مگه من چمه؟
محمد رجبی - عجب بدبختی گیر کردیم ها، یکهو یک شبه نظام راه میندازند، انتخابات برگزار می کنند، رئیس می شوند و ... بعدش ما را که برای خودمان کسی هستیم به هیچ کجا حساب نمی کنند، یکی نیست بگه عزیز دل برادر، شماها کجا بودید که حالا فکر می کنید هر چی انجمن و اتحاد و سندیکا و بقالی و چقالی و دفتر و دستک است بایستی جمع شود و فقط سوپرمارکت شما که اسمش را نمی دانم نظاری صنفه؟، صنف نظامی؟ ، نظامی مظلومه؟ ، نظام صنفیه؟ و... نمی دانم هر چی که هست باقی بماند و یکه تازی کند.
اصلاً بالاغیرتاً شما فکر نمی کنید که ما چقدر جلوی زن و بچه مان شرمنده می شیم؟ جواب خاله جان را چی بدهم! اصلاً چرا شما رئیس، خوب من رئیس! میدونید چیه؟ حالا که این طور شد همه چی قاطی پاطی، یا ما هم بازی یا هیچکی.
حسنی زنگ زده، می گه تقصیر خودمانه، هی به اینها پیله کردیم حالا هم کاسه و کوزه مان را جمع کردند، بهش گفتم کور خوندند، اون که جمع کردن کاسه و کوزه الکامپ بود که ارزی و ریالی جمعش کردند بعدشم مگه ما بیدیم که از این بادها بلرزیم، ما زنده و روشنیم و صد سال پاینده، حریف آقا خاموشه ما نمی شند که یک عمر رئیس هر چی تاجر و بقال و چقال و سوپری است اونموقع می خوان حریف ما بشوند؟
من خودم وقتی که وزیر بودم ، فرقی نمی کند، معاون وزیر بودم کلی عقب جلو می کردیم، حالا، چی بگم ، ولش کن یک مشتری پیدا کردم ببینیم می شه ...
- ۸۴/۰۴/۰۶