روزت مبارک آقای تعطیل!
الان که میخواستم شروع کنم به نوشتن این مطلب از اتاق فرمان اطلاع دادن که روز خبرنگار مبارک! اما شرمنده به فکر باش که احتمالا تا یکی دو ماه دیگه بعیده در حال نوشتن این ستون باشی. من که مونده بودم خوشحال باشم یا ناراحت پرسیدم چه خطایی از من سر زده، شاکی داریم، کسی چیزی گفته من چه کار کردم آخه؟ که گفتن، حرف بیخود نزن کی مطالب تو رو میخونه که شاکی بشه، کل نشریه رو هواس، ممکنه کاغذی برای انتشار نداشته باشیم اصلا.
بعد هم گفت چه از خود متشکرم هست این بابا! و تق گوشی رو گذاشت.
من گفتم خب الان با این روحیه اصلا مگه آدم طنزش میاد؟ چی بنویسم چی ننویسم که یاد سالهای دور افتادم که داشتن کارت خبرنگاری چه حالی میداد و توی ماشین به پلیسهای راهنمایی و رانندگی که نشون میدادی با احترام میذاشتن بریم توی طرح ترافیک.
عجب سالهای خوبی بود. خلاصه بیخیال نوشتن مطلب شدم و گفتم برم یه سیخ جیگری بزنم به بدن که فکرم باز بشه برای کار. جیگرکی داشت زغالها رو زیر و رو میکرد که رفتم توی فکر که خدایا یعنی من چه کارهایی میتونم بکنم. چشمم افتاد به یه سری جوان کمسن و سال که آفتاب سیاهشون کرده بود و پیک موتوری جیگرکی بودن.
با خودم گفتم یعنی باید بیفتم دنبال این کار؟ جگرکی که فهمید خیلی توی فکرم پرسید حالت خوبه؟ گفتم نه والا امروز بهم گفتن چون کاغذ نیست شاید بیکار بشم. جگرکیه خندید و گفت: خبرنگاری؟ گفتم: آره!
گفت: زکی تو عجب پوست کلفتی داری؟ گفتم: چرا؟ دست کرد جیبش کارت خبرنگاریش رو درآورد و گفت من شش سالی هست که بیخیال این کار شدم و زدم توی کار جگرکی. گفتم: جدی میگی؟ شما کجا کار میکردی؟ خلاصه از هر دری حرف زدیم و گفت: من در عجبم که هنوز بعضی دوستام رو میبینم توی نشریات کار میکنن. چند سالی هم به یکی دوتاشون گفتم بیاید یه پولی بذاریم وسط کنار خودم یه تنور بزنید و نون داغ کباب داغ راه بندازیم.
گفتم: بابا خیلی سخته. آخه مگه راحته آدم یه عمر کاری که بلد بوده رو ول کنه بیفته توی یه کار جدید.
گفت: خب پس تو هم کلهت هنوز باد داره. حالا چندماه بیکار که موندی و اجاره جرت داد، میفهمی از عشق و این کار نون در نمیاد. آخرسر هم فکر کنم فهمید پولی در بساط ندارم و گفت: حالا چون همکار سابق محسوب میشی اگه موتور داشتی پاشو بیا پیش خودم.
جگری که آماده کرده بود برام کوفتم شد. پول رو دادم و گفتم راستی روزت مبارک خبرنگار سابق! اونم خندید و گفت روز تو هم مبارک آقای تعطیل! آخرشم میای پیش خودم!
مرتیکه اعصابم رو خرد کرد و دیدم چیزی بگم بیشتر گند میزنه توی اعصابم. الکی خندیدم و گفتم ببینم چی میشه.
عزت زیاد
آق فری
- ۹۷/۰۵/۲۳