ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

سودابه رنجبر - اسم «علاءالدین» که به گوش‌مان می‌رسید تصویر غول چراغ جادو و علاءالدین برای‌مان زنده می‌شد، اما حالا شنیدن اسم علاءالدین ما را یک‌راست می‌برد به تقاطع خیابان‌های حافظ و جمهوری در شهر تهران. واژه علاءالدین معنایش برای ما پایتخت‌نشین‌ها فرق کرده است، با ما همراه باشید تا از مصائب پاساژ علاءالدین بیش‌تر بدانید؛ پاساژی که فرسوده و فرتوت شده، اما باز هم می‌خواهد با چهره‌ای بزک‌کرده همه قوانین را دور بزند و قد بکشد.

تا همین چند سال پیش اسم «علاءالدین» که به گوشمان می‌رسید تصویر غول چراغ جادو و علاءالدین برایمان زنده می‌شد. حتی سناریو علاءالدین خودش را از کتاب‌های قدیمی و قصه‌های شهرزاد به صنعت سینمای هالیوود هم رساند ازبس‌که جذابیت داشت، اما حالا چند سالی است که شنیدن اسم علاءالدین ما را یک‌راست می‌برد به تقاطع خیابان‌های حافظ و جمهوری در شهر تهران. واژه علاءالدین معنی‌اش برای ما پایتخت‌نشین‌ها فرق کرده است، اینجا در تهران علاءالدین یعنی قدیمی‌ترین مرکز تخصصی خریدوفروش و تعمیرات تلفن همراه  که  صفرتا ۱۰۰ محصولات دیجیتال با هر بودجه و سلیقه‌ای در آن پیدا می شود؛ تا جایی که گوشی بازها با شنیدن نام علاءالدین مسخ می‌شوند، درست مثل صاحب چراغ جادو. با ما همراه باشید تا مصائب پاساژ علاءالدین از قبیل ازدحام در راهروهای تنگ و باریک، سردر گم شدن  بین طبقات ، مسائل ایمنی و مهم‌تر از همه حرف‌وحدیث‌های افزایش طبقات در بالا و پایین پاساژ علاءالدین را از نزدیک شاهد باشید.

 کافی است نیم روز باشد و گذرمان به تقاطع خیابان‌های حافظ و جمهوری بیافتد. همان‌جا که پل حافظ، سایه بانی می‌شود برای موتورها تا به وقتش ترافیک شهر تهران را دور بزنند. نه‌فقط زیر پل حافظ، بلکه در چهار طرف این تقاطع تا چشم کار می‌کند موتورها، اگزوز به اگزوز ایستاده‌اند. صاحبان آن‌ها هم در این بازار مکاره بالا و پایین می‌روند شاید برای لقمه نانی و شاید هم لقمه‌های بزرگ‌تر... کسبه اطراف معتقدند بیشتر این موتوری‌ها به پاساژ علاءالدین رفت‌وآمد دارند. شاهد حرفشان را  هم آمار ۶ هزارنفری مراجعه‌کننده به پاساژ علاءالدین می‌گیرند.

 

فروش گوشی موبایل روی چرخ تافی

 هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم در پیاده‌رو خیابان جمهوری، زیر سایه پاساژ علاءالدین گوشی همراه چندمیلیونی را روی چرخ تافی بفروشند! هرچند در این گذرگاه هنوز اصالت چرخ‌های تافی گم نشده و  یکی در میان ،چرخ‌های تافی باقالا، لبو، فلافل و سیب‌زمینی آب پز هم بساط کرده اند؛ با این تفاوت که صاحب تافی‌های اغذیه‌فروشی در سکوت برای مشتری‌هایشان لقمه می‌گیرند و صاحبان تافی موبایل فروش‌ها و دلال‌های موبایل حق‌دارند صدایشان را در گلو بی اندازند و فریاد بزنند: «موبایل می خوای بیا اینجا!»، «موبایل کارکرده خریداریم»، «لوازم جانبی گوشی هر چی که بخوای!» یکی در آن میان زیر گوشم می‌گوید: «گوشی همراهتان را گران‌تر از هر خریداری، خریداریم!»

 هر چه به پاساژ علاءالدین نزدیک‌تر می‌شوم جمعیت بیشتری در خیابان و پیاده‌رو موج می‌زند. در تمام این مدت به این فکر می‌کنم در این روزهای عادی، بدون بحران و بدون هیچ حادثه برای رفت‌وآمد به علاءالدین باید مراقب بود با دیگران  تنه به تنه نشویم؛ خدای‌ناکرده اگر حادثه‌ای اتاق بیافتد اینجا در این ازدحام چه بلوایی خواهد شد؟ این حساسیت‌ها وقتی در ذهن ما شکل گرفت که ۵ سال پیش، لحظه‌به‌لحظه حادثه آتش‌سوزی و فروریختن برج پلاسکو را از صفحه تلویزیون‌هایمان شاهد بودیم و کاری از دستمان برنیامد غیر از نگاه کردن!

 ایمن‌سازی علاءالدین کامل نشده است

 برای ورود به پاساژ دو راه وجود دارد. یکی از خیابان جمهوری اسلامی، دیگری از خیابان حافظ. خیابان جمهوری را انتخاب می‌کنیم. با شیب ملایم راهرو به داخل پاساژ هدایت می‌شویم. اولین مغازه در طبقه اول با شماره یک پلاک شده است. سقف طبقه اول بسیار بلند است حال و هوای تبلیغاتی مسخ‌کننده‌ای در این طبقه موج می‌زند. روبه‌رویمان راه‌پله عریض به سمت طبقه منفی یک می‌رود. نوشته‌ای روی پیشانی راه‌پله به سمت طبقات پایین، توجه هر بیننده‌ای را جلب می‌کند «پاساژ علاءالدین در مقابل هر خریدوفروشی از دلالان اطراف پاساژ، هیچ تعهدی ندارد». با خودم فکر می‌کنم یعنی نسبت به خریدی که از مغازه‌ها انجام می‌شود تعهد دارد؟

 درست پشت راه‌پله عریض، پله‌برقی قرارگرفته است که به سمت بالا حرکت می‌کند. نگاهم به سیستم اعلام و اطفاء حریق که در سقف راهروها و مغازه‌ها تعبیه‌شده است گره می‌خورد. اینجا بساط خاموش کردن آتش مهیا است. این را سخن گوی آتش‌نشانی در تاریخ ۲۰ آذر امسال بعد از حادثه آتش‌سوزی کوچکی در طبقه ۵ پاساژ گفته بود: «پاساژ علاءالدین درگذشته یکی از ساختمان‌های ناایمن پایتخت محسوب می‌شد، اما طی دو سه سال گذشته بخشی از ایمن‌سازی در طبقات آن انجام‌شده است؛ البته این ساختمان هنوز صد درصد ایمن نشده است.»

 

مراقب باشید در پاساژ علاءالدین گم نشوید

از همان پله‌ها وارد طبقه منفی یک می‌شوم. بیشتر کسبه فروشنده لوازم جانبی گوشی‌های همراه هستند. مغازه‌ها چفت هم قرارگرفته‌اند. نظم و ترتیب این طبقه با طبقه اول قابل‌مقایسه نیست. از تبلیغات و زیبایی طبقه اول هم خبری نیست. هر چه بود در همان طبقه ورودی خلاصه‌شده بود. شماره پلاک‌ها بازهم از شماره یک شروع می‌شود. انگار طبقات منفی از دیگر طبقات مستقل شده باشد. به قول یکی از مغازه‌دارها که از او می‌پرسم اینجا شماره پلاک مغازه‌ها تکرار می‌شود؟ همان‌طور که کارتن‌های جلوی مغازه را روی‌هم می‌چیند با لبخندی تلخ روی لب می‌گوید: «در پاساژ علاءالدین، هیچ آدابی و ترتیبی مجوی! اگر گذرتان به این پاساژ افتاد باید آدرس را به حافظه تصویری بسپرید و الا گم می‌شوید! ما خودمان که چند سالی اینجا هستیم برای بالا رفتن و پایین آمدن از طبقات گیج می‌شویم. ازبس‌که آسانسورها بی‌نظم هستند و پله‌برقی‌ها در یک طبقه کار می‌کنند و در طبقه دیگر کار نمی‌کنند. حالا کجا می‌روید؟»اینجا سکوت بهتر از حرف زدن جواب می دهد.

 اغلب کاسب‌ها سرشان به کارشان گرم است، حتی حوصله جواب دادن به پاساژ گردها را هم ندارند مگر اینکه مطمئن شوند مشتری قصد خرید دارد.

منفی ۲ یا منفی ۳ مسئله این است!

از همان‌جا به طبقه منفی ۲ می‌روم. دست که بلند کنی سقف پاساژ را لمس می‌کنی آن‌قدر که سقف کوتاه است! مغازه‌ها بیشتر لوازم‌یدکی گوشی همراه مثل کاور، گلس، باطری، سیم شارژتقلبی و اصل و...هر چه بخواهی در بساط دارند. از یکی می‌پرسم چرا سقف آن‌قدر کوتاه است؟ نگاهی می‌اندازد ،یک به شما مربوط نیست غلیظی در نگاهش موج می‌زند. یکی از گذری‌ها صدایم را می‌شنود و می‌گوید: «فکر کنم اینجا قبلاً انباری بوده ، نگاه کنید چقدر درگاه مغازه‌ها کم‌عرض است». یکی از کاسب‌ها می‌شنود و می‌گوید شما چه‌کاره‌اید؟ بی‌جواب راهمان را می‌رویم.

در تاریخ ۲۲ آذرماه امسال «حجت اله فرجی» رئیس مرکز نظارت همگانی ۱۸۸۸ شهرداری تهران طی شکایت یکی از شهروندان  مبنی بر تبدیل انباری‌های طبقه منفی ۲ پاساژ علاءالدین به واحدهای تجاری گفته بود: «کل شیشه‌های میرال یک طبقه کامل از این مجتمع بزرگ تجاری جمع‌آوری و با تیغه کشی و نصب درب انباری از تثبیت و توسعه این حجم از تخلفات جلوگیری شد»، اما چیزی که ما می‌بینیم کاسبی در این انباری‌ها رونق دارد. شاید این حرف‌وحدیث‌ها برای طبقه منفی ۳ باشد.

علاءالدین به‌زور می‌خواهد خودش را به استانداردها برساند اما ... 

 برای رسیدن به طبقه منفی ۳ به راه‌پله‌های انتهای پاساژ می‌روم .راه‌پله‌هایی باریکی که در تمام طبقات در دارند؛ عرض راه‌پله‌ها حدود یک متر است. با پله‌هایی لب‌پریده و دیوارهای خراشیده، اما دوربین‌های مداربسته در هر پاگردی عابران را نشانه رفته است. تعداد فتیله سیگارها روی پله‌های فرسوده غوغا می‌کند، انگار بعدازاینکه سیگار کشیدن در پاساژ ممنوع شده، سیگاری‌ها به راه‌پله‌های تنگ و باریک پناه آورده‌اند!

بوی تند سیگار و نم پاساژ راه‌پله‌ها را پرکرده است. مساحت کوچکی از طبقه منفی ۳ به سرویس بهداشتی تعلق‌گرفته و مابقی انباری هایی است که با درهای سفید و کوچک پشت‌هم ردیف شده‌اند. صدای خوش‌وبش از انباری‌ها به گوش می‌رسد. انگار بدون ویترین کار می‌کنند. شاید کار تعمیرات تلفن همراه در انباری‌ها انجام می‌شود. مشتری‌ها در این طبقات رفت‌وآمدی ندارد. سرویس‌های بهداشتی تقریباً نوساز است. چیزی که بیشتر از همه جلب‌توجه می‌کند تیرآهنی است که از سقف سرویس بهداشتی تا طبقه پایین ستون شده است. تیرآهن زنگ‌زده، سنگینی طبقات بالاتر را به زمین منتقل می‌کند. فقط یک سؤال در جمع خانم‌هایی که در سرویس بهداشتی دست می‌شویند کافی است تا جواب سؤالم را بگیرم.

 

«این تیرآهن این وسط چه‌کار می‌کند؟»

«وقتی آسانسور جدید را در طبقات بالا کار گذاشتند برای تقویت و استحکام ساختمان این تیرآهن را زیر بار آسانسور نصب کردند. دو ماه بیشتر از راه‌اندازی آسانسور جدید نمی‌گذرد».

 این‌طور که ارزیابی می‌شود برای بهبود بخشیدن به شرایط رفت‌وآمد به پاساژ علاءالدین هر بار به این ساختمان زهوار دررفته، امکاناتی اضافه کرده‌اند تا پاساژ علاءالدین بتواند خودش را با استانداردهای ایمنی نزدیک‌تر کند و شکل و شمایل بهتری به خودش بگیرد. عمر این پاساژ تا چند صباح دیگر به ۲۵ سال می‌رسد، اما کهنه‌تر از آن است که به چشم می‌آید.

علاءالدین این اواخر بازهم خبرساز شده است این ساختمان تحمل وزن آسانسور را ندارد! پس چطور قرار است دوطبقه دیگر را تحمل کند. این روزها دعوا سر همین ساخت‌وساز روی طبقه ششم است. دعوا بین مالک پاساژ یعنی حاجی علاءالدین و شورای شهری‌ها بالاگرفته است.

راه‌پله‌های آشتی‌کنان

 کنار راه‌پله‌های فرسوده دو آسانسور قدیمی عرض‌اندام می‌کنند. روی آن‌ها نوشته‌شده است «فقط برای باربری». دیواربه‌دیوار آسانسور راه‌پله باریک دیگری است که به سمت بالا می‌رود. از راه‌پله‌های باریک به طبقه اول می‌رویم. روی پله‌های تنگ و ترش مردان جوان ایستاده‌اند و چشم در چشم هم به سیگارشان پک می‌زنند و باهم اختلاط می‌کنند. آن‌قدر راه‌پله‌ها کم‌عرض هستند که برای گذشتن از کنار یکدیگر باید جابه‌جا شوند تا تنه به تنه نشویم.

از طبقه اول با پله‌های برقی خودمان را به طبقه پنجم می‌رسانیم. کابل، سیم‌ها و لوله‌های فرسوده از حدفاصل سقف‌های کاذب در مسیر پله‌های برقی بیرون زده است. با همه بزکی که انجام‌شده فرسودگی تأسیسات بازهم خودی نشان می‌دهند. هر چه طبقات را بالاتر می‌رویم عرض پله‌های برقی باریک‌تر می‌شوند. از طبقه پنجم به بعد پله‌برقی خراب است. باید از راهروهای دیگر، راه رسیدن به بالاترین طبقه، یعنی طبقه ششم را پیدا کنیم. آخرین پلاک مغازه در طبقه ششم ۶۸۹ است؛ اما گفته می‌شود که علاءالدین بیش از هزار باب مغازه تجاری دارد. احتمالاً نا خوانی پلاک‌ها به دلیل تکرار پلاک‌ها در طبقات منفی است. از طبقه ششم به طبقه هفتمی که دیگر نیست همچنان پله‌برقی ازکارافتاده ای وجود دارد. این پله‌برقی جامانده مسیری است که تا ۵ سال پیش به طبقه هفتم می‌رسید. طبقه هفتم همان ۵ سال گذشته در اسفندماه توسط شهرداری تخریب شد. حالا پله‌برقی استراحتگاه مردم شده است. صدها کلاف سردرگم، سیم و کابل از طبقه ششم تا طبقه هفتم عمود شده است. سقف طبقه ششم در مسیر پله‌برقی با ورقه ایرانیتی از طبقه هفتم جدا می‌شود.

چه خبر از طبقه هفتم؟

باید ببینم وضعیت طبقه هفتم چطور است؟ حالا که مالک پاساژ علاءالدین پرونده ساخت مجدد طبقه هفتم و هشتم را باوجود مقاومت شورای شهری‌ها  به جریان انداخته است! از راه‌پله‌ها خودم را به طبقه هفتم می‌رسانم. روبه‌رویم فقط دیوار است. اتاقی به‌عنوان اتاق مدیریت در کنار راه‌پله قرارگرفته، بی‌اعتنا راهی طبقه هشتم می‌شوم. فقط راه‌پله است. درانتهای  با دری قفل و زنجیرشده روبه‌رو می‌شوم. با تذکر نگهبان که پشت سرم می‌آید، راه آمده را برمی‌گردم تا به طبقه ششم برسم. موقع برگشت با کپسول‌های دی‌اکسید کربن ۶ کیلوگرمی که برای اطفاء حریق در  پاگرد راهرو ها است ،روبه‌رو می‌شوم.

 

هر ۱۰۰ واحد تجاری یک کپسول آتش‌نشانی!

ازدحام و شلوغی در طبقه‌های بالاتر بیشتر است. برخی مغازه‌ها تک‌فروشی ندارند. کارتن‌ها پشت سرهم قطار شده‌اند به این فکر می‌کنم که اگر فقط بحران کوچکی در این پاساژ راه بیافتد چه بلبشویی می‌شود؟ در این شرایط به‌ظاهر عادی مردم بااحتیاط از کنار هم عبور می‌کنند که باهم برخورد نکنند ازبس‌که راهروها کم‌عرض است. برای بالا و پایین رفتن به طبقات در شرایط عادی باید چندین بار سؤال کرد تا مسیر را پیدا کنی. برخی راه‌پله‌ها مسیر بالارو دارند و برخی فقط پایین می‌روند. حدود ۵ دستگاه آسانسور، ۴ پله‌برقی، ۴ راه‌پله در این پاساژ، بیشتر مردم را سردرگم کرده است. پشت آسانسورهایی که قرار نیست در آن طبقه‌ها بایستند صندلی و یا سطل زباله گذاشته‌شده است، اما همچنان مردم بیشترین سؤالی که می‌پرسند این است: «از کجا می‌توانم پایین بروم؟»

یقینا ساخت و سازی در علاءالدین انجام نمی‌شود

با همه بی‌نظمی‌ها و ناایمن بودن، جالب اینجاست که خبر ساخت‌وساز در این پاساژ مشهور ،همچنان علاءالدین را خبرساز می کند. مهم‌ترین سؤال اینکه چرا در دوره چهارم مدیریت شهری طبقه هفتم پاساژ علاءالدین تخریب می‌شود؛ در دوره پنجم مدیریت شهری اجازه ساخت ۲ طبقه اضافه بنا را به مالک پاساژ می‌دهد و بازهم در دوره مدیریت ششم شهری این ساخت‌وساز تخلف شمرده می‌شود! راستی چرا؟ این داستان تا جایی پیش می‌رود که «مهدی چمران» رئیس شورای شهر تهران در تاریخ ۲۱ آذر سال ۱۴۰۰ در صحن علنی شورای شهر اعلام می‌کند: «نامه‌ای به کمیسیون ماده ۳۸ ارسال کردم به این شرح که کمیسیون ماده ۳۸ تنها می‌تواند بحث معاملات و اختلافات شهرداری را پیگیری کند. این کمیسیون باید در حیطه قانون و وظایف خود عمل کند. طوری که پرونده این پاساژ در دوره گذشته هم نباید به این کمیسیون می‌رفته که به‌اشتباه یا هر دلیل دیگری رأی به ساخت‌وساز داده‌می شد. قطعاً و یقیناً باید این رأی برمی‌گردد و چنین چیزی عملیاتی نخواهد شد.»

حالا باید دید ساختمانی که به‌زحمت تلاش می‌کند خودش را سرپا نگه دارد وبه استانداردها نزدیک کند چطور می‌تواند بار اضافی دوطبقه دیگر را به دوش بگیرد و در این شهر قد بکشد؟ این در حالی است که برای کم کردن بار این پاساژ در اسفند سال ۱۳۹۵ حدود ۹۹ باب تجاری از طبقه هفتم تخریب و حدود ۱۵۰۰ تن نخاله از طبقه هفتم علاءالدین خارج شد. حالا چه اتفاقی برای علاءلدین رخ‌داده که می‌تواند دوطبقه به این پاساژ ناایمن  و فرسوده اضافه کند؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">