مفتخر باشید که من رییس شدم
یه مدتیه روی من خیلی فشار گذاشتن که هر حرفی رو نزن و هر چی به مغز مثلا بانمکت میرسه رو ننویس و نفرست به هفتهنامه برای چاپ. اینا رو یکی از مسوولان نشریه چند باری بهم زنگ زده و گفته.
آدمیزاد هم وقتی از یه چیزی منع میشه انگار بهش گفتن اتفاقا به اون چیز بیشتر بند کن. خلاصه من خیلی دارم تقلا میکنم خیلی حرفا رو نزنم، اما از طرفی دارم میترکم و هیچی نگم هم نمیشه.
هفته پیش تو تلگرام داشتم میچرخیدم که دیدم تو هر گروه و کانالی میرم یه مطلب مشترک ارسال شده و یه لحظه گفتم ببینم این چیه.
مطلب رو یه کسی نوشته بود که دو روز قبلش یه حکم مدیریت بهش داده بودن. محتوای نامه از این قرار بود:
«مردم عزیز کشور، مایلم واقعیتی رو به شما بگم، من مدتی بود بیکار و خسته تو ایران برای خودم میچرخیدم. (البته منظور نویسنده از بیکار و خسته در اینجا اینه که مدیر نبود، وگرنه کارمند بود.) این وضعیت بهقدری کسالتبار شده بود که من مونده بودم پیشنهاد یک فرصت مطالعاتی 6 ماهه در بهترین دانشگاه جهان رو قبول کنم، یا به زندگی خستهکننده خودم در ایران ادامه بدم.
موضوع رو با چند تا از دوستام مطرح کردم، گفتم بمونم یا برم. یکی گفت حواست باشه اگه بری خارج دیگه داخل ایران نیستی. یکی دیگه گفت حتی اگه 6 ماه هم از ایران بری بیرون، از نظر من یک وطنفروشی. یکی دیگه هم گفت الان میدونی یورو چنده میخوای بری؟
خلاصه همه به من حرفای ناجور میزدن و من مونده بودم باید چیکار کنم. القصه اینکه تصمیم به رفتن گرفتم و به همسرم گفتم جمع کن بریم. تو فرودگاه درحالیکه تو صف مهر خروج بودم، یک معجزه بزرگ برای مردم کشور اتفاق افتاد که شاید هرگز باورتون نشه، تلفنم زنگ خورد، یکی از مسوولان (منظورش یکی از رییسهاش هست) به من زنگ زد و گفت من برای شما حکم مدیریتی زدم، حاضری از امروز به عنوان یک مدیر به مردم و کشورت خدمت کنی؟
من که از این تماس اونم در اون لحظه خاص شوکه شده بودم، سریع تصمیمم عوض شد و به همسرم گفتم بیا برگردیم خونه، آخه من مدیر شدم. حالا همه این موارد را گفتم تا به شما بگم، من یک انسان فداکار هستم که خودم رو برای خدمت به کشورم فنا کردم، لذا شما هموطنانم خوشحال و خرسند و شاد باشید که یک مغز متفکر حتی 6 ماه هم به خارج نرفت و در ایران ماند تا رییس شما باشه. میدانم اکنون که این متن به پایان میرسد در پوست خود نمیگنجید. البته که حق دارید و در پایان خواهشمندم در خرید شیرینی و برگزاری مراسمهای جشن و پایکوبی و ارسال گل و تبریک اسراف نکنید. کشور ما در شرایط خاصی قرار داره. خدانگهدار»
و این نامه تموم شد، خواستم بگم هر کس فکر میکنه این نامه وجود خارجی نداره و من همینطوری از خودم ساختمش، قسم میخورم که این نامه (که من نقل به مضمون کردم) واقعا وجود داره. زیاده حرفی برای گفتن نمیمونه و منم برم که میخوام تو این جشن ملی شرکت کنم.
عزت زیاد
آق فری
(منبع:عصرارتباط)
- ۹۷/۰۷/۲۹