مدیر عامل ایرانسل تغییر کرده؟
علی شمیرانی - «بگذارید یک داستان واقعی را برای شما تعریف کنم. شخصا تجربه تحویل گرفتن یک مجموعه که مدیریت آن بالغ بر 20 سال در آنجا حضور داشت را از نزدیک شاهد بودهام.
انصافا کار سختی است و از صدر تا ذیل آن مجموعه به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم قوم و خویش یا به هر ترتیب به نوعی از نزدیکان مدیریت آن مجموعه که از روز نخست مدیریت آن را به عهده داشت، بودند.
به هر طرف مجموعه که سر میزدیم تا برآوردی از مشکلات و آنچه باید در این مجموعه تغییر کند را پیدا کنیم، شاهد مقاومتی کاملا محسوس و البته کاملا پنهان در میان مدیران و کارکنان برای ارایه اطلاعات و اصولا هرگونه همکاری بودیم.
به هر بخش و اتاقی هم که سرکشی میکردیم، از چهرههای اکثر کارکنان کاملا هویدا بود که گویی به نوعی وارد حریم خلوت و دنج آنها شدهاید و بنابراین حتی در نگاه و چشمانشان هم هیچ اثری از خوشامدگویی دیده نمیشد.
تقریبا هیچکس برای حرف زدن پیشقدم نمیشد و تا سوالی مطرح نمیکردیم جوابی هم در کار نبود. پاسخها هم تا حد امکان کوتاه و عموما بیفایده بود. به هر حال کاملا پیدا بود که اکثرا قصد همکاری ندارند.
البته این مقاومت تنها به عدم همکاری باز نمیگشت و گاه شاهد اخلال هم بودیم. برخی کارکنان و مدیران عمدا اطلاعات و گزارشهای غلط نیز میدادند که بعدها مشخص شد به علت وجود رانت و یا فساد در آن بخشها بوده که قاعدتا باید پنهان میماند. به هر حال طبیعی بود که زمان زیادی لازم است تا بتوان اصلاحات و تغییرات لازم را ایجاد کرد. چون کارکنان به علت ترس از جایگزینی، تعدیل، جابهجایی و از دست دادن پاتوقهای گرم و نرم چند سالهشان تلاش میکردند تا به هر شکل ممکن، خود را از جلوی چشم تیم مدیریتی جدید پنهان کنند.
در کنار اینها بازار شایعات هم بسیار داغ بود و هر لحظه به بدنه مجموعه یک شایعه جدید تزریق میشد و مثلا گفته میشد از دفتر مدیریت خبر رسیده قرار است در هر معاونت و استان، چارتهای مدیریتی و پرسنلی تغییرات زیادی کند و هزاران نفر به زودی بیکار میشوند یا حداقل پستهای سابق خود را از دست میدهند.
قراردادهای پیمانکاری منقعد شده با آن مجموعه نیز خود حدیث مفصلی داشت و تقریبا با اکثر پیمانکاران (یا به علت اطلاع مدیریت قبلی از برکناری یا به علت آسودگی خیال ایشان از عدم برکناری)، قراردادهای عمدتا 10 ساله بسته شده بود، در تمام قراردادها هم محکمکاری لازم شده بود و برای فسخ قرارداد به هر دلیل، چنان خسارتی پیشبینی شده بود که تقریبا با ارزش کل قرارداد یکی بود.
پس به قرارداد پیمانکاران نیز تقریبا تا سالها نمیشد دست زد.
خلاصه آنکه ما به یک میدان مین قدیمی وارد شده بودیم که پا در هر کجای آن میگذاشتیم بمبی منفجر میشد و نقشه این میدان مینگذاری شده نیز تنها در اختیار مدیر قبلی آن مجموعه عظیم بود که او نیز قاعدتا هیچ علاقه و تمایلی برای همکاری نداشت.
به هر حال برای مدیریت جدید نیز قابل قبول نبود که در اتاق خود حبس شود تا دوره مدیریت او بدون امکان اجرای هیچ کار خاصی سپری شود. او برای مقابله با این هسته سالها سخت شده، بعد از مدتی دچار پریشانی و بیاعتمادی به زمین و زمان شده بود، کار به جایی رسیده بود که او حتی تصور میکرد اندک مدیرانی که خود به مجموعه آورده نیز با او همراهی نکرده و اطلاعات درست به او نمیدهند.
در نتیجه دچار نوعی احساس تنهایی شد و برای آنکه نشان دهد او مدیر جدید مجموعه است و توان انجام کارهایی را دارد، به ورطه تندروی و انجام کارهای عجیب و غریبی افتاد که حتی تیم مدیریتی و برخی دوستان خود را هم متعجب کرد و در نتیجه از هیچکس نیز برای تصمیمات و برنامههایش مشورت نمیگرفت.
کار تا جایی پیش رفت که برخی از مدیرانی که خود او آنها را آورده بود، استعفا دادند. من هم که با واسطه به آنجا رفته بودم، از ادامه همکاری انصراف دادم.
البته مدیر جدید نیز زیاد دوام نیاورد و به واسطه رفتارها و اقداماتش از آن مجموعه کنار گذاشته شد.»
یکم اسفندماه سال قبل بود که خبر پایان امپراتوری 14 ساله علیرضا قلمبر دزفولی در شرکت ایرانسل منتشر و اعلام شد بیژن عباسی آرند جایگزین او شده است. مدیریت قبلی ایرانسل از روز اول تشکیل این اپراتور آنجا بود و از این بابت من را یاد تجربهای که ذکر کردم انداخت.
حالا حدود دو ماهی از تغییر مدیرعامل ایرانسل میگذرد اما اثر ملموسی از این تغییر در عالیترین جایگاه مدیریتی این اپراتور دیده نمیشود. البته همین جا تاکید کنم که نمیخواهم بگویم در ایرانسل نیز دقیقا وضعیتی که وصف آن در تجربهای که گفتم، میگذرد. چون اصولا به اطلاعات آنچه در این مجموعه میگذرد دسترسی ندارم و سابقه کار در ایرانسل را هم ندارم که فضای آنجا را بدانم.
اما در همین دو ماه گذشته ایرانسل همان حاشیههای گاه و بیگاه قبلی خود را دارد و اکثر رسانهها هم به همان تندی سابق به استقبال این حاشیهها میروند. نمونه اخیرش ماجرای نحوه حمایت از ستارهمربعها و ارسال پیامکهای تبلیغاتی از بستر سامانه ارسال پیامکهای بحران بود.
موقعیت عباسی آرند مدیرعامل جدید ایرانسل که دکترای مخابرات از دانشگاه تربیت مدرس را دارد و پیشتر در شرکت صنایع الکترونیک ایران مشغول به کار بود، با توجه به تجربهای که داشتم تا حدودی قابل درک است. اما به هر حال تجربه میگوید، کندی در اعمال مدیریت، گاه میتواند به هضم مدیر جدید در رویکرد و ساختار قبلی منجر شود و گویی اصلا مدیری تغییر نکرده است.
اگرچه برخی شنیدهها حکایت از آن دارد که عباسی آرند در حال مذاکره با برخی افراد برای جذب در بخشهای مختلف ایرانسل است و باید زمان بیشتری برای تکان دادن به اپراتور زرد در نظر گرفت. کار سختی است، اما تعلل بیش از حد هم میتواند فرصت اعمال تغییرات را کندتر، سختتر و حتی ناممکن کند.
البته مقصود این نوشتار لزوما تغییر صدر تا ذیل تیم مدیریتی و کارکنان زحمتکش این اپراتور نیست، اما به هر حال عملکرد ایرانسل در سنوات گذشته موجب شده تا نیاز به اصلاحاتی برای بهبود شرایط در بخشهای مختلف این اپراتور کاملا الزامی به نظر برسد. موضوعی که میتوان تایید آن را برای مثال از کارشناسان، روزنامهنگاران و برخی مشترکان این اپراتور که صدای اعتراض آنها از سالها قبل تا کنون در فضای مجازی ثبت و ضبط شده است را جویا شد.
برای نمونه ایرانسل در سنوات قبل حتی سالی یک بار نیز پاسخگوی پرسش تمام رسانهها نبود و اصولا توجهی به انبوهی از انتقادات و ابهامات طرح شده در رسانهها نیز نداشتند. موضوعی که باعث تلنبار شدن سالها ابهامات و انتقادات در این اپراتور شده است.
به هر حال رویه مدیرعامل قبلی، ارتباط ضعیف و کاملا یکسویه با مطبوعات و ترجیح بر سیاست بمباران تبلیغاتی در کانالهای صدا و سیما و نادیدهگرفتن انتقادات در بطن جامعه و افکار عمومی برخی مشترکان بود.
اپراتور زرد پروندههای قدیمی باز هم کم ندارد که از سالی به سال دیگر حواله شده است و شایعاتی نیز پیرامون موضوعات داخلی و قراردادی این اپراتور وجود دارد.
آنچه مسلم است، قطعا برای ارزیابی و قضاوت درباره رویکرد و سبک و سیاق مدیر عامل جدید بسیار زود است، اما به دلیل آنچه شرح آن در پی آمد، کندی در اعمال تغییرات و سیاستهای جدید شاید میتواند اجرای آن را حتی ناممکن کند. لذا باید منتظر فرصت بیشتری بود و گذر زمان خود پاسخ را خواهد داد.(منبع:عصرارتباط)