قصه مناقصه و موش
امیر حسین سعیدی نایینی - یک بود یکی نبود غیر ازخدا هیچ کس نبود. درروزگاران قدیم موشی بود که هر روز برای صرف غذا و رفع گرسنگی به بایگانی سازمانی بزرگ میرفت و مشغول خوردن کاغذهای پروندههای آنجا میشد.
تا یک روز چشمش افتاد به محتوای پروندهها دید که مربوط است به برگزاری مناقصهها و پیش خودش گفت: خوش به حال این شرکتها که برنده این مناقصات میشوند چه پولی به جیب میزنند چه حالی میکنند چه قدرتی بهم میزنند که ناگاه صدایی از طرف شرکتها آمد که ای موش این مناقصات جز بذبختی برای ما چیزی نداشتهاند و الان هم سالیان سال است که کسی اصلا اعلام مناقصه نکرده است و اگر اینها مناقصهای اعلام نکنند که اوضاع ما از همین هم که هست بدتر میشود.
موش پیش خود فکر کرد پس قدرت کسانی که اعلام مناقصه میکنند بیشتر است که ندا آمد ای بابا ما چه قدرتی داریم فقط بارها و بارها نیاز سازمان را اعلام میکنیم و از میان نیازهای فراوان که نیاز سازمان است بعضیهاش را که دوست داشتند اعلام میکنند، تازه بعد از اون کارشناسان فنی هستند که انتخاب میکنند.
موش گفت: پس قدرت کارشناسان فنی بیشتر است که صدایی آمد ای موش ما فقط برتریهای فنی را میگوییم ولی کمیته خرید و تدارکات هستند که اخذ تصمیم مینمایند.
موش گفت: پس باریکلا تدارکات و کمیته خرید که قدرتشون از همه بیشتر است که آهی از نهادی آمد که ما فقط تشکیل جلسه میدهیم تا مراحل قانونی شکل گیرد و منتظریم تا رییس نظرشان به که باشد. موش گفت: آفرین به رییس که قدرتش از همه بیشتر است که رییس گفت:
ای موش اسمش هست که ما رییسیم چون پول دست قسمت مالی هست و تا اونها پول ندهند نظر و انتخاب من چه فایدهای دارد؟
موش گفت: از قدیم گفته بودند هرجا پول هست قدرت هم هست که از مالی ندایی آمد که نه بابا اینجورها هم نیست و تا به ما بودجه ندهند که پولی نمیتوانیم پرداخت کنیم و بودجه را هم مجلس میدهد نه ما.
موش گفت: دم مجلس گرم که قدرتش از همه بیشتر است، که مجلس گفت: ما بودجه می دهیم ولی انجام مناقصه ماهها و سالها زمان میبرد. آخرش هم که بعد از عمری پرونده تشکیل میشود تا کار شروع شود تو موش شکمو محتویات پرونده را خورده به جای آن فضله میکنی!
موش که این شنید، غره شد و به بازوی خودش نگاهی انداخت و گفت باز دم ما موشها گرم که انگار دور دور ما موشهاست! (منبع:عصرارتباط)
- ۹۴/۰۵/۱۱