وزارت ارتباطات از پیشرفت روی کاغذ تا توقف در میدان
این در حالی است که تجربه کاربران و دادههای موجود تصویری کاملا متفاوت ترسیم میکند. نسلپنجم تلفنهمراه که باید نقطه عطف تحول دیجیتال کشور باشد عملا به همان ظرفیتها و کیفیت نسل چهارم محدود مانده و تفاوت محسوسی جز تغییر نام در تجربه کاربران ایجاد نکرده است. پوشش محدود، نبود زیرساخت مکمل و فقدان سرمایهگذاری هدفمند موجب شده 5G در ایران نه یک فناوری تحولآفرین که یک پروژه نیمهتمام و نمایشی تلقی شود؛ پروژهای که در عمل قادر نبوده نقشی در کاهش شکاف دیجیتال یا ارتقای واقعی کیفیت ارتباطات ایفا کند.
در سوی دیگر ماجرا توسعه فیبر نوری که باید ستون فقرات شبکه ملی ارتباطات باشد طبق آخرین آمارها به حدود ۴۶درصد نفوذ رسیده است؛ عددی که پس از سالها وعده و برنامهریزی نشاندهنده کندی آشکار روند پیشرفت است. رسیدن به کمتر از نیمی از جامعه هدف آن هم در دورهای که کشورها برای گذار کامل به اقتصاد دیجیتال سرعتی دوچندان گرفتند پرسشی جدی درباره کارآمدی راهبردها، کیفیت اجرا و میزان هماهنگی میان دستگاههای مسوول ایجاد میکند. این تاخیر مزمن نهتنها ظرفیت رقابتی کشور را در سطح منطقه کاهش داده بلکه مانعی واقعی برای توسعه کسبوکارهای آنلاین، آموزش دیجیتال، سلامت هوشمند و بسیاری از خدمات حیاتی مبتنی بر اینترنت پرسرعت است. افزون بر این تاکید بر «اولویت توسعه» در سخنرانیهای رسمی درحالی مطرح میشود که فضای واقعی اینترنت کشور با فیلترینگ گسترده، محدودیتهای پایدار و کاهش آزادی دسترسی گره خورده است؛ عواملی که خود مانع بنیادین توسعه فناوری، سرمایهگذاری خارجی، نوآوری داخلی و حتی بهرهمندی کاربران از ظرفیتهای واقعی شبکه محسوب میشوند. تناقض میان تاکید بر پیشرفت فناوری و اعمال محدودیتهای مداوم این پرسش را برجسته میکند که چگونه میتوان از توسعه نسلهای نوین ارتباطی سخن گفت بیآنکه بستر آزاد، پایدار و کارآمدی برای بهرهبرداری از آن فراهم باشد.
در چنین شرایطی تبدیل توسعه 5G و فیبر نوری به شعارهای پر تکرار نهتنها کمکی به بهبود وضعیت نکرده بلکه به تدریج اعتماد عمومی را نسبت به برنامهریزیهای کلان ارتباطی کاهش میدهد. آنچه امروز بیش از هر چیز ضرورت دارد شفافیت در ارائه آمار، صراحت در تبیین موانع، بازنگری در سیاستهای محدودکننده و ارائه برنامهای عملیاتی و قابل سنجش برای جبران عقبماندگیهاست؛ برنامهای که توسعه واقعی را جایگزین روایتسازیهای اداری کند.

فرار از اولویتهای داخلی
در همین خصوص سعید امینیان، کارشناس فناوری اطلاعات و ارتباطات در گفتوگو با «جهانصنعت» گفت: «اظهارات اخیر وزیر ارتباطات درباره اهمیت حضور هیات ایرانی در کنفرانس جهانی توسعه ارتباطات۲۰۲۵ و تاکید ایشان بر دیپلماسی فناوری ظاهرا نشانهای از فعالترشدن وزارتخانه در عرصه بینالمللی بوده اما این تصویر پرزرق و برق زمانی با پرسش جدی مواجه میشود که واقعیت زمین زیر پای شبکه ارتباطی کشور را بررسی کنیم؛ واقعیتی که با چالشهایی مزمن و حلنشده روبهرو است. تجربه سالهای اخیر به روشنی نشان میدهد که مساله اصلی کشور کمبود تفاهمنامه نبوده بلکه کمبود اراده برای حل مشکلات داخلی و انحصارهای فرسوده است. مساله اصلی شکاف بین شعارهای جهانی و واقعیت داخلی است.»
او در ادامه گفت: «در شرایطی که وزیر از همزیستی 5G و هوش مصنوعی میگوید مردم در بسیاری از نقاط کشور هنوز با ابتداییترین مشکلات اینترنت دستوپنجه نرم میکنند. سرعت پایین و ناپایدار، قطعیهای مکرر، کیفیت نامطلوب در ساعات پیک، هزینههای رو به افزایش بستهها، کیفیت ضعیف شبکه موبایل در شهرهای بزرگ و فیلترینگ گستردهای که بخش زیادی از اقتصاد دیجیتال را زمینگیر کرده است. در چنین وضعیتی سخن گفتن از همکاریهای بینالمللی در حوزه نسل پنجم بدون حل گرههای داخلی بیشتر شبیه نمایشی از مدرنیته است تا گامی برای توسعه واقعی.
مردم امروز از وزارت ارتباطات انتظار مطالبات کاملا مشخصی دارند؛ مطالباتی که نه نیاز به دیپلماسی دارد و نه نشستهای بینالمللی. رفع اختلالات بنیادی شبکه، کاهش فشار فیلترینگ بر کسبوکارهای دیجیتال، شفافیت درباره هزینههای اینترنت و چرایی افزایش آنها همان چیزهاییست که زندگی روزمره شهروندان را تحت تاثیر قرار میدهد نه سفر هیات ایرانی به باکو. این کارشناس در پایان عنوان کرد: «دیپلماسی فناوری زمانی ارزشمند است که به تقویت زیرساخت داخل منجر شود. بدون اصلاح ساختار بازار مخابرات، رقابت واقعی اپراتورها، شفافیت هزینهها و سیاستگذاری مبتنی بر اعتماد عمومی همکاریهای بینالمللی بیشتر به سفر، خبر و سخنرانی تبدیل میشود تا تحول. درواقع مشکل اصلی ایران کمبود دانش یا فناوری خارجی نبوده بلکه مشکل این است که سیاستگذاری داخلی توان جذب و بهکارگیری همین فناوریها را ندارد. آنچه شهروند ایرانی نیاز دارد بهبود واقعی کیفیت اینترنت، کاهش هزینه، برچیدن انحصارها و رفع محدودیتهای فرساینده است.»
توسعه اسمی، عقبماندگی واقعی
آنچه از شکاف میان ادعاهای رسمی و واقعیت میدانی برمیآید بیش از آنکه مسالهای فنی باشد ریشه در رویکرد سیاستگذاری و مدیریت توسعه ارتباطات دارد. شبکه ارتباطی کشور نه به دلیل کمبود فناوری بلکه بهواسطه نبود هماهنگی نهادی شاخصهای شفاف سنجش عملکرد و استمرار سیاستهای محدودکننده با نوعی رکود ساختاری مواجه است؛ رکودی که موجب شده حتی پروژههایی مانند 5G و فیبر نوری که درجهان بهعنوان محرکهای کلیدی تحول دیجیتال شناخته میشوند در ایران عملا از ماهیت راهبردی خود فاصله گرفته و به طرحهایی با پیشرفت کند، مقطعی و بعضا نمایشی تبدیل شوند.
این وضعیت نشان میدهد که توسعه زیرساخت ارتباطی تنها با نصب آنتن، افزایش ظرفیت یا ارائه آمارهای دورهای پیش نرفته بلکه نیازمند اکوسیستمی پایدار، رقابتی و باز است که در آن اپراتورها انگیزه اقتصادی، کاربران آزادی و کیفیت تجربه و کسبوکارها امکان نوآوری و رشد داشته باشند اما هنگامی که محدودیتهای اینترنتی، عدم پیشبینیپذیری مقررات و نبود نقشه راه بلندمدت بر محیط ارتباطی سایه میاندازد حتی بهترین فناوریها نیز از کارکرد واقعی خود باز میمانند و سرنوشت آنها در بهترین حالت به ارتقاهای اسمی محدود میشود.
از این منظر تمرکز صرف بر اعلام پروژههای جدید یا تکرار عنوان اولویت توسعه نهتنها کافی نبوده بلکه بدون اصلاح بسترهای بنیادی نتیجهای جز اتلاف منابع و تاخیر بیشتر در پی نخواهد داشت. آینده ارتباطات کشور وابسته به میزان تطبیق تصمیمسازان با الزامات واقعی عصر دیجیتال است؛ عصری که در آن شفافیت، اعتماد عمومی، دسترسی آزاد و پیشرفت زیرساختی زنجیرهای واحد را تشکیل میدهند. اگر این عناصر درکنار هم دیده نشوند ادامه مسیر با همان چالشهای گذشته تکرار خواهد شد و شکاف ایران با استانداردهای جهانی ارتباطات هر سال عمیقتر میشود.