وبلاگ
-
هشدار آق فری به مدیران بادکنکی
چند سالی میشه که تو حوزه فناوری یه نسل جدیدی از مدیرا دارن روی کار میان که از مدیریت فقط عنوانش رو یدک میکشن. طرف به واسطه فامیل بودن و زد و بند با یه سری آدم رفته شده مدیر عامل یا عضو هیات مدیره فلان شرکت دولتی یا بانکی، بعد جوری ادا از خودش در میاره که هر کی ندونه فکر میکنه طرف قبل از این گوگل رو اداره میکرده. در حالیکه من میتونم ثابت کنم اگه جاشون درخت بکاری و تو شرکت اعلام کنی، از امروز این درخت مدیر عامل یا عضو هیات مدیره شده، آب از آب تکون نخوره. مثلا طرف یه سری قرارداد انحصاری با یه بانک داره که سالهاست برقراره. خب به موجب این قرارداد، مدیر عامل انسان باشه یا یکی از اقسام مایعات و جامدات، شرکت کارش جلو میره و آخر هر ماه پول به حسابش واریز میشه. یا اگر دولتی باشه که خب بودجه و حقوق اساسی آخر ماه تو حسابشونه. مشکل من از جایی با این آدمای اضافه و ناکارآمد شروع میشه که این نسل از مدیرای تازه به دوران رسیده اما با پولهای بادآورده چه کارها که نمیکنن. از اونجا که با پول میشه همه چیز رو خرید، این آقایون از …
-
کمیته اهدای وام و یارانه به دوستان و آشنایان
ما نهادهای زیادی در کشور داریم که به خاطر پیشرفت و شکوه ایران عزیزمان، از هیچ کمکی دریغ نمیکنن. این کمکها طیف بسیار متنوعی از دادن امکانات و مکانها، نوشتن قانونهای اختصاصی، معافیتهای مالیاتی، ممنوعیت شکایت از متخلفان و یا ارایه وامهای بلاعوض و کمبهره را شامل میشه. اما مدیون هستین اگه فکر کنین به بهانه این حمایتها، در واقع یه سفرهای پهن شده و یه عده در حال پولشویی، یه عده در حال دزدی، یه عده در حال گرفتن حقالسکوت و یه عده با پولهای به دست آمده از بودجه مملکت، در حال خرید و فروش سکه و ساختمان و ارز هستن. میخوام همین جا این رو هم بگم که اگه یه روزی، خدای ناکرده، تصادفی یکی از این تخلفاتی که گفتم افشا شد، مدیون هستید اگه فکر کنید، وامدهندهها و ناظران توی این دزدیها دست داشتن. لطفا این فکرهای آلوده رو از ذهنتون دور کنید. حالا اگه توی تلویزیون دو تا دادگاه دیدین که توش از رییس کل حراست فلان دستگاه گرفته تا مدیرعامل فلان بانک، خودشون دزدهای اصلی بودن، به هیچ وجه دلیل نمیشه که هی از این فکرا کنید. اما از شوخی گذشته، گاهی اوقات یه چیزایی توی اخبار رسانههای رسمی و نه شبکههای اجتماعی منتشر …
-
میخندی؟! باید بخونیش
همونطور که میدونید برای پختن غذا یه سری مواد خاص نیاز هست. بعضی از این مواد ثابت هستن و بعضیا متغیر. مثلا قابلمه، قاشق، چنگال، چاقو و گاز برای پخت و پز تقریبا تو کار تهیه تمام غذاها پیدا میشن. اما یه سری چیزهایی که تو قابلمهها ریخته میشه متغیر هست و مثلا موادی که برای پختن آش بکار میره با مواد پخت کیک فرق داره. امیدوارم تا اینجا تونسته باشم منظورم رو برسونم. حالا میخوام خدمتتون بگم که همایشها هم که بخش لاینفک زندگی و عملکرد بسیاری از مسوولان ما هست هم به هر حال یه موادی برای تهیه میخواد. مثلا تو تمام همایشها یه مکان خاص، میز، صندلی، سیستم صوتی و تصویری و از این چیزها، بخش ثابت و لازم همایشها هست. اما مثل غذاها، موادی که توی همایشها میریزن علیالقاعده باید متفاوت باشه. مثلا عنوان و موضوع همایشها باید با هم فرق داشته باشه، وقتی هم عنوان همایش عوض میشه باید به تبع اون، مدعوین و سخنرانان هم عوض بشن دیگه. تا اینجاش فکر کنم منظورم روشنه. اما حرفم اینه که به جز میز و صندلیها، ظاهرا تو اکثر همایشهای حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات، حتی با تغییر عنوان همایشها، دوباره میبینی مدعوین و سخنرانها ثابت و …
-
شما کارت رو انجام بده لطفا!
چند سالی هست که ما یه اصطلاح تماشاگرنما داریم که خب طعنه به آدمایی هست که در ابتدا واقعا برای تماشای بازی فوتبال اومدن، اما اعصابشون که خورد میشه و دستشون به داور نمیرسه و از گفتن شیر سماور هم دلشون خنک نمیشه، شروع میکنن به پرتاب بمب و سنگ و چوب و شیشه آب و خلاصه صندلی زیر خودشون به سمت وسط زمین. از این لحظه به بعد تبدیل میشن به یک تماشاگرنما. معادل تماشاگرنما به حوزههای دیگه هم سرایت کرد و تو فرهنگ اصطلاحات کشور رایج شده. حالا چند وقتیه ما با یه سری مسوول روزنامهنگارنما، منتقدنما و مخالفنما مواجه هستیم که برای خودشون یه پدیده هستن و میشه اسمشون رو گذاشت مسوولنما! طرف راه افتاده صبح تا شب تو رسانهها، سایتها، تلگرام، توییتر برای ما تریپ مخالف برداشته و به زمین و زمان نقد میکنه و تیکه میندازه، یه سری فالوئرنما هم که در واقع نوکران آقای رییس هستن، در پوشش فالوئر راه میافتن این اظهارات اربابشون رو بلافاصله یه سری کادر گل و بلبل میذارن کنارش و یه عکس قاطع از رییس هم میذارن بالای متن و دورشم طلاکوبی کردن. بعد هم کار مالوندن و چپوندنشون به بقیه ملت شروع میشه. بعد این وسط یکی هم …
-
تقلب 300 میلیارد تومانی
در همین شماره عصرارتباط گزارشی از حجم تقلب سایتها و شاخهای ایرانی منتشر شده که نشون میده بعضی از بچهزرنگها برای اینکه سری توی سرها در بیارن، سالانه مبلغ ناقابل حدود 300 میلیارد تومان صرف تقلب توی فضای مجازی میکنن. من هر چی فکر کردم که خب چی بگم، این بیشتر گریه داره تا طنز. اما خب دستور اومد که باید تو هم یه گیری بدی. من هم نشستم با خودم فکر کردم که مثلا اینکه بگیم فلان تعداد ایرانی به مواد مخدر اعتیاد دارن، مگه جای شوخی داره؟ خب اینکه یه سری با مواد زدن به خیال خودشون میرن توی فضای نابودی و باید تا مردن هم جلو برن، کجاش خندهداره؟ حالا میخوام به این زرنگهایی هم که میخوان با دوپینگ رتبه سایتشون و صفحات اجتماعیشون رو بالا ببرن، بگم، عزیزم شما تا ته دنیا باید این هزینه رو از جیب مبارک بدی چون ندی یکی دیگه میده و میافته جلو. البته یه سری از این زرنگها میگن پول تقلب در واقع یه جور سرمایهگذاریه و با تبلیغات برمیگرده. من هم میخوام خطاب به اینا بگم که فرنگیها یه ضربالمثل دارن که میگن اگه بار اول گولم زدی، شرم بر تو باد، اما اگه بار دوم هم گولم زدی، …
-
گردش مالی «داره میریزه!»
این روزها که کشور با بحرانهای متعددی از جمله خروج برانکو، ماجرای توله خرس و بچه رامبد جوان مواجه هست و بسیاری از رسانهها و مردم با حساسیت بالایی پیگیر این معضلات هستن، نمیشه هیچرقمه از کلیپهای معروف «داره میریزه!» که فکر کنم الان دیگه معرف حضور تمام ایرانیان داخل و خارج کشور هست، بدونحرف رد شد.عارضم خدمتتون که توی حوزه فاوا که مثل بقیه کشور خبر خاصی نیست و به قول ابراهیم اصغرزاده (فعال سیاسی) ما در حال تجربه وضعیت «بیدولتی» توی کشور هستیم و انگار یه جورایی دولت، کشور رو در حالت اتوپایلوت گذاشته و همه با هم شاد و خندان در حال دیدن «داره میریزه!» هستیم.اینه که منم دیدم حیفه به بررسی پدیده «داره میریزه!» نپردازم. اینطور که به نقل از خواننده «داره میریزه!» در رسانهها اومده، خواندن این مداحی به سال 95 برمیگرده و مشخص نیست چطوری و چه کسی این مولودی را از کانال تلگرامی ایشون، برداشته و فرستاده برای خانمی به نام «ت.ب» که در کانادا است و ایشان هم مولودی را تبدیل به دابسمش کرده و در پیج اینستاگرامش گذاشته که از اینجا شروع شد و بیش از 500 هزار بازدید در این پیج داشت و کمکم دابسمشهای مختلفی در داخل هم ساخته …
-
از گوگل تشکر کنیم یا از مسوولان؟
این ماجرای پوستههای ایرانی تلگرام دیگه خیلی داره ماجرای تو مخی میشه. یه مدت همه ازشون برائت جستن و گفتن اینا اخ هستن و فیلترشکن هست و باید نابودشون کرد، چون عامل شکست پیامرسانهای داخلی شدن. یه مدت بعد همونایی که میگفتن اینا بد هستن، یهو به این پوستهها علاقهمند شدن و بعد یه مجوز توپ برای یه مدت نامحدود دادن که فعال باقی بمونن. از اون طرف ماجرا یه عده مثل وزارت ارتباطات که متهم به حمایت از این پوستههای تلگرامی بودن و میگفتن بهشون یه عالمه سرور و امکانات و پول دادن، حالا هی دارن این پوستهها رو میکوبن و میگن ما همیشه هم گفتیم که این پوستهها ناامن هستن و بهتره مردم ازشون استفاده نکنن. خلاصه اینکه پوستههای مذکور از جمله تلگرام طلایی و برادرش هاتگرام و دوست نزدیکشون موبوگرام، در ظاهر دو دسته موافق و مخالف بین مسوولان دارن. یه دسته میگن بابا این پوستهها بد هستن و مشکل دارن، یه دسته میگن نه اتفاقا خیلی هم خوبن و باید بمونن. این وسط اما گوگل یه مدتیه راه افتاده داره این پوستهها رو خودش راسا از روی موبایل ایرانیها حذف میکنه. استدلالش هم اینه که این پوستهها ناامن هستن و دارن از کاربرانش جاسوسی میکنن. اتفاقا …
-
سعید جان پاشو بیا تفاهمنامه امضا کنیم
تفاهمنامههای جاهای دیگه رو نمیدونم اما بعضی از تفاهمنامههای حوزه مرحوم فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور واقعا یه جوک بیمزه شده. طرف تا یکی دو تا رسانه از دستشون در میره و بهش گیر میدن که زیادی بیکار و بیخبر شدی، سریع یه سری تفاهمنامه امضا میکنه. متنی که در ادامه میخونید رو یک کلاغ از دفتر یک مسوول به دست من رسونده که داشته تلفنی با یکی دیگه حرف میزده. رییس: سلام سعید جان، خوبی؟ اروپا خوش گذشت؟ بابا به ما هم خبر بده مگه با ما بد میگذره؟ (هرهرهر) کمپیدایی جیگر. میگم یکی دو تا نشریه یه مقدار موی دماغ شدن، گذرت سمت ساختمون ما افتاد یه توک پا بیا یه تفاهمنامه امضا کنیم. طرف پشت خط: چه تفاهمنامهای؟ رییس: گرفتی ما رو؟ بابا پاشو بیا یه دو تا پوشه با دو تا کاغذ سفید و خالی میذاریم جلومون، بچههای روابط عمومی هم میگم عکس بگیرن و با یه خبر بفرستن برای رسانهها و اتفاقا توش بزنن در جمع خبرنگاران! (تکرار خنده؛ هرهرهر) طرف پشت خط: خب نتیجه چی؟ رییس: سعید به خدا افتادی رو فاز خنگی همیشگیها. بابا جان نتیجه چیه دیگه؟ خیالت تخت هیچ رسانهای نه پیگیر نتیجه میشه نه این که بخواد حتی بدونه تو …
-
اختلاس بعدی را یک سامانه میکند
تو ایام عید قصد سفر و خرید اینترنتی بلیط هواپیما داشتم. رفتم سراغ یکی از این سایتهای فروش و یه چند دقیقهای که گشتم دنبال پرواز و ایرلاین مناسب، کار ثبت اطلاعات خودم و همراهانم رو شروع کردم که خب خودش یه مقدار زمان میبره، بعد به مرحله پرداخت پول رسیدم و اطلاعات بانکی رو هم که کامل وارد کردم و روی گزینه پرداخت کلیک کردم و پول که واریز شد، دیدم زرشک، سیستم پیغام داد بلیط شما ثبت نشده است. ناچار زنگ زدم به شرکت و نفر بیست و یکم توی نوبت بودم. 15 دقیقه بعد وصل شدم به اپراتور و اونم در پاسخ به چرایی ماجرا گفت، ما مقصر نیستم سامانه مربوط به ایرلاینی که شما انتخاب کردین، پذیرش مسافر رو لغو کرده. گفتم خب حالا باید چیکار کنم. گفت اجازه بدین من با یه ایرلاین دیگه برای شما یک پرواز تهیه کنم. خب منم که کاری نمیتونستم بکنم گفتم خب انجام بده. کار تمام شد. موقع برگشتن دوباره مراجعه کردم به همون سایت فروش بلیط که اتفاق خیلی جالبی افتاد و دقیقا مثل دفعه قبل بعد از این که کلیک واریز پول رو فشار دادم، دوباره پیغام زرشک آمد که بلیط شما ثبت نشده است. دوباره تماس …
-
عمه قربونت بره که مشهور شدی
این فضای مجازی در کنار همه خاصیتهایی که میگن داره خب کلی امراض فیزیکی و روانی هم برای کاربرانش به ارمغان آورده. بدی ماجرا اینجاست که بیمارای روانی شبکههای اجتماعی مثل خیلی از معتادا، مشکلشون رو انکار میکنن و نمیپذیرن که حالشون خیلی بده و نیاز به مراقبتهای ویژه دارن. یکی از مشکلات روانی شبکههای اجتماعی، ایجاد توهم شدیدا کاذب و حس مشهور و معروف شدن هست. مثلا این روزها خیلی مد شده یه عده یه سری فایلهای صوتی یا تصویری تولید میکنن و خودشون مثل مجریها شروع میکنن به خوندن خبر و گزارش مثلا از یک جایی. جوری هم صاف و اتو کرده حرف میزنن و لباس میپوشن که واقعا اگه نشناسی یا ندونی فکر میکنی طرف یه عمر تو رسانههای معتبر جهانی کار میکرده. خوشمزگی بیشتر ماجرا اینه که طرف خودش فیلمبرداره، خودش مجریه، خودش تهیهکنندس، خودش ادیت میکنه، صداگذاری میکنه و از همه جالبتر خودشم از این گروه به اون گروه راه افتاده چیزی که ساخته رو میندازه که مخاطب جمع کنه. بدی ماجرا اما اینجاست که طرف فکر میکنه میلیونها نفر در روز احتمالا دارن اونو تماشا میکنن، خلاصه آدم میمونه برای اینا غصه بخوره، مسخرشون کنه و بگه عمت قربونت بره که مشهور شدی یا …