقتصاد نئولیبرال برای این است که تقصیر را از گردن ساختارها بردارد. دائما میگوید تقصیر ساختار و وضعیت نیست، بلکه تقصیر خودتان است. اقتصاد سیاسی بازوی فرهنگی دارد، بازوی فرهنگی نئولیبرال سینمای رویاساز هالیوود است و دیگری روانشناسی موفقیت است تا مساله را همواره فردی کند. به شما همواره توضیح میدهد اگر آینده ندارید و اگر بدبخت هستید، بهدلیل این است که راههای موفقیت را بلد نیستید و تقصیر خودتان است.
درحقیقت کمک میکنند نئولیبرالیسم در مردم تعمیق شود. چون این مردم بهشدت نئولیبرالیسم هستند؛ پول میدهند به رویایی که قرار نیست برسند، دست یابند. درواقع سوژه نئولیبرال به دستگاه فرهنگی نئولیبرال است؛ یعنی نئولیبرالیسم به نفع طبقه برنده ساختارها را عوض میکند و روانشناسی موفقیت ابزاری است تا به طبقه بازنده بگوید شورش نکنید و این وضعیت تقصیر خودت است. بازی کاملا روشن است.
در سطح جهانی یک میلیارد کتاب روانشناسی موفقیت در جهان فروش میرود که در آن فروشندگان کتاب موفق میشوند. اگر فردی باشید که در مسیر موفقیت نیاز به راهکارهای کسب موفقیت ندارید، شما فرد شکستخوردهای هستید. دلیل اینکه طرفدارهای این حوزه زیاد شدهاند این است که شکستخوردهها زیاد هستند. بازندگان زیاد هستند. روانشناسی موفقیت همان برنامه عصر جدید است که آقای علیخانی تهیه میکند.
این حوزه دائما به پایینی میگوید ساختار خوب است و میتوانید ببرید، ولی خودتان مشکل دارید، تلاش شما کم است، رازهای جهان را نمیدانید، مثبتاندیش نیستید. بهعبارت دیگر اینها ابزار نئولیبرالیسم هستند. اگر نئولیبرالیسم نبود، روانشناسی موفقیت و هالیوود به این معنا نبود. در روانشناسی کلاسیک و علمی طبیعتا این حرفها چرتوپرت است. زخم درونی ما را مناسبات اجتماعی همچون فقر ایجاد کرده است. چطور میخواهید از طریق مثبتاندیشی این را حل کنید؟»