تحلیل

چهار نامه سربسته مدیریتی

علی شمیرانی – چندی پیش دوستی، یک داستان معروفِ مدیریتی را به این شرح تعریف کرد: مدیری که داشت از سازمانی می‌رفت، سه نامه‌ سر بسته برای مدیر بعدی نوشت و به او گفت هر وقت به مشکل خوردی، به ترتیب یکی از این نامه‌ها را باز کن....

علی شمیرانی – چندی پیش دوستی، یک داستان معروفِ مدیریتی را به این شرح تعریف کرد: مدیری که داشت از سازمانی می‌رفت، سه نامه‌ سر بسته برای مدیر بعدی نوشت و به او گفت هر وقت به مشکل خوردی، به ترتیب یکی از این نامه‌ها را باز کن.

مدیر جدید بعد از یک‌سال به مشکل برخورد و نامه‌ اوّل را باز کرد. در نامه نوشته شده ‌بود: «مدیریت قبلی را ملامت کن!»، وی نیز همین‌کار را کرد و امورات یکی دو سالی جلو رفت تا دوباره به مشکل برخورد، پس نامه‌ دوّم را باز کرد، که نوشته‌بود «ساختار شرکت را عوض‌کن». مدیر این کار را هم انجام داد و یکی دو سالی به همین منوال گذشت و زمان خرید تا دوباره به مشکل برخورد! این‌دفعه، پاکت سوّم را باز کرد و دید که در آن نوشته‌ شده: «سه تا نامه بنویس!»

به نظرم می‌توان این داستان مدیریتی را به نوعی بومی‌سازی کرد:

نامه اول: «تا می‌توانی وعده بده!» وعده دادن روش خوبی برای خرید زمان است. این یعنی یک مدیر برنامه دارد و می‌داند چه می‌کند و از قضا برای اجرای برنامه‌هایش به تیم مدیریتی همراه با خود نیاز دارد و سپس باید عزل و نصب‌ها را شروع کرد و همین موضوع تا مدت‌ها فشار برای کار و خروجی را از سر مجموعه دور می‌کند.

 نامه دوم: «بگو دیگران همکاری نمی‌کنند.» مدتی که گذشت و فشارها برای خروجی و عملکرد خواستن رو به افزایش گذاشت، توپ مشکلات را در زمین دیگران شوت کن. مثلا می‌توان گفت بودجه کافی تزریق نشده، قوانین و مصوبات کم است یا شفاف نیست. پای موازی‌کاری‌ها را به میان بکش. انتظار طولانی برای تصویب آیین‌نامه‌ها را مطرح کن و هزار و یک مساله دیگر. به این ترتیب احتمالا چندسالی می‌توان رسانه‌ها را دست به سر کرد و فشارهای احتمالی را باز هم به تعویق انداخت و میز و صندلی خدمت را دو دستی و با حقانیت هر چه تمام چسبید.

نامه سوم: «سیاسی‌کاری و مظلوم‌نمایی کن.» سرانجام که دوره استفاده از تاکتیک دوم نیز به پایان رسید و باز هم فشارها شروع شد، بگو هیچ‌کس بی‌عیب و نقص نیست و من و همکارانم تمام تلاش‌مان را کردیم. البته می‌توان به منتقدان برچسب و اتهام هم زد و به کل سمت و سوی مطالبات را ناشی از سیاسی‌کاری و فشارهای رقیب برد.

نامه چهارم: «ژست اپوزیسیون بگیر.» در ‌این مقطع البته که می‌توانی از خودت قهرمان هم بسازی و با ژست مخالف‌خوانی و اپوزیسیون، بگویی: من منافع عده‌ای فاسد را به خطر انداخته بودم و یک لحظه تصور کنید اگر من نبودم الان اوضاع چگونه بود!

این وضعیت برای شما آشنا نیست؟

(منبع:فناوران)

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا