ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

۴۹۵ مطلب با نشانه «weblog» ثبت شده است

تحلیل


حق‌الکشف برای یافتن زیربغل مار

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

تا چند سال پیش یکی از راه‌های سرکار گذاشتن ملت و خبرنگارا توسط مسوولان، اعلام وعده‌های سر خرمن بود.
اما الان بعضی مسوولان دارن یه کارایی می‌کنن که ما تازه معنی سرکار گذاشتن رو بازتعریف می‌کنیم و به مرحله «باز دم قبلی‌ها گرم» داریم می‌رسیم.

خوبی وعده سر خرمن که قبلنا می‌دادن این بود که شنونده یا بیننده می‌فهمید که قراره مثلا چه اتفاقی بیفته. مثلا می‌گفتن آزادراه فلان تا سه سال دیگه راه‌اندازی می‌شه. حالا اون طرح‌ مثلا بیست سال هست راه‌اندازی نشده، اما همچنان مزیتش اینه که می‌دونیم قرار بود چی بشه و بابت چی سرکاریم.

اما حالا اوضاع یه جوری شده که اصلا نمی‌دونی بابت چی سرکاری و باید منتظر چی باشی دقیقا.
عرض کنم این روزا بعضی کارا و حرفای مسوولان رو هر چی از ته به سر و از سر به ته که می‌خونی بازم دستگیرت نمی‌شه چیکار کردن یا چیکار می‌خوان بکنن.

خلاصه مثل وضعیت پیدا کردن زیربغل مار شده. که تو هر چی می‌گردی می‌گی خب اول باید دست مار رو پیدا کنم که به زیربغلش برسم که طبعا چون دستی در کار نیست ....

این روزا خیلی از اخبار مثل پیدا کردن زیر بغل ماره. مثلا می‌گن فلان افتتاح طرح باعث جلوگیری از فلان مشکلات شد. بعد هر چی می‌گردی که این طرح چی هست، چه زمانی افتتاح شده، توسط کی ساخته شده، هیچی پیدا نمی‌کنی و فقط باید خوشحال باشی که اون طرحه که اصلا نمی‌دونی چی هست، باعث دفع خیلی مشکلات که اونم نمی‌دونی چی هست، شده.

یا مثلا می‌گن در دیدار با فلان مقام خارجی تفاهم‌نامه‌های متعددی به امضا رسید که ثمرات آن در آینده به زودی اعلام می‌شه. یه عده آدم هم که ظاهرا خبرنگار هستن این به اصطلاح خبرها رو از این ور به اون ور تو شبکه‌های اجتماعی و تلگرام پخش می‌کنن.

بعد یه سری آدم میان سوال می‌کنن خب بابا این تفاهم‌نامه‌ها اصلا چی هست که خروجیش چی باشه؟ اما از ارسال‌کنندگان و تهیه‌کنندگان این اخبار صدا در نمیاد. چون ظاهرا یا خودشونم اصلا نمی‌دونن جریان چیه؟ یا اصلا نفهمیدن چی نوشتن، یا اینکه خودشونم می‌دونن اصل و اساس خبر سرکاریه و فقط مهم اینه که یه عکس گنده با یه تیتر گنده منتشر کنن که مثلا مسوولان دارن کارهای مهمی می‌کنن.

خلاصه به نظرم رسید مثلا تو همین حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات که از این تیپ خبرهای پیدا کردن زیربغل مار زیاد شده، یه مسابقه بذاریم و از همه اهالی این حوزه سوال کنیم اگر کسی چیزی درباره ماهیت و جزییات این اخبار می‌دونه بقیه رو هم در جریان بذاره.

برای جایزه هم می‌شه اسم و عکس یابنده اصل ماجرا رو در نشریات منتشر کرد و به عنوان کاشف خبر ازشون تقدیر کرد و یه حق‌الکشف بهشون دادن.
عزت زیاد
آق فری
(منبع:عصرارتباط)

 

ناتوانی فناوری برای کمک به فناوری!

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۲ ق.ظ | ۰ نظر

یه سری از تخلفات توی حوزه بانکی و آی‌تی کشور تبدیل به بازی من بدو آهو بدو شده که حکایت از یک کار بی‌پایان داره. چون آهو هیچ‌وقت از دویدن و فرار کردن باز نمی‌مونه که من به راحتی بتونم بگیرمش.
جالب اینجاست که وقتی حرف از حوزه IT و بانکی می‌زنیم یعنی خروار خروار سامانه و شفافیت و از این جور چیزها. به قولی همیشه حرف از فناوری اطلاعات که می‌شه می‌گن باید همه جا گسترانیده بشه تا مثلا همه چیز به خوبی شفاف بشه و هر خلافی بساطش جمع بشه.
اما جالبه که توی همین حوزه‌های فناورانه و بانکی هم IT نتونسته حتی به خودشم کمک کنه چه برسه به باقی حوزه‌ها.
حالا عرض می‌کنم چرا؟
مثلا بد نیست حالا که پرونده قطع اینترنت به سرانجام نرسید و اینترنت وصل شد، یه بار دیگه همین پرونده شرکت‌های وس رو با هم مرور کنیم. بعضی‌ها می‌گن از شرکت‌های وس که توی حوزه فناوری اطلاعات کار می‌کنن شفاف‌تر اصلا وجود نداره، چون همه چیز با کامپیوتر قابل پردازشه و مشخصه کدوم شرکت، بابت کدوم خدمت(!)، از چه تعداد کاربر، چه میزان پول دریافت کرده.
حتی یکی از کارشناسا گفته بود اطلاعات همه اینا سه سوته جلوی چشم هست و وزارت ارتباطات می‌تونه راحت تهش رو در بیاره. اما حالا توی حوزه کار شرکت‌های فناوری، خود فناوری دقیقا به چه دردی خورده؟ تخلفات حوزه وس جمع‌ شد؟ یا با کسی برخورد شد؟ یا کلا جلوی این تخلف به کمک فناوری گرفته شد؟ فعلا که پاسخ منفیه، چون گیر کار جای دیگه‌س.
توی حوزه بانکی هم با وجود انبوهی از سامانه‌ها و هزینه برای انواع و اقسام فناوری، با کلی تخلف و سرقت و کلاهبرداری مواجه هستیم؛ نمونه‌ش برداشت‌های غیرمجاز اونم در حالی که می‌گن کلی سامانه تقلب‌یاب وجود داره.
یا انتقال کارت‌خوان‌ها به خارج از کشور که در اون مورد هم می‌گن به کمک IP به راحتی قابل شناساییه. اما نه تنها جلوی استفاده از کارت‌خوان‌ها در خارج کشور گرفته نشده، بلکه تازه می‌گن یه سری کارشناس از شرکت شاپرک راه افتادن توی کشورهای منطقه دنبال پیدا کردن کارت‌خوان‌ها. جالبه که توی همین استانبول پر شده از این کارت‌خوان‌های بانک‌های ایرانی و شاپرک هم هر چند وقت یه بار یه سری آمار انسداد می‌ده که نشون می‌ده مشکل حل نشده. درست مثل برخورد با سیم‌کارت‌های بی‌هویت و پیامک‌های تبلیغاتی که فناوری نتونسته به خودشم کمک کنه.
یا در مورد حساب‌های بانکی اجاره‌ای که برای فرار مالیاتی استفاده می‌شه. خب در این مورد هم که ما کلی سامانه توی حوزه بانکی داریم. یعنی این سامانه‌ها نمی‌تونن به دستگاه‌های نظارتی خبر بدن که چطور توی حساب یه بچه هفت ساله 90 میلیارد تومن پوله؟ یا با همین اتصال سامانه‌های کشور نمی‌شه فهمید مثلا مدیرعامل یه شرکت که در واقع همون سرایدار شرکت هست، چطوریه که گردش حساب بانکیش چند صد میلیارد تومنه، اما یه خونه 30 متری اجاره‌ای خارج از تهران داره و حتی یه موتور گازی هم به نامش نیست، چه برسه به اینکه آقای مدیرعامل یه خونه توی فرمانیه داشته باشه و یه ماشین چند میلیاردی هم زیر پاش باشه.
پس همون‌طور که ملاحظه می‌کنید فناوری لزوما به داد فناوری نمی‌رسه و مشکلی از حوزه آی‌تی و بانکی ما حل نمی‌کنه، کمااینکه تا الان هم حل نکرده و برای همین هی سامانه می‌سازیم و باز تو بدو آهو بدو!
عزت زیاد
آق فری


(منبع:عصرارتباط)

از دکمه فیلترینگ تا دکمه قطع اینترنت

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ق.ظ | ۱ نظر

یه زمانی توی ایران نگرانی کاربران اینترنتی، محدود به مسایل جزیی مثل فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های پرمخاطب بود!
برای رفع این دغدغه زمانی رییس‌جمهور اعلام کرد که قول می‌دهد دست وزیر ارتباطات روی دکمه فیلترینگ نرود.
برای این موضوع هم یه سری دست و جیغ و هورا کشیدن و تیتر رسانه‌ها شد و خلاصه خیلی شلوغش کردن.
چند وقت بعد همه دیدن دکمه فیلترینگ از قضا خیلی هم روان و بدون هیچ اختلالی کار می‌کنه و مشکلی از این بابت نیست. بعد یه عده رفتن سراغ وزیر ارتباطات که ای بابا پس چرا این دکمه مرتب داره کار می‌کنه که پاسخ شنیدن بنده کاره‌ای نیستم و یه کمیته‌ای هست که اونجا تصمیم می‌گیرن.
فقط این وسط من نفهمیدم اگه دکمه فیلترینگ اساسا دست وزیر ارتباطات نبوده، پس چرا رییس‌جمهور چنین قولی داد و کلی هم دست و جیغ و هورا کشیدن؟ مثل این می‌مونه که مثلا من قول بدم چیزی گرون نشه. بعد که گرون شد و همه اومدن سراغم بگم من پای قولم هستم و من که گرونش نکردم؟!
اتفاقا توی چند روز گذشته یه فیلمی هم بین کاربرا داره دست به دست می‌شه که البته مربوط به چند سال قبله و باز به نقل از رییس‌جمهور اعلام شده که اینترنت قطع نخواهد شد. حالا ظاهرا دکمه قطع اینترنت هم به خوبی داره کار می‌کنه و وقتی دوباره از وزیر ارتباطات پرسیدن که اینترنت چه زمانی وصل می‌شه، گفتن شورای امنیت کشور که وزیر کشور رییسش هست مسوول قطع اینترنته و ما نمی‌دونیم کی وصل می‌شه.
خلاصه اوضاع عجیبی شده و دیگه فکر کنم کسی نگران دکمه فیلترینگ نیست و همه نگران مرتب کار کردن دکمه قطع اینترنت هستن.
حالا این وسط 30 تا نماینده تهران هم در حالی‌که تقریبا هزار تا مصاحبه از وزیر ارتباطات منتشر شده بود که قطع اینترنت دست من نیست، یه نامه زدن به وزیر ارتباطات که لطفا اینترنت رو وصل بفرمایید!
یعنی ما توی این هاگیر و واگیر موندیم نماینده‌های مجلس نمی‌دونن بالاخره قطع اینترنت به وزارت ارتباطات مربوط نیست یا هست؟
از اینا که بگذریم توی روزهای گذشته یه چیزی توی مایه‌های جوک بین کاربرای اینترنت رد و بدل می‌شد که با طولانی‌تر شدن قطع اینترنت ظاهرا بعضیا می‌گن نه بابا جوک نیست!
ماجرا از این قراره که می‌گن روزی که اینترنت قطع شد، چون باید سریع و محکم قطع می‌شد، مسوول مربوطه خیلی محکم کوبیده روی دکمه قطع اینترنت. به شکلی که دکمه خراب شده و حالا علت اینکه قطع اینترنت طولانی شده اینه که در حال تعمیر دکمه هستن!
این احتمالات به اون خاطر مطرح شد که در بسیاری از نقاط کشور مشکل خاصی مشاهده نمی‌شه و از این جهت ادامه قطع بودن اینترنت محل سواله. البته کارشناسان بی‌خبر از همه جا یه سری احتمال هم مطرح می‌کنن که شاید قراره این وضعیت ادامه داشته باشه تا به این ترتیب کمک بشه مشکلات شبکه داخلی کشور رفع بشه.
خلاصه ما هم مثل شما و مسوولان وزارت ارتباطات و نمایندگان مجلس، از زمان رفع مشکل اینترنت بی‌خبریم و باید منتظر بمونیم ببینیم مشکل اصلی چیه؟
عزت زیاد
آق فری

(منبع:عصرارتباط)

سوسول بازی بابت قطع اینترنت

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۵ ق.ظ | ۰ نظر

قطع اینترنت در کشور ما خیلی هم طولانی نبود. اما بعضی اینقدر شلوغش کردن که اصلا یادمون رفت اینترنت برای چی قطع شد و بنزین گرون شد!

آخه چند روز قطع شدن اینترنت چیه مگه؟ این سوسول بازیا چیه بعضیا از خودشون دارن در میارن. لطفا عصبانی نشین الان توضیح می‌دم چرا.
شما هیچ می‌دونستید دولت هند، اینترنت و تلفن کشمیر رو با حدود 8 میلیون سکنه، بالای 100 روزه که قطع کرده؟
خب یه مقدار با انصاف باشید و خودتون رو بذارید جای کشمیری‌ها. شما الان از حال اونا خبر دارید؟ خب نه، چون به اینترنت و تلفن وصل نیستن، اما مطمئن هستم حالشون خوبه و اگه قطع تلفن و اینترنت مشکلی براشون پیش آورده بود، حتما تا حالا صداش در اومده بود.
یه جوری بعضیا شلوغش می‌کنن که انگار آب رو قطع کردن. خب نمی‌میرید که. صدا و سیما هم که صبح تا شب داشت گزارش می‌رفت که مشکل خاصی نیست و بعضی از مصاحبه‌شونده‌ها گفته بودن اصلا متوجه قطع اینترنت نشدیم.
یه سری از نشریات هم مقاله نوشته بودن که با قطع اینترنت، کلی وقت آزاد پیدا کردن و تازه متوجه قد کشیدن بچشون شدن و فهمیدن کلاس چندمه.
خب حالا مثلا نرید توی توییتر و تلگرام و واتس‌اپ و دو سه روز جوک نخونید و فحش ندین، چی میشه مثلا؟
یه جوری بعضیا می‌گن آقا اینترنت رو وصل کنید که انگار همه دنیا منتظر به روزرسانی صفحاتشون تو شبکه‌های اجتماعی هستن و الان دنیا از کار افتاده چون اینترنت ما قطع بود!
به نظرم خیلی در مورد قطعی اینترنت شلوغ‌کاری و اغراق شد. حالا مثلا یکی مثل اون خانمه که تو اینستاگرام پول می‌گیره تبریک تولد میگه، یه چند روزی کار و بارش بخابه مثلا چی میشه؟ خب اون خانم شنیدم ماهی 30 میلیون تومن درآمد داشته، حالا چند روز قطع باشه فکر کردین مثلا الان کارتن‌خواب شده؟!
یا بهنوش بختیاری که بابت گذاشتن یک تبلیغ تو اینستاگرام 20 میلیون تومن می‌گیره، الان که چند روزه کار نکرده، فکر کردین رفته برای گذران زندگی لوازم خونش رو گذاشته برای فروش؟!
خب نه دیگه اینطوری‌هام نیست. حالا متوجه منظورم شدین که بعضیا خیلی شلوغ کردن و سوسول‌بازی درآوردن.
تازه نبود اینترنت باعث شده یه سری اتفاق خوب هم تو کشور بیفته. اینی که می‌گم واقعیه، آقای محسن کوهکن از نماینده‌های مجلس گفتن: «۴۰ سال پیش کسی نمی‌توانست یک حساب بانکی را خالی کند اما الان هکرها به دنبال خالی کردن حساب‌های بانکی هستند که برای این موارد هم پرونده‌های بسیاری در پلیس فتا تشکیل شده است. به همین دلیل در شرایط فعلی قطعی اینترنت اجتناب‌ناپذیر بود و می‌توان آن را هزینه ایجاد امنیت دانست.»
یعنی قطع اینترنت باعث شده جلوی کلی خسارت به بانک‌ها و کسب‌وکارها گرفته بشه. خب اینا کم چیزی نیست و نباید فقط نیمه خالی لیون رو ببینید.
بله می‌دونم الان بعضیا با خوندن این مطلب دارن بد و بیراه می‌گن که بابا به غیر از اینا یه سری کارای به درد بخور واقعا خوابیده. خب جواب این رو هم بعضی مسوولان قبلا دادن و گفتن مگه نگفته بودیم بیخیال اینترنت بشید، خب نشدید، حالا هم دندتون نرم.
عزت زیاد
آق فری


(منبع:عصرارتباط)

چرخه تولید نخود سیاه

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۳۳ ق.ظ | ۰ نظر

آلدوس هاکسلی نویسنده کتاب دنیای قشنگ نو، یه جمله‌ای تو این مایه‌ها داره که می‌گه: در آینده شما رو با چیزهایی که بهتون نمی‌دن، محروم نمی‌کنن، بلکه با چیزهایی که بهتون می‌دن شما رو محروم می‌کنن.
یه مقدار مطلب سنگین شروع شد و حالا میخام یه جوک تو همین مایه‌ها هم براتون بگم. طرف رو می‌برن جلوی جنگل می‌گن به نظرت جنگل قشنگه؟ میگه والا اینجا اینقدر درخته که من اصلا نمی‌تونم جنگل رو ببینم.
حالا چه ربطی داره این حرفا و مثال‌های من به ارتباطات و فناوری اطلاعات. واقعیت اینه که تو این چند سال اخیر تو حوزه فاوا اینقدر درگیر حاشیه و طرح و وعده و همایش و سخنرانی و نهاد جدید شدیم و رسانه‌ها رو هر روز فرستادن دنبال یه نخود سیاه جدید و قشنگ که دیگه تقریبا و کلا داره یادمون می‌ره نهادهای حوزه فاوا اصلا برای چی درست شده بودن، قرار بود چیکار کنن و اصلا وقتی جلوی یک مقام مسوول می‌رسیم باید چی ازش بپرسیم.
مثلا من خودم تقریبا دیگه یادم رفته شورای عالی فضای مجازی برای چی درست شد یا وزارت ارتباطات کار اصلیش چیه.
یادش به خیر یه زمانی کلی شورای عالی تو حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات داشتیم، مثل شورای عالی انفورماتیک، شورای عالی اطلاع‌رسانی، شورای عالی فناوری اطلاعات، شورای عالی افتا و.... اون قدیما مثلا تنها چیزی که می‌دونستیم این بود که هر کی بیکار می‌شد یه شورای عالی می‌زد و می‌شد رییسش و همه با هم در یک کار موازی‌کاری داشتن و اونم این بود که یا هیچکاری نمی‌کردن، یا مصوبات همدیگرو نقض می‌کردن.
حالا اگرچه یه جورایی تعداد متولیا کم شده اما هنوز مشکلات و طرح‌های ریز و درشت که می‌گفتن نتیجه تعدد نهادهای متولی هست، نه تنها سر جاشون باقی موندن که حالا دیگه نمی‌دونیم جواب چی رو باید از کی بپرسیم.
به جاش هنوز تکلیف مشکل و طرح قبلی روشن نشده، یه طرح جدید رو می‌کنن و ملت و رسانه‌ها می‌افتن دنبال نخودسیاه و بحث و بررسی که این طرحی که هنوز نه به داره نه به باره باید چطور باشه و چطور نباشه. هنوز تکلیف طرح بی‌سر و ته جدید روشن نشده دوباره یه حرف و طرح جدید رو می‌شه و رسانه‌ها هم می‌افتن دنبالش و این چرخه با سرعت یه نخود سیاه جدید تولید می‌کنه.
خلاصه وضعیت عجیبی شده و همه از صبح که پا میشن تو رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌چرخن ببینن سوژه امروز و این هفته چیه و قراره چه آشی پخته بشه. حالا جالب اینه که اصلا آشی هم در کار نیست و فقط حرفش زده می‌شه و موقع پختن که می‌شه، پاسکاری شروع می‌شه که ایده مال من بود و اجراش با بقیه هست. بقیه هم بقیه رو مسوول می‌دونن و همینطور هر کی کار رو می‌ندازه گردن بغلی.
ما هم اینجا نشستیم و هر چی می‌گردیم نه آشی پیدا می‌کنیم و نه نخود سیاهی. خلاصه مخلص منظورم، رسیدن به جمله اول این متن بود که اینقدر وعده و حاشیه ریختن روی سرمون که اصلا دیگه نمی‌دونیم چی می‌خاستیم بشیم که نشدیم.
عزت زیاد
آق فری

(منبع:عصرارتباط)

سیستم راه بنداز؛ ولش کن

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۴۰ ق.ظ | ۰ نظر

تو مسایل مدیریتی گاه از دو مدل تو راه‌اندازی برخی طرح‌ها و پروژه‌ها حرف زده می‌شه.
یکیش اینه که می‌گن «راه‌بنداز؛ جا بنداز» مصداق بارزش میشه استارت‌آپ‌ها و خیلی از این کسب و کارهای اینترنتی که قبل از این که مثلا جا بندازن و قانون و مقرراتی براشون درست کنن، گفتن بی‌خیال بذارید راه بیفتن و هر کاری خواستن بکنن، بعد یواش‌یواش می‌ریم سراغ جا انداختن موضوع. مثل تاکسی‌های اینترنتی که فکر کنم ایران آخرین کشور دنیا بود که به این نتیجه رسید که آره خب همچین بی‌قانون هم نمیشه بمونن.
مدل دومیش اینه که میگن «جا بنداز؛ راه بنداز»، البته این مدل معمولا خیلی تو ایران جواب نمی‌ده. تو این مدل مثلا شروع می‌کنن به جا انداختن اینکه آقا برق رو درست مصرف کنید، آب رو کم مصرف کنید، قوانین رانندگی رو رعایت کنید و فرهنگ‌سازی می‌کنن تا خلاصه جا بیفته.
اما بعدش خب می‌بینن جواب نمی‌ده قیمت آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت رو به جایی می‌رسونن که همچین قشنگ فرهنگ استفاده‌ش برای مردم جا بیفته و جرات اسراف نداشته باشن. در مورد قوانین راهنمایی هم جریمه‌ها رو چنان بالا می‌برن که قشنگ یه خلاف که کردی جاش تا چند وقت خوب نشه.
حالا چند وقتیه من به این نتیجه رسیدم که یه مدل جدید هم تو دستور کار مدیرا قرار گرفته که میشه اسمش رو گذاشت «راه‌بنداز؛ ولش کن!». تو این مدل مثلا اعلام می‌کنن ملت شریف ایران، هر کی کلاه رفته سرش بیاد این کد رو بزنه تو گوشیش تا بفهمه چقدر رفته تو پاچه‌ش. خلاصه یه عده هم سرازیر و خوشحال دست به کار می‌شن.
بعد که می‌فهمن تا کجا کلاه رفته سرشون، میگن خب دیگه زحمت بکشید خودتون برید دنبال شکایت و پولتون.
یا میان میگن شاد و خرسند باشید که قراره به خبرنگارا و عروس دامادها اینترنت مفت بدیم. بشتابید که جا نمونید و در این خصوص سامانه‌ای راه‌اندازی شده که عزیزان دل می‌تونن، به سادگی آب خوردن از این مزایا برخوردار بشن.
چند روز بعد از اینور اونور صدای یه عده در میاد که ای بابا ما که هر چی اقدام کردیم نشد، جواب ندادن، سیستم خوابیده و خلاصه از این بهانه‌ها و سیاه‌نمایی‌های مرسوم که همه در جریان هستین.
خلاصه از این مثال‌ها خیلی زیاده و من یکی دو تاش رو گفتم که منظورم از سیستم «راه‌بنداز؛ ولش کن!» رو خدمتتون تشریح کنم. وگرنه بگردین خروار خروار طرح و پروژه تو کلی دستگاه‌های کشور می‌تونید پیدا کنید که از این جدیدترین روش مدیریتی بهره گرفتن و اتفاقا خیلی هم کاربرد و استفاده ازش رو به افزایشه.
عزت زیاد
آق فری

(منبع:عصرارتباط)

چرا قیمه رو می‌ریزی تو ماستا!

دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۰۶ ق.ظ | ۰ نظر

یه لحظه با خودتون فکر کنید دارید یه مسابقه فوتبال می‌بینید که چند دقیقه‌ای نگذشته، یکی از توپ جمع‌کن‌ها میاد وسط زمین و یه گل می‌زنه به یکی از تیم‌ها.
چند لحظه بعد یکی از مامورای پلیس هم می‌پره وسط و یه گل هم اون می‌زنه. بعد یکی از تماشاچی‌ها میاد وسط و توپ رو بر می‌داره و فرار می‌کنه.
دیگه خیالت راحت شده که حتما تموم شد و میشه یه بازی درست و حسابی رو دید که یه دفعه یکی از عکاسای گوشه زمین می‌پره وسط و تور دروازه رو با قمه جر می‌ده و دقایق طولانی گند می‌زنه تو بازی.
این بار مربی یکی از تیم‌ها میاد وسط و از پشت گردن دروازه‌بان تیم حریف رو می‌گیره و تکنیک خفه کردن رو اجرا می‌کنه روش و راهی بیمارستانش می‌کنه.
یهو دوربین می‌ره روی داور چهارم که چند تا مامور پلیس اومدن و دارن می‌برنش. چون چک برگشتی داشته و شاکیش حکم جلبش رو گرفته بوده.
این وسط یک دفعه برق استادیوم به خاطر مشکل زیرساخت‌ها اتصالی می‌کنه و حدود 20 هزار نفر از تماشاچی‌ها کشته می‌شن.
همه خلاصه از این وضعیت بازی کپ کردن و منتظرن ببینن داور چیکار می‌کنه که اونم دست می‌بره تو جیبش و بدون هیچ دلیلی به 7 تا از بازیکنای یکی از تیم‌ها که خوشش نمیاد، کارت قرمز می‌ده!
ناظر بازی هم در حالی دستگیر می‌شه که از اول بازی رفته بود تو رختکن بقیه داورها و داشت جیب اونا رو می‌زد.
میخوام بگم این وضعیت یه جورایی حال و روز این روزای حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعاته که بدجوری قیمه‌ها داره ریخته می‌شه تو ماستا!
بابا جان آخه این چه وضعیتیه. چرا هر کس درست سر پست و مسوولیت خودش نیست. یعنی چی که هر کی هر کی شده.
بدبختی اینجاست که دیگه از جایی و کسی هم امیدی نیست که بتونه بیاد وسط و این وضعیت رو جمع و جور کنه. چون مثل فوتبال نیست که مثلا فیفا دخالت کنه از اون طرف هم سازمان ملل و اتحادیه جهانی مخابرات بیاد وضعیت ما رو سر و سامان بده.
خلاصه خیلی‌ها شروع کردن برای حفظ جان و مالشون از استادیوم، ببخشید از حوزه ارتباطات، خارج می‌شن و فرار رو بر قرار ترجیح می‌دن. منم خیلی وقته چند تا شغل جنبی و جایگزین برای خودم جور کردم و برای خنده اینجا موندم. شما هم به فکر باشید که خربزه آبه.
عزت زیاد
آق فری


(عصرارتباط)

میمون‌های سایبری ایران زرنگ‌تر شدن

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۵۸ ب.ظ | ۰ نظر

گاهی اوقات بعضی دوستانم گله می‌کنن که این چه وضعی هست که یک سری سلبریتی با دلقک‌بازی و حرفای بی‌سر‌و‌ته زدن توی فضای مجازی اینقدر طرفدار دارند اما خیلی آدمای محترم رو کسی دنبال نمی‌کنه؟
بعد هم از ملت گله می‌کنن که چرا این‌طوری شدن و افسوس می‌خورن و آه می‌کشن و می‌گن وضعیت خوبی نیست.
من خب چون قبلا هم از این جور گله‌مندی‌ها دیده بودم، حرف‌هاشون که تمام شد، تصمیم گرفتم به زبان ساده توضیح بدم که چرا دلقک‌ها توی فضای مجازی پرطرفدار هستن.
ببینید اگه به باغ‌وحش تشریف برده باشید، معمولا اطراف قفس میمون‌ها خیلی شلوغه و مراجعه‌کننده‌ها با خودشون نمی‌گن مثلا دیدن میمون‌ها بی‌کلاسی محسوب می‌شه و اگه برم دم قفس مارها یعنی آدم با کلاسی هستم! علتش اینه که میمون‌ها از نظر ظاهری بیشترین شباهت رو به ما دارن و چون یک مقدار هم هوش یادگیریشون بیشتر از بقیه حیوانات هست، کارهایی می‌کنن که مردم سرگرم می‌شن.
هفته قبل اما دو تا از میمون‌های سایبری ایرانی کاری کردن که حسابی سر و صدا به پا کرد و البته من یک مقدار نگران شدم که اوضاع داره خطرناک می‌شه و اینا وارد فاز جدیدی دارن می‌شن.
یکی از این میمون‌ها به طرفداراش گفته بود 12 میلیون کامنت تو صفحش بذارن تا رکورد جهانی رو جابجا کنه. این اتفاق البته افتاد و بیشتر از تقاضای این میمون هم کامنت جمع شد.
یکی دیگه از میمون‌های سایبری ظاهرا با یک خانمی وارد دعوا شده بود و به طرفداراش گفته بود که صفحه اون خانم رو ریپورت کنن تا از اینستاگرام حذف بشه. طرفدارا هم این کار رو کرده بودن.
از قضا این موضوع خیلی هم سر و صدا کرده بود و یه سری مطلب و گزارش و کاریکاتور از دعوای این میمون سایبری و فحاشی‌هاش منتشر شده بود. نکته جالب‌تر اینکه هیچ شکایت رسمی هم از دو طرف ماجرا به ثبت نرسیده بود.
می‌خوام همینجا از فرصت استفاده کنم و بگم، باید بسیار مراقب و هوشیار باشیم که میمون‌های سایبری ایران زرنگ‌تر شده و وارد یک فاز جدید و حرفه‌ای شدن.
ببینید توی آمریکا، ساختن سلبریتی‌ها یک صنعت محسوب می‌شه. یعنی یه سری آدم و شرکت‌ها هستن که شما می‌تونید با پرداخت پول بهشون، کاری کنید که شما رو به صدر توجه مردم در اخبار، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی برسونند.
در یک نمونه از کارهایی که فعالان صنعت سلبریتی آمریکا مشغولش هستند، مدیر برنامه سلبریتی‌ها باید به شکل مداوم، نقشه‌ها و برنامه‌های کاذب و ساختگی برای سوژه‌هاشون درست کنن تا همیشه اون‌ها رو در صدر توجه طرفداراشون نگه دارن. دعواهای الکی، تصادف‌های ساختگی، فیلم‌هایی که مثلا از زندگی خصوصی‌شون لو رفته و کارهایی از این دست.
خلاصه خواستم بگم آماده باشید که توی ایران هم از این دعواهای ساختگی و جمع‌کردن طرفدار و جلب توجه رسانه‌ها انگار از طرف مدیر برنامه میمون‌های سایبری ایران کلید خورده و با وضع فعلی کشور، همین یکی رو کم داشتیم.
عزت زیاد
آق فری

 

غول‌هایی که در ایران بیکار می‌مانند

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۱۰ ب.ظ | ۰ نظر

هفته قبل وزارت ارتباطات به واسطه انتصاب مدیرعامل جدید رایتل، یه مصوبه صادر کرد مبنی بر اینکه مدیران اپراتورهای بالای نیم میلیون کاربر باید در یکی از رشته‌های برق، کامپیوتر، IT، صنایع، مدیریت، حقوق، اقتصاد یا حسابداری درس خونده باشن تا بتونن مجوز کار تو این اپراتورها رو از این وزارتخونه بگیرن.

هدفشونم از این کار خب حتما خیر و صلاح کشور و ملت بود که هر کسی راه نیفته بیاد تو این اپراتورها و باعث ایجاد ضرر و زیان تو بخش ارتباطات کشور بشه.

خب این مصوبه خیلی سر و صدا به پا کرده و هنوزم ادامه داره. اما یه آدم جنس‌خرابی اومد تو یه گروهی که منم توش بودم یه تیکه انداخت وسط و رفت که خب خودش شد یه سوژه برای مطلب این هفته.

طرف گفت با این حساب اگه یکی مثل بیل‌گیتس مالک مایکروسافت و استیو جابز مالک اپل (البته اگه زنده بود)، پا می‌شدن، میومدن ایران، اینجا کاری براشون وجود نداشت و صلاحیت پست گرفتن تو شرکت‌های بزرگ رو پیدا نمی‌کردن، لذا یا باید می‌رفتن یه جا ویندوز نصب می‌کردن، یا تو مراکز پاسخگویی اپراتورها مشغول می‌شدن یا اگه از کار کارمندی خوششون نمیومد و سختشون بود، یه کار فناورانه مرتبط دیگه مثل راننده تاکسی اینترنتی هم براشون بود.

خلاصه من خودم حساس شدم برم ببینم دنیا چه خبره و کیا مدرک تحصیلشون چیه و چیکار کردن و به کجا رسیدن. البته همینجا قبلش یه چیزی رو روشن کنم که به من زنگ زدن گفتن تو مطلبت حمایتی از مدیر عامل جدید رایتل نکنی، چون از اساس ما کلا با ادامه فعالیت رایتل اونم از جیب ملت مخالف بوده و هستیم، روی خانمی هم که به عنوان مدیر عامل معرفی شده هم بحث هست و معتقدیم اگه بنا به رزومه باشه خیلی‌ها جلوتر از ایشون هستن.

خلاصه اگه داریم به مصوبه وزارتخونه ایراد می‌گیریم معنیش این نیست که با اون خانم موافقیم و باید مدیر عامل بشه یا بمونه.

اما تو تحقیقاتی که من کردم فهمیدم با این مصوبه وزارت ارتباطات خیلی‌ها اگه پاشن بیان ایران بیکار می‌شن و اگرچه تو دنیا ترکوندن اما تو کشور ما با عرض شرمندگی کاری براشون نداریم.

بیل گیتس رو که گفتم، یه نیمچه درسی تو رشته حقوق خوند و ول کرد. استیو جابز که هی از این شاخه به اون شاخه پرید. این بابا زاکربرگ مدیرعامل فیس‌بوک هم که کلا از مرحله پرته و روانشناسی خونده، تازه جون کند تا مدرک دکتراش رو بگیره. جک ما موسس علی بابا انگلیسی خونده، استوارت باترفیلد مؤسس فلیکر فلسفه خونده، پیتر اندریاس تیل مؤسس Paypal هم بدبختی فلسفه خونده، کارلی فیورینا مدیر موفق اچ پی هم معلم انگلیسی بوده و خلاصه از اینجور آدما که اگه بیان تو ایران بیکار می‌مونن کم نیستن.

اینم بگم و برم. حالا نه اینکه تماااااام مدیرای دولتی ما تو شغلی که نشستن، درس مرتبطش رو خوندن و از نظر مدیریتی هم موفق بودن، حالا میخوایم همین الگوی موفق تو اپراتورهامونم تکرار بشه.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

این دروغو که می‌گی راسته؟!

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۲۳ ق.ظ | ۰ نظر

یادش به خیر سریال روزی روزگاری. این سریال سال 70 از تلویزیون پخش شد و کلی دیالوگ‌ها و تیکه‌کلام‌های ماندگار داشت که یکیش همین بود که حسام بیگ می‌پرسید: «ایی دروغو که می‌گی راسه؟» یا این تیکه که: ««قلی خان دزد بود، خان نبود. لابد تو هم اسمشو شنفتی. وقتی به سن و سال تو بود با خودش گفت ببینم تنهایی می‌تونم هزار تا قافله رو لخت کنم؟‏ با همین یه حرف، پای جونش وایساد و هزار تا قافله رو لخت کرد.‏ آخر عمری پشت دستشو داغ زد و به خودش گفت: هزار تات تموم، حالاببینم عرضه‌ش رو داری تنهایی یه قافله رو سالم برسونی مقصد؟‏ نشد... نشد... نتونست. مشغول‌الذمه خودش شد. تقاص از این بدتر؟»

ولی عجب این جمله «ایی دروغو که گفتی راسه؟» این روزها مصداق پیدا کرده و باید با آب طلا نوشت. اونقدر اوضاع دروغ‌هایی که بعضی مسوولان می‌گن زیاد و بد شده که واقعا هر کی هم یه بار راست بگه، همه می‌گن اوه‌اوه حتما به قول دیوی توی کلاه قرمزی از افعال معکوس استفاده کرده.

بابا خب حق دارن این‌طور برداشت کنن. طرف مثلا صد تا مصاحبه کرده و توییت زده و ژست فساد‌ستیزی گرفته و گفته یه عده مخالف شفافیت و سامانه‌ها و خدمات الکترونیکی هستن، بعد معلوم شده همون آقا، تا خرخره اسم و اثرش توی پرداخت فسادآلود یارانه‌های مطبوعاتی گیره.

یا فلان مدیر به دروغ می‌گه، سر هیولا و فساد و غیره رو توی یه سری کلاهبرداری پیامکی و اینترنتی قطع می‌کنم.

یک سال، دو سال می‌گذره، می‌بینی نه! خبر خاصی نشد. بعد در کمال آرامش و خونسردی میاد و دروغ دوم رو هم تقدیم می‌کنه و می‌گه: تمام شد. سر فساد رو قطع کردم!

فرداش هم می‌ره دنبال شکار غول‌ها و سلطان‌های خیالی بعدی!

خداییش این دیالوگ این روزها کاربردش زیاد نشده؟ «این دروغو که می‌گی راسته؟!»

یا حتی اون دیالوگ که می‌گه قلی خان بعد هزارتا دزدی و غارت قافله‌ها با خودش گفت، ببینم حالا آخر عمری عرضه داری تنهایی یه قافله (بعضی اسم‌های امروزیش یه طرح، یه کار، یه مجوز، یه مناقصه) رو سالم برسونی مقصد؟ نشد... نشد... نتونست. مشغول‌الذمه خودش شد. تقاص از این بدتر؟

خلاصه اینکه مدتیه از گوشه و کنار از این شعارها و حرفای دهن‌پرکن زیاد می‌شنویم و انگار باید بهش عادت کنیم و فرض رو بر دروغ بودن‌شون بذاریم مگر اینکه خلافش ثابت بشه. همون‌طور که به یه سری تخلفات ریز و درشت عادت کردیم. چون بعضی خلافکارها جنس‌شون یه طوری هست که انگار نامرئی هستن و بعضیا می‌بینن و بعضیا هم نمی‌بینن.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

هشدار آق فری به مدیران بادکنکی

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر

چند سالی میشه که تو حوزه فناوری یه نسل جدیدی از مدیرا دارن روی کار میان که از مدیریت فقط عنوانش رو یدک می‌کشن. طرف به واسطه فامیل بودن و زد و بند با یه سری آدم رفته شده مدیر عامل یا عضو هیات مدیره فلان شرکت دولتی یا بانکی، بعد جوری ادا از خودش در میاره که هر کی ندونه فکر می‌کنه طرف قبل از این گوگل رو اداره می‌کرده.

در حالیکه من می‌تونم ثابت کنم اگه جاشون درخت بکاری و تو شرکت اعلام کنی، از امروز این درخت مدیر عامل یا عضو هیات مدیره شده، آب از آب تکون نخوره. مثلا طرف یه سری قرارداد انحصاری با یه بانک داره که سال‌هاست برقراره. خب به موجب این قرارداد، مدیر عامل انسان باشه یا یکی از اقسام مایعات و جامدات، شرکت کارش جلو می‌ره و آخر هر ماه پول به حسابش واریز می‌شه. یا اگر دولتی باشه که خب بودجه و حقوق اساسی آخر ماه تو حسابشونه.

مشکل من از جایی با این آدمای اضافه و ناکارآمد شروع می‌شه که این نسل از مدیرای تازه به دوران رسیده اما با پول‌های بادآورده چه کارها که نمی‌کنن.

از اونجا که با پول میشه همه چیز رو خرید، این آقایون از خیر هیچ چیزی نمی‌گذرن. مثلا طرف برای شرکتش رتبه می‌خره، تندیس می‌خره، چهره سال می‌خره، یه خروار نشریه صبح تا شب عکسشو می‌زنن، پول می‌ده تو همایش‌ها سخنران ثابت باشه. پول می‌ده بره تو هیات مدیره‌ها. پول می‌ده ممبر فیک برای کانال تلگرام، توییتر و اینستاگرامش می‌خره و کلی از این جور کارا.

این وسط برای ملت از خودشون نظریه و تز هم در می‌کنن که من حسابی بهم فشار اومده.

اینم بگم که این آقایان بادکنک که هر روز هم داره به لطف شبکه‌های اجتماعی و نشریات دوزاری تعدادشون زیاد می‌شه، اگر همین فردا و فقط برای یک ماه یک شرکت خصوصی با دو تا کارمند رو بدن دستشون، تعطیل میشه.

لذا همینجا قصد دارم یه هشدار اساسی به این تیپ مدیرا بدم، چون خیلی رفتن روی مخم.

از طرفی خوب می‌دونم که خوب می‌دونید منظورم کیا هستین. لذا میخام بگم آقایان، شما لطف کنید به همون حقوق‌ها و پاداش‌های یامفتی که می‌گیرید، سفرهای لازم خارجی که میرید و دزدی‌هایی که می‌کنید، مشغول باشید. چون در این مورد کاری نمی‌شه کرد و اصولا همه به هم گره خوردین و بالایی‌ها تکونتون نمی‌دن.

اما اگه بخاین اظهار فضل کنید، دست از این کارای خرکی و سخنرانی‌های الکلی و مصاحبه‌های آبکی و خرید مناصف پفکی و ادامه سیاست‌های بادکنکی‌تون بر ندارید، آق فری بد جوری روی شما کلید خواهد کرد و از این به بعد حتما توی این ستون دیگه با ذکر نام و مسوولیتتون شروع می‌کنه راجع به شماها نوشتن و گیر دادن.

اینم بگم که از مدیرای نشریه شنیدم، وضع کار و بار و کاغذ مطبوعات هم اصلا خوب نیست و شاید بخایم نشریه رو جمش کنیم و قرار شده بزنیم به سیم آخر.

خلاصه تو وضعیت روحی و اقتصادی خطرناکی هستیم که ممکنه مثل دینامیت بشیم و خیلی‌ها رو با خودمون بفرستیم هوا.

این هشدار رو جدی بگیرین چون من از امروز یه کمربند انتحاری بستم. حقوقم هم چند ماهیه عقب افتاده و فشارم بالاس. والسلام نامه تمام.

عزت زیاد

آق فری

 

 

کمیته اهدای وام و یارانه به دوستان و آشنایان

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۳۸ ق.ظ | ۰ نظر

ما نهادهای زیادی در کشور داریم که به خاطر پیشرفت و شکوه ایران عزیزمان، از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنن. این کمک‌ها طیف بسیار متنوعی از دادن امکانات و مکان‌ها، نوشتن قانون‌های اختصاصی، معافیت‌های مالیاتی، ممنوعیت شکایت از متخلفان و یا ارایه وام‌های بلاعوض و کم‌بهره را شامل می‌شه.

اما مدیون هستین اگه فکر کنین به بهانه این حمایت‌ها، در واقع یه سفره‌ای پهن شده و یه عده در حال پولشویی، یه عده در حال دزدی، یه عده در حال گرفتن حق‌السکوت و یه عده با پول‌های به دست آمده از بودجه مملکت، در حال خرید و فروش سکه و ساختمان و ارز هستن.

می‌خوام همین جا این رو هم بگم که اگه یه روزی، خدای ناکرده، تصادفی یکی از این تخلفاتی که گفتم افشا شد، مدیون هستید اگه فکر کنید، وام‌دهنده‌ها و ناظران توی این دزدی‌ها دست داشتن. لطفا این فکرهای آلوده رو از ذهنتون دور کنید.

حالا اگه توی تلویزیون دو تا دادگاه دیدین که توش از رییس کل حراست فلان دستگاه گرفته تا مدیر‌عامل فلان بانک، خودشون دزدهای اصلی بودن، به هیچ وجه دلیل نمی‌شه که هی از این فکرا کنید.

اما از شوخی گذشته، گاهی اوقات یه چیزایی توی اخبار رسانه‌های رسمی و نه شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شه که فکر می‌کنیم بعدش باید اگه خبری از بگیر و ببند نمی‌شه حداقل یه جوابی چیزی توی این مایه‌ها داده بشه که رسانه محترم خبر فلان روز شما غلط زیادی بود و حق شکایت محفوظ است که البته زحمت جواب هم دیگه به خودشون نمی‌دن.

جالب اینجاست که بعضی از این پول‌پاشی‌ها و خوردن امکانات، گاهی اصلا رسانه‌ای هم نمی‌شه. در این مورد کافیه فقط سری به این سامانه‌های نیم‌بند بزنید و اسامی گیرندگان وام و یارانه رو چک کنید. اصلا هم لازم نیست از تخصص علوم حسابداری برخوردار باشید یا به اسناد ارایه شده برای تایید پرداخت وام دسترسی داشته باشید.

مثلا طرف دو سال قبل 100 میلیون تومان بابت راه‌اندازی سایت فلان دات‌کام از محل وام وجوه اداره شده فلان وزارتخونه گرفته، بعد شما می‌ری توی اینترنت اسم سایت رو می‌زنی و می‌بینی، سایتی وجود نداره.

یا طرف برای 30 تا نشریه میلیون‌ها تومان وام از بهمان وزارتخونه گرفته اما اثری از نشریاتش حتی توی اینترنت پیدا نمی‌کنید.

یا مثلا لیست ارزگیرندگان از بانک مرکزی هم که معرف حضور هست و رسانه‌ها هم زیاد درباره‌ش نوشتن و بعضی از این وام‌گیرندگان حتی آدرس هم نداشتن.

لذا همون‌طور که خدمتتون گفتم اصولا برای پیدا کردن خیلی از این مسایل نیاز به این نیست که یک مامور کارکشته نظارتی باشید، حسابداری بلد باشید، روزنامه‌نگار فضولی باشید یا به مستنداتی دسترسی داشته باشید.

اما اینکه چرا چنین است و کسی سری به این سفره‌هایی که پهن شده نمی‌زنه تا ببینه چه خبره، حتما دلایلی داره.

یه دلیلش می‌تونه این باشه که مسوولان نظارتی مستقر در این نهادها، وارد عمل شدن و دارن مستندات لازم رو جمع می‌کنن تا مقدمات تشکیل پرونده و ارسال به دادگاه فراهم بشه، برای همین شاید چند سالی کار طول بکشه.

اما دروغ چرا؟ همین جا می‌خوام حرفایی که کمی بالاتر زدم رو پس بگیرم و بگم همچین مدیون هم نیستین اگه فکر کنید بعضی رییس‌ها و مسوولان نظارتی هم سر این سفره‌ها نشستن و در حال تناول بیت‌المال هستن. و خدا رو چه دیدید شاید به عمر من و شما قد داد و یه روزی اونا رو هم توی دادگاه‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شه، دیدیم.

عزت زیاد

آق فری

می‌خندی؟! باید بخونیش

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۹ ق.ظ | ۰ نظر

همونطور که می‌دونید برای پختن غذا یه سری مواد خاص نیاز هست. بعضی از این مواد ثابت هستن و بعضیا متغیر.

مثلا قابلمه، قاشق، چنگال، چاقو و گاز برای پخت و پز تقریبا تو کار تهیه تمام غذاها پیدا می‌شن. اما یه سری چیزهایی که تو قابلمه‌ها ریخته می‌شه متغیر هست و مثلا موادی که برای پختن آش بکار می‌ره با مواد پخت کیک فرق داره.

امیدوارم تا اینجا تونسته باشم منظورم رو برسونم. حالا میخوام خدمتتون بگم که همایش‌ها هم که بخش لاینفک زندگی و عملکرد بسیاری از مسوولان ما هست هم به هر حال یه موادی برای تهیه می‌خواد.

مثلا تو تمام همایش‌ها یه مکان خاص، میز، صندلی، سیستم صوتی و تصویری و از این چیزها، بخش ثابت و لازم همایش‌ها هست. اما مثل غذاها، موادی که توی همایش‌ها می‌ریزن علی‌القاعده باید متفاوت باشه.

مثلا عنوان و موضوع همایش‌ها باید با هم فرق داشته باشه، وقتی هم عنوان همایش عوض می‌شه باید به تبع اون، مدعوین و سخنرانان هم عوض بشن دیگه. تا اینجاش فکر کنم منظورم روشنه.

اما حرفم اینه که به جز میز و صندلی‌ها، ظاهرا تو اکثر همایش‌های حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات، حتی با تغییر عنوان همایش‌ها، دوباره می‌بینی مدعوین و سخنران‌ها ثابت و همون قبلیا هستن!

خلاصه وضعیت طوری شده که من دیگه کاری با تغییر عنوان همایش‌های حوزه ICT ندارم و چشم‌بسته می‌تونم تا 99 درصد، اسم سخنران‌ها، مدعوین و حتی محل نشستن اون‌ها رو تو همایش پیشگویی کنم. یه مقدار بیشتر هم که حوصله کنم و وقت بذارم می‌تونم تا 98 درصد محتوای سخنرانی سخنران‌ها رو هم اعلام کنم.

یعنی یه جورایی مثل این می‌مونه که یه آشپز بیاد تو تلویزیون بگه، با سلام خدمت همه خوبان و گرامیان، امروز می‌خوایم با طرز تهیه بیف‌استراگانف آشنا بشیم، مواد لازم برای این کار گوشت، خامه، قارچ، سیب‌زمینی و پیاز هست.

دوباره فرداش همون آشپز بیاد تو تلویزیون بگه با سلام خدمت همه خوبان و گرامیان، امروز می‌خوایم با طرز تهیه سالادشیرازی آشنا بشیم، مواد لازم برای این کار گوشت، خامه، قارچ، سیب‌زمینی و پیاز هست!

خب انصافا مخاطب هنگ نمی‌کنه و از خودش نمی‌پرسه اینا که دقیقا همون دیروزیا هستن، پس چرا وقتی اسمش عوض شد، هیچیش عوض نشد؟

خلاصه خواستم بگم اکثر همایش‌های ICT ما هم یه چیزی تو همین مایه‌ها شده و علاوه بر میز و صندلی و سیستم صوتی، عنوانشون که اصلا مهم نیست و سخنرانان و مدعوین و جای نشستن همه همونه که بود.

تو بعضی از این همایشا هم چون همه با هم دوست و آشنا هستن، دیگه رو صندلی‌ها اسمشون رو هم حک کردن تا اگه یه روزی یه غریبه از همه جا بی‌خبر اومد قاطیشون، بتونن سند نشون بدن و بفرستنش یه جای دیگه.

خوش بگذره بهتون که خودتون برای خودتون اینا هی همایش میذارید!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

شما کارت رو انجام بده لطفا!

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

چند سالی هست که ما یه اصطلاح تماشاگر‌نما داریم که خب طعنه به آدمایی هست که در ابتدا واقعا برای تماشای بازی فوتبال اومدن، اما اعصابشون که خورد می‌شه و دستشون به داور نمی‌رسه و از گفتن شیر سماور هم دلشون خنک نمی‌شه، شروع می‌کنن به پرتاب بمب و سنگ و چوب و شیشه آب و خلاصه صندلی زیر خودشون به سمت وسط زمین. از این لحظه به بعد تبدیل می‌شن به یک تماشاگرنما.

معادل تماشاگرنما به حوزه‌های دیگه هم سرایت کرد و تو فرهنگ اصطلاحات کشور رایج شده.

حالا چند وقتیه ما با یه سری مسوول روزنامه‌نگارنما، منتقدنما و مخالف‌نما مواجه هستیم که برای خودشون یه پدیده هستن و میشه اسمشون رو گذاشت مسوول‌نما!

طرف راه افتاده صبح تا شب تو رسانه‌ها، سایت‌ها، تلگرام، توییتر برای ما تریپ مخالف برداشته و به زمین و زمان نقد می‌کنه و تیکه می‌ندازه، یه سری فالوئرنما هم که در واقع نوکران آقای رییس هستن، در پوشش فالوئر راه می‌افتن این اظهارات اربابشون رو بلافاصله یه سری کادر گل و بلبل میذارن کنارش و یه عکس قاطع از رییس هم میذارن بالای متن و دورشم طلاکوبی کردن. بعد هم کار مالوندن و چپوندنشون به بقیه ملت شروع می‌شه.

بعد این وسط یکی هم که صداش در میاد که ای بابا اینکارا چیه؟ این آقا خودش مسوول این بخش هست، نوکرا سریع از در و دیوار مثل چماق‌کشا می‌ریزن رو سر طرف که درست حرف بزن، ایشون شجاعت داره، همین که صدای درد مردم رو به گوش بقیه می‌رسونه چیز کمی نیست و یه سر و گردن از بقیه مسوولان بالاتره!

این وسط من موندم که میون این همه رسانه و کانال و شبکه و روزنامه‌نگار که سال‌هاست دارن از صبح تا شب مشکلات مردم و کشور رو می‌گن، دیگه مسوولی که تریپ مخالفت برداشته رو کجای دلم بذارم.

خلاصه حرف اینه که آقای مسوول محترم، همه نوکرا و چاکرات قربون عکسای یهویی و بی‌خبر که مثلا از خستگی خوابیدی و حواست نبوده ازت گرفتن و میلیون میلیون تصادفی سر از شبکه‌های اجتماعی در میاره، برن، بابا آره می‌دونیم تو هم شب که می‌خوابی مثل بقیه مردم پیژامه پاته و با کت شلوارت نمی‌خوابی، می‌دونیم تو هم مثل بعضی از مردم ماشین و موتور داری، می‌دونیم تو هم مثل بقیه مردم غذا می‌خوری، لباس آستین‌کوتاه داری، زن داری، بچه داری، فوتبال می‌بینی، دستشویی می‌ری، سر جدت دست از این کارات بردار و شما کارت رو انجام بده لطفا!

غر زدن و نقد و مخالفت رو بذار برای همون مردم. ملت خودشون دارن تو مشکلات دست و پا می‌زنن و شما حرف بزنی یا نزنی و عکس از زندگی روزانت بذاری یا نذاری، نه خودتو شبیه مردم نشون دادی نه باری از دوش مردم برداشتی. شما کارت رو انجام بده لطفا! مرسی، اه.

عزت زیاد

آق فری

تقلب 300 میلیارد تومانی

چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۶ ق.ظ | ۰ نظر

در همین شماره عصرارتباط گزارشی از حجم تقلب سایت‌ها و شاخ‌های ایرانی منتشر شده که نشون می‌ده بعضی از بچه‌زرنگ‌ها برای اینکه سری توی سرها در بیارن، سالانه مبلغ ناقابل حدود 300 میلیارد تومان صرف تقلب توی فضای مجازی می‌کنن.

من هر چی فکر کردم که خب چی بگم، این بیشتر گریه داره تا طنز. اما خب دستور اومد که باید تو هم یه گیری بدی.

من هم نشستم با خودم فکر کردم که مثلا اینکه بگیم فلان تعداد ایرانی به مواد مخدر اعتیاد دارن، مگه جای شوخی داره؟

خب اینکه یه سری با مواد زدن به خیال خودشون می‌رن توی فضای نابودی و باید تا مردن هم جلو برن، کجاش خنده‌داره؟

حالا می‌خوام به این زرنگ‌هایی هم که می‌خوان با دوپینگ رتبه سایت‌شون و صفحات اجتماعیشون رو بالا ببرن، بگم، عزیزم شما تا ته دنیا باید این هزینه رو از جیب مبارک بدی چون ندی یکی دیگه می‌ده و می‌افته جلو.

البته یه سری از این زرنگ‌ها می‌گن پول تقلب در واقع یه جور سرمایه‌گذاریه و با تبلیغات برمی‌گرده. من هم می‌خوام خطاب به اینا بگم که فرنگی‌ها یه ضرب‌المثل دارن که می‌گن اگه بار اول گولم زدی، شرم بر تو باد، اما اگه بار دوم هم گولم زدی، شرم بر من باد.

به زبون ساده حکایت یه بار جستی ملخک دوبار جستی ملخک خودمونه که برای همیشه نمی‌شه سر همه رو گول مالید. دیر یا زود گند این کارم مثل این هرمی‌ها در می‌یاد و دیگه نمی‌شه تو پاچه مردم کرد. آخه چرا مثل این همه آدم سالم نمی‌رید دنبال یه کار آدمیزادی؟ والا این کارا آخر و عاقبت نداره.

البته من به بعضی از این آدما حق می‌دم که با خودشون بگن خب کلی آدم از راه کج اتفاقا رفتن و به مقصد خودشون تو کانادا هم رسیدن. آره خب من هم قبول دارم و نمی‌دونم چی بهتون جواب بدم!

اما خوب که فکر می‌کنم می‌بینم همیشه هم این‌طور نیست و همه هم از راه کج به کانادا نمی‌رسن و یه سری هم کلی بدهی بالا آوردن و فراری هستن و یه سری هم سر از زندان درآوردن.

خلاصه می‌خوام بگم، اون پولی که دارید جور می‌کنید تا بذارید روی تقلب، به جاش یه مقدار پسته و یه شاخه گل بخرید و ببرید خونه تا فواید بیشتری نصیبتون بشه. دیگه نمی‌دونم چی بگم، به زبان کدوار هر چی به عقلم می‌رسید گفتم، نکنید از این کارها، دیگه خود دانید.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

گردش مالی «داره می‌ریزه!»

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۲۷ ب.ظ | ۰ نظر

این روزها که کشور با بحران‌های متعددی از جمله خروج برانکو، ماجرای توله خرس و بچه رامبد جوان مواجه هست و بسیاری از رسانه‌ها و مردم با حساسیت بالایی پیگیر این معضلات هستن، نمی‌شه هیچ‌رقمه از کلیپ‌های معروف «داره می‌ریزه!» که فکر کنم الان دیگه معرف حضور تمام ایرانیان داخل و خارج کشور هست، بدون‌حرف رد شد.
عارضم خدمتتون که توی حوزه فاوا که مثل بقیه کشور خبر خاصی نیست و به قول ابراهیم اصغرزاده (فعال سیاسی) ما در حال تجربه وضعیت «بی‌دولتی» توی کشور هستیم و انگار یه جورایی دولت، کشور رو در حالت اتوپایلوت گذاشته و همه با هم شاد و خندان در حال دیدن «داره می‌ریزه!» هستیم.
اینه که منم دیدم حیفه به بررسی پدیده «داره می‌ریزه!» نپردازم. این‌طور که به نقل از خواننده «داره می‌ریزه!» در رسانه‌ها اومده، خواندن این مداحی به سال 95 برمی‌گرده و مشخص نیست چطوری و چه کسی این مولودی را از کانال تلگرامی ایشون، برداشته و فرستاده برای خانمی به نام «ت.ب» که در کانادا است و ایشان هم مولودی را تبدیل به دابسمش کرده و در پیج اینستاگرامش گذاشته که از اینجا شروع شد و بیش از 500 هزار بازدید در این پیج داشت و کم‌کم دابسمش‌های مختلفی در داخل هم ساخته شد.
به نظرم فارغ از شوخی، «داره می‌ریزه!» می‌تونه دستمایه یه پژوهش اساسی بشه. به نظرم اگه یه تحقیقی بشه که به این سوالا جواب بده خوبه.
1. اولین سوال اینکه چند تا «داره می‌ریزه!» ساخته شده؟
2. هزینه تولید هر کلیپ «داره می‌ریزه!» چقدر است؟
3. هر کلیپ «داره می‌ریزه!» چقدر دیده شده؟
4. بابت هر «داره می‌ریزه!» چه تعداد لایک و فالوئر جذب شده؟
5. جمع دقایق دانلود کل کلیپ‌های «داره می‌ریزه!» چقدر است؟
6. چند نفر از ایرانی‌ها «داره می‌ریزه!» رو دانلود کردن؟
7. در مجموع چه میزان از پهنای باند کشور صرف «داره می‌ریزه!» شد؟
8. و در نهایت اینکه هزینه جمع دانلود مجموع کلیپ‌های تولید شده «داره می‌ریزه!» چقدر است؟
جدا یکی بشینه حساب کنه گردش مالی «داره می‌ریزه!» چقدر بوده، به نظر شما جالب نیست؟ از این جهت می‌گم جالبه که شما ببینید یه ایده می‌تونه چطور میلیون‌ها و بلکه میلیاردها تومن پول از جیب مردم بیرون بکشه و بریزه به جیب یک سری‌های دیگه. یا با الهام گرفتن از همین ایده فردا یکی بیاد مثلا یه چیزی مثل «داره می‌ا‌فته!» تولید کنه. به این ترتیب دقیق‌تر معلوم می‌شه چقدر پول و وقت و امکانات کشور «داره می‌ریزه!».
عزت زیاد
«داره می‌ریزه!»
آق فری!

(منبع:عصرارتباط)

از گوگل تشکر کنیم یا از مسوولان؟

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۰۶ ب.ظ | ۱ نظر

این ماجرای پوسته‌های ایرانی تلگرام دیگه خیلی داره ماجرای تو مخی می‌شه. یه مدت همه ازشون برائت جستن و گفتن اینا اخ هستن و فیلترشکن هست و باید نابودشون کرد، چون عامل شکست پیام‌رسان‌های داخلی شدن.

یه مدت بعد همونایی که می‌گفتن اینا بد هستن، یهو به این پوسته‌ها علاقه‌مند شدن و بعد یه مجوز توپ برای یه مدت نامحدود دادن که فعال باقی بمونن.

از اون طرف ماجرا یه عده مثل وزارت ارتباطات که متهم به حمایت از این پوسته‌های تلگرامی بودن و می‌گفتن بهشون یه عالمه سرور و امکانات و پول دادن، حالا هی دارن این پوسته‌ها رو می‌کوبن و می‌گن ما همیشه هم گفتیم که این پوسته‌ها ناامن هستن و بهتره مردم ازشون استفاده نکنن.

خلاصه اینکه پوسته‌های مذکور از جمله تلگرام طلایی و برادرش هاتگرام و دوست نزدیکشون موبوگرام، در ظاهر دو دسته موافق و مخالف بین مسوولان دارن. یه دسته می‌گن بابا این پوسته‌ها بد هستن و مشکل دارن، یه دسته می‌گن نه اتفاقا خیلی هم خوبن و باید بمونن.

این وسط اما گوگل یه مدتیه راه افتاده داره این پوسته‌ها رو خودش راسا از روی موبایل ایرانی‌ها حذف می‌کنه. استدلالش هم اینه که این پوسته‌ها ناامن هستن و دارن از کاربرانش جاسوسی می‌کنن. اتفاقا پاول دوروف که مالک تلگرام هم هست خیلی وقت پیشا گفته بود من توصیه می‌کنم کسی از این پوسته‌ها استفاده نکنه.

حالا من اینجا گیر کردم و برام سواله که اگه این پوسته‌ها به قول گوگل و تلگرام و بعضی مسوولان وزارت ارتباطات کشورمون، ناامن هستن و بهتره کسی ازشون استفاده نکنه، اولا چرا مسوولان که خودشون باید امنیت کاربران رو حفظ کنن وارد عمل نمی‌شن و این پوسته‌ها رو جمع نمی‌کنن.

دوما الان گوگل خودش داره پوسته‌ها رو از روی موبایل‌ها حذف می‌کنه، باید ازش تشکر کنیم یا نه؟

البته من خودم به این نتیجه رسیدم این مسوولانی که در ظاهر مخالفت می‌کنن و می‌گن این پوسته‌ها ناامن هستن، در باطن نه تنها مشکلی باهاشون ندارن بلکه چه بسا دارن امکانات می‌دن و حمایت هم می‌کنن.

چون اگه غیر از این بود، امنیت مردم رو که نباید با توییت زدن و مصاحبه تامین کرد؟ البته اگه به سبک رییس‌جمهور قرار نباشه نظرسنجی چهره‌به‌چهره بشه!

لذا اگر امنیت حق مردم هست، حداقل باید یه جوری یه چوبی لای چرخ این پوسته‌ها گذاشته می‌شد، اما چون این اتفاق نمی‌ا‌فته آدم احساس می‌کنه این مخالفت‌ها از جنس مردم‌فریب‌‌ده محسوب می‌شه.

در کل همین چیزاست که باعث می‌شه من توی شک باقی بمونم که از گوگل تشکر کنم که این پوسته‌های ناامن رو داره حذف می‌کنه یا از مسوولان که اجازه دادن این پوسته‌ها فعال باشن و علی‌القاعده خیال مردم هم باید از امنیت‌شون راحت باشه؟

خلاصه کسی فهمید من رو هم خبر کنه و خانواده‌ای رو از نگرانی برهاند!

عزت زیاد

آق فری

سعید جان پاشو بیا تفاهم‌نامه امضا کنیم

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۴۶ ق.ظ | ۰ نظر

تفاهم‌نامه‌های جاهای دیگه رو نمیدونم اما بعضی از تفاهم‌نامه‌های حوزه مرحوم فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور واقعا یه جوک بی‌مزه شده.

طرف تا یکی دو تا رسانه از دستشون در می‌ره و بهش گیر می‌دن که زیادی بیکار و بی‌خبر شدی، سریع یه سری تفاهم‌نامه امضا می‌کنه.

متنی که در ادامه می‌خونید رو یک کلاغ از دفتر یک مسوول به دست من رسونده که داشته تلفنی با یکی دیگه حرف می‌زده.

رییس: سلام سعید جان، خوبی؟ اروپا خوش گذشت؟ بابا به ما هم خبر بده مگه با ما بد می‌گذره؟ (هرهرهر) کم‌پیدایی جیگر. می‌گم یکی دو تا نشریه یه مقدار موی دماغ شدن، گذرت سمت ساختمون ما افتاد یه توک پا بیا یه تفاهم‌نامه امضا کنیم.

طرف پشت خط: چه تفاهم‌نامه‌ای؟

رییس: گرفتی ما رو؟ بابا پاشو بیا یه دو تا پوشه با دو تا کاغذ سفید و خالی می‌ذاریم جلومون، بچه‌های روابط عمومی هم می‌گم عکس بگیرن و با یه خبر بفرستن برای رسانه‌ها و اتفاقا توش بزنن در جمع خبرنگاران! (تکرار خنده؛ هرهرهر)

طرف پشت خط: خب نتیجه چی؟

رییس: سعید به خدا افتادی رو فاز خنگی همیشگی‌ها. بابا جان نتیجه چیه دیگه؟ خیالت تخت هیچ رسانه‌ای نه پیگیر نتیجه می‌شه نه این که بخواد حتی بدونه تو این کاغذایی که مثلا در حال امضا عکس می‌گیریم چی نوشته شده. آقا اصلا چرا سختش می‌کنی، تو اگه یه روزی کسی ازت پرسید چی شد، بفرستشون سمت من. منم می‌دم این روابط عمومی با یه چیزی جمش کنه. اصلا کسی پیگیر هم شد میگیم محرمانه هست. (هرهرهر)

بابا تو کاری به این کارا نداشته باش، پاشو بیا یه عکس بگیر برو، این خبرنگارا رو تو خیلی زیادی جدی گرفتیا. می‌گم حواست نیست گوش نمی‌دیا. بابا جان میگم یه کاغذ سفید قراره امضا کنیم و خبرشو بدیم نشریات. تو خبر نه گفتیم چیکار میخوایم بکنیم، نه گفتیم تا کی می‌خوایم کاری بکنیم. اونوقت خبرنگار مثلا از چیچی میخواد سوال در بیاره.

راستی سعید می‌خوای سر راه داری می‌یای، به محسن هم زنگ بزنی اونم باشه؟ سه تایی به نظرم باحال‌تره‌ها. یه عکس مشتی می‌گیریم و فرداش می‌شی تیتر روزنامه‌ها.

آره به نظرم بگو محسن هم باشه، چون به ذهنم رسید بگیم یه سری مطالعات اولیه داره که باید بریم سوییس فقط! (هرهرهر)

طرف پشت خط یه چیز غیرقابل پخش می‌گه.

رییس: بابا عجب خری هستیا، تلفنی نمیخواد بگی، پاشو بیا حضوری. آره بابا اون اونجا هم می‌ریم (هرهرهر). قربونت فقط دیر نکنی. به بچه‌ها سلام برسون.

عزت زیاد

آق فری

 

(منبع:عصرارتباط)

اختلاس بعدی را یک سامانه می‌کند

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۱۴ ق.ظ | ۰ نظر

تو ایام عید قصد سفر و خرید اینترنتی بلیط هواپیما داشتم. رفتم سراغ یکی از این سایت‌های فروش و یه چند دقیقه‌ای که گشتم دنبال پرواز و ایرلاین مناسب، کار ثبت اطلاعات خودم و همراهانم رو شروع کردم که خب خودش یه مقدار زمان می‌بره، بعد به مرحله پرداخت پول رسیدم و اطلاعات بانکی رو هم که کامل وارد کردم و روی گزینه پرداخت کلیک کردم و پول که واریز شد، دیدم زرشک، سیستم پیغام داد بلیط شما ثبت نشده است.

ناچار زنگ زدم به شرکت و نفر بیست و یکم توی نوبت بودم. 15 دقیقه بعد وصل شدم به اپراتور و اونم در پاسخ به چرایی ماجرا گفت، ما مقصر نیستم سامانه مربوط به ایرلاینی که شما انتخاب کردین، پذیرش مسافر رو لغو کرده.

گفتم خب حالا باید چیکار کنم. گفت اجازه بدین من با یه ایرلاین دیگه برای شما یک پرواز تهیه کنم. خب منم که کاری نمی‌تونستم بکنم گفتم خب انجام بده. کار تمام شد.

موقع برگشتن دوباره مراجعه کردم به همون سایت فروش بلیط که اتفاق خیلی جالبی افتاد و دقیقا مثل دفعه قبل بعد از این که کلیک واریز پول رو فشار دادم، دوباره پیغام زرشک آمد که بلیط شما ثبت نشده است.

دوباره تماس گرفتم و 15 نفری هم تو نوبت بودن. اپراتور خیلی ساده دقیقا جواب همون اپراتور قبلی رو بلغور کرد که ما مقصر نیستیم و سامانه ایرلاین شما قطع شده و ... منم دیدم اگه حرف نزنم قطعا خفه می‌شم. گفتم فرض کن من یک درصد این دروغی که رو شما تحویلم می‌دی باور کردم، فقط یک سوال برام باقی می‌مونه که چرا این سامانه شما دقیقا و دقیقا بعد از واریز پول قطع میشه و پیغام زرشک رو ارسال می‌کنه؟

اپراتور داشت دوباره از اشکالات موجود فاقد وجود و بی‌زبانی به نام سامانه می‌گفت که همه چیز بدون مداخله انسان انجام می‌شه و داشت به ماستمالیش ادامه می‌داد که حرفش رو قطع کردم و گفتم ممنون، خیلی توضیحات شما قانع‌کننده بود و اگر یه روز تو خیابون سامانه شما رو ببینم حتما باهاش برخورد می‌کنم. بعد هم گفتم لطفا پول من رو کامل عودت بدین و خسارتتون رو از سامانه بگیرید.

این روزها مد شده تقلب در نظرسنجی صدا و سیما رو می‌ندازن گردن پیمانکار، ارسال پیامک تبلیغاتی ایرانسل از طریق سامانه پیامک هشدار بحران رو هم می‌ندازن گردن پیمانکار. جالبه که تو خبرها دیدم پلیس راهنمایی هم گفته مسیریاب ویز هم می‌تونه عامل ترافیک‌های تهران بشه! خلاصه اینطور که داره پیش می‌ره و پرونده‌ها خیلی ساده جمع‌وجور میشه، به همه شما قول می‌دم در آینده خبر اختلاس‌ها رو هم بندازن گردن سامانه‌ها و دیگه حتی یه نفر هم برای ارایه پاره‌ای از توضیحات پاش به محکمه‌ای باز نشه.

اینو اصلا شوخی نکردم، منتظر باشین تا خبر وقوع تخلف و اختلاس بعدی رو اگه ننداختن گردن سامانه، اونوقت هر چی خواستین به من بگین.

عزت زیاد

آق فری

عمه قربونت بره که مشهور شدی

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳ ق.ظ | ۰ نظر

این فضای مجازی در کنار همه خاصیت‌هایی که می‌گن داره خب کلی امراض فیزیکی و روانی هم برای کاربرانش به ارمغان آورده. بدی ماجرا اینجاست که بیمارای روانی شبکه‌های اجتماعی مثل خیلی از معتادا، مشکلشون رو انکار می‌کنن و نمی‌پذیرن که حالشون خیلی بده و نیاز به مراقبت‌های ویژه دارن.

یکی از مشکلات روانی شبکه‌های اجتماعی، ایجاد توهم شدیدا کاذب و حس مشهور و معروف شدن هست.

مثلا این روزها خیلی مد شده یه عده یه سری فایل‌های صوتی یا تصویری تولید می‌کنن و خودشون مثل مجری‌ها شروع می‌کنن به خوندن خبر و گزارش مثلا از یک جایی. جوری هم صاف و اتو کرده حرف می‌زنن و لباس می‌پوشن که واقعا اگه نشناسی یا ندونی فکر می‌کنی طرف یه عمر تو رسانه‌های معتبر جهانی کار می‌کرده.

خوشمزگی بیشتر ماجرا اینه که طرف خودش فیلمبرداره، خودش مجریه، خودش تهیه‌کنندس، خودش ادیت می‌کنه، صداگذاری می‌کنه و از همه جالب‌تر خودشم از این گروه به اون گروه راه افتاده چیزی که ساخته رو می‌ندازه که مخاطب جمع کنه.

بدی ماجرا اما اینجاست که طرف فکر می‌کنه میلیون‌ها نفر در روز احتمالا دارن اونو تماشا می‌کنن، خلاصه آدم می‌مونه برای اینا غصه بخوره، مسخرشون کنه و بگه عمت قربونت بره که مشهور شدی یا چیکار کنه.

خلاصه میخاستم بگم خیلی از جوونها این روزها به این تیپ کارا دارن رو میارن به امید اینکه مثلا معروف بشن و تو یکی از این کلیپ‌ها میلیون‌ها تومن تبلیغات بگیرن. به نظرم یکی باید آستین بالا بزنه اینا رو بیدار کنه و بهشون بگه بابا این راه تو رو به هیچ کجا نمی‌رسونه. والا یکشبه پولدار شدن مال قصه‌هاست.

یعنی اگه یه روزی این به اصطلاح محتوا و کلیپ‌های صوتی و تصویری که داره شبانه روز تو فضای وب فارسی تولید میشه، یه دفعه حذفشون کنی من فکر کنم سرعت اینترنت صد برابر بهتر بشه و شبکه‌های اجتماعی تقریبا خالیه خالی بشن.

ایهاالناس تولید محتوا کار پرزحمتیه، باید تحقیق کرد، سرمایه‌گذاری کرد، تجربه کسب کرد، صبور بود، این که یه صندلی بذاری و صاف بشینی خبر بخونی که نشد تولید محتوا. اونم تو این وضعیت قیمت اینترنت که مثل برق هم دود میشه و معلوم نمیشه کی تموم شد. تو این شرایط ملت یه فایل 2 مگی تو تلگرام رو شک می‌کنن که دانلود بکنن یا نه، چه برسه به فایل چند ده مگی که معلوم نیست جریانش چیه.

خلاصه از ما گفتن بود اما کیه که گوش کنه.

عزت زیاد

آق فری

 

چرا به من مسوولیت نمی‌دن؟

چهارشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

چند روز پیش داشتم تو کوچه ماشین رو دستمال می‌کشیدم که دیدم یکی از اون دوستای بیکار که خیلی هم حرف می‌زنه از دور میاد. پیچیدم زیر ماشین که مثلا من رو نبینه و بره پی کارش که دیدم زد روی شونه‌ام و گفت مخلص آق‌فری.

یه آه عمیقی درون خودم کشیدم و گفتم وامصیبتا! دو ساعتی از وقتم رفت هوا. یه سلام و علیک سردی باهاش کردم و خودمو مشغول نشون دادم که بی‌خیال شه که البته کاملا بی‌فایده بود.

شروع کرد از گرونی و بدبختی و همین حرفای روزمره گفتن. منم هی می‌گفتم خب اینا رو همه می‌دونیم، خودت در چه حالی که حرفاش رفت تو یه فاز دیگه.

بهم گفت، من یه مدته یه سری سوال دارم که نمی‌دونم کی جوابشو داره؟ می‌گفت یه مدته حال هیچ‌کاری رو ندارم، دارم چاق می‌شم، هر جا هم می‌رم ملت می‌پیچن می‌رن که با من طرف نشن. ولی باور کن من این چیزا رو می‌فهمم.

جدیدا هم هر کی منو می‌بینه می‌گه تو خیلی حرف زیاد می‌زنی. منم حالا یه مدته دارم با خودم فکر می‌کنم، چرا به من یه مسوولیت نمی‌دن؟

اینو که گفت حواسم یه کم جمع شد و چشمام گرد شد و ازش پرسیدم، مسوولیت؟! مگه تو چیکار می‌کنی یا چیکار بلدی که بهت مسوولیت بدن؟

اونم با تعجب به من نگاه کرد گفت گرفتی ما رو داداش؟ یعنی تو میخوای بگی هیچ مسوولی رو ندیدی که مشخصاتش کپ مشخصات فعلی من باشه؟ خب گناه من چیه که نباید یه حقوق تپل بگیرم و راست راست بچرخم و فقط حرف بزنم؟

من که دهنم باز مونده بود، بهش گفتم نه بابا اینطوریام نیست، بلاخره مسوولیت دردسر داره، آسونم نیست بابا، که حرفمو قطع کرد گفت چه مسوولیتی بابا؟

گفتم بابا از اینور اونو گیر می‌دن، بعضی مطبوعات هی انتقاد می‌کنن.

دوباره پرید وسط حرفم گفت، تو انگار تو باغ نیستیا. مثلا کی گیر می‌ده؟ مثلا کدوم مسوول برکنار شده بابت این گیرایی که می‌گی. مطبوعات هم که جوک شدن بابا. مثلا مطبوعات صبح تا شب اصلا هر روز گیر بدن. خب که چی؟ اصلا مگه کسی تره خرد می‌کنه برای نشریات؟ اصلا مگه کسی می‌خونه اینا رو؟

این خبرا نیست بابا. تو هم هی بزرگ می‌کنی همه چیز رو برای خودت. مثلا من هر روز به تو بگم خر! تو تبدیل به خر می‌شی بعد از یه مدت؟ نه دیگه به کار و زندگیت می‌رسی، عین خیالتم نیست.

گفتم البته نظر لطف شماست! ولی ... که گفت، ببین خلاصه به تو هم می‌گم، مدیونی اگه جایی آشنایی چیزی داشتی، کاری مسوولیتی جور شد به من اطلاع ندی. من برم داداش که تو هم نگی من زیاد حرف می‌زنم.

اون رفت و منم دو ساعتی به نوع نگاه و منطقش فکر کردم و به افق خیره موندم.

عزت زیاد

آق‌فری


(منبع:عصرارتباط)

افسردگی چرخیدن در توییتر مسوولان

چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۳۵ ق.ظ | ۰ نظر

از زمانی که اینترنت به دنیا اومده خب مثل هر پدیده دیگه‌ای که استفاده زیاد ازش مضراتی داره، یه سری بیماری و مرض خاص اینترنتی هم به همراه آورده. مشکل گردن پیامکی، بیماری سلفی، بیماری خودبزرگ‌بینی و خیلی بیماری‌های دیگه از جمله این مشکلات محسوب می‌شه.

به نظرم اما توی ایران اگه یه تحقیقی بشه، می‌شه نام یک بیماری خاص دیگه رو هم به جمع بیماری‌های اینترنتی دنیا اضافه کرد که البته فکر کنم خاص ایران باشه. من اسم اون بیماری رو گذاشتم، " افسردگی چرخیدن در توییتر مسوولان".

حالا این بیماری دقیقا چیه. من اصولا معتقدم حرف باد هواست و اگه به هر آدمی بگن بین دو نفر که یکیشون لال هست اما خیلی خوب کار می‌کنه و یکیشون لال نیست، اما فقط حرف می‌زنه، کدوم رو انتخاب می‌کنید، همه بلافاصله فرد لال رو انتخاب می‌کنن.

به همین دلیل من زیاد توی توییتر و تلگرام و فیس‌بوک و اینستاگرام نمی‌چرخم چون می‌دونم جز یه مشت باد هوا چیزی گیرم نمیاد. اما خب آدمیزاد کنجکاوه و همین هم باعث شد تا یه مدتی سری به توییتر بعضی از مسوولان حوزه ICT بزنم و ببینم ملت پای هر توییتی که می‌کنن، چی می‌گن و نظرشون چیه در کل.

عرض شود که الان می‌خوام به شما بگم من شخصا از حجم اعتراضات، فحاشی‌ها، ناله‌ها، سوالات و متلک‌هایی که پای پست توییتر بعضی مسوولان دیدم، دچار بیماری افسردگی چرخیدن در توییتر مسوولان شدم.

یعنی واقعا برام سواله بعضیا رو از چه جنسی ساختن که می‌تونن این حجم از ناله و نفرین و اعتراض و انتقاد رو تحمل کنن و خم به ابروی مبارک نیارن. بابا من اگه برم نونواییِ محل و طرف بقیه پولم رو جلوم پرت کنه، بهم بر می‌خوره و از فرداش می‌رم یه نونوایی دیگه. چه برسه به اینکه یه جایی باشم که هر چی بگم کلی فحش نثارم بشه.

یعنی طرف توییت کرده سلام، چه روز خوبیه امروز. بعد زیرش خروار خروار تقدیر و تشکر نوشته شده.

خلاصه دارم به این نتیجه می‌رسم که من عمرا بتونم یه روزی مسوول بشم. مگه اینکه یا مثل خیلی از مسوولان اصلا در دسترس مردم نباشم و توی شهر و مترو و تاکسی پیدام نشه.

یا اصلا توی توییتر و جاهایی از این دست نباشم که فحش نشنوم. یا اینکه بیام توی این فضاهای سایبری اما عمرا یه نگاه هم به جوابا و نظرات مردم نکنم. در غیر این صورت غمباد می‌گیرم و می‌میرم.

اما واقعیت اینه که بعضی مسوولان انگار مرد آهنین شدن و هزاران پیام هم که بهشون بدی، نه تنها دایورت می‌کنن، بلکه بعضیا حتی سر شوخی و خوشمزگی رو هم باز می‌کنن. خدایی این روحیه رو از کجا آوردن این مسوولان که می‌تونن وجدان رو ببوسن و دور بندازن.

حرف دیگه‌ای ندارم جز آرزوی صبر و سلامت برای بازماندگان.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

نون توی استارت‌آپه

يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ق.ظ | ۰ نظر

من بازم یک کشف جدید کردم. شما همین الان تیتر اخبار یکی از رسانه‌های حوزه ICT رو اگه مرور کنید احساس می‌کنید جنگه! و مسوولان روزی نیست که همدیگرو متهم به کم‌کاری، سیاسی‌کاری، موازی‌کاری و کارهایی از این قبیل نکنن.

اما وسط این همه دعوا یه جای امن و امان وجود داره که البته چندین و چند نام و داره. اونجای امن و بهش استارت‌آپ، کسب‌وکارهای نوپا، کسب‌وکارهای خلاق، کسب‌وکارهای اینترنتی، کسب‌وکارهای دانش‌بنیان و امثالهم می‌گن.

یعنی اینجا بر خلاف اونجا، یه جنگ برای حمایت از این کسب‌وکارها در جریانه و از دولت و مجلس و قوه قضاییه گرفته تا اصناف و فعالان بخش خصوصی، همینطور مصوبه، بخش‌نامه، پول، امکانات، تسهیلات، همایش، جشنواره و جایزه و غیره سرازیر هست تو این بخش.

خلاصه الان نون توی استارت‌آپه و در حالیکه صدای فریاد واردکننده‌ها و صادرکننده‌ها، شرکت‌ها و غیره روی هواس، استارت‌آپ‌ها ماشالا چشمشون نزنم، از در و دیوار حمایته که آوار شده روی سرشون.

لذا من نشستم فکر کردم و دیدم حالا که اینطوره بد نیست یه پیشنهادی به تمامی شرکت‌های حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات بدم. به نظرم می‌رسه همین الان همه برن شرکت‌های سابق رو منحل کنن و سریع یه شرکت استارت‌آپی، دانش‌بنیانی چیزی راه بندازن و پشت‌بندش یه اپلیکیشن یا سایت بالا بیارن و حالشو ببرن.

راه‌اندازی خیلی از این شرکت‌ها هم ظاهرا امکانات خاصی نمی‌خاد. دفتر و دستک که نمی‌خاد و حتی تلفن هم احتیاج نیست. این شرکت‌ها باید کوچیک و قبراق باشن و الان دفاتر مجازی هم جواب می‌ده.

میزان تنوع این مشاغل هم اینقدر زیاده که از فروشگاه‌های اینترنتی و تاکسی‌های اینترنتی گرفته تا خشکشویی اینترنتی و تحویل نون و پنیر اینترنتی رو هم شامل میشه. وام و حمایت و معافیت‌های مالیاتی و غیره هم که ردیفه.

خیلی‌هاشونم اصلا قانون ندارن و گفتن تا روزی روزگاری که مسوولان دور هم بشینن و یه قانونی برای کارشون تصویب کنن، هیچ‌کس کاری به کارشون نداشته باشه. به نظر شما این وضعیت خوبی برای کار و کاسبی نیست؟

اصلا چه کاریه این کسب‌وکارهای سنتی و شرکت‌های حوزه فاوا می‌رن از هفت‌خوان رستم رد می‌شن تا مجوز کار بگیرن و بعد هم رتبه‌بندی بشن و چندسالی که کار کردن تازه شاید با سفارش یه پروژه نون‌ و آبدار گیرشون بیاد.

خب بابا اینور بازار یه اتوبان 8 بانده از پول و امکانات ریخته. خب چه کاریه سایر شرکت‌های حوزه فاوا نشستن هی غر می‌زنن که مشکلات داریم. می‌خاین مشکل نداشته باشین؟ خب بفرمایید راه بازه و جاده هم بسیار هموار. هیچ کس هم جرات نداره بگه بالای چشمتون ابرو هست.

یعنی یه مقدار نگاه کنید متوجه می‌شید ظرف این چندوقت، اونقدری که این استارت‌آپ‌های تازه کار و جوان‌ها با وزرا و مسوولان جلسه و بازدید دارن، مدیران عامل پیر شرکت‌های حوزه فاوا در 30 سال گذشته جلسه با مسوولان نداشتن.

خلاصه از ما گفتن بود و دوستان دیگه خودشون می‌دونن که بشینن تو شرکت‌های قدیمی‌شون غر بزنن یا پاشن یه استارت‌آپ راه بندازن و کسب‌وکارشون رو نجات بدن.

عزت زیاد

آق فری

(عصرارتباط)

انگل‌شناسی در توییتر و اینستاگرام

يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ق.ظ | ۰ نظر

اگر گذرتون به صفحات مجازی سلبریتی‌های سیاسی، هنری، ورزشی، اقتصادی و غیره افتاده باشه و از قضا سری هم به نظراتی که زیر این صفحات گذاشته می‌شه بزنید، با چهر‌ه‌ها و تصاویر تکراری زیادی مواجه خواهید شد.

برخی از این‌ها مردمی هستند که به شکلی محترمانه نظرات خاص خودشون رو می‌دن و دنبال پرسش و این تیپ مسایل هستن.

اما من بعد از یه مطالعه‌ای که داشتم متوجه حضور سه تیپ خاص از کاربران شدم که اینجا می‌خام اسمشون رو انگل بذارم. در دنیای بیولوژیک، انگل به موجودی گفته می‌شود که حداقل یک قسمت از دوره زندگی خود را بر روی یا داخل بدن موجود زنده دیگری زندگی کرده و از این زندگی فایده می‌بره یا تغذیه می‌کنه.

در واقع بعضی از کامنت‌گذارها روی بدن میزبان (صفحات سلبریتی‌ها) زیست می‌کنند و هدفشان صرفا بهره‌بردن از کاربران سلبریتی‌ها برای بقای خود یا دیده شدن هستن.

من در مطالعاتم به سه دسته انگل در توییتر و اینستاگرام رسیدم. دسته اول انگل‌های مضر هستن. این انگل‌ها فقط با فحاشی و طرح موضوعات عجیب و غریب دنبال دیده شدن و عضو‌گیری از بخش نظرات صفحات سلبریتی‌ها هستن.

دسته دومی که در مطالعاتم بهشون برخورد کردم انگل‌های مفید هستن. این انگل‌ها که از صبح تا شب بیکار هستن و تو صفحات سلبریتی‌ها می‌چرخن، کارشون جواب دادن و دفع انگل‌های مزاحمه. یعنی برای اینکه بتونن توجه مخاطبان و علاقه‌مندان سلبریتی‌ها رو به خودشون جلب کنن، میان و شروع می‌کنن به بحث کردن و جدل با انگل‌های مزاحم و مضر. بعد کافیه یکی یه علامت لایک رو نظر اینا بذاره و اونوقته که دیگه بدبخته و انگل مفید تا شماره شناسنامه طرف رو پیدا نکنه و به عقد خودش در نیاره ول کن نیستن.

دسته سوم انگل‌ها که بیشتر تو اینستاگرام من کشفشون کردم، انگل‌های تاجر هستن. این انگل‌ها که البته عمدتا تو کار خلاف و تجارت سیاه هستن، پای پست‌های سلبریتی‌ها به معرفی صفحات غیر اخلاقی، فروش فیلترشکن، تبلیغ سایت شرط‌بندی و سایر فعالیت‌هایی از این دست مشغولن.

این وسط بعضی از سلبریتی‌ها برای رهایی از انگل‌ها کلا امکان نظرگذاری رو بستن. اما اونایی که نبستن یعنی باید برید ببینید چه خبره زیر پست‌هاشون. نکته جالب دیگه‌ای که من تو مطالعات انگل‌شناسی خودم بهش رسیدم این بود که اتفاقا هر سه دسته این انگل‌ها از این راه به توفیقات خوبی رسیدن و حالا برای خودشون یه پا جوجه‌شاخ توییتری یا اینستاگرامی شدن.

نمی‌دونم کسی قدر این مطالعات من رو می‌دونه یا نه، اما اگه خوشتون اومده و پایه هستین یه خبری بهم بدین تا متن کامل‌تر این مطالعاتم رو در اختیارتون بذارم. در ضمن اگه مسوولان حمایت کنن، حاضرم مطالعات بیشتری از این جنس هم در دستور کار بذارم.

عزت زیاد

آق فری

(عصرارتباط)

افشاگری از هزینه‌های آبدارخانه

يكشنبه, ۹ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ق.ظ | ۰ نظر

این ژست افشاگری و شفاف‌سازی و غیرمحرمانه‌سازی که توی بعضی مدیران دولتی حوزه ICT افتاده، دیگه از مرحله ژست داره خارج می‌شه و وارد مرحله رفتن روی اعصاب و توهین به شعورم می‌شه.

گوگل خودش شبانه‌روز داره آمار می‌ده که میلیون‌ها اپلیکیشن آلوده رو برای حفظ بازار و اعتبار و برند و اعتماد مخاطبانش حذف کرده و می‌کنه، حالا یه سازمان دولتی 100 تا دونه اپ آلوده شناسایی کرده و به اون جایی که باید خودش مراقب خودش و مشتری‌هاش باشه دستور داده حذفش کنن. بعد رییس اون سازمان مذکور اومده توی بوق و کرنا کرده که همه بدانند و آگاه باشن که ما رسوا کردیم و ما افشا کردیم و ما خییییلی خوبیم و از این حرفا.

همین موضوع باعث شد تا من سوژه طنز این هفته رو تقدیم حضور کنم. ببینید، ماجرای این تیپ بازی‌های افشاگرانه مثل این می‌مونه که مدیری بیاد بگه، مردم! من امروز تصمیم بسیار مهمی گرفتم و هفته‌ها هم به این موضوع فکر کردم. بعد موضوع رو توی شورای معاونانم مطرح کردم که با مخالفت کامل اونها مواجه شد و گفتن این مساله می‌تونه تبعات زیادی داشته باشه.

اما من شجاعت کردم و گفتم ما چیز پنهانی نداریم که بخوایم از مردم مخفی کنیم. به همین علت امروز می‌خوام در حضور اصحاب رسانه رسما اعلام کنم که ما هزینه اداره آبدارخانه مجموعه خودمون رو رسما افشا کردیم.

کسانی که مایل هستن می‌تونن به سامانه‌ای که به همین منظور ایجاد شده مراجعه کنن و به تفکیک خودشون ببینن که ما چقدر در سال صرف خرید قند، چایی، مایع ظرفشویی، دستمال تنظیف، خرید لیوان، پارچ، بیسکوییت، شیرینی و حتی میوه‌ها می‌کنیم.

حالا مثلا من یعنی آق ‌فری هم توی اون نشست خبری حضور دارم. چه اشکالی داره آرزو بر جوانان عیب نیست و من هم مثلا خبرنگارم. بعد من اونجا دستم رو بلند می‌کنم و می‌گم یه سوال دارم. رییس مربوطه هم می‌گه بفرمایید. سوال من این بود که می‌خواستم از جزئیات قرارداد یک میلیارد یورویی شما هم اطلاعاتی داشته باشم. ممنون می‌شم بفرمایید.

رییس هم که انگار اختلال در شنوایی داره این‌طور پاسخ می‌ده، عرض کردم خدمتتون شما در سامانه‌ای که ایجاد شده به تفکیک می‌تونید هزینه قند و چایی آبدارخانه رو داشته باشید و خودتون... .

من حرفش رو قطع می‌کنم و می‌گم، نه قربان! هزینه اون قرارداد یک میلیاردی منظورم بود.

رییس می‌گه: شما توجه کنید، در اون سامانه شما حتی می‌تونید هزینه بیسکوییت و میوه رو هم ببینید.

من دوباره حرفش رو قطع می‌کنم و سوالم رو تکرار می‌کنم. رییس هم که می‌بینه من توجیه نمی‌شم و ول کن ماجرا نیستم، می‌گه در این مورد شما می‌تونید سوالتون رو توی سامانه دسترسی آزاد به اطلاعات به شکل کتبی مطرح کنید و اونجا جوابتون داده می‌شه.

بحث کردن بی‌فایده‌س و رییس جواب بده نیست. ناچارا و اگرچه می‌دونم بی‌فایده هست اما من هم رفتم و سوالم رو توی سامانه مطرح کردم. چند روز بعد پاسخ سامانه ارسال شد: «محرمانه است!»

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

یه کاری داشتم که یادم نمیاد

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۱۶ ق.ظ | ۰ نظر

اگه از یک مقام مسوول درباره یک کاری که دقیقا به حوزه کاری خودش مربوط می‌شه، سوال کنید و بعد اون سرش رو بخارونه و یه جوابی توی این مایه‌ها بده که: والا به نظرم یه کاری باید در این مورد می‌کردیم اما الان یادم نیست چی به چیه؟ اون‌وقت به قول فامیل دور شما هم نباید رو بکنید به آقای مجری و ازش بپرسید، الان من چه شکلی‌ام؟

ماجرا از این قراره که این چیزی که من نوشتم همچین من‌ درآوردی نبود. اون هفته‌ای که گذشت، یک مقام ارشد در حوزه فضای مجازی در جریان مصاحبه با یک روزنامه این‌طور گفته: «امیدواریم در چارچوب شبکه ملی اطلاعات روی اینترنت کار کنیم ولی هرکس که به آن داخل می‌شود، هویت مشخصی دارد. به ‌نظرمان باید این برنامه تا پارسال انجام می‌شد.»

مجددا به تیکه پایانی جمله توجه کنید: به ‌نظرمان باید این برنامه تا پارسال انجام می‌شد!

آقا این جمله رو هزار جور می‌شه تفسیر کرد، اما خب چون من نگران آینده حرفه‌ای خودم هستم، خیلی همچین نرم از کنارش رد می‌شم. ایشون گفتن به نظرم، یعنی خب قاعدتا مطمئن نیستن. این از دو حال خارج نیست یعنی یا این‌قدر سرشون شلوغه و پروژه و کار ریخته که بنده خدا دقیق یادش نیست یا اینکه اصولا اصلا براشون مهم نبوده که بهش فکرم نکردن.

دوم اینکه وقتی می‌گن به نظرم باید تا پارسال انجام می‌شد، خب این یعنی حالا که انجام نشده، هیچی به هیچی؟

قربونت برم مگه خودتون این رو تصویب نکرده بودین. لابد شما هم میگین ما فقط مسوول تصویب هستیم. اجراش رو یکی دیگه باید بکنه. نظارت رو هم یکی دیگه. حالا این وسط خودتون برید بگردین کی تا پارسال اجرا نکرده، چرا اجرا نکرده، حالا که اجرا نکرده اصلا چی می‌شه، اونی که باید نظارت می‌کرده کجاس و چیکار می‌کرده و کلی از این تیپ سوالای بی‌اهمیت و پیش پا افتاده دیگه.

حالا ما روزنامه‌نگارا که کاره‌ای نیستیم و کسی هم اصلا توجهی نمی‌کنه که ماها چی می‌گیم و چی نمی‌گیم و مرده‌ایم یا زنده. شما فکر نمی‌کنید این برای مدیرا و کارمندای دولتی و غیردولتی بدآموزی داره؟

یعنی اون مدیر و کارمندایی که باید این کار رو می‌کردن به اضافه دیگرانی که کارای دیگه به عهده‌شون گذاشته شده یه لحظه با خودشون اینطوری فکر نمی‌کنن که چه باحال ما هیچ‌کاری نکردیم، بعد اونی که باید به ما نظارت می‌کرد و از ما حساب‌کشی می‌کرد، خودش هم درست یادش نیست چی ازمون خواسته بوده. این خیلی باحاله، پس اگه هیچ‌کاری هم نکنیم، هیچی نمی‌شه!

من یه پیشنهادی دارم. می‌گم حالا که مصوب‌کننده و نظارت‌کننده و اجراکننده کاری به کار هم ندارن، لااقل توی مطبوعات و برای سرگرمی مردم هم که شده یه توپ و تشری به هم بزنید بد نیست. این‌طوری حداقل دو تا کارمند و مدیر جزء توی شهرهای دور و کوچیک یه ذره ترس توی دلشون ایجاد می‌شه و بی‌خیال اجرای کارها و پروژه‌ها نمی‌شن. از من گفتن بود، دیگه خود دانید.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

کسب و کارهای اینترنتی و گیجی مفرط!

دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۳ ق.ظ | ۰ نظر

آدم اخبار مربوط به کسب‌وکارهای اینترنتی توی ایران رو که می‌خونه تقریبا محاله دچار گیجی اون هم از نوع مفرط نشه.

حالا می‌گم چرا. از این تیپ خبرا خیلی زیاده، مثلا چند روز پیش گفتن مدیر سایت فلان بابت اینکه یکی توی سایتش یه کار خلاف قانون انجام داده بود، به سرعت از سوی مسوولان مربوطه دستگیر و سایت مذکور سه‌سوته فیلتر شد.

خب آدم این خبر رو می‌بینه با خودش فکر می‌کنه خب حتما حقش بوده، می‌خواست کار بد نکنه و مراقب فضای کسب‌وکارش باشه تا مسوولان رو هم عصبانی نکنه.

اما دست نگه‌ دارید. این فکر شما به دلایلی که در ادامه می‌گم اشتباهه. آخه مساله اینجاست که از این تیپ خبرا هم خیلی زیاد شده. مثلا چندین و چند ساله که پلیس به مدیرای سایت دیوار و شیپور انواع و اقسام هشدارها و اخطارها رو داره می‌ده و نه تنها آب از آب تکون نمی‌خوره، بلکه حتی برای پنج ثانیه هم سایت متخلف نه تعطیل می‌شه نه مدیر این سایت به علت بی‌توجهی به اخطارها بازداشت می‌شه.

خب حالا شما هر روز هر دو مدل این خبرها رو توی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بخونی، حق داری در مورد روش برخورد با این کسب‌وکارهای اینترنتی دچار گیجی مفرط بشی یا نه؟

بابا مدیرعامل تلگرام هم دو بار بهش گفتن مثل بچه آدم بیا همکاری کن، اون هم نکرد، مسوولان هم بدون توجه به حضور 40 میلیون نفر توی این پیام‌رسان و انبوهی از کسب‌وکارهایی که اونجا شکل گرفته بود دستور فیلترینگ رو صادر کردن.

حالا جریان چیه که یکی مثل تلگرام فیلتر می‌شه، یه سری سایت هم سه‌سوته فیلتر می‌شن، اما به بعضی تاکسی‌های اینترنتی، فروشگاه‌های اینترنتی، سایت‌های تبلیغات اینترنتی، صرفا به اخطار درمانی اکتفا می‌شه؟

فرض کنید من می‌خوام یه کسب‌وکار اینترنتی راه بندازم. می‌شه یکی از مسوولان بگه راز اینکه یه سری درجا فیلتر می‌شن و یه سری هرگز فیلتر نمی‌شن چیه؟ حالا من به درک، می‌شه به همه کسایی که دارن توی این حوزه کار می‌کنن یا می‌خوان وارد این حوزه بشن، خیلی شفاف بگید که راهش چیه که همه یاد بگیرن کسب‌وکارشون رو ببرن توی اون سمت و مسیری که فقط بهشون اخطار داده می‌شه و خبری از برخورد نیست؟

واقعیت اینه که اگه این رو شفاف کنید و بگید مثلا دلیلش اینه، خب کی دوست داره کسب‌وکار و سرمایه‌ش بره هوا؟ خب اونم می‌ره هر کاری که اونا کردن رو می‌کنه و سالی هزار تا اخطارم که بگیره می‌دونه مهم نیست و اتفاقی برای سرمایه و کسب‌وکارش نمی‌افته. خداییش حرفم بده یا سوالم غلطه؟ یه بار بگید قال قضیه کنده بشه و همه هم روشن بشن و برن دنبال کاسبیشون دیگه.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

کی از همه پوپول‌تره، من، من!

سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۷ ق.ظ | ۰ نظر

عمو پورنگ یه شعری داره که هر روز برای بچه‌های توی خونه می‌خونه و بچه‌ها باید اون قسمت من من رو جواب بدن. برای اینکه بیشتر به ذهن‌ها یادآوری بشه این شعرش رو می‌گم که می‌گه: کی از همه تمیزتره، من من/کی از همه قشنگ‌تره، من من/با هوشه و زرنگ‌تره، من من و...

حالا چرا یاد این شعر افتادم. واقعیت اینه که یه مدته یه حرکات عجیب و غریبی تو شبکه‌های اجتماعی از بعضی مسوولان می‌بینم که از درکش واقعا عاجز موندم.

اینم بگم که یه اصطلاح غربی داریم به اسم پوپولیسم که معادل دقیق معنیش یه جورایی یعنی مردم‌گرایی، اما خب تو ذهن عموم بیشتر ازش با عنوان عوام‌فریب استفاده می‌شه. یعنی یه جورایی داستان نقش مار به جای کلمه مار.

این داستان خیلی شیرینه و چون به حال و روز امروز بعضی از مسوولان می‌خوره بد نیست با هم خیلی کوتاه مرور کنیم. ماجرا از این قرار بود که در روستایی یک کل‌کل بین یک معلم و شیاد درگرفت که کدومشون با سواد و کدام یک بی‌سواد است. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گردآمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می‌شود.

شیاد به معلم گفت: بنویس «مار». معلم نوشت: مار. نوبت به شیاد بی‌سواد که رسید به جای نوشتن «مار» شکل مار را روی خاک کشید و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید، کدامیک از این‌ها مار است؟ مردم که بی‌سواد بودند متوجه نوشته «مار» نشدند اما همه شکل مار را شناختند و حق را به شیاد دادند، به جان معلم افتادند و تا می‌توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

ای دل غافل که این روزها پوپول‌ها رفتن و خودشون رو حسابی به‌روز کردن و اتفاقا در کارشون موفق هم هستن. خلاصه مدتیه که دعوایی اینور اونور شروع شده که یه عده می‌گن بابا کلمه مار درسته نه عکس مار، اما یه عده هم می‌گن نه خیر شما حالیتون نیست مار دقیقا همین شکلیه که این آقا اینجا کشیده.

القصه می‌خواستم بگم بحث کردن با کسایی که می‌گن اونی که عکس مار رو می‌کشه با سواد محسوب می‌شه کاملا بی‌فایده هست و هر چی بهشون می‌گی بابا این آقا یه پوپول محسوب می‌شه، سواد نداره و می‌خواد کلاه سرتون بذاره، راه به جایی نمی‌بره.

خلاصه گفتم من و امثال من که حریف نمی‌شیم، لااقل با اقتباس از عمو پورنگ یه شعری برای این تیپ مسوولان بسراییم به این شرح: کی از همه پوپول‌تره من‌من/ کی از همه دغل‌تره من‌من/ کی از همه بدجنس‌تره من‌من/ کی بلده خوب قرش بده...

توضیح اعتراضی: شعر من ادامه داشت اما دوستان این اثر هنری رو ناقص چاپ کردن و منم تهدید کردم تو اینترنت کاملش رو منتشر می‌کنم.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

عزل پستی در برابر عزل احمدی‌نژادی/طنز

سه شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۴۷ ب.ظ | ۰ نظر

تیتر مطلب یه مقدار شبیه اسم فیلم‌های ژانر گودزیلایی ژاپن شد. یادش به‌خیر فیلم‌های گودزیلا دربرابر مادورا، گودزیلا دربرابر کینگ‌کونگ، گودزیلا علیه گیدورا و ...

واقعیت سال‌ها تو سپهر مدیریتی ایران ماجرای معروف به «عزل احمدی‌نژادی» رایج شده که ماجراش معرف حضور همگان هست و به برکناری وزیر امورخارجه روی هوا مربوط می‌شه. خلاصه هر کی یه دفعه و بی‌خبر عزل می‌شه تیتر می‌زنن برکناری احمدی‌نژادیه فلانی.

هفته قبل رویداد که چه عرض کنم یه سوپر اتفاقی تو سپهر مدیریتی کشور رخ داد که مرزهای عزل احمدی‌نژادی رو فرسنگ‌ها جابه‌جا کرد؛ موضوعی که تا دیر نشده مسوولان می‌تونن در کتاب رکوردهای گینز هم ثبت کنن تا نام کشورمون رو در دنیا مطرح بکنه.

ماجرا رو خیلی‌ها می‌دونن اما چون احتمال داره بعضی‌ها ندونن خلاصش رو خدمتتون عرض می‌کنم. تو خراسان شمالی یه مراسمی برای معرفی مدیر کل پست استان داشت برگزار می‌شد و کلی میهمان و بنر و گل و بلبل هم جمع بودن و از تهران هم نماینده مدیرعامل پست شرف حضور پیدا کرده بودن. خلاصه کلی آدم به خط شده بودن و از مدیر قبلی تشکر کرده بودن و مدیر جدید رو معرفی کرده بودن که یک‌دفعه تلفن زنگ می‌خوره و می‌گن الان اطلاع دادن که با پوزش اشتباه تایپی شده و یکی دیگه رییسه. مجری هاج و واج مراسم هم می‌پرسه یعنی مجدد معارفه برگزار کنیم و این وسط کار پایین آوردن بنر رییس اشتباهی هم خودش دیگه عالی و شاهکار بود.

خلاصه رکورد گینز رو از این جهت گفتم که بنده خدا فقط برای چند ثانیه مدیر شد و با یک تلفن برکنار و از خدمات و مدیریت چندثانیه‌ای ایشون هم تشکر شد!

بماند که بعدش کار عذرخواهی و ماله‌کشی روی ماجرا شروع شد که البته چندان هم مقبول نیفتاد و چیزی از ارزش‌های شاهکار مذکور کم نکرد. مثلا گفته شد هر دو نفر کاندیدای مدیر کلی استان، همزمان هر دو با هم مصاحبه، استعلام و هماهنگی‌های لازم برای انتصابشون شده بود و خلاصه اگه تو لحظه معارفه جابه‌جا شدن مشکلی نداشته.

به هر حال فیلم این ماجرا بدون هیچ‌گونه مزه‌پرانی و خوشمزگی، همین‌طوری خشک خشک هم که از سوی خبرنگار داشت روی تصاویر دیده و روایت می‌شد، به اندازه کافی عالی بود. عالی‌تر از اون هم کف زدن بلافاصله برای رییس جدیدتر از رییس جدید بود. من فکر کنم اگه می‌گفتن تا سه نشه بازی نشه و یکی دیگه رو برای بار سوم به عنوان رییس انتخاب می‌کردن باز دست و جیغ و هورا می‌زدن!

با تشکر از هماهنگی و دقت نظر مسوولان ذی‌ربط تا دیدار بعد و روز دیگر همه شما عزیزان رو به خدا می‌سپارم.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

واگذاری اجرای شبکه ملی اطلاعات به مردم

چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

شبکه ملی اطلاعات کشور هم حکایت مثنوی هفتاد من شده که کنایه از طولانی بودن داستان یا اتفاقی است. خلاصه سال‌هاست هنوز درست و درمون مشخص نیست سر و ته شبکه ملی اطلاعات چیه. اما چیزی که از اول هم بهش می‌گفتن اینترنت ملی و کلی هم سر و صدا دربارش راه افتاد، این بود که اینترنت کشور از اینترنت دنیا جدا بشه و فلسفه اینکار هم این بود که هم هزینه‌ها بیاد پایین، هم دسترسی خارجی‌ها در مواردی به شبکه‌های داخلی ناممکن بشه و هم اینکه اگر روزی آمریکا فیلش یاد هندستان کرد، دست ما تو حنا نمونه.

القصه اینکه همه فکر می‌کردیم اگه شبکه ملی اطلاعات راه بیفته اولین اتفاقی که می‌فته سایت‌های داخلی از خارجی تفکیک می‌شه و کلی هزینه‌هامون میاد پایین. خلاصه همه تو این فکرا و توهمات قرار داشتیم که هفته قبل رییس رگولاتوری اعلام کرد، علت کندی ( که البته من بهش می‌گم ناموفقیت) طرح تفکیک ترافیک اینترنت از اینترانت، اینه که خود مدیرای سایت‌ها نمیان اطلاعاتشون رو به سامانه بدن و اونایی هم که می‌دن نمی‌رن اطلاعات IPهاشون رو به روز کنن و دلیل دوم هم اینکه مردم از فیلترشکن استفاده می‌کنن و در نتیجه یک خارجی محسوب می‌شن و دسترسی‌شون به هزارتا دونه سایت مملکت براشون نیم‌بها محسوب نمی‌شه!

خلاصه اینطور که بوش میاد ظاهرا و البته رسما اجرای شبکه ملی اطلاعات به مردم واگذار شده. حالا من این وسط یه سوالی برام پیش اومده. این آقایان مسوول و بزرگوار چرا وقتی هنوز تقریبا هیچی تو ترافیک اینترنت کشور تفکیک نشده، برداشتن و تعرفه استفاده از اینترنت رو تفکیک کردن؟ خب قربان شما برم صبر می‌کردین اول ترافیک حداقل تا 10 درصد ناقابل که تفکیک شد بعد تعرفه‌ها رو هم دوگانه‌سوز می‌کردین.

فعلا که مردم حال و نصیبی از این تعرفه‌ها نمی‌برن و جلوی گزینه "تخفیف در ترافیک استفاده شده در سایت‌های منتخب داخلی" همیشه یه صفر کله گنده تو قبض‌های موبایل درج شده.

به هر حال مثل همیشه انگار ما مردم درست عمل نکردیم که باعث ناراحتی مسوولان شدیم. لذا من اینجا از مردم خواهش می‌کنم اولا برید سایت‌هاتون رو ثبت کنید، دوما وقتی اگه می‌خاید یه تخفیف کوچولویی نصیبتون بشه و از مواهب مراجعه به تنها هزار سایت برخوردار بشید، بچه‌های خوبی باشید و فیلترشکن‌هاتون رو خاموش کنید.

خلاصه این وسط سازمان حمایت حقوق مصرف‌کنندگان و غیره من موندم کجای این داستان هستن؟ من که می‌دونم اگرم حرفی بزنن کسی حساب نمی‌کنه، اما لااقل یکی از یه گوشه مملکت یه مصاحبه‌ای وعده‌ای چیزی بگه که ما دلمون خوش باشه که حداقل یکی مثلا الکی افتاده دنبال کارمون.

عزت زیاد

آق فری


(منبع:عصرارتباط)

دون کیشوت وارد می‌شود

چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۱۶ ق.ظ | ۰ نظر

دون کیشوت نام شخصیت اصلی رمانی به همین نام است. به شکل خلاصه در داستان او پیرمردی لاغراندام است که در توهمات خود را جای یک شوالیه قدرتمند می‌پندارد و دشمنانی فرضی در برابر خود می‌بیند و در طول داستان با آسیاب‌های بادی، کوه‌ها، درخت‌ها در جنگ است!

او، با همراهی خدمتکارش، سانچو پانزا، به سفرهایی طولانی می‌رود و در میانه همین سفرهاست که اعمالی عجیب‌وغریب از وی سر می‌زند و خلاصه باقی ماجرا رو دوست داشتین خودتون برید بخونید.

واقعیت من می‌خام اعتراف کنم در تحلیل شرایط ICT کشور دیگه کم آوردم و احساس می‌کنم منم ناخواسته دارم دن کیشوت می‌شم و درباره سوژه‌های تخیلی باید مطلب بنویسم. خلاصه معادل امروزیش اینه که یه جورایی انگار سرکار هستیم و باید دنبال قاتل بروسلی یا به قول جوون‌های امروزی، "زیر بغل مار" بگردیم.

این وضعیت دون کیشوت‌وار رو یه سری از مدیرا به همراه خدمتکاران رسانه‌ای خودشون ایجاد کردن. یعنی بهشون گفتن شما برید یه سری مشکل و دشمنی بسازید و به ما اطلاع بدین، منتها دقت کنید مشکل و دشمنه خیلی همچین واقعی و جدی هم نباشن.

خدمتکارا هم هر روز می‌گردن یه مترسکی چیزی پیدا می‌کنند و تو شهر جار و جنجال به راه می‌ندازن که مردم به هوش و به گول باشین که یه غول اومده تو شهر و می‌خاد همه رو از بین ببره. بعد که خوب فضاسازی‌ها کامل شد و یه سری ساده هم دورشون جمع شدن، به جنابان دون‌کیشوت اعلام می‌شه که قربان زره به تن کنید و برید دخل غول (مترسک پوشالی) رو بیارید.

جنابان دون کیشوت هم مثل یک قهرمان وارد عمل شده و با یک فوت غول رو از بین می‌برن و بعد هم دستور میاد که به مدت چهل شبانه روز مراسم جشن و پایکوبی تو شهر و حوزه ICT به پا کنید و شادی کنید.

حالا مثل همیشه که موضوعات و مشکلات اصلی حوزه فاوا که حل کردنشون یا سخته یا زیان باره، انگار بعضیا نشستن فکر کردن که خب با این همه مساله و مشکل ریز و درشت چه باید کرد و بعد به راه‌کار "مشکل‌خودساخته‌درمانی" رسیدن تا هم توی چشم باشن، هم صدای اونایی که هی مشکلات اصلی رو یادآوری می‌کنن بخابونن و هم اینکه یکسری افراد ساده فکر کنن خیلی کارای مهمی داره انجام می‌شه. برای همین چند تا شیپورچی دور افتادن و دارن مسایل تخیلی علم می‌کنن و موج‌موج شبکه‌های مختلف رادیو تلویزیون گرفته تا شبکه‌های اجتماعی پر شده از این چیزا.

خلاصه حالا حوزه فاوا قشنگ به دو تیکه مجزا تفکیک شده که یه طرف یه سری شرکت‌های حوزه ICT دارن آب می‌رن و نیروها تعدیل داره می‌شه و تو خبرهای واقعی و نه دون کیشوتی هم می‌خونیم که موج موج دارن می‌رن راننده تاکسی‌های اینترنتی می‌شن و یک طرف دیگه یه سری دارن با آسیاب بادی و درخت‌ها می‌جنگن و دنبال قاتل بروسلی و پیدا کردن زیر بغل مار افتادن. آدم می‌مونه واقعا چی بگه.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

مفتخر باشید که من رییس شدم

يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۰۶ ب.ظ | ۰ نظر

یه مدتیه روی من خیلی فشار گذاشتن که هر حرفی رو نزن و هر چی به مغز مثلا بانمکت می‌رسه رو ننویس و نفرست به هفته‌نامه برای چاپ. اینا رو یکی از مسوولان نشریه چند باری بهم زنگ زده و گفته.

آدمیزاد هم وقتی از یه چیزی منع میشه انگار بهش گفتن اتفاقا به اون چیز بیشتر بند کن. خلاصه من خیلی دارم تقلا می‌کنم خیلی حرفا رو نزنم، اما از طرفی دارم می‌ترکم و هیچی نگم هم نمیشه.

هفته پیش تو تلگرام داشتم می‌چرخیدم که دیدم تو هر گروه و کانالی می‌رم یه مطلب مشترک ارسال شده و یه لحظه گفتم ببینم این چیه.

مطلب رو یه کسی نوشته بود که دو روز قبلش یه حکم مدیریت بهش داده بودن. محتوای نامه از این قرار بود:

«مردم عزیز کشور، مایلم واقعیتی رو به شما بگم، من مدتی بود بیکار و خسته تو ایران برای خودم می‌چرخیدم. (البته منظور نویسنده از بیکار و خسته در اینجا اینه که مدیر نبود، وگرنه کارمند بود.) این وضعیت به‌قدری کسالت‌بار شده بود که من مونده بودم پیشنهاد یک فرصت مطالعاتی 6 ماهه در بهترین دانشگاه جهان رو قبول کنم، یا به زندگی خسته‌کننده خودم در ایران ادامه بدم.

موضوع رو با چند تا از دوستام مطرح کردم، گفتم بمونم یا برم. یکی گفت حواست باشه اگه بری خارج دیگه داخل ایران نیستی. یکی دیگه گفت حتی اگه 6 ماه هم از ایران بری بیرون، از نظر من یک وطن‌فروشی. یکی دیگه هم گفت الان می‌دونی یورو چنده می‌خوای بری؟

خلاصه همه به من حرفای ناجور می‌زدن و من مونده بودم باید چی‌کار کنم. القصه اینکه تصمیم به رفتن گرفتم و به همسرم گفتم جمع کن بریم. تو فرودگاه در‌حالی‌که تو صف مهر خروج بودم، یک معجزه بزرگ برای مردم کشور اتفاق افتاد که شاید هرگز باورتون نشه، تلفنم زنگ خورد، یکی از مسوولان (منظورش یکی از رییس‌هاش هست) به من زنگ زد و گفت من برای شما حکم مدیریتی زدم، حاضری از امروز به عنوان یک مدیر به مردم و کشورت خدمت کنی؟

من که از این تماس اونم در اون لحظه خاص شوکه شده بودم، سریع تصمیمم عوض شد و به همسرم گفتم بیا برگردیم خونه، آخه من مدیر شدم. حالا همه این موارد را گفتم تا به شما بگم، من یک انسان فداکار هستم که خودم رو برای خدمت به کشورم فنا کردم، لذا شما هموطنانم خوشحال و خرسند و شاد باشید که یک مغز متفکر حتی 6 ماه هم به خارج نرفت و در ایران ماند تا رییس شما باشه. می‌دانم اکنون که این متن به پایان می‌رسد در پوست خود نمی‌گنجید. البته که حق دارید و در پایان خواهشمندم در خرید شیرینی و برگزاری مراسم‌های جشن و پایکوبی و ارسال گل و تبریک اسراف نکنید. کشور ما در شرایط خاصی قرار داره. خدانگهدار»

و این نامه تموم شد، خواستم بگم هر کس فکر می‌کنه این نامه وجود خارجی نداره و من همین‌طوری از خودم ساختمش، قسم می‌خورم که این نامه (که من نقل به مضمون کردم) واقعا وجود داره. زیاده حرفی برای گفتن نمی‌مونه و منم برم که می‌خوام تو این جشن ملی شرکت کنم.

عزت زیاد

آق فری


(منبع:عصرارتباط)

کسب‌وکارهای ننر

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

آقا اجازه! فلان دستگاه می‌گه نمی‌شه همینطوری روی هوا برای خودت هر کاری خواستی بکنی. @رییس‌جون‌ومعاونش

آقا اجازه! این آقاهه می‌گه چرا شما هی تخلف می‌کنید. @رییس‌جون‌ومعاونش

آقا اجازه! مسوول فلان دستگاه تهدید کرده که می‌خاد یه آیین‌نامه تصویب کنه که من دوستش ندارم. @رییس‌جون‌ومعاونش

آقا اجازه! فلان مسوول چون من مجوزی برای کارم نداشتم نیم‌ساعتی هست که سایت ما رو فیلتر کرده. @رییس‌جون‌ومعاونش

آقا اجازه! یک مقام مسوول گفته ما باید از فلان‌جا مجوز بگیریم، من خیلی ناراحتم و می‌خام از هر جا دلم می‌خاد مجوز بگیرم. @رییس‌جون‌ومعاونش

آقا اجازه! اینا مداد منو برداشتن نمی‌دن تازه من هم دیدم دست توی دماغش کرد. @رییس‌جون‌ومعاونش

مواردی که اون بالا گفتم یه سری توییت هست که این روزها بعضی از کسب‌وکارهای نوپا که بیشتر باید بهشون گفت کسب‌وکار ننر، شبانه‌روز توی شبکه‌های اجتماعی در حال تولید و پخش هست. ماشالا به قد و بالاشون هم که نگاه می‌کنی اینقدر حمایت شدن که دیگه اکثرا بالای 2 متر و 120 کیلو وزن دارن.

بعضی از این کسب‌وکارها اینقدر حمایت افراطی شدن و اینقدر به حال خودشون رها شدن که الان دیگه خدا رو بنده نیستن و یه جورایی رسما فکر می‌کنن استیوجابز شدن و اقتصاد کشور فلج می‌شه اگه یه روزی اینا دست از کار بکشن. در نتیجه همین حمایت‌های ویژه هست که حالا هر کس بهشون می‌گه ببخشید بالای چشم شما ابرو هست، سریع شروع می‌کنن به توییت زدن و منشن کردن اینو و اون که وامصیبتا چه نشسته‌اید که یه عده کمر به انهدام اقتصاد سایبری کشور بستن!

خلاصه حکایت یه سری از این کسب‌وکار مثل اون ضرب‌المثلی شده که می‌گه، طرف "اسم بچش رو گذاشت رستم اما از اون به بعد می‌ترسید صداش کنه."

خداییش این چه وضعیه که درست شده و حالا کی می‌خاد اینا رو جمع‌وجور و ساماندهی کنه. مثلا به هر کدومشونم می‌گی ببخشید شما اینجا داری چیکار می‌کنی، سریع ده تا پدر و مادر پیدا می‌کنن و از زمین و آسمون مثل صاعقه روی سر سوال کننده فرود میان.

القصه وضعیت طوری شده که حالا بعضی از این کسب‌وکارهای ننر به پشتوانه حمایت‌هایی که می‌شن، اینقدر قدرت گرفتن که می‌تونن جلوی تصویب قوانین رو بگیرن، خودشون برای خودشون مقررات وضع کنن و به کسی جواب پس ندن.

نمی‌دونم حاصل این وضعیت وجود ژن‌های خوب و مرغوب در این کسب‌وکارهاست یا اینکه ژن‌هایی در این شرکت‌ها مشغول به کار شدن که تونستن در یک جهش ژنتیکی خودشون رو به جاهایی متصل کنن و بشن ژن متصل.

به هر حال خواستم بگم خیلی وضعیت لوس و زننده‌ای درست شده و اینا انگار دیگه به هیچ صراطی مستقیم نیستن و شاید بد نباشه یه تشری هم بهشون بخوره تا حکایت "داشت عباس‌قلی‌خان پسری، پسر بی‌ادب و بی‌هنری" نشه.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

کشف یک ابر هکر در ایران

دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۵۴ ق.ظ | ۰ نظر

عارضم خدمتتون که اگه بگن یه چیزی دزدیده شده یا گم شده فرقی داره؟ از یه جهت فرقی نداره چون اون چیز دیگه سرجاش نیست، اما از یه جهت دیگه خیلی خیلی مهمه. اگه شما چیزی رو گم کرده باشین، خب مراقبت می‌کنید و گم نمی‌کنید، اما اگه یه چیزی از شما دزدیده شده باشه، این یعنی اونجایی که هستین ناامنه و یه دزدی هست که هر چقدرم مراقبت کنید، بازم ممکنه دزدی کنه. پس اینجاش با هم فرق داره.

حالا مشابه این مثال رو بیارم تو همین حوزه کاریه خودمون. اگه بگن یه سامانه‌ای هک شده و هزاران خودرو غیرقانونی وارد کشور شده به نظر شما فرقی می‌کنه تا بگن یه سری آدم پشت اون سامانه با همکاری همدیگه هزاران خودروی لوکس وارد کشور کردن؟

اینم مثل همونه در دخول خودروها به کشور تفاوتی میان هک و تخلف نیست. اما فرق ماجرا اینجاست که وقتی می‌گن سامانه هک شده، این یعنی یه سری آدم صادق در پشت سیستم‌ها نشسته بودن و تمام تلاششون رو داشتن برای جلوگیری از ورود خودروهای غیرقانونی انجام می‌دادن که یه هکر از خدا بی‌خبر زد سیستم رو پوکوند و هزاران ماشین آورد.

امااااا. اما وقتی می‌گن تخلف بوده، این یعنی یه سری آدم که کارشون حفاظت و حراست از مرزهای گمرکی و سامانه‌های مرتبط با اون بوده، خودشون با هم دیگه یه جلسه‌ای گذاشتن و گفتن آقا حق و حساب هر کس چقدر میشه که ما شروع کنیم یه کسب‌وکار کوچولویی در کنار این شغل دولتی و حقوقی که می‌گیریم راه بندازیم و کار یه سری ملت که نیازمند بنز و بی‌ام‌و و فراری و مازراتی و بوگاتی و این تیپ ماشین‌ها هستن رو بندازیم روی روال.

بعد خب احتمالا هر کی چونه زده و یه نرخی مصوب کردن برای سهم هر کس و کار رو شروع کردن.

القصه اینکه گند این ماجرا در میاد و از این جا به بعد داستان مورخان و طوطیان شکرشکن برای مردم دو جور روایت رو تعریف می‌کنن. یه عده می‌گن کار خودشون بوده یه عده می‌گن کار یه هکر بوده.

من کاری با اونایی که می‌گن کار خودشون بوده ندارم. این وسط با اونایی که میگن کار یه هکر بوده کار دارم. چون گفتن هکر رو گرفتن، کدی که باهاش می‌رفته توی سامانه گمرک رو هم داده. من از اینجا به بعد داستان کل هیکلم شبیه به یک علامت سوال شده و داره کمرم می‌شکنه زیر این روایت.

چون موضوع مربوط به دوران مغول‌ها نمی‌شه که بگیم اسناد رو موریانه خورده و کسی زنده نیست ازشون اصل ماجرا رو بپرسیم. لذا چند سوال مشخص دارم. اول اینکه هکر کجاست و کیه؟ دوم اینکه اون کده که می‌زده می‌رفته تو سیستم چیه؟ سوم اینکه بابا بدبخت یه هکر اسمش روشه. فقط بلده هک بکنه. دیگه خودش یه تنه نمی‌تونسته بره کامیون کامیون ماشین‌ها رو شخصا با جرثقیل بار بزنه، مجوزهای لازم رو صادر کنه، امضاهای ترخیصش رو بگیره و از گمرکات خارج کنه.

به نظرم این هکری که تونسته هم هک کنه هم بپره پشت کامیون بره داخل هم سریع کلی امضا جعل کنه یه ابرهکر محسوب می‌شه و باید اسمش در تاریخ به عنوان یه غول ثبت بشه و از تهمتی که به بقیه هم خورده عذرخواهی و دلجویی به عمل آید.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

دیدار با اعضای سیرک خلیل عقاب

يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹ ق.ظ | ۱ نظر

نمی‌دونم شما هم متوجه شدین یا نه؟ یه چند وقتیه لابه‌لای اخبار حوزه ICT یه خبرهای جدیدی در مورد دیدار با قشرهای مختلفی اعم از ورزشکاران، شعرا، هنرپیشه‌ها، نوازندگان، خوانندگان و تیپ‌هایی از این دست دیده می‌شه که کارشناسان و فعالان حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات تا کنون از درک رابطه ICT با این قشرها و مشاغل درمانده هستن.

خلاصه نمی‌دونم من دارم از حوزه ICT دور می‌شم یا حوزه ICT داره از من دور می‌شه. لذا مدتیه احساس می‌کنم حوزه فاوا خیلی گسترده شده و انگار لازم هست ما در مورد حوزه‌های کاری دیگه هم اطلاعاتمون رو بالا ببریم و پیگیری خروجی این دیدارها رو هم در دستور کار بگذاریم.

القصه اینکه کار ما خبرنگارای حوزه ارتباطات روز به روز در حال گسترده‌تر شدن هست و یه حسی تو مایه‌های خبرنگاران حوزه ریاست جمهوری بهمون داره دست می‌ده. چون خبرنگارای حوزه ریاست جمهوری هم در تمام برنامه‌های رییس جمهور که شامل دیدار با اقشار مختلف جامعه هست، حضور دارن و به پوشش این اخبار می‌پردازن.

البته اینم بگم که در مرحله کنونی من که ندیدم خبرنگارا به این جلسات و دیدارها دعوت بشن و ماها صرفا از طریق عکس‌ها و فیلم‌ها و خبرها در جریان قرار می‌گیریم و نمی‌دونیم با دیدن و شنیدن این خبرها باید دقیقا چیکار کنیم.

اما خب انصافا ملت همه گیج شدن که فلسفه این جور دیدارها چیه. البته یه جایی دیدم که یکی نوشته بود تعجب می‌کنم که چرا بعضیا از این دیدارها تعجب می‌کنن!

این فرد در ادامه نوشته بود: «حوزه کاریه ما فناوری اطلاعات و "ارتباطات" هست. منظور از "ارتباطات" هم یعنی ارتباط با همه دستگاه‌ها، طرح‌ها، برنامه‌ها و اقشار مختلف جامعه. اما تعجب می‌کنم که بعضیا تا دیروز تصور می‌کردن ارتباطات به معنی مخابرات و فناوری‌های ارتباطی است.»

خلاصه من یکی با یه عمر کار دارم هر روز با بخش‌های جدید و سال‌ها پنهان مانده در حوزه ارتباطات از طریق این دیدارها آشنا می‌شم و هنوز نمی‌دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت.

اما این وسط یه موضوع جالبی هم به نظرم رسید که می‌خام پیشنهاد بدم در دستور ارتباطات مسوولان حوزه ارتباطات قرار بگیره و اون دیدار با اعضای سیرک خلیل عقاب هست.

حالا چرا این پیشنهاد رو مطرح می‌کنم؟ واقعیت اینه که من سال‌ها پیش یکبار سیرک خلیل عقاب رفتم و از نزدیک با برنامه‌های جالبشون آشنا شدم. اما خب از اونجا که خبرنگار هستم، در طول این سال‌ها کار ندیدم کسی از مسوولان دیداری با اعضای سیرک خلیل عقاب داشته باشه.

بندگان خدا کارشون یه طوریه که نه گذرشون به وزارت ورزش می‌فته نه وزارت ارشاد و هر چی فکر کردم دیدم خب کار اینا به کی می‌خوره که چیزی به ذهنم نرسید تا اینکه بعد از اخبار جدید حوزه ICT به نظرم رسید، فرصت مناسبی هست که یه هماهنگی برای دیدار مسوولان ارتباطات کشور با این قشر کمتر دیده شده فراهم و از زحماتشون قدردانی بشه. به نظر من که بازخوردش خیلی خوبه و فکر کنم تا مدت‌ها تو رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مورد توجه زیادی قرار بگیره.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

خوب‌ها کار منه، بدها کار دشمن

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۵۶ ب.ظ | ۰ نظر

بعضی از مسوولان حوزه فناوری اعم از ICT، دانش‌بنیان، کسب‌وکارهای اینترنتی و غیره خیلی باحال و خوب هستن. یعنی صبح به صبح با یه روحیه‌ای می‌رن پشت تریبون‌ها که محاله آمار جدیدی از پیشرفت کارشون بهت ندن.

تو حوزه بعضی‌هاشون که اصلا فقط گل و بلبل هست اوضاع و همینطور از صبح علی‌الطلوع تا شب اخبار مثبت و گوهربار هست که آوار می‌کنن رو سر ملت که ما اینقدر به فلان جاها کمک مالی کردیم، بهمان قدر تسهیلات دادیم، آن مشکل را حل کردیم، این مشکل را حل کردیم و خلاصه اگر یک خارجی که ساکن ایران نیست این اخبار رو براش ترجمه کنن، همون لحظه فرش زیر پاش رو می‌فروشه میگه آقا این حوزه فناوری ایران عجب بهشت بکری هست و ما خبر نداشتیم، من یک ثانیه هم نباید درنگ کنم و همون موقع بلیط می‌گیره دستش و با یک کیسه دلار راهی ایران می‌شه.

تیپ و چهره خیلی‌هاشون رو هم که نگاه می‌کنی می‌بینی ماشالا صورت‌ها اصلاح کرده و براق، موهای مرتب و محاسن آنکارد کرده و برخی پیرترها هم با مو و ریش رنگ شده و کت‌ و شلوارهای شیک و لباس‌های تمیز و بعضی‌هاشون هم با کفش‌ها و ساعت‌های گرونقیمت میان سرکار و تو گویی حداقل روزی چند ساعت صرف تیپ و قیافشون کردن.

خلاصه یه خارجیه از همه جا بی‌خبر حتما از این ظاهر حسابی ممکنه بره سرکار. مساله اصلا تر و تمیز بودن مسوولان نیست که اتفاقا خیلی هم خوبه با چهره‌های مرتب و منظم بیان سرکارشون، مساله اینجاست که رنگ رخساره بسیاری از این آقایون ظاهرا فقط خبر از سر درون اونها می‌ده نه سر درون جامعه و وضعیت موجود حوزه فناوری کشور.

از اونطرف همون خارجیه اگه پاشه یه سر به کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی و نظر مردم و بخش خصوصی تو صفحات خیلی از مسوولان خوشحال و سرزنده بزنه، به شدت شوکه می‌شه و با خودش می‌گه وامصیبتا این مردم با چه مشکلاتی مواجه هستن و این همه تناقض از کجا میاد؟ مسوولان که حال و روزشون خیلی خوبه و هر روز یک کامیون آمار پیشرفت می‌دن، از اونطرف بچه‌های کوچیک زباله‌گردی می‌کنن و کارتن خواب هستن و داد صاحبان مشاغل روی هواست. جریان چیه؟

من خودم اگه یه روز یه خارجی ازم بپرسه داداش جریان چیه؟ بهش می‌گم ببین ماجرا از این قراره که بعضی از این مسوولان نه ماکت هستن نه لباس‌هاشون کرایه‌ای و تقلبی هست و نه آماری که می‌دن خدای ناکرده نادرست هست. واقعیت اینه که این آقایون می‌گن هر اتفاق خوبی که  افتاده کار اونهاست و هر مشکل و اتفاق بدی هم که می‌بینی کار دشمنه.

حالا فقط شما اگه قصد کار و سرمایه‌گذاری تو ایران داری باید مستقیم بری سراغ خودشون و باهاشون هماهنگ کنی دقیقا پول رو کجا بذاری که مورد حمایت و پیشرفت قرار بگیری و سود حسابی کنی. وگرنه سر ماه نشده اینقدر گیر و گور جلوی پات می‌ذارن که اگه پولی دستت نمونده باشه، باید بری ور دست یکی از زباله‌گردها یه مدتی کار کنی تا پول بازگشتت در بیاد. چون هم هزینه خروج از کشور رفته بالا، هم دلار گرون و نایابه و هم بلیط هواپیما اینقدر گرون شده که نگو. خلاصه خروجت از کشور خودش یه پروژه هست برای خودش و باید مراقب باشی.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

بازیچه‌ای به نام کارت سوخت (طنز)

سه شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۳۰ ب.ظ | ۰ نظر

بذارید مطلب رو اینطوری شروع کنم. به نظر شما کارت هوشمند سوخت باشه یا نباشه فرقی داره؟ اگه نباشه چی میشه اگه باشه چی می‌شه؟

خب یه کم فکر کنید، همه چیز رو که من نباید جواب بدم. فکر کردین؟ جواب چی بود؟

اونایی که گفتن وجود کارت سوخت لازم هست کیا بودن؟ دست‌ها بالا. خب باید بگم پاسخ شما عزیزان اشتباه هست.

حالا اونایی که گفتن وجود کارت سوخت لازم نیست کیا بودن؟ لابد فکر کردین شما پاسخ درست رو دادین؟! نه عزیزان باید بگم شما هم اشتباه کردین!

حتم دارم که حتما گیج شدین که این چه مدلشه؟ یعنی چی که چه باشه چه نباشه اشتباه هست؟ عرض می‌کنم خدمتتون. ببینید واقعیت اینه که بستگی داره چه کسی در چه زمانی و برای چی پشت اجرای این طرح‌ها باشه.

مثلا در مورد کارت سوخت، دولت‌های نهم و دهم معتقد بودن که باید باشه، پس کارت سوخت درست شد و بنزین هم سهمیه‌بندی شد. دولت یازدهم و دوازدهم (فعلی) با این که هر دو یه دولت بودن، اما نصف نظرشون این بود که کارت سوخت نباشه. ولی کمی بعد نظرشون تغییر کرد و گفتن نه نه اتفاقا باید باشه و خیلی هم لازمه.

اون موقع که گفتن نه نباید باشه، دلیلشون این بود که بابا نیازی نیست، یه کارت و هزینه اضافه هست، بنزین هم که دیگه سهمیه‌بندی نیست، وقت مردم هم بابت استفاده از این کارت‌ها تلف می‌شه و کلی دلایلی از این دست. هر چی هم گفتن نکنید اینکارا رو، مصرف سوخت بالا می‌ره، قاچاق زیاد می‌شه و ... گفتن نه اصلا و ابدا نیازی نیست.

برای همین کارت سوخت بیچاره هم دور انداخته شد. مجلس اما شاکی شد و یه قانون مصوب کرد که استفاده از کارت سوخت اجباریه. اما بازم کسی از کارت سوخت استفاده نکرد.

یه مدتی گذشت که یهو خبر رسید دارن کلی هزینه می‌کنن برای به‌روزرسانی و ارتقای دستگاه‌های کارتخوان سوخت. رسانه‌ها و مردم همه هنگ کردن که بابا جریان چیه؟ کی کارت سوخت استفاده می‌کنه که حالا نیاز به نصب تجهیزات جدید باشه؟ اصلا خیلی‌ها دیگه کارت سوخت ندارن و کلی از این تیپ سوالای تخم‌مرغی.

حالا اما یه حرفای جدیدی دارن می‌زنن از جمله اینکه می‌گن بابا مصرف بنزین رفته بالا، تو مناطق مرزی داره بنزین قاچاق می‌شه. خلاصه دیروزم خبر رسید مردم در جریان باشن که احتمالا کارت‌های سوخت جدیدی قرار هست براشون ساخته بشه.

زیادی کشش ندم، خلاصه پاسخ به اینکه کارت سوخت لازم هست یا نه رو احتمالا درک کردین، اگر هم متوجه ماجرا نشدین تازه شدین مثل خودم!

عزت زیاد

آق فری

روزت مبارک آقای تعطیل!

سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۲۹ ب.ظ | ۰ نظر

الان که می‌خواستم شروع کنم به نوشتن این مطلب از اتاق فرمان اطلاع دادن که روز خبرنگار مبارک! اما شرمنده به فکر باش که احتمالا تا یکی دو ماه دیگه بعیده در حال نوشتن این ستون باشی. من که مونده بودم خوشحال باشم یا ناراحت پرسیدم چه خطایی از من سر زده، شاکی داریم، کسی چیزی گفته من چه کار کردم آخه؟ که گفتن، حرف بیخود نزن کی مطالب تو رو می‌خونه که شاکی بشه، کل نشریه رو هواس، ممکنه کاغذی برای انتشار نداشته باشیم اصلا.

بعد هم گفت چه از خود متشکرم هست این بابا! و تق گوشی رو گذاشت.

من گفتم خب الان با این روحیه اصلا مگه آدم طنزش میاد؟ چی بنویسم چی ننویسم که یاد سال‌های دور افتادم که داشتن کارت خبرنگاری چه حالی می‌داد و توی ماشین به پلیس‌های راهنمایی و رانندگی که نشون می‌دادی با احترام می‌ذاشتن بریم توی طرح ترافیک.

عجب سال‌های خوبی بود. خلاصه بی‌خیال نوشتن مطلب شدم و گفتم برم یه سیخ جیگری بزنم به بدن که فکرم باز بشه برای کار. جیگرکی داشت زغال‌ها رو زیر و رو می‌کرد که رفتم توی فکر که خدایا یعنی من چه کارهایی می‌تونم بکنم. چشمم افتاد به یه سری جوان کم‌سن و سال که آفتاب سیاهشون کرده بود و پیک موتوری جیگرکی بودن.

با خودم گفتم یعنی باید بیفتم دنبال این کار؟ جگرکی که فهمید خیلی توی فکرم پرسید حالت خوبه؟ گفتم نه والا امروز بهم گفتن چون کاغذ نیست شاید بیکار بشم. جگرکیه خندید و گفت: خبرنگاری؟ گفتم: آره!

گفت: زکی تو عجب پوست کلفتی داری؟ گفتم: چرا؟ دست کرد جیبش کارت خبرنگاریش رو درآورد و گفت من شش سالی هست که بی‌خیال این کار شدم و زدم توی کار جگرکی. گفتم: جدی می‌گی؟ شما کجا کار می‌کردی؟ خلاصه از هر دری حرف زدیم و گفت: من در عجبم که هنوز بعضی دوستام رو می‌بینم توی نشریات کار می‌کنن. چند سالی هم به یکی دوتاشون گفتم بیاید یه پولی بذاریم وسط کنار خودم یه تنور بزنید و نون داغ کباب داغ راه بندازیم.

گفتم: بابا خیلی سخته. آخه مگه راحته آدم یه عمر کاری که بلد بوده رو ول کنه بیفته توی یه کار جدید.

گفت: خب پس تو هم کله‌ت هنوز باد داره. حالا چندماه بیکار که موندی و اجاره جرت داد، می‌فهمی از عشق و این کار نون در نمیاد. آخرسر هم فکر کنم فهمید پولی در بساط ندارم و گفت: حالا چون همکار سابق محسوب می‌شی اگه موتور داشتی پاشو بیا پیش خودم.

جگری که آماده کرده بود برام کوفتم شد. پول رو دادم و گفتم راستی روزت مبارک خبرنگار سابق! اونم خندید و گفت روز تو هم مبارک آقای تعطیل! آخرشم میای پیش خودم!

مرتیکه اعصابم رو خرد کرد و دیدم چیزی بگم بیشتر گند می‌زنه توی اعصابم. الکی خندیدم و گفتم ببینم چی می‌شه.

عزت زیاد

آق فری

مراکز حمایت از عزیزان دل

يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۴۱ ق.ظ | ۰ نظر

خدا رو شکر ما تو هر چیزی از دنیا عقب باشیم و کم داشته باشیم، مثل برگزاری همایش‌ها که در دنیا رقیب نداریم، در زمینه انجمن‌ها و اتحادیه‌ها و سندیکاها و سایر اشکال تشکل‌های صنفی نه تنها کم نداریم که کلی زیاد هم داریم. بعضی از این تشکل‌های صنفی فقط اسمشان را یک خاور باید حمل کنه. چرا؟ چون هر روز طرف دیده یه کسب‌وکار جدید راه افتاده و بعد از ترس اینکه خودشون راه نیفتن یه اتحادیه جدید تاسیس کنن، هی یک کلمه یک کلمه به اسم اتحادیش اضافه کرده.

دست آخر هم خب فایده نداشته و اونا هم رفتن برای خودشون یه انجمنی، اتحادیه‌ای، صنفی چیزی ساختن.

حالا این کسب‌وکارهای اینترنتی، نوپا، استارت‌آپ‌ها، دانش‌بنیان‌ها هم برای خودشون هر روز یه تشکل صنفی دارن راه می‌ندازن. خب اینا تازه وارد هستن و حالا حالاها هم جا داره که تشکل بزنن برای خودشون.

اما ظاهرا کارکرد انبوهی از تشکل‌های صنفی تو حوزه کسب‌وکارهای اینترنتی، در یک جمله خلاصه میشه؛ حمایت از عزیزان دل.

جالب ماجرا اینجاست که خیلی از این کسب‌وکارها اصلا معلوم نیست کجا مستقر هستن، مدیرشون کیه، سرمایه‌هاشون رو از کجا آوردن و خیلی نمی‌دانم‌های دیگه. یه عده هم که معلومه کی هستن، می‌بینی بهبه! ماشالله نورچشمی و ژن مرغوب محسوب می‌شن و کسی جرات نداره بهشون بگه بالای چشمت ابرو.

کافیه بهشون چپ نگاه کنی تا ببینی چی میشه.

حالا این وسط من برام سواله که این دوستانی که رفتن انجمن و اتحادیه و صنف درست کردن برای این کسب‌وکارها اولا چه نیازی به این کار بوده؟ این عزیزان که هر کدوم یه گوشه یه اتصالاتی دارن که به مراتب قوی‌تر از هزار تا صنف و اتحادیه براشون عمل می‌کنه. دوم اینکه خیلی از این عزیزان اصلا قانونی برای فعالیتشون تو کشور تعریف نشده و خودشون برای خودشون دارن قانونگذاری می‌کنن. سوم اینکه خیلی از این عزیزان روزی نیست که یه مدیر دولتی به شرکتشون سر نزنه و تبلیغشون رو نکنه. چهارم اینکه تو انواع سازمان‌ها و وزارتخونه‌ها روزی نیست که یه جلسه برای حل مشکلاتشون برگزار نشه و خلاصه کسی نمی‌ذاره آب تو دل این عزیزان تکون بخوره.

برای همین میخاستم یه پیشنهاد بدم که حداقل اسم این همه انجمن و تشکل موجود و در حال ایجاد از اول درست تغییر کنه که حداقل برای مردم و رسانه‌ها سوتفاهم ایجاد نکنه. برای همین من پیشنهاد یه سری اسم برای این مراکز حمایت از نورچشمی‌ها و عزیزان دل دارم مثلا:

انجمن عشاق کسب‌وکارهای اینترنتی
اتحادیه خودشیفتگان و خودباوران اینترنتی
سازمان نظام صنفی تضمین درآمدزایی اینترنتی
تشکل شرکت‌های اینترنتی وابسته به خودمان

باور کنید اینطوری خیلی بهتره و تکلیف ملت هم روشنه.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصر ارتباط)

جنگ جهانی پاچه‌خواران

سه شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۰۳ ب.ظ | ۰ نظر

بگذارید به عنوان فردی که سال‌هاست دارم تو این ستون می‌نویسم یه رازی رو بهتون بگم. واقعیت اینه که بخش بسیاری زیادی از رسانه‌ها به دو بخش بیشتر تقسیم نمی‌شن. دسته اول: رسانه‌های پاچه‌خوار، دسته دوم: رسانه‌های پاچه‌خوارتر.

یعنی تو این حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات یه جنگ جهانی بین پاچه‌خوارها در گرفته که آدم هنگ می‌کنه از این حجم از پاچه‌خواری. واقعیت اینه که حالا یکی این کلمه پاچه‌خواری رو ایجاد کرد، اما باور نمی‌کرد این کلمه اصلا و ابدا به شکلی که امروز شاهدش هستیم حق مطلب رو ادا نکنه.

نمی‌دونم چه جایگزینی برای پاچه‌خواری با شکلی که امروز شاهدش هستیم و جنگی که در حال وقوع هست میشه پیدا کرد. حتی کفش لیسی، جوراب‌خواری و چیزایی مثل این هم گویای وضع موجود حوزه ICT و رسانه‌هاش نیست.

چیزی که می‌دونم اینه که یه سری خب رسما حقوق می‌گیرن برای اینکار. یه سری هم پاچه می‌خورن که بهشون نیم‌نگاهی بشه و از طرف مدیران مورد عنایت و بنده نوازی قرار بگیرن. یه سری هم بهشون گفتن فعلا پاچه رو بخور و بمال تا بذاریمت تو لیست حقوق‌بگیرا و آگهی‌بگیرا.

باور بفرمایید که من در تمام طول عمر کاری خودم، شاهد این حجم از کفش‌لیسی و مجیزگویی نبود.

البته به شما بگما. این قصه دو طرفه هستا. یعنی مثلا من اگه کاره‌ای باشم و اجازه ندم کسی پاچمو بلیسه، خب جلوی پاچم صف تشکیل نمی‌شه که تا یکی پاچه رو از دهنش درآورد اون یکی بیفته روش.

پس از اونطرف داستان هم نباید غافل شد، یعنی الان شاهد ظهور مدیرای پاچه‌خوارپرور هستیم که یه عده برای آینده کاریشون، یه عده از ترس ناکارآمدیشون و یه عده از ترس لو رفتن دزدی‌هاشون، دارن تخت گاز پول و اعتبار خرج می‌کنن.

یعنی فضا طوری شده که مدیره دیگه با چند تا تیتر و خبر راضی نمی‌شه و همینطور که داره پیش می‌ره اگه یه وقت دیدین چندتا خبرنگار دارن جلوی در خونه فلان مدیر رو جارو می‌کنن، من که اصلا تعجب نمی‌کنم، دارم می‌گم که شما هم تعجب نکنید.

خلاصه دوره زمونه بدی شده و هر چی جلوتر می‌ریم اگه تا پیش از این یه اندک نوری هم که به خاطر خطای چشم فکر می‌کردیم وجود داره، دیگه حتی اونا رو هم نمی‌بینم و هی تو تاریکی بیشتر و بیشتر داریم فرو می‌ریم.

حرفی هم نه با پاچه‌خواران دارم و نه با پاچه‌خوارپروران. چون مثل رابطه مسالمت‌آمیز انگل و میزبان به وجود همدیگه به شدت نیازمند هستن و از مصاحبت با هم حسابی لذت می‌برن.

عزت زیاد

آق فری