آیا فقط درآمد یوتیوبرهای ایرانی پرید؟

قصه از اروپا شروع میشود
ماجرا به حدود چند ماه قبل باز میگردد. یوتیوبرهای اروپایی برای آنکه بتوانند از پهنای باند آمریکاییها استفاده کنند به مخاطبانشان یاد دادند که با آیپی آمریکا و با استفاده از ویپیان محتواهای کانالشان را تماشا کنند. موضوع هم ساده است. اگر با آیپی اروپایی در یوتیوب تبلیغات تماشا کنید حدود ۳ تا ۵ دلار، درآمد کمتری بهحساب صاحب محتوا وارد میشود و مثلاً برای ویدئوهای بلند چیزی نزدیک به ۶ دلار بهحساب سازندگان محتوا ریخته میشود (بهازای هر ۱۰۰۰ بازدید) و برای ویدئوهای کوتاهتر این عدد به حدود ۰.۰۶ دلار میرسد. این در حالی است که با آیپی ایالات متحده این عدد به حدود ۱۰ دلار افزایش پیدا میکند (و برای ویدئوهای کوتاهتر ۰.۱ دلار). دلیلش هم واضح است. تبلیغات در آمریکا خیلی زودتر باعث مصرف مخاطب میشود تا اروپا. بر همین مبنا ارزش تبلیغاتی که مخاطب آمریکایی میبیند از اروپاییها بالاتر است و به تناسب آن درآمد هم صعودی میشود.
خب در چنین موقعیتی برای یک ابرشرکت مثل یوتیوب منطقی است که جلوی این پیچش قانونی را بگیرد. حالا یوتیوب برای کنترل ماجرا چه میکند؟ ساکنان دفتر سان برونوی کالیفرنیا (دفتر مرکزی یوتیوب) بیکار نمینشینند و دست به یک اقدام واکنشی میزنند. یک خطی کل ماجرا این میشود که یوتیوب میخواهد بهجای ارزیابی IP و موقعیت مکانی اینترنت، موقعیت مکانی تلفن همراه را مورد بررسی قرار دهد و این یعنی عمده ویپیانها نمیتوانند یوتیوب را دور بزنند. حالا این ماجرا چه ربطی پیدا میکند به تولیدکنندگان محتوای ایرانی؟ ربطش به تحریم چیست؟
پیدا کنید مکانیسم ماشه را!
بر اساس آخرین اخباری که یوتیوبرها دادهاند، میزان درآمدشان در چند روز اخیر حدود ۸۰ درصد کاهش پیدا کرده است. خب سؤال اینجاست درآمد چقدر بوده که حالا ۸۰ درصد کاهش پیدا کرده. همان ماجرای اروپاییها و قضیه دور زدن با ویپیان دوباره پیش میآید.
داستان از این قرار است که باتوجهبه فیلتر شدن یوتیوب در ایران، از اساس درآمد حاصل از مخاطب ایرانی بر پایه IP ایران محاسبه نمیشد و این یعنی از اساس شما اگر یوتیوبری بودید که برای مخاطب ایرانی تولید محتوا میکردید، یوتیوب گمان میکرد شما عدهای مخاطب آمریکایی و اروپایی دارید.
حالا باتوجهبه هوشمند شدن یوتیوب در شناسایی تلفنهای همراه، یوتیوب میفهمد مخاطب محتوای ایرانی، واقعاً ایرانی است یا نیست. حالا این به این معنی است که درآمد یوتیوبرها صفر میشود؟ پاسخ واضح است: خیر. اصلاً موضوع ربطی به تحریم ندارد و از اساس قرار نیست یوتیوب درآمدهای تولیدکنندگان محتوای ایرانی را صفر کند. یوتیوب میخواهد درآمد حاصل از تماشای مخاطب ایرانی را بر پایه IP آسیاییها محاسبه کند و این یعنی پایینترین حد درآمدی که یوتیوب برای یوتیوبرها فرض کرده است.
شما تحریم نیستید! آسیایی هستید!
ماجرا اینجاست که کاهش درآمد یوتیوبرها ربطی به تحریم بودن و رفتن ذیل مکانیسم ماشه ندارد، داستان سر آسیایی بودن است. ازآنجاییکه مخاطب آسیایی از اساس به تبلیغات توجهی نشان نمیدهد و بنا بر تبلیغات خرید نمیکند، بر همین اساس مخاطب مفیدی برای چرخه اقتصادی یوتیوب محسوب نمیشود. به همین دلیل تبلیغ نشاندادن به آنها چندان توجیه اقتصادی ندارد. اجازه بدهید با یک مثال ساده کل ماجرا را توضیح دهیم. فرض کنید قرار است شما به صداوسیما تبلیغ بدهید.
سازمان به شما میگوید تبلیغ را بین فوتبال پخش میکنیم. حالا فکر کنید سازمان زیر حرفش بزند و تبلیغ را در شبکه چهار و در ساعت حوالی ۲ نیمه شب، پخش کند. خب آن شرکت آیا دوباره به سازمان تبلیغ میدهد؟ آیا مخاطب ایرانی که چندان تمایلی ندارد که حتی اشتراک یوتیوب را خریداری کند، مخاطب مفیدی –از نظر اقتصادی- برای یوتیوب است؟ موضوع پخش کردن تبلیغ برای آسیاییها هم مثل تبلیغ نشاندادن در شبکه چهار و حوالی ساعت ۲ نیمه شب است. توجیه اقتصادی ندارد و همین عدم توجیه اقتصادی باعث میشود بود و نبود مخاطب هندی، ازبکستانی، بنگلادشی، تایلندی و… برای یوتیوب فرقی نکند.
یوتیوب بر اساس همین منطق، درآمدی که از ویدئوی بلند برای تماشای مخاطبان آسیایی در نظر گرفته حدود یک دلار است و این عدد برای ویدئوهای کوتاه به ۰.۰۱ دلار میرسد (بهازای هر ۱۰۰۰ بازدید). این یعنی فردی مثل امیرحسین قیاسی که تا پیش از این برای هر محتوا در یوتیوب مخاطبانش اروپایی و آمریکایی تشخیص داده میشدند و درآمد ۶ تا ۱۰ دلاری داشت (از هر ۱۰۰۰ بازدید)، حالا درآمدش به یک تا ۳ دلار میرسد. مگر اینکه الگوریتم نتواند IP را درست تشخیص بدهد که در حدود ۷۰ درصد مواقع این اتفاق نمیافتد.
این یعنی وقتی قیاسی از برنامه پامپ با مهرداد صدیقیانی -قبل از هوشمند شدن- باتوجهبه ۴ میلیون مخاطبش حدود ۳ میلیارد و ۱۲۰ میلیون تومان (۲۴۰۰۰ دلار) درمیآورد حالا با یک دلار برای هر هزار مخاطب، درآمدش به ۱۳۰ میلیون تومان میرسد. این یعنی ۲ میلیارد و ۹۹۰ میلیون تفاوت و فاجعهای برای برنامهسازی در یوتیوب. البته این نکته را نباید فراموش کنیم که برنامههایی همچون قیاسی تنها درآمدشان از واچتایم و میزان بازدید نیست و بحث اسپانسرها در اینجا اهمیت بسیاری دارد. اسپانسرهایی که از اساس روی درآمد حاصل از یوتیوب حساب باز نمیکنند.
اکوسیستم یوتیوب به بنبست میرسد؟
شاید در چنین وضعیتی سؤالی که پیش میآید این است که آیا اکوسیستم گردش مالی یوتیوب فارسی بهطورکلی پس از این اتفاقات برهم میخورد و تمام میشود؟ پاسخ این سؤال را نمیشود قطعی گفت؛ اما تغییر در بازار قطعی به نظر میرسد. باتوجهبه اتفاقات فعلی، تولیدات یا به سمت کمهزینه شدن خواهند رفت یا بحث اسپانسرها اهمیت پیدا میکند.
از اساس درآمد ۱۳۰ میلیونی برای یک میلیون مخاطب صرفه اقتصادی ندارد و به نظر میرسد تولیدکنندگان محتواهای داخلی به سمت بسترهای جایگزین میروند. جایگزینهایی که ممکن است داخلی باشند یا جایگزینهای خارجی. استریمرها احتمالاً پلتفرمهای جایگزینی مثل توییچ را جدی میگیرند و ممکن است اگر مشوقهایی دریافت کنند به سمت پلتفرمهای کاربرمحور داخلی مثل آپارات بروند یا اینکه از اساس محتوامحور شوند و برای پلتفرمهای نمایش خانگی محتوای تولیدی بسازند، کمااینکه پیشازاین برای یوتیوب چنین محتواهایی را دنبال کردند.
فرصتی که ممکن است از دست برود
ماجرای کاهش درآمد یوتیوبرها با آسیایی شدن درآمد، میتواند فضای خوبی را برای پلتفرمهای داخلی پدید بیاورد. پلتفرمهایی که حالا میتوانند با یک حسابوکتاب ساده برای جذب مخاطب، به سراغ همین تولیدکنندگان یوتیوبی بروند و از آنها بخواهند برایشان محتوا تولید کنند یا در بسترهای کاربرمحور گذشته و جدید دست به تولید اثر بزنند.
این شرایط جدای از آنکه نیاز به هوشمندی صاحبان پلتفرمها دارد، نیاز دارد قانونگذار هم با این موضوع و ورود یوتیوبرها به بستر رسمی، منطقی برخورد کند. منطقی که بنابر دادهها و تحلیلها در قوانین فعلی بستر پلتفرمی کشور و در قوانین آتیاش موضع دقیقی نسبت به آن دیده نمیشود.
پایان عصر طلایی دلاری یا آغاز فصلی نو؟
بحران اخیر و کاهش ۸۰ درصدی درآمد یوتیوبرهای فارسی، برخلاف گمانهزنیهای اولیه، ریشه در تحریمهای سیاسی یا «مکانیسم ماشه» ندارد؛ بلکه نتیجه تغییر استراتژیک در سیستم هویتسنجی یوتیوب است. این پلتفرم با عبور از ردیابی صرفِ IP و تمرکز بر موقعیت مکانی سختافزاری، عملاً دیوار ویپیانها را فروریخته است.
درنتیجه، مخاطب ایرانی که پیشتر بهعنوان کاربر ارزشمند غربی شناخته میشد، اکنون در جایگاه واقعی خود یعنی «مخاطب آسیایی» قرار گرفته است؛ دستهای که به دلیل بازدهی پایین برای تبلیغدهندگان، کمترین نرخ درآمدزایی (CPM) را دارد و درآمدها را از ۱۰ دلار به حدود یک دلار کاهش داده است.
این شوک اقتصادی، تولیدکنندگان محتوا را بر سر دوراهی سرنوشتسازی قرار داده است. با از صرفه افتادن تولیدات پرهزینه، اکوسیستم یوتیوب فارسی یا باید به سمت مدلهای ارزانتر و اتکا به اسپانسرهای مستقیم حرکت کند و یا به بسترهای جایگزین مانند توییچ و پلتفرمهای داخلی کوچ کند. این وضعیت، فرصتی طلایی اما حساس را پیشروی پلتفرمهای داخلی قرار داده تا با جذب این سرمایههای خلاق، بازار خود را توسعه دهند؛ البته مشروط بر آنکه قانونگذار و پلتفرمها با رویکردی منطقی از این پتانسیل سرگردان میزبانی کنند.