چرا به من مسوولیت نمیدن؟
چند روز پیش داشتم تو کوچه ماشین رو دستمال میکشیدم که دیدم یکی از اون دوستای بیکار که خیلی هم حرف میزنه از دور میاد. پیچیدم زیر ماشین که مثلا من رو نبینه و بره پی کارش که دیدم زد روی شونهام و گفت مخلص آقفری.
یه آه عمیقی درون خودم کشیدم و گفتم وامصیبتا! دو ساعتی از وقتم رفت هوا. یه سلام و علیک سردی باهاش کردم و خودمو مشغول نشون دادم که بیخیال شه که البته کاملا بیفایده بود.
شروع کرد از گرونی و بدبختی و همین حرفای روزمره گفتن. منم هی میگفتم خب اینا رو همه میدونیم، خودت در چه حالی که حرفاش رفت تو یه فاز دیگه.
بهم گفت، من یه مدته یه سری سوال دارم که نمیدونم کی جوابشو داره؟ میگفت یه مدته حال هیچکاری رو ندارم، دارم چاق میشم، هر جا هم میرم ملت میپیچن میرن که با من طرف نشن. ولی باور کن من این چیزا رو میفهمم.
جدیدا هم هر کی منو میبینه میگه تو خیلی حرف زیاد میزنی. منم حالا یه مدته دارم با خودم فکر میکنم، چرا به من یه مسوولیت نمیدن؟
اینو که گفت حواسم یه کم جمع شد و چشمام گرد شد و ازش پرسیدم، مسوولیت؟! مگه تو چیکار میکنی یا چیکار بلدی که بهت مسوولیت بدن؟
اونم با تعجب به من نگاه کرد گفت گرفتی ما رو داداش؟ یعنی تو میخوای بگی هیچ مسوولی رو ندیدی که مشخصاتش کپ مشخصات فعلی من باشه؟ خب گناه من چیه که نباید یه حقوق تپل بگیرم و راست راست بچرخم و فقط حرف بزنم؟
من که دهنم باز مونده بود، بهش گفتم نه بابا اینطوریام نیست، بلاخره مسوولیت دردسر داره، آسونم نیست بابا، که حرفمو قطع کرد گفت چه مسوولیتی بابا؟
گفتم بابا از اینور اونو گیر میدن، بعضی مطبوعات هی انتقاد میکنن.
دوباره پرید وسط حرفم گفت، تو انگار تو باغ نیستیا. مثلا کی گیر میده؟ مثلا کدوم مسوول برکنار شده بابت این گیرایی که میگی. مطبوعات هم که جوک شدن بابا. مثلا مطبوعات صبح تا شب اصلا هر روز گیر بدن. خب که چی؟ اصلا مگه کسی تره خرد میکنه برای نشریات؟ اصلا مگه کسی میخونه اینا رو؟
این خبرا نیست بابا. تو هم هی بزرگ میکنی همه چیز رو برای خودت. مثلا من هر روز به تو بگم خر! تو تبدیل به خر میشی بعد از یه مدت؟ نه دیگه به کار و زندگیت میرسی، عین خیالتم نیست.
گفتم البته نظر لطف شماست! ولی ... که گفت، ببین خلاصه به تو هم میگم، مدیونی اگه جایی آشنایی چیزی داشتی، کاری مسوولیتی جور شد به من اطلاع ندی. من برم داداش که تو هم نگی من زیاد حرف میزنم.
اون رفت و منم دو ساعتی به نوع نگاه و منطقش فکر کردم و به افق خیره موندم.
عزت زیاد
آقفری
(منبع:عصرارتباط)
- ۹۷/۱۲/۰۱