سازمان تامین اجتماعی؛ سانچی، آیفون و رایتل
پریسا خسروداد -سازمان تامین اجتماعی ایران، یکی از قدیمیترین سازمانهای بیمهگر است که با بیش از 67 سال سابقه، وظیفه پوشش اجباری بیمه کارگران روزمزد، حقوقبگیر و پوشش اختیاری صاحبان حرفه و شغلهای آزاد را به عهده دارد. این سازمان که از روزگار قدیم، به داشتن دسترسی به منابع مالی قوی و حتی اعطای وامهای نجومی به دستگاههای دولتی شهرت دارد، با داشتن بیش از 42 میلیون نفر تحت پوشش، دارای تعهدات و خدماتی تعریف شده و مشخص است که مطابق استانداردهای تعیینشده به وسیله سازمان بینالمللی کار و سازمان بینالمللی تامین اجتماعی در دنیا تعریف شده است. لذا طی سالهای اخیر، به دلیل فعالیت گسترده رسانهها به عنوان نمایندگان افکار عمومی، چگونگی فعالیتهای این سازمان بیشتر از سابق مورد رصد قرار میگیرد و با توجه به این که دامنه خدماتگیرندگان از این سازمان را خانواده بزرگی اعم از بازنشستگان، مستمریبگیران، زنان باردار و افراد بیکار تشکیل میدهند، پیگیری مطالبات حقه آنها، تبدیل به یکی از اصلیترین دغدغههای رسانهها شده است. در همین راستا، بدیهی است که رسانهها به هیچوجه در پی ایجاد موج و یا بحرانسازی برای این نهاد نیستند، اما با توجه به اینکه هر ماهه بهطور ثابت، بخشی از درآمد نیمی از مردم ایران روانه صندوقها و شرکتهای زیرمجموعه این سازمان میشود، طرح ادعای رسیدگی به این مهم که «پولهای بیمهشدگان تامین اجتماعی در کجا هزینه میشود؟» کاملا طبیعی به نظر میرسد که از این سازمان توقع پاسخگویی داشته باشند. با این رویکرد، همانطور که در شمارههای پیشین ICT ایرانی به این قضیه پرداختهایم، در این شماره نیز از منظر جدیدی به اقدامات اخیر این سازمان در بحث سرمایهگذاری در حوزه گوشی میپردازیم.
· تامین اجتماعی؛ از نفتکش سانچی تا گوشی
حدود یک ماه پیش و با انتشار خبری، بهطور غیرمستقیم مشخص شد که شرکت بازرگانی بینالمللی تامین اجتماعی که از زیرمجموعههای مستقیم سازمان تامین اجتماعی است، در خرداد ماه سال جاری و پیش از آغاز به کار دولت دوازدهم اقدام به اخذ مجوز از وزارت صنعت به منظور واردات گوشی با یک برند خاص آمریکایی کرده است و با این اقدام سهمی در حدود 5/2 درصد گوشی با برند خاص را وارد کشور کرده است. این قضیه به نوعی مصادف با حادثه غرق شدن نفتکش ایرانی سانچی و رفتن وزیر کار و رفاه اجتماعی ایران به کشور چین جهت پارهای از مذاکرات بود که به طرح این پرسش انجامید که چرا به جای وزیر نفت ایران، ربیعی برای این روند انتخاب شده است. اما اندکی بعد رییسجمهور، با ارایه پاسخی کوتاه به رفع این ابهام پرداخت: دولت نهم و دهم در قبال بدهکاری که به برخی از سازمانهای عمومی و از جمله تامین اجتماعی داشت، یک سری اموال را به آنها واگذار کرده است که یکی از آن اموال، همین نفتکش بوده است.
حال با این پیشزمینه، برمیگردیم به بررسی هفته گذشته اظهارات ربیعی، وزیر کار که گفت، واردات گوشی توسط تامین اجتماعی، بسیار بهتر از واردات آن توسط قاچاقچیان است. زیرا با این اقدام، سود واردات این کالا به خانواده تامین اجتماعی که همان کارگران و بازنشستهها هستند، میرسد. وی که مدعی رسیدن سود واردات این برند به کارگران و بازنشستهها شد و به نوعی ذینفع بودن خانواده تامین اجتماعی را از واردات گوشی، تمامشده فرض کرد، بیان داشت، هر فردی که برگ سبز داشته باشد میتواند واردکننده باشد و تلویحا مخالفان اقدام اخیر سازمان تامین اجتماعی در واردات گوشی را قاچاقچی دانست.
بنابراین ضروری به نظر میرسد، حال که وزیر کار، مایل است وارد چالش سودرسانی به اعضای خانواده تامین اجتماعی شود، چند نکته در قالب یادآوری خطاب به ایشان مطرح شود. نخست اینکه، آقای وزیر! مطالبه اصلی آنهایی که هر ماه به این سازمان پول پرداخت میکنند، دریافت سود نیست، بلکه دسترسی به خدماتی است که در راس آنها خدمات درمانی و بهداشتی قرار دارد. بیمهشدگان تامین اجتماعی از این سازمان، سود سرمایهگذاری در گوشی آمریکایی را نمیخواهند، بلکه امکان استفاده رایگان و فراگیر از درمانگاهها و بیمارستانهای تامین اجتماعی را میخواهند که مجبور نباشند بابت یک عمل جراحی فوری و ضروری، ماهها در صف انتظار بنشینند. در ضمن حقوق مقرریبگیران و بازنشستگان تامین اجتماعی در برخی ماهها با اختلاف 10 الی 15 روز پس و پیش پرداخت میشود. پس لطف کنید و با پرداخت سود دیرکرد واریز حقوقشان به جای پرداخت سود واردات گوشی، آنها را به حقوق مسلم خود برسانید!
همچنین اعضای خانواده تامین اجتماعی، هنوز موفق به خرج کردن سود سهامدار شدن خود در رایتل نشدهاند، بنابراین با واریز سود واردات گوشی به حسابشان، آنها را بیش از پیش شرمنده این سازمان نفرمایید! ضمن اینکه چنانچه واقعا نگران انجام بهترین سرمایهگذاری برای خانواده بزرگ تحت پوشش خود هستید، میتوانید این اقدام را با افزایش سهم ناچیز فعلی تامین اجتماعی در پرداخت صورتحسابهای درمانی و سرمایهگذاری در ایجاد و توسعه مراکز تحت پوشش بیمه جبران کنید.
· گرانفروشی تاکسیهای اینترنتی در برف
هفته گذشته پایتخت و سایر نقاط کشور سفیدپوش شد و این پدیده طبیعی، موجی از خوشحالی را در بین مردم ایجاد کرد. اما این خوشحالی، نقطه سیاهی نیز داشت و آن افت قابل توجه کیفیت خدمات مسافربرهای آنلاین بود که با گرانی 40 درصدی کرایهها و مهمتر از همه عدم تمکین رانندههای در استخدامشان به جابهجایی مسافر، اعتراض تمامی متقاضیان را برانگیخت. اما آنچه باعث شد یک بار دیگر، مشتریمداری این خدماترسانها و از سوی دیگر، آشفتگی و عدم نظارت صحیح بر عملکرد آنها از سوی دیگر و بازبودن راههای گریز گردانندگان اپلیکیشنهای مذکور اثبات شود، درج اطلاعیهای توسط یکی از آنها با این مضمون بود: برای موفقیت بیشتر در قبول درخواستها توسط رانندگان و حفظ سرعت و کیفیت خدمات در شرایط اوج (بارندگیهای ناگهانی، ترافیکهای غیرعادی و…) هزینه سفر در این محدوده موقتا افزایش 40 درصدی مییابد.
لذا چنانچه قرار باشد این دغدغه به ذهن کاربران اضافه شود که قرار است در شرایط اوج به جلب رضایت رانندگان بپردازند، پیشنهاد میشود بدون تعارف و در قالب یک بند کاملا شفاف در منوی قوانین و مقررات این اپلیکیشنها ذکر شود تا کاربران بدانند با خدماتی با کیفیت شناور توسط این خدمتدهندگان مواجه هستند، تا شاید بر اثر این مهم توجه دستگاههایی که وظیفه صدور مجوز به این شرکتها و همچنین نظارت بر عملکرد و حفظ حقوق مصرفکنندگان را به عهده دارند، جلب شود.
· ریشه عقده حقارت در شاخهای مجازی!
نیازی نیست که شما از فالوورهای دایمی شبکههای مجازی باشید. اگر تنها یک پیامرسان را روی گوشی خود نصب کرده باشید، متوجه این روند شدهاید که هر از چند گاهی افرادی پیدا میشوند که با انتشار یک کلیپ، چند عکس و یا یک دابسمش به چهرههایی شناختهشده و معروف تبدیل میشوند. این افراد که زن و مرد نیز ندارند و یکشبه ممکن است دارای فالوورهای چند هزار نفری هر چند به صورت ساختگی باشند، عموما آدمهایی معمولی هستند که کار مفیدی نیز در زندگی خود نکردهاند. بلکه قهرمانانی پوشالی هستند که معمولا با چند عمل اغراقآمیز زیبایی، پروتزهای عضلانی و حتی فحش دادنهایشان به شهرتی عجیب و غریب رسیدهاند و حالا از طریق آن پول هم در میآورند. صرفنظر از اینکه با رویکرد قضایی، این افراد در ایران بهطور بالقوه آمادگی این را دارند که به دلیل اتهامات مختلفی که با آن مواجهند مورد برخورد مقامات انتظامی قرار بگیرند، با چهره پنهان دیگری هم روبهرو هستند که هفته گذشته به آن پرداخته شد.
اماناله قراییمقدم، جامعهشناس در تحلیل رفتار این افراد در شبکههای مجازی اظهار داشت، در واقع آنها از لحاظ شخصیتی عقده حقارت دارند و میخواهند با به تصویر کشیدن بدنهای عملی، لباس، خانه و ماشینهای لوکس این عقده حقارت را برطرف کنند. آنها اغلب فاقد اصالت خانوادگی و به تعبیری تازه به دوران رسیده هستند و عقده حقارت آنها از سرکوبهای کودکی، نداریها و آرزوهای برآورده نشده نشات میگیرد. وی همچنین در خصوص افرادی که به نوعی مخاطب این گونه صفحات مجازی و پیگیر زندگی این افراد هستند نیز تصریح کرد، آنها نیز در واقع خودشان دارای عقده حقارتاند و تلاش دارند شبیه افرادی شوند که به ظاهر یک زندگی لوکس و بیدغدغه دارند. زیرا در عمل فردی که اصیلزاده است نیازی ندارد که خودش را به نمایش بگذارد و با نشان دادن وسایلی که در اختیار دارد توجه دیگران را به خود جلب کند.
بر اساس این گزارش، شاخهای مجازی، پدیدههایی هستند که چندی است به صورت فراگیر در شبکههای اجتماعی رشد کردهاند و متاسفانه نقش موثری در تقلید رفتارهای جاهلانه توسط جوانان و نوجوانان ایفا میکنند. این پدیده که همچون دیگر معضلات فرهنگی نیازمند ارایه آگاهی و تقویت قدرت شناخت و تشخیص در گروههای سنی پرخطر جامعه است، بیشتر از اینکه مورد آسیبشناسی قرار بگیرد، مورد انکار و سانسور است که خود بدترین شیوه برخورد به شمار میرود. (منبع:عصرارتباط)
- ۹۶/۱۱/۱۷