تبلیغات زرد پیامکی و بازی با اعصاب مردم
نگین بداغی روزبهانی - تصور کنید برگهای روی شیشه ماشینتان یا پشت در خانه پیدا کنید که روی آن نوشته شده: "عکسهاتونو پخش میکنم!" در کنار این جمله، یک کد QR به چشم میخورد. شاید قلبتان تند بزند، هزار فکر عجیبوغریب از ذهنتان عبور کند و دچار اضطراب شوید که چه کسی پشت این پیام است. اما به محض اسکن کد، شوکهتر میشوید؛ این تنها تبلیغی برای یک وبسایت فروشگاهی است.
این سبک بازاریابی جدید، موجی از احساسات منفی؛ از کنجکاوی و اضطراب گرفته تا خشم و سردرگمی، در افراد ایجاد میکند. نمونههای مشابه دیگر نیز وجود دارند؛ پیامکهایی با متنهایی نظیر: "کجایی؟"، "دلم برات تنگ شده"، یا حتی "چرا جواب نمیدی؟" که بهظاهر از یک آشنا ارسال شدهاند، اما پشت این متنهای فریبنده چیزی نیست جز تبلیغات نشانهای تجاری که به دنبال جذب کلیک بیشتر هستند.
این شیوهها، که احساسات انسانی را به بازی میگیرند، نهتنها غیرحرفهای بلکه به شدت خطرناکاند. روانشناسان معتقدند که این سبک تبلیغات، اضطراب اجتماعی و بدبینی را در جامعه تقویت میکند. تصور کنید فردی که دچار پیشینه اضطرابی یا بحرانهای روانی است، با چنین پیامهایی مواجه شود؛ عواقب میتواند حتی به بحرانهای جدیتر منجر شود.
نمونه دیگرش همان پیامکهای تبلیغاتی اعصابخرد کن و استرسآور است که با جملاتی مثل "سلام! کجایی؟"، "دلم برات تنگ شده" یا "چرا جواب نمیدی؟" شروع میشوند اما در واقع، پشت این متنهای فریبنده صرفاً تبلیغاتی قرار دارد که تلاش میکند شما را به کلیک کردن ترغیب کند.
آغاز فریبنده؛ این پیام یک آشنا نیست
ابتدا، این تبلیغات به طرز هوشمندانهای از طرف یک آشنا به نظر میرسند؛ اما چیزی که در پس پرده این نوع تبلیغات پنهان است، استفاده بیرحمانه از اعتماد و احساسات انسانی است. وقتی فردی پیامکی با چنین شروعی دریافت میکند، احتمالاً نخستین واکنش او کنجکاوی است. آیا کسی پس از مدتها او را به یاد آورده و پیام داده است؟ یا ممکن است اضطراب به سراغش بیاید: "این شماره ناشناخته کیه؟ چرا چنین پیامی داده؟" اینجاست که تبلیغاتچیها با ترفندهای روانشناختی وارد عمل میشوند و با استفاده از احساسات انسانی مانند تعلق، ترس، کنجکاوی، اضطراب و ... تلاش میکنند فرد را به سوی پاسخ دادن یا حتی کلیک کردن روی لینکهای تبلیغاتی سوق دهند.
بازی خطرناک با اعتماد مردم
در مورد برگههای دارای کیوآرکد، اوضاع حتی بدتر است؛ متن پیام چیزی جز اضطراب برای مخاطب به همراه ندارد. این نوع تبلیغات که به گوریلا مارکتینگ (بازاریابی چریکی) معروف است، روشی برای بازاریابی کمهزینه از طریق ایجاد حاشیه است.
نمونه خارجی این سبک تبلیغات، چندی پیش در فضای مجازی وایرال شد: برگهای حاوی یک بارکد و جملهای جنجالی که روی سطوح مختلف شهر نصب شده بود. روی برگه نوشته شده بود: «جیمز، من میدانم که با اولیویا داری به من خیانت میکنی. این هم عکسهایی که ثابتش میکند. دروغ نگو!» این تبلیغ که در فضای مجازی سر و صدای زیادی به پا کرد، حتی در بین مخاطبان خارجی نیز مخالفان زیادی داشت.
برای مثال، یک کاربر در لینکدین نوشت: «به نظر من این نوآوری باید به دلیل استفاده غیرمجاز از اموال عمومی، آسیب به زیبایی شهر، هدر دادن کاغذ و گمراه کردن مردم جریمه شود. این افراد باعث میشوند بازاریابی و تبلیغات بدنام شوند.» کاربر دیگری نیز به نکتهای جالب اشاره کرد: «این روش هیچ کمکی به فروش شما نمیکند، چون مردم فقط برای دنبال کردن این داستان دراماتیک روی لینک کلیک میکنند».
اما نمونههای ایرانی این روش، حتی شاید بدتر هم باشند. تهدید به انتشار عکسها تنها اضطراب و احساس ناامنی را به مخاطب منتقل میکند. پس از اسکن کردن کیوآرکد و مواجه شدن با یک سایت فروشگاهی، مخاطب با تجربهای ناخوشایند و احساسی از خشم و اضطراب باقی میماند. نتیجه؟ برندی که به جای جلب اعتماد، اعتبار خود را خدشهدار کرده است.
اضطراب و بیاعتمادی در کمین است
مشکل اینجاست که این ترفندها به راحتی میتوانند اضطراب ایجاد کنند. پیامهایی مثل "عکست روپخش میکنم" یا "کجا موندی پس؟" میتوانند باعث افزایش استرس، اضطراب و حتی حملههای عصبی شوند. این روشها به شکلی برنامهریزی شدهاند که ذهن مخاطب را درگیر کرده و او را به واکنش سریع وادار کنند. برای افرادی که پیشزمینه اختلالات روانی مثل اضطراب یا وسواس دارند، چنین پیامهایی میتواند محرک قوی برای عود این مشکلات باشد. همچنین، تکرار این تجربهها در طول زمان میتواند منجر به کاهش حس امنیت روانی در جامعه شود. افراد ممکن است حتی در روابط شخصی خود نیز دچار بدگمانی و اضطراب شوند، فرض کنید روی موبایل همسرتان تنها یک نوتیف کوتاه میبینید و در موقعیتی هم نیستید که بتوانید گفتگو کنید، احتمالا اضطراب، احساس ناامنی، غم و خشم تا وقتی که در از جریان تبلیغ باخبر نشوید همراه شما خواهد بود.
نقض اصول حرفهای در اخلاق بازاریابی
استفاده از روشهای فریبنده در تبلیغات نه تنها بیاحترامی به مخاطب است، بلکه نقض اصول اخلاقی و حرفهای در بازاریابی محسوب میشود. این نوع تبلیغات، احساسات انسانی مانند اعتماد، کنجکاوی و حتی ترس را به ابزاری برای کسب سود تبدیل میکند. این رفتار میتواند حس تحقیر و بازیچه قرار گرفتن را در مخاطبان ایجاد کند. علاوه بر این، شرکتهایی که چنین روشهایی را به کار میگیرند، ریسک بزرگی برای اعتبار و شهرت خود میپذیرند. وقتی مردم متوجه این فریبها شوند، احتمال کاهش وفاداری به برند و حتی انتشار بازخوردهای منفی بسیار بالاست. اخلاق حرفهای ایجاب میکند که تبلیغات شفاف، صادقانه و بدون سوءاستفاده از احساسات انسانی طراحی شود.
تاثیرات بلندمدت بر رفتار مصرفکننده؛ از اعتماد تا بیاعتمادی
این نوع تبلیغات میتواند رفتار مصرفکنندگان را تغییر دهد. وقتی افراد بارها با پیامهایی مواجه میشوند که از احساسات یا کنجکاویشان سوءاستفاده میکنند، این امر به تدریج باعث بیاعتمادی میشود. افراد دیگر نمیتوانند به راحتی تفاوت میان پیامهای واقعی و تبلیغاتی را تشخیص دهند و حتی اگر پیام تبلیغاتی را باز کنند یا روی لینک فروشگاه کلیک کنند خریدی انجام نخواهند داد و به مرور زمان شهرت برند نیز تخریب شده و حس بدی برای مخاطب به همراه خواهد داشت.
در دنیای تبلیغات، صرفا جلب توجه مخاطب شاید در کوتاهمدت یک پیروزی به نظر برسد، اما در بلندمدت، تنها چیزی که باقی میماند، اعتماد است و اعتماد را نمیتوان با ترفندهای فریبنده به دست آورد. اگر برندها به دنبال رشد پایدار و روابط طولانیمدت با مشتریان خود هستند، باید از شیوههای تبلیغاتی که بر اساس فریب و دستکاری احساسات طراحی شدهاند، دوری کنند. این روشها نه تنها موجب کاهش اعتماد مخاطب میشوند، بلکه میتوانند به اعتبار برند در آینده آسیب جدی وارد کنند. در نهایت، برندهایی که بر صداقت، شفافیت و احترام به حریم خصوصی مخاطب تکیه کنند، نه تنها مشتریان وفاداری جذب خواهند کرد، بلکه از قدرت یک ارتباط واقعی و بیدروغ بهره خواهند برد. (تبیان)