ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اینفلوئنسر» ثبت شده است

تحلیل


صنعت اینفلوئنسری نیازمند نظم و قانون

جمعه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۴۷ ب.ظ | ۰ نظر

 صنعت تاثیرگذاری در فضای مجازی، فضایی برای کارآفرینی، ارتباط، ابراز وجود و مواجهه با ایده‌های جدید است و به همین دلیل نیاز به بازنگری در قوانینش دارد.

کودکان کار مجازی و استثمار فرهنگی

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۳:۱۶ ب.ظ | ۰ نظر

محمدمهدی سیدناصری (مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان) در رابطه با کودکانی که از طریق فضای مجازی و با اجبار خانواده و اطرافیان به درآمدزایی از این طریق گماشته می‌شوند، یادداشتی نوشت.
۲۴ آبان ۱۴۰۲؛ روز کتاب و کتاب‌خوانی نامگذاری شده تا بهانه‌ای باشد برای ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی و افزایش سطح سواد عمومی جامعه. جامعه‌ای که کتاب نخواند قدرت تفکر و تحلیل را از دست می‌دهد و آمادگی پذیرش هر دروغ، فتنه و ظلمی را خواهد داشت. کتاب، رسولی است که زندگی را در دستانت به تماشا می‌گذارد، تا لحظه‌های تنهائی‌ات را با خویش خلوت کنی و دل به معبود بسپاری، به همین منظور در این یادداشت به یکی از چالش‌های مهم در حوزه کتاب و کتاب‌خوانی خواهم پرداخت و آن هم موضوع کودکان کار فرهنگی در فضای مجازی است. 

فضای مجازی به عنوان یکی از جلوه‌های زندگی مدرن اگرچه آسایش و راحتی بیشتری در ارتباطات جهانی ایجاد کرده؛ با این حال مدت‌هاست نوعی دیگر از کودک آزاری را برای کودکان به ارمغان آورده است. با گسترش فضای مجازی در جامعه‌ی امروز، ما شاهد ایجاد دسته‌ای از کودکان هستیم که به واسطه تجارت در فضای مجازی و نمایش تبلیغات در اینترنت به عنوان ابزاری برای کسب درآمد در این محیط شده‌اند. 

این دسته از کودکان، کودکان کار مدرنی هستند، اگرچه مشاغل سخت و طاقت فرسا ندارند بازهم جهت به دست آوردن رضایت صاحبان کسب‌وکارهای مدرن و در بیشتر موارد همراه با تحمیل والدینشان اقداماتی را انجام می‌دهند. این دسته از کودکان اگرچه در کارگاه‌های زیرزمینی بیگاری نمی‌کنند؛ بازهم خواسته یا ناخواسته وارد بازی اقتصادی بزرگترها می‌شوند؛ کمتر کودکی می‌کنند و تجربیاتی را کسب می‌کنند که در آینده و بزرگسالی ممکن است برای آن‌ها مشکل ساز شود. بدیهی است که اینفلوئنسرهای زیادی در شبکه‌های اجتماعی وجود دارند که به اقدامات تاثیرگذارانه در جهت رسیدن به مقصود خود مشغولند. اساساً این افراد عاقل و بالغ به اختیار و میل خود ابزاری را برای به دست آوردن هدف خود از فعالیت در شبکه‌های اجتماعی برگزیده و به کار گرفته‌اند. با این حال شاهد حضور کودکان اینفلوئنسر در فضای مجازی هستیم. 

کودکانی که زندگی آن‌ها علی رغم اختیارشان (یعنی رسیدن به سنی که در مورد تاثیر آنچه که از زندگی آنان برای میلیون‌ها مخاطب در سراسر جهان به نمایش گذاشته می‌شود، آگاهی داشته باشند.) توسط والدین‌شان در انظار عموم قرار می‌گیرند. این روزها کودکان از لحظه‌‍‌ای که چشم به این جهان باز می‌کنند، از لحظه‌ای که اولین قدم‌های خود را آرام‌آرام بر می‌دارند، از اولین صحبت‌ها و خنده‌های شیرین‌شان تا تمام روزمرگی آنان سوژه دوربین‌های والدین و چشمان هزاران هزار دنبال کننده ناشناس شده‌اند، آن هم بدون آنکه خود، نقشی در انتشار آن داشته باشند. ما از کودکان اینفلوئنسر و بلاگری می‌گوییم که طی سال‌های اخیر در صفحات اینستاگرام ولو به تصادف آن‌ها را به وفور دیده‌ایم و حتی با احساس خوشایند و حتی لبخندی بر صورت پست‌های صفحات آن‌ها را لایک کرده‌ایم. اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم این روزها تعداد بلاگرها از دنبال کنندگان شبکه‌های مجازی پیشی گرفته و صاحبان این صفحات برای شهرت هرچه بیشتر به هر اتفاقی متوسل می‌شوند. 

از چالش‌هایی همچون به هم رسیدن و از هم جدا شدن تا انتشار تصاویر مراسم تعیین جنسیت و اولین واژهای که نوزادشان بر زبان آورده است. اما در میان آن‌ها هستند بلاگرهایی که از شیرین‌زبانی‌ها و چهره‌ی کودکان معصوم خود کاسبی می‌کنند. اتفاقی که در ادامه می‌تواند آثار مخربی بر جسم و روان کودکان داشته باشد. ماجرا از این قرار است، والدینی که مدعی عشق بی‌حد و حصر به فرزندانشان هستند، در ترفندی تازه از آن‌ها برای تبلیغ آثار ناشران کودک و نوجوان سوء استفاده می‌کنند. روزی به بهانه‌ی معرفی کتابی تازه، چهره‌ی کودکان را با مواد آرایشی و شیمیایی بزک می‌کنند و روزی دیگر آن‌ها را به بهانه دورهمی کتاب از این سر شهر به آن سر شهر می‌برند. این شیوه بر آن است تا کودکان برای جمعیت شرکت کننده از آخرین کتاب‌هایی که خوانده‌اند، بگویند و به نوعی برای حضار شیرین زبانی کنند. 

البته در نگاه اول، «بوک بلاگری کودک و نوجوان» راهی برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی به نظر می‌رسد، اما این درحالیست که انتشار تصویر افراد زیر سن قانونی و در نظر نگرفتن انتخاب و اختیار کودک، خلاف کنوانسینون حقوق کودک به حساب می‌آید. لازم به یادآوریست که منظور از کودک در این نوشتار به استناد اکثر اسناد حقوق بشری، شخصی است که به سن ۱۸ سالگی نرسیده است. البته ممکن است عده‌ای با این نوع پاسخ‌ها بخواهند ماجرا را اینگونه توجیه کنند که این‌که معرفی یا تبلیغ کتاب نیز همانند سایر پدیده‌ها می‌بایست با مقتضیات روز پیش برود و این کمک به فروش کتاب و فرهنگ جامعه است. اما کافی است نگاهی به فهرست ۱۰۰ بوک بلاگر کودک و نوجوان در جهان بیندازیم و آن وقت متوجه می‌شویم که هیچ‌یک از این صفحات و سایت‌های مطرح، نه تنها از خوانندگان کم سن و سال استفاده نکرده‌اند بلکه گردانندگانشان، عمدتا مشاوران و مربیانی هستند که در حوزه‌ی کودک، اشتغال یا پژوهش یا حتی خودشان نویسنده هستند. 

در چنین جهانی، گمشده‌های زیادی پا در جهان کودک می‌گذارد. از نچشیدن روزهای شیرین کودکی به واسطه همراهی با روزگار بزرگسالان تا نادیده‌گرفتن حریم خصوصی بدون در نظر گرفتن سن! مگر قرار نبود کتاب انسان را با جهان بهتری آشنا کند؟ قرار بود هرچه پیش از خواندنش نداشتیم کسب کنیم. کتاب می‌خواست از ما همان والدین نمونه‌ای را بسازد که به تربیت و حقوق فرزندش آگاه است. دوست داشت شهروندان مطلع‌تری بسازد. اما حالا ولع لایک و جمع کردن دنبال کننده، باعث شده کودکان را ناخواسته قربانی شبکه‌های اجتماعی کنیم. در قبال ضبط فیلم معرفی کتاب به آن‌ها وعده پاداش بدهیم، درگیر دنیایی شوند که به آن تعلقی ندارند. 

به قیمت کسب توجه و تایید والدین یا هرکس که دوستش دارند یک روز در میان جملات نویسندگان بزرگ و قصه‌هایشان را مرور کنند، هورا و آفرین بشنوند تا دلشان قنج برود. مبادا میان بازگویی خط سوم از صفحه دهم کتاب فلان به لکنت بیفتد تا از توجه و محبت والدینش محروم شود. مبادا به خاطر غلط گفتن جواب مسابقات هفتگی انتشارات‌ها از کورس قهرمانی، تخفیف، جوایز و دورهمی‌های ناشر محبوبش جا بماند. 

ما می‌بایست به نحوی از کتاب استفاده کنیم که تاثیرگذاری خودش را از دست ندهد، ناشران، نویسندگان، مترجمان، کتاب‌فروشان و صفحه‌های فروش کتاب باید به این مساله توجه بیشتری کنند و اگر بخواهند بیش از حد کودکان را مورد استثمار قرار بدهند، درست نیست زیرا اگر کودک از فضای مجازی آسیب ببیند ممکن است به آینده جامعه آسیب بزند. اگر کودک کتابخوان بشود دانش عمومی جامعه بالا می‌رود و افراد می‌توانند تصمیم‌های بهتری برای آینده بگیرند. بوک بلاگری کودکان مصداق بارز استفاده نادرست از یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین ابزارهای تبدیل تهدیدات فضای مجازی به فرصت است و این ابزار کاربردی کتاب است. (ایلنا)

پیکار قانونگذاران ۷ کشور با شاخ‌های مجازی

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۴۰۰، ۰۵:۳۹ ب.ظ | ۰ نظر

کشورها سعی دارند با وضع قوانینی فعالیت اینفلوئنسرها را کنترل کنند. قانون حفاظت از اینفلوئنسرهای کودک در فرانسه و مقابله با تبلیغات پنهان در آلمان بخشی از تلاش دولت ها در این حوزه است.

روش محاسبه و اخذ مالیات از اینفلوئنسرها

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۳۵ ق.ظ | ۰ نظر

با توجه به اینکه طبق تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی، درآمد اینفلوئنسرهای دارای بیش از ۵۰۰ هزار دنبال کننده در رسانه‌های کاربر محور از محل تبلیغات در این فضا مشمول مالیات می‌شود، معاون سازمان امور مالیاتی توضیحاتی درباره نحوه محاسبه مالیات این افراد ارائه کرد. 

به گزارش ایسنا، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال گذشته در زمان بررسی لایحه بودجه سال ۱۴۰۰، درآمدهای کاربران دارای بیش از ۵۰۰ هزار دنبال کننده رسانه‌های کاربر محور از محل تبلیغات را مشمول مالیات بر درآمد کردند.

دستورالعمل اجرای این مالیات نیز مرداد سالجاری ابلاغ شد که طبق آن در سالجاری سازمان امور مالیاتی مکلف است لیست مودیان مالیاتی و خوداظهاری تهیه شده توسط آن‌ها را تهیه و در سایت سازمان در منظر عموم قرار دهد. 

علاوه براین، مودیان مالیاتی باید از طریق خوداظهاری نسبت به تنظیم و تسلیم اظهارنامه‌ مالیاتی مربوط به فعالیت خود در مواعد مقرر و پرداخت مالیات متعلقه اقدام کنند. 

همچنین، براساس دستورالعمل مربوطه هزینه‌های تولید محتوا و گزارش آگهی به عنوان هزینه‌های قابل قبول مالیاتی محسوب خواهد شد و چنانچه مابه‌ازای ارائه خدمات تبلیغاتی در صفحه‌های شخصی در رسانه‌های کاربر محور برای دیگران، تحصیل یا تملک کالا یا دریافت خدمت باشد ارزش منصفانه مابه ازای دریافتی درآمد محسوب شده و مشمول مالیات می‌شود. 

در این زمینه، محمود علیزاده معاون حقوقی و فنی سازمان امور مالیاتی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره نحوه محاسبه درآمد اینفلوئنسرها اظهار کرد: به موجب قانون مالیات‌های مستقیم و با آخرین اصلاحاتی که در آن صورت گرفته است، درآمد واقعی هر شخصی اعم از اینفلوئنسرهای دارای بیش از ۵۰۰ هزار دنبال کننده در رسانه‌های کاربر محور نیز براساس بررسی صورت‌حساب‌ها و  حساب‌های بانکی و استناد به مدارک و اسناد مشخص و به عنوان ماخذ محاسبه مالیات تعیین می‌شود. 

وی افزود: اینفلوئنسرها و فعالیت آن‌ها در فضای مجازی به عنوان شاغل و شغل محسوب می‌شود که همانند سایر شاغلین، درآمد آن‌ها طبق ضوابط مالیات بر درآمد مشمول این مالیات خواهد شد. 

شبکه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر تحت‌تاثیر کامل بلاگرها و رشد قارچ‌گونه آنها بوده‌است. رشدی که تبعات آن دیر یا زود تاثیر خودش را روی جامعه نشان خواهد داد.

از «سلبریتی» به «اینفلوئنسر»

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۴۵ ب.ظ | ۰ نظر

وسط ماجراهای پرتنش فضای مجازی، عده ای پیدا شدند و گفتند باید آدم خوب های قصه را «اینفلوئنسر» بنامیم، واژه ای انگلیسی به معنای تاثیر گذار. سلبریتی ها هم دم را غنیمت شمردند.

«اگر کاری از نظر جامعه ناپسند است، نامِ آن را عوض کن، خواهی دید که چگونه آن کار تطهیر می شود». این توصیه را بسیاری در طول تاریخ به کار بسته اند و نتیجه هم کمابیش همیشه مطلوبشان بوده است. یک نمونه آن «رشوه» است که به ندرت بتوان کسی را یافت که بتواند یا بخواهد با صدای بلند از آن دفاع کند، اما اگر نامِ‌ آن را عوض کنیم و آن را «شیرینی» یا «هدیه» بنامیم، خواهیم دید که به اذن خدا هیچ کس منتقد آن نخواهد بود و حتی کسانی داد سخت خواهند داد که اخلاقی نخواهد بود که اگر کسی کاری برای تو کرد، در تشکر از او کم بگذاری و همین حداقل «شیرینی» را هم به او ندهی. نمونه دیگرش همین «مطرب» و «رقاصه» است که تا همین چند سال پیش ناسزا حساب می‌ شد، اما وقتی نام آن تغییر کرد و شد، مثلاً، «رقصنده»، دیدیم که حتی با همین «رقاصه‌» های قدیم و «رقصنده» های جدید مصاحبه هم کردند و بسیاری از مردمی که وقتی می خواستند به زنی ناسزا بگویند او را «رقاصه» می خواندند نشستند و با لذت همان مصاحبه ها را دیدند و برای هم تعریف کردند و حتی آهی هم دور هم کشیدند. واضح است که من این جا نمی خواهم موضع گیری اخلاقی کنم و از بحث های بعدی نتیجه بگیرم که آن گروهی که می خواهم از آن ها صحبت کنم «رقاصه» یا شبیه آن هستند؛ العیاذ بالله! این ها تنها مثال است برای این که حرفم را منتقل کنم. حرف این است که اگر چیزی، به غلط یا درست، در جامعه نکوهیده است، می توان با عوض کردنِ نامش آن را تطهیر کرد و دیگر کسی با آن مشکلی نخواهد داشت.

به گزارش مهر حالا، به گمان من چنین اتفاقی برای واژه «سلبریتی» افتاده است. تا پیش از شبکه های مجازی، در دهه های ۶۰ و ۷۰، کسانی در سینما بودند که نامشان «سوپر استار» بود و معمولاً، اگر نه همیشه، از بهترین های نسل خود بودند. دهه ها قبل از آن، کسانی از نویسنده ها و رمان نویس ها بسیار «مشهور» بودند و همیشه در روزنامه ها و مطبوعات بحث از آن ها بود. برای این گروه هم حداقلی از توانایی و استعداد ضروری بود. به گمان این حقیر، دلیلِ این ضرورت، چه در باب سوپراستارها و چه در مورد «مشاهیر»، این بود که کسانِ دیگری بودند که درباره‌ی آنان حرف می‌ زدند و آن افراد باید دلیلی می یافتند تا درباره کسی حرف بزنند.

اما وقتی شبکه های اجتماعی به عرصه آمدند، به عنوان خلف صالح مجلاتِ زرد، ماجرا عوض شد. این بار دیگر این دیگران نبودند که درباره افراد حرف می زدند، این خودِ افراد بودند که تریبون پیدا کرده و می توانستند حرفشان را بزنند. اما این جا هم، در مراحلِ اولیه، یعنی زمانی که وبلاگ ها بسیار فعال بودند، قانون بقای اصلح هنوز حاکم بود.

بعد از این که چند سالی از شوکِ ایجاد وبلاگ گذشت، دیگر بسیاری از وبلاگ هایی که شعرهای احساسی می نوشتند و زیر پستِ وبلاگ های دیگر کامنت می گذاشتند که تبادل لینک کنند و گلی هم کنار کامنتشان می گذاشتند از گردونه حذف شدند و وبلاگ هایی باقی ماندند که، بای نحو، حرفی برای گفتن یا نوآوری ای در شیوه گفتن داشتند. اما وقتی فیس بوک و خصوصاً بعد از آن اینستاگرام و بعد شبکه های پیام رسانی مانند تلگرام آغاز به کار کردند، ماجرا به کلی عوض شد. آن جا دیگر می توانستی به هر نحو، مطلقاً به هر نحو، «فالوور» جمع کنی و برای همین کسانی حتی از «درآوردن شلوار» و مسخره کردن خود و ناسزا گفتن به دیگران هم دریغ نکردند.

همه ی این ها نامِ «سلبریتی» به خود گرفتند و، بنا به طبیعتِ بشر، که همه جا دوست دارد طبقه بالا و طبقه پایین ایجاد کند و کسانی خود را برتر از باقیِ افراد بدانند، در میان سلبریتی ها هم سلسله مراتبی به وجود آمد و کسانی شدند سلبریتی سطح بالا و کسانی هم شدند سلبریتی سطح پایین.

در این میان، برخی از این سلبریتی ها، که عموماً از سینما و تلویزیون به فضای مجازی آمده بودند، کارکردی دوگانه یافتند. اینان هم سلبریتیِ سینمایی یا تلویزیونی بودند و هم سلبریتی مجازی و همین هم باعث شد که بتوانند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند و قاعدتاً خود را برتر از باقیِ سلبریتی ها می دانستند، می خواستند به قول معروف سفره خود را از این سلبریتی های سطح پایین جدا کنند.

جز این، واژه «سلبریتی»، بعد از ظهورِ آن طبقه سلبریتی های سطح پایین سابق الذکر، دیگر آن بار مثبت خود را از دست داده بود و حتی این جا و آن جا به عنوان ناسزا هم به کار می رفت، بسیار شبیه اتفاقی که پیش از این برای واژه های «ژورنالیستی» و «روشنفکری» افتاده بود و از بار معنایی مثبت، به چیزی در سطح وراجی های احمقانه و دک و پزِ بدونِ ریشه پایین آمده بود. برای همین بود که عده ای، که البته ریشه آن را عده را نمی دانم کجاست، پیدا شدند و گفتند باید آدم خوب های قصه را «اینفلوئنسر» بنامیم، واژه ای انگلیسی به معنای تاثیر گذار.

سلبریتی های فیس بوکی و اینستاگرامی هم این را غنیمت شمردند و همایش و گرد هم آیی برگزار کردند و خود را نه «سلبریتی»، که «اینفلوئنسر» نامیدند و بعد هم اخ و پیف راه انداختند که این سلبریتی ها (یا به اصطلاح، «شاخ های مجازی») فلان اند و نباید مشهورشان کرد، و بعد عده دیگری از همین «اینفلوئنسر» ها هم پیدا شدند و گفتند اصلاً سلبریتی یعنی احمق، و نباید اساساً کاری به کار احمق ها داشت.

جزئیاتِ بحث این جا البته مهم نیست. آن چه مهم است، این است که پدیده، پدیده یکسانی است. عده ای هستند که با استفاده از رسانه ها، حال چه سینما و تلویزیون و چه فیس بوک و تلگرام، مشهور شده اند و البته بعضی آدم حسابی اند و بعضی نه، اما این در اصل ماجرا تغییری نمی دهد. نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که وقتی واژه ای در جامعه بار منفی پیدا می کند، تا آن جا که کسانی به فکر می افتند که نام دیگری برای آن انتخاب کنند، نشان دهنده اتفاقی بسیار فراگیر در جامعه است.

*

در ابتدای بحث از «رشوه» و «شیرینی» و «رقاصه» و «رقصنده» سخن گفتم، اما باید به این نکته توجه کرد که این دو مثال فرقی اساسی با «سلبریتی» و «اینفلوئنسر» دارند. «رشوه» و «رقاصه» در جامعه در کوتاه مدت بار معنایی منفی نیافته اند و مردمانِ کشور ما، تا جایی که یادشان می آید، این دو واژه بار منفی داشته اند (و البته این بدان معنا نیست که بار معنایی منفی آن ها ازلی و ابدی است، اینجا بحث فقط از طول مدتی است که این بار معنایی با این واژگان بوده است). اما «سلبریتی» در جلوی چشمانِ یک نسل چنین تغییری کرده است، درست همان طور که اگر در دهه ۶۰ واژه «روشنفکر» در ذهن مخاطبان کسانی مانند داریوش شایگان، رضا داوری اردکانی و عبدالکریم سروش را تداعی می کرد، اکنون و پس از تغییر نسل همین واژه جوانک های ریشویی را تداعی می کند که تمام روز خود را در کافه و به دنبالِ «مخ زدن» می گذرانند. یکی از عوامل چنین اتفاقی می تواند این باشد که جامعه، به قول آن نظریه پرداز ایرانی، و البته در معنایی کمی متفاوت با منظور او، «جامعه ای کوتاه مدت» است. به این صورت که اتفاقات در جامعه ایران بسیار سریع اند و بسیار هم زود فراموش می شوند. یک دلیل دیگر هم این است که وقتی افراد بیشتری امکان می یابند تا در جمع یا دسته ای حضور داشته باشند، به تبع حضورِ افراد مختلف، و به دلیلِ این که اکثریت افراد «متوسط» اند و نه نابغه یا «خاص» (منحنیِ نرمالِ ویژگی های انسانی را به یاد آورید)، ویژگی هایی به آن گروه نسبت داده می شود.

اگر زمانی تنها دو یا سه تن «روشنفکر» حساب می شدند، قاعدتاً این واژه معنای متفاوتی داشت تا زمانی که تعداد بسیار بیشتری «خود را با این نام می شناسند». اما شاید دلیلِ اساسی تر همین امکانِ تریبون داشتنی است که با ظهور فضای مجازی برای همه به وجود آمده است. وقتی فضای مجازی این امکان را به وجود می آورد که همه، بدون هیچ استثنایی، بتوانند تریبونی مخصوص خود داشته باشند، قاعدتاً افراد بسیاری از پایینِ منحنیِ نرمالِ سواد و هوش و فرهنگ و حتی سلامت روانی هم تریبون دارند و چون چنین افرادی توجه بیشتری به خود جلب می کنند، لاجرم مشهورتر می شوند و باعثِ ننگِ نامِ «سلبریتی».

*

اما به گمانم، هر چند همه این عوامل را دخیل می دانم، دلیلِ «هنجاری» ای هم در کار است. در واقع، حتی کسانی که از بالای منحنیِ نرمالِ سواد و هوش و سلامت روانی به عرصه شهرت پا گذاشته اند، به تدریج به خاطر طبیعتِ فضای مجازی تغییر می کنند، چه این تغییر آگاهانه باشد و چه نا آگاهانه. این پدیده شناخته شده ای است که اگر نویسنده ای یا فیلمسازی فیلم موفقی بسازد، بعد از آن برایش بسیار دشوار خواهد بود که مسیر دیگری در پیش بگیرد و تمایل خواهد داشت همان مسیر را تکرار کند و در نتیجه به مرور ارزش و اهمیت خود را از دست خواهد داد.

اما اینجا و در آخرین بخش این یادداشت می خواهم بر نکته دیگری تاکید کنم، این که «سلبریتی» ها یا «اینفلوئنسر» ها، بعد از چشیدنِ لذتِ شهرت، دیگر نمی خواهند این موقعیت را از دست بدهند و به همین دلیل خود را به جریانِ آب می سپارند. نمونه این پدیده را به آسانی می توان در اینستاگرام یا تلگرام یافت. بازیگر یا کارگردان یا نویسنده ای که به ضرورت رنگِ «پروفایلش» را بنفش می کند، در موقعیتی به تندی از پلیس انتقاد و در موقعیت دیگری به تندی از او حمایت می کند، با فیلترینگ مخالفت می کند و به دولتی که در زمان انتخابات برایش سینه چاک کرده به خاطر قیمت ارز به تندی می تازد، بدون این که ذره ای در هر یک از این امور سررشته ای داشته باشد.

این البته به این معنا نیست که شخص نمی تواند نظر خود را تغییر دهد، هر انسان عاقلی متناسب با شرایط به هرچیزی واکنش نشان می دهد، اما عقلِ روزمره به انسان ها نشان می دهد که کجا تغییرِ موضع است و کجا ریاکاری و سوار شدن بر موج. در واقع، به نظر می رسد که یکی از مهم ترین، اگر نه مهم ترین، دلایلی که باعث شده واژه «سلبریتی» بار منفی پیدا کند این است که مردم، که معمولاً شامه تیزی در این موارد دارند، فهمیده اند که قرار است فقط سرشان کلاه گذاشته شود و طرفشان ارزشی برای حرفِ یک ساعت پیش خود هم قائل نیست.

همین است که همین واژه «سلبریتی» در ایران تبدیل به ناسزا می شود، اما در امریکا یا اروپا واژه ای است کاملاً خنثی که به جمعی اشاره می کند که به هر دلیلی مشهور یا محبوب هستند و زندگی خصوصی شان هم برای مردم جذاب است، اما گمان نمی کنم اگر فکر کنیم تعداد زیادی از مواردی را به یاد بیاوریم که یک سلبریتی هالیوودی هر هفته بیانیه ای سیاسی یا انتقادی صادر می کند.

*

خلاصه کلام این که همیشه در جامعه نشانه هایی هست که به ما نشان می دهد چه اتفاقاتی زیر پوست جامعه جریان دارد و تغییر بار معنایی کلمات یکی از قوی ترینِ این نشانه ها است. اگر زمانی روشنفکران باید این را جدی می گرفتند که واژه «روشنفکر» به عنوان ناسزا به کار می رود و فکری به حال آن چه بر پرنسیپِ آن ها می رود می کردند، شاید امروز چنین جایگاه خود را از دست نمی دادند و اگر امروز، سلبریتی ها جز تغییرِ نامِ خود کاری نکنند، سرنوشتِ واژه «اینفلوئنسر» هم بهتر از «سلبریتی» نخواهد بود.

چالش لودگی در فضای مجازی

سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۱۸ ق.ظ | ۰ نظر

فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جدا از رهاوردهای مثبت، در چند سال اخیر خطوط قرمز اخلاقی، اعتقادی و عرفی را در فرهنگ ایرانی جابه جا کرده و برخی رفتارهای ناپسند را به سوی عادی سازی سوق داده است.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، مفاهیم اخلاقی، شرعی و عرفی که تا چندی پیش در جامعه تابو و ممنوع تلقی می شد، اکنون با رخنه بی حد و مرز شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و تلگرام در جامعه و روابط اجتماعی و خانوادگی به رفتاری عادی تبدیل شده است. برخی از این رفتارها به شکلی بیمارگونه در حال رشد هستند. شخصیت های هنجارشکن در صفحه های اجتماعی مجال جولان یافته اند. اگرچه هستند در این میان افراد و گروه هایی که با دغدغه های فرهنگی و زیست محیطی در حال فرهنگ سازی و آموزش به مخاطبان هستند و تا اندازه ای نیز در این زمینه موفق بوده اما گویا بخش زیادی از این فضا به رواج رفتارهای ناپسندی چون زیرپاگذاشتن شرعیات و عرف، تهدید، ناسزاگویی، تظاهر، دروغ، مصرف گرایی و فساد اخلاقی اختصاص یافته است.
نمونه چنین رفتارهایی کم نیستند. جایی که لودگیِ بیشتر، لایک و کامنت بیشتری می گیرد، مردان لباس زنانه می پوشند و ویدئوهایی برای خنداندن مردم می سازند، زنان نیز به ابزاری برای تبلیغات و جلب مخاطب تبدیل شده اند، مسخره کردن دیگران بامزه تلقی می شود، شاخ های مجازی دنبال کننده (فالوئر) های بیشتری دارند، آنجا که ایرانیان به صفحه شخصی یک داور یا بازیکن فوتبال حمله کرده و اعتراض خود را با انواع ناسزا اعلام می کنند، آنجا که انواع مطالبِ به ظاهر طنز را موشکافی کرده و می بینیم در پس آن عادی سازی یک بی اخلاقی یا کم اهمیت ساختن اعتقادات دینی نهفته است، آنجا که والدین یک کودک بدون توجه به بازتاب های فرهنگی و تربیتی برای فرزندان خود صفحه های عمومی ساخته و تصاویر خصوصی خود را با هزاران نفر به اشتراک می گذارند، جایی که بخش زیادی از اختلافات خانوادگی، طلاق و بزهکاری ها به فضای مجازی و ارتباطات غیراخلاقی در پسِ آن ختم می شود. همه و همه پیامدهایی است که به واسطه نفوذ بیش از حد شبکه های اجتماعی نصیب خانواده و فرهنگ ایرانی شده است. جست وجوی چرایی افزایش آسیب های فضای مجازی ما را به عوامل متعددی می رساند.
ورود هر فناوری به جوامع به ویژه کشورهای در حال توسعه با آسیب هایی همراه است مگر اینکه همزمان یا زودتر از ورود، فرهنگ استفاده درست آن نیز آموزش داده شود. ورود شبکه های اجتماعی به ایران با نوعی تاخر فرهنگی همراه بود. تاخیر فرهنگی به معنای فاصله میان ابزار فرهنگی و شیوه مناسب استفاده از آن است. همین مساله بر میزان و گستردگی آسیب های آن افزود. کلاهبرداری های اقتصادی بخشی از آن بود که اکنون با آگاه سازی و هشدارهای پی درپی نیروی انتظامی و پلیس فتا شیوه های کلاهبرداران در این فضا رو شده و آمار آن به طور چشمگیری کاهش یافته است. حضور بدون محدودیت و آموزش کودکان و نوجوانان در این فضا نیز خود معضلی بزرگ است که نهادهای تربیتی خانواده و آموزش و پرورش تنها متولیانی هستند که می توانند آنان را از گزند آسیب های در امان نگه دارند.
سطحی نگری آسیب دیگر فضای مجازی برای افراد فعال در این فضا است. فضایی که انسان را از کتاب خوانی، تفکر عمیق و گفت وگوهای علمی و فلسفی دور می سازد. برای همین روز به روز سرانه کتاب خوانی در کشور و تیراژ کتاب ها و نشریات پایین می آید. افراد ترجیح می دهند ساعت ها روی مبل نشسته و در شبکه های اجتماعی گشت بزنند تا اینکه در یک رویداد یا نشست علمی حضور یابند.
یک سر دیگر گسترش چنین معضلاتی به انبوه مخاطبانی بازمی گردد که سلیقه آنان تا تماشای لودگی های یک جوان فراری به ترکیه یا الگوبرداری از تجملات ساختگی و غیرواقعی یک شاخ اینستاگرام تنزل یافته است. غافل از اینکه بخش زیادی از وقت و پول را پای تماشای تصاویر و ویدئوهایی می گذارند که نه تنها ذره ای آگاهی و پیشرفت علمی نصیب شان نمی کند بلکه ناخواسته تمایل به زیر پاگذاشتن اخلاقیات در آنان تقویت می شود. برای مبارزه با چنین مخاطبانی چندی پیش هشتگ «احمق ها را معروف نکنیم» در فضای مجازی راه اندازی شد. دنبال نکردن صفحه های مبتذل که گردانندگان آن با لودگی به دنبال اشاعه بی اخلاقی و جلب تایید دیگران برای کسب درآمد هستند، مناسبت ترین راه برای مقابله با این معضل است.
جای خالی برنامه ریزی برای استفاده از اوقات فراغت و کمبود امکانات تفریحی و رفاهی نقش مهمی در اختصاص وقت بیش از اندازه افراد به فضای مجازی دارد. این شرایط در شهرهای کوچک بحرانی تر است چرا که در سال های اخیر شاهد ساخت مرکز و اماکن تفریحی در کلانشهرهایی مانند تهران، اصفهان، تبریز و مشهد بوده ایم. فراهم آوردن امکانات تفریحی و فرهنگی برای گذران اوقات فراغت مردم را از این فضا دورساخته و به حضور در فضاهای جمعی مجبور می سازد.
در یک کلام شبکه های اجتماعی فرهنگ ایرانی، اخلاق، باورهای دینی و هویت ملی را نشانه رفته اند. مولفه های ارزشمند اخلاقی مانند ادب، احترام، دینمداری، عرق ملی، صداقت و ساده زیستی جای خود را به توهین، مصرف زدگی، تجملات، دروغ، لودگی و ناسزاگویی داده است. بنابراین، تشخیص سره از ناسره در فضای مجازی و ایجاد مرزهای اخلاقی و فرهنگی در استفاده از این فضا، تنها با آگاهی بخشی و آموزش شیوه استفاده از فناوری امکان پذیر خواهد بود.
به طور کلی در بحث آسیب های اجتماعی و فرهنگی برای به نیل به پیشگیری، مقابله و راهکار باید دست به دامن آموزش و آگاهی شد. در مورد آسیب های فضای مجازی و مقابله با گسترش فرهنگ لودگی در این فضا، باید با آموزش و هشدار نسبت به عواقب آن افراد را در به کارگیری از این فضا هوشیار ساخت. در این رابطه مسئولان فرهنگی، برنامه ریزان آموزشی و فعالان شورای عالی فضای مجازی بار بزرگی بر دوش دارند تا با تقویت هویت فرهنگی و ملی کودکان در مدارس و آموزش استفاده درست از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، تا حد امکان جامعه را از آسیب های آن مصون نگه دارند. بی شک مقابله قهری با چنین فضاهایی نه تنها آسیب ها را کاهش نخواهد داد بلکه افراد را به استفاده از آن به طرز بی رویه ای ترغیب خواهد کرد.

«اینفلوئنسر» ها از جذابیت های امروز رسانه های اجتماعی و ابزارهای جدید تبلیغاتی هستند. با فاصله ای از جوامع پیشرفته که کم هم نیست، جامعه ایرانی نیز به این مقطع رسیده: شغلی به نام اینفلوئنسری. تبلیغات اینفلوئنسری، شیوه جدیدی از تبلیغات است که آهسته آهسته در حال رواج پیدا کردن است. بنا بر گزارشاتی که منتشر شده آمارهای غیر رسمی نشان می دهد اینستاگرام حدود 28 میلیون کاربر در ایران دارد. کاربرانی که روزانه به طور متوسط حدود 13 دقیقه از وقت خود را در این شبکه اجتماعی سپری می کنند. این آمارها نشان می دهد حدود 80 درصد از کاربران ایرانی فعال، روزانه ۵ بار به اینستاگرام سر می زنند و به طور میانگین ۱۷ دقیقه از زمان خود را در این شبکه اجتماعی صرف بازدید از پست های به اشتراک گذاشته شده می کنند. با توجه به افزایش تعداد کاربران ایرانی که به واسطه محبوبیت و تخصص شان دارای اعتبار و نفوذ هستند و تغییراتی که در دنیای تبلیغات شاهدش هستیم، یکی از دغدغه های کسب و کارها و کاربران پر نفوذ، تبلیغات و کسب درآمد از آن است. در حال حاضر ابزارهای آنلاینی برای تهیه بانک اطلاعاتی اینفلوئنسرها وجود دارد که البته مورد استفاده اینفلوئنسرهای ایرانی قرار نمی گیرد. شرکت های بزرگ تبلیغات در سراسر دنیا نیز وارد این حوزه شده و با تمرکز بر معرفی این کاربران تلاش می کنند برای برندها راه جدیدی جهت بازاریابی و تبلیغات باز کنند.


 پلتفرمی که «اولین» نبود
هفته گذشته، رامبد جوان، یکی از کمدین ها که البته وارد حوزه کارگردانی و مجری گری نیز شده و با داشتن 6.2 میلیون فالور در اینستاگرام یک اینفلوئنسر محسوب می شود، در باغ کتاب تهران مراسم رونمایی از «اولین پلتفرم اینفلوئنسر مارکتینگ» را برگزار کرد. بسیاری از این پلتفرم به عنوان «اولین» پلتفرم یا شبکه اجتماعی اینفلوئنسرها یاد کردند. 
این در حالی است که پیش از رونمایی پر سر و صدای تگ استار که خود را اولین پلتفرم اینفلوئنسر مارکتینگ معرفی کرده است، شرکت های زیادی کار با اینفلوئنسرها را آغاز کردند. از جمله این شرکت ها، شرکت تبلیغاتی چنکا است. این شرکت دستاورد مرکز فناوری های پیشرفته دانشگاه صنعتی شریف است که با استفاده از فناوری‏های داده‏ محور در زمینه اینفلوئنسر مارکتینگ فعالیت می کند. چنکا نیز مانند تگ استار برای اجرای کمپین های تبلیغاتی در موضوعات مختلف جامعه هدفمندی را متناسب با موضوع انتخاب کرده و از این طریق تبلیغات اثربخش را برای کسب و کارها انجام می دهد. اسنپ فود، علی بابا، فیلیمو نیز از جمله مشتریان این شرکت هستند. 
ادسنسور نیز شرکت دیگری است که در همین زمینه فعالیت می کند. این شرکت ادعا کرده طی یک سال بیش از ۱۰۰ تبلیغ اینفلوئنسر مارکتینگ با بیش از ۲۵۰ چهره در یک سال گذشته داشته است. از جمله نکاتی که برای جذب اینفلوئنسر به عنوان معیار مورد توجه این شرکت است می توان به میزان اثربخشی و تولید محتوای تخصصی پرداخت. 


 نقدهای تند
برخی فارغ از اولین یا چندمین پلتفرم بودن تگ استار، ورود رامبد جوان به حوزه تبلیغات را مورد انتقاد قرار دادند. اما بیشترین انتقادات به انتخاب مهمانانی بود که به عنوان اینفلوئنسر روی فرش قرمز آمدند و نیز انتقاد به معیار تگ استار برای اینفلوئنسر شناختن کاربران (2 هزار فالور برای توییتری ها و 10 هزار فالور برای اینستاگرامی ها). نقدی هم درباره عنوان این گردهمایی بود که تنها شامل بخشی از اینفلودنسرها می شد نه همه اینفلوئنسرهای ایران. از آنجا که تعداد انتقادات زیاد بود به خلاصه دو نقد از توییتر و اینستاگرام اشاره می کنیم*: 
«محمد مهدی کارگر که مدیر شبکه های اجتماعی شهرداری تهران در توییتر خود mkargar@ اینطور نوشته است: چند روز پیش، #رامبد_جوان تعدادی لعبتک دلقک بی مایه را به اسم #سلبریتی و #اینفلوئنسر در فرهنگی ترین مکان تهران دور هم جمع کرد تا از پلتفرم اینفلوئنسر مارکتینگ #تگ_استار رونمایی کند! چقدر زشت و چقدر تأسّف انگیز که مشاهیر و الگوهای ما در جامعه این سفله گان و بی مایه گان هستند! ... این ضدّ فرهنگ #تگ _استار در فرهنگی ترین نقطه ی تهران، یعنی باغ کتاب برگزار شده! آقای شهرداری تهران (TehranMunicipal@)، آقای باغ کتاب (baghe_ketab@)، رفیق عزیز سیدمجید حسینی (seyedmajid58@) چشم شما روشن! خبر داشتید از این برنامه اصلاً؟! ...ما هم می ریم یه میمون می خریم، یه صفحه اینستاگرام براش درست می کنیم، از ادا و اطوارش عکس و فیلم می گیریم، منتشر می کنیم، فالوئر که گرفتیم نامردید اگر میمون ما رو در پلتفرم اینفلوئنسر مارکتینگ #تگ_استار شرکت ندید آقای #رامبد_جوان و شرکت کذا! تأسف خوردن البته دردی رو دوا نمی کنه از جامعه ای که سر رشته رو گم کرده. از جامعه ای که خودش سر خودش کلاه می ذاره. از جامعه ای که خودش دوست داره کلاغ رو جای قناری بهش بندازن. جامعه ای که تشنه است، کمبود داره، عقده ای شده. دلقک و ملیجک ارج و قربش بیشتره تا دانشمند و هنرمند واقعی... هنرمند واقعی رو پیدا کنیم! مؤثر واقعی رو پیدا کنیم! خیلی بده مؤثرین جامعه ای از امیرکبیر، عارف، شریعتی، شجریان و سپهری برسه به مسترتیستر و کچلیک و مسی ایرانی. برای #رامبد_جوان متأسّفم و من بعد جور دیگه ای بهش نگاه می کنم...».
رامبد جوان و تگ استار در اینستاگرام نیز از تیغ انتقادات در امان نماندند: 
آذر خرم که به عنوان فیلم ساز، بازیگر و مفهوم پرداز یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرام محسوب می شود که بیش از 252 هزار دنبال کننده دارد (azar.khorram1@) در واکنش به مراسمی تحت عنوان «اولین گردهمایی اینفلوئنسرهای ایرانی» برگزار شد و خودش هم حضور داشت، در اینستاگرامش نوشت: «سلام آقای جوان، درفضای مجازی (به خاطردسترسی همگانی) هرکسی میتونه یه شبه به صدهزارفالوئربرسه!...کافیه هزینه یکی دیگه رو بده یا اصرارداشته باشه با فیلم های دونفرش مردمو متقاعد کنه که اول اونا بودن بعد لیلی و مجنون! یا هر روز به جای یکی دیگه زندگی کنه وبه خودش بگه «بَدل» سوال اینه که معیار شما، برای انتخاب این صد نفر اثرگذار در اینستاگرام چی بوده؟!....

اگر حقیقتا می دونستید، چه افرادی رو با چه محتوای پیجی دعوت کردید که جای تاسف داره، اگر هم نمیدونستید و همینطوری دِیمی انتخاب کردید که بیشترجای تاسف داره! کاش به جای اینکه ارزش روبه لایک و بازدید بدید از خودتون می پرسیدید کی داره دانش، آگاهی یا فرهنگ وهنر رو رواج میده؟...به مدد عوام، این روزها خیلی از «بی فایده ها» معروف شدن! و حالا به جایی رسیدیم که حتی هنرمندامون با همین بی فایده ها سلفی میگیرن! ...لطفا بعد از اینکه منو خود برتر بین، بی ادب، مغرور و «مگه فکر کرده کیه» خطاب کردید، در بی طرفی به عمق مطلبم توجه کنید. کلمات قدرتمندند، لطفا با نسبت دادن الفاظی مثل بهترین، ستاره و...، درکاربرانِ آویزان اینستاگرام تَوهم فوق العاده بودن ایجاد نکنید!...بااحترام آذرخرّم»
شکی نیست که تعداد دنبال کننده های یک کاربر نشان دهنده میزان دیده شدنش است. اما فراموش نکنیم که اثرگذاری نیاز به شاخص هایی غیر از تعداد دنبال کننده ها دارد. شاخص هایی مانند میزان مهارت و توانایی تولید محتوایی مناسب، تفکر و فرهنگ در شاخه ای که در آن فعالیت می کند. 


 تناقض آقای مدیر
حالا رامبد جوان با این گردهمایی و تگ استار در مرکز انتقادات برخی کاربران رسانه های اجتماعی و خبرنگاران قرار گرفته است. هر چند در نشست خبری در کنار او، آرمان حسینی مدیرعامل تگ استار و سینا فرحی قایم مقام و رییس هیات مدیره این شرکت قرار داشتند اما از شیوه پاسخگویی به سوالات مشخص بود دو نفر دیگر تحت تاثیر رامبد جوان بودند. سند این ادعا شیوه پاسخگویی به یکی از سوالات خبرنگاران بود. هنگامی که خبرنگاری به صورت آنلاین درباره اینکه آیا این شرکت فکری برای مشکلات حقوقی که احتمال دارد برای برندها و اینفلوئنسرها پیش بیاید کرده؟ رامبد جوان تنها به یک «بله کردیم» اکتفا کرد و هنگامی که خبرنگاران حاضر در جمع را منتظر ارایه توضیح دید، شنیده شد که خطاب به مدیرعامل و قایم مقام و رییس هیات مدیره  تگ استار گفت: «لازم نکرده توضیح بدهید».

این در حالی است که مدیرعامل این شرکت، روز پیش از برگزاری این مراسم در مصاحبه با همین خبرنگار بر لزوم بکارگیری مشاوران حقوقی برای بستن قرارداد از سوی فعالان حوزه رسانه های اجتماعی تاکید داشت و معتقد بود «در حال حاضر حدود 20 درصد از فعالان رسانه های اجتماعی و استارت آپ ها از مشاوران حقوقی استفاده می کنند. توصیه می شود تا جایی که می شود در بکارگیری مشاوران حقوقی و مالی خست به خرج ندهند چون این مساله به اندازه مسایل فنی و بازاریابی دارای اهمیت است. توجه به مسایل حقوقی و شفاف سازی در این بخش از ایجاد هزینه و خسارت در آینده پیشگیری خواهد کرد». 

 انتخاب بد
عامل اصلی که نارضایتی و انتقادات تند درباره تگ استار و شیوه برگزاری اولین گردهمایی اینفلوئنسرهای ایران را به وجود آورد، «انتخاب» و تعریف اینفلوئنسر بود؛ انتخاب جمعی که بخش کوچکی از جامعه اینفلوئنسرهای ایران بودند و نه همه آنها. البته اگر بتوان پذیرفت که این افراد تاثیرگذار هستند و نه فقط سرگرم کننده و پربیننده. این رفتار تنها باعث نارضایتی و انتقادات کاربران و فعالان این حوزه نشده. بلکه برخی از حامیان این برنامه هم از انتخاب چهره ها در این گردهمایی ناراضی بودند. 
خبرگزاری مهر هفته گذشته با راشا شیدماهر، مدیر ارشد بازاریابی اسنپ که یکی از حامیان اصلی اولین گردهمایی اینفلوئنسرهای ایران بود صحبت کرد. وی به خبرگزاری مهر گفت: «قرار بر این بود که اینفلوئنسرهای واقعی گرد هم جمع شوند. اما در نهایت شاهد دورهمی اینفلوئنسرنماها بودیم. اگر از قبل مشخص بود که قرار است چه افرادی در این گردهمایی شرکت کنند به هیچ وجه حامی این رویداد نمی شدیم. تعداد زیادی از کسانی که امروز چهره های تاثیرگذار خطاب می شوند بدون صفحاتشان در شبکه های اجتماعی هیچ هویتی از خود ندارند و علت تاثیرگذار خواندنشان به هیچ عنوان مشخص نیست. بخش عمده ای از این افراد در نتیجه توجه بیش از حد کسب وکارهای مختلف بزرگ شدند و امروز در مسیری قرار گرفتند که می توانند روی مخاطبان شبکه های اجتماعی تاثیر کاذب بگذارند. ما در ایران الگوهای باارزشی همچون جهان پهلوان تختی و ریزعلی خواجوی را داشتیم. چرا باید فضایی به وجود آید که افرادی پوچ و بی هویت به درجه تاثیرگذاری بر مردم نائل شوند و افرادی که زحمت می کشند و نان حلال درمی آورند و کارآفرین هستند به حاشیه رانده شوند. ترویج زندگی به سبک اینفلوئنسرهایی که در اینستاگرام باب شده است آن هم در جامعه ای که اغلب مردم درگیر مشکلات معیشتی هستند کار درستی نیست». گفتنی است علی رغم اینکه اسنپ از حامیان گردهمایی اینفلوئنسرهای ایرانی بود و لوگوی آن زیر پوسترها دیده می شد،  هیچ نماینده ای به مراسم رونمایی از تگ استار و گردهمایی نفرستاد. 


 فهرست کوتاهی از میهمانان 
برخی از مهمانان اولین گردهمایی اینفلوئنسرهای ایران عبارت بودند از :
مستر تیستر: که غذای رستوران های مختلف را تست می کند. 
کچلیک: پسر خردسال مازندرانی که با شیرین زبانی توانسته دل بعضی را ببرد.
رضا پرستش: جوانی که به دلیل شباهت به مسی به عنوان بدل مسی شناخته می شود.
محسن بروفر: کسی که روی گزارش های فوتبالی علیفر دابسمش می ساخت و به همین دلیل به شهرت رسید. 
محسن ایزی: کسی که دابسمش می سازد.
عرفان علیرضایی: کلیپ طنز و دابسمش می سازد.
حسن شاهرخ نیا: کلیپ طنز و دابسمش می سازد.
دانیال کاظمی: کسی که ادعای شعبده بازی دارد. 
*روزنامه فناوران مسوولیتی در مقابل نقدهایی که در رسانه های اجتماعی منتشر شده ندارد.