ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

۴۹۵ مطلب با نشانه «weblog» ثبت شده است

تحلیل


پیشنهاد مشاغل جدید برای فعالان فاوا

سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۱۲ ب.ظ | ۰ نظر

خب خیلی سریع و بی‌تعارف برم سراغ اصل موضوع. فعالان حوزه فاوا که به جایی وصل نیستن یا لوله نفت به شرکتشون وصل نیست، قبل از اینکه بیشتر زیان کنن به فکر شغل‌های جدید باشن.

البته نیازی به گفتن من نیست، پولتونم که از کشور احتمالا نتونید خارج کنید، لذا به اطلاع اون تعدادی که هنوز به امید بهتر شدن اوضاع نشستن عرض کنم، عزیزم منتظر نمون، کسی به دادت نمی‌رسه.

دارید می‌بینید که فعلا موضوعات مهمی مثل ماجرای رقص اون دختره تو اینستاگرام و کم شدن امتیاز یک نفر در اپلیکیشن شرط‌بندی و مسایل این تیپی در دست بررسی و رسیدگی مسوولان قرار داره.

اما سوال مهم اینه که یه سری آدم که سال‌ها تو بازار ICT مملکت کار و سرمایه‌گذاری کردن، احتمالا چه کاری از دستشون بر میاد تو شرایط جدید و چه تیپ مشاغلی براشون می‌مونه.

من نشستم یه مقدار فکر کردم و یه سری شغل که احتمال می‌دم به درد فعالان بیکار و در آستانه بیکاری بخوره پیدا کردم.

هکر شوید: اون دوستانی که برنامه‌نویسی بلدن خب هم سخته و هم حیف که پاشن برن یه شغل دیگه رو از نو شروع کنن. پیشنهاد من به این دوستان اینه که شرکت رو جمع کنید و بیفتین تو کار هک. نون خوبی توشه. مثلا یه خط برنامه بندازین به جون یک سامانه دولتی، یکشبه می‌تونید چند هزار ماشین ترخیص کنید و پول خوبی گیرتون بیاد، یا مثلا سایت یارانه رو بتونید هک کنید، کلی پول گیرتون میاد. سایت بانک‌ها که خیلی بهتره. خلاصه خودتون فکر کنید حتما کلی چیزای جدید به ذهنتون می‌رسه.
نصب ویندوز در محل: یه سری از جوان‌ها هم هستن که مدیر شبکه و پشتیبانی سخت‌افزار بلدن. به نظرم یه کانالی، صفحه‌ای چیزی تو شبکه‌های اجتماعی راه بندازین با عنوان تعمیر کامپیوتر و موبایل و نصب ویندوز در محل. این در محل بودنش مهمه. چون هم نیاز به تاسیس شرکت ندارید، هم می‌تونید با مراجعه به مکان‌های مختلف فرصت‌های جدیدی هم برای خودتون ایجاد کنید. خدا رو چه دیدی شاید یکی دلش سوخت گفت بی‌زحمت داری می‌ری بیرون راه پله خونه رو هم یه دستی بکش.
شاخ اینستاگرام بشید: البته شاید بعضی‌ها هم تو قسمت‌هایی از اصناف و شرکت‌های حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات کار کرده باشن که لزوما کارشون فنی نبوده. من فکر کنم شاخ اینستاگرام کار خوبیه و از مردم گرفته تا صدا و سیما و وزیر و وکیل مملکت کلی بهتون توجه می‌کنن و حسابی که معروف شدین درآمدتون قطعا چند برابر یک شرکت فاوا می‌شه. چون کلی تبلیغات می‌تونید بگیرید. خودمم فکر کنم این کار بهم بخوره و دارم فکر می‌کنم که برای شروع یه سری کار مثل بلعیدن کامل روزنامه در یک حرکت شاید بد نباشه.

حالا فعلا دارم فکر می‌کنم، اما خواستم بگم در جریان باشید و منتظر نمونید تا دیرتر نشده وگرنه همین ایده‌ها هم دستبرد می‌خوره. از من گفتن بود.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

النگ و دولنگ بازی می‌کنن خیلی قشنگ!

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۳ ق.ظ | ۰ نظر

یادش به خیر کارتون‌های سانسوری دوران کودکی. الان که بزرگ شدیم تازه داره شفاف‌سازی می‌شه که اصل ماجرا و روابط موجود توی کارتون‌های خارجی از چه قرار بوده و برای حفظ سلامت روح و روانمون سال‌ها در حمایت سانسورچی‌های مهربان قرار داشتیم.

نمی‌دونم کیا النگ و دولنگ رو یادشونه. اون موقع‌ها تریپ بازیگران چاق و لاغر مد بود و این دو تا بازیگر مدت‌ها شده بودن سرگرمی اجباری و انحصاری ماها. اول برنامشون هم یه آهنگ داشت که می‌گفت: النگ و دولنگ بازی می‌کنن خیلی قشنگ!؛ النگ دولنگ!

بعد النگ از یه سوراخ سرشو میاورد تو یه دست تکون میداد و دولنگ هم از یه سوراخ دیگه سرشو میاورد بیرون و برای بچه‌ها بای بای می‌کرد.

نمی‌دونم چرا یهو از رفتار برخی مسوولان یاد کارتون النگ و دولنگ افتادم. واقعیت چند وقتیه یه تعدادی از مسوولان یه بازی النگ و دولنگ درست کردن برامون. مثلا یکی از یه جایی می‌گه فلان کار را می‌کنیم. چند لحظه بعد اون یکی سرش از یه سوراخ دیگه تو یه رسانه یا شبکه اجتماعی میاره بیرون و میگه نباید فلان کار بکنیم و بعد هم با یه هشتگ در واقع همون بای بای النگ و دولنگ رو انجام داده و با مردم خداحافظی می‌کنه تا نمایش و قسمت بعدی النگ و دولنگ.

اینطور که پیداست باید مدت زیادی شاهد این نمایش باشیم، چون النگ و دولنگ قراره کلی قسمت‌های جدید و جذاب برامون بسازن. این وسط کارای اصلی که روی زمین مونده هم خب به درک که مونده!

فعلا دور دور این بازی‌هاس و ما هم باید سعی کنیم لذت ببریم. وسط این قضیه اما بعضی کاربران شبکه‌های اجتماعی هستن که حسابی روی مخ و اعصاب من هستن. یعنی اون کاربرایی که میرن تو صفحات مسوولان النگ و دولنگ کامنت و نظر می‌ذارن. این کاربرا دقیقا همونایی هستن که وقتی برنامه النگ و دولنگ تموم می‌شد، پای تلویزیون باهاشون بای‌بای می‌کردن و فکر می‌کردن النگ و دولنگ هم اونا رو می‌بینن. این کاربران دقیقا همونایی هستن که وقتی مجری برنامه کودک می‌گفت آقا کوچولو لطفا یه مقدار از تلویزیون فاصله بگیر برای چشم‌هات خوب نیست. بعد می‌گفت بله آقا کوچولو دقیقا با شما هستم، برو عقب‌تر عزیزم. و اون آقا یا خانم کوچولو هم که فکر می‌کرد خانم مجری مهربون واقعا داره از توی تلویزیون نگاهش می‌کنه عقب‌تر می‌رفتن.

خلاصه که النگ و دولنگ بازی می‌کنن، خیلی قشنگ! شما هم براشون دست تکون بدین!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

"آقادوربینیِ" حوزه ICT

شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

صادقانه همینجا می‌خام رسما از آقا دوربینی معروف، بابت هر تصور و فکر و خنده‌ای که در تمام سال‌های قبل به ایشون داشتم، عذرخواهی کنم. برادر گرامی منو ببخش که بهت گفتم آقا دوربینی، منو ببخش که فکرهای بدی در موردت کردم، منو ببخش اگه بهت خندیدم، منو ببخش اگه قضاوتت کردم.

آقادوربینی، آقادوربینی، آقادوربینی، من در مورد تو چقدر بد قضاوت کردم، تو آدم معروفی نبودی و در تمام این سال‌ها تلاش می‌کردی با زحمت و فحش و متلک شنیدن خودت رو به جلوی صف برسونی که شاید دوربین یک لحظه مجبور بشه تو رو هم ضبط کنه و شب تو تلویزیون برای کمتر از 2 ثانیه دیده بشی. در تمام این سال‌ها با زحمت خودت رو زیر تابوت خیلی‌ها بردی تا شاید دوربین یک لحظه مجبور بشه تو رو هم ضبط کنه و شب توی تلویزیون برای کمتر از 2 ثانیه دیده بشی. به تو چی گذشته در تمام این سال‌ها.

آقادوربینی عزیز، می‌دونی چرا اینا رو میگم؟ برای اینکه تو حوزه ICT خودمون یکی پیدا شده که تونسته شما رو روسفید کنه و با این سرعتی که داره پیش می‌ره به زودی شما را از خاطره‌ها هم پاک خواهد کرد!

حالا معنی آقادوربینی در ذهن من داره عوض میشه. چون یک آقایی پیدا شده که به واسطه جایگاهش، ما از صبح تا شب تو شبکه‌های اجتماعی، شبکه‌های تلویزیونی و اخبار داریم با فیلم‌ها و عکس‌هاش در حال خواب، غذا خوردن، راه رفتن، حرف زدن و هر حالت دیگه‌ای که احتمالا در آینده قابل پخش باشه، بمباران می‌شیم.

اگرچه خیلی‌ها تو حوزه ICT می‌شناسنش، اما اسمش رو نمی‌خام ببرم. فعلا فقط خواستم از آقادوربینی قدیمی عذرخواهی کنم و به آقادوربینی جدید یه توصیه بکنم.

همه ما و احتمالا آقادوربینی محترم حوزه ICT حتما با کلمه اوور دوز (overdose) آشنا هستیم که معنیش استفاده افراطی (سهوی یا عمدی) از دارو و مواد مخدر هست که می‌تونه اثر معکوس و گاه کشنده داشته باشه. در علوم ارتباطات یه اصطلاح مشابهی داریم به نام "Over PR" که یعنی اغراق و تبلیغات بیش از اندازه که در اون مورد هم اثر معکوس خواهیم گرفت. یعنی خیلی زیادی هم که بخای جلوی چشم‌ها باشی اونوقت ممکنه یه سوتی‌ها و اتفاقاتی بیفته که به سرعت از چشم‌ها بیفتی و نتیجه عکس بگیری.

آقا دوربینی حوزه ICT، ما فقیر بیچاره‌ها که دستمون بهت نمی‌رسه و احتمالا خودتم اینقدر جلوی دوربین هستی که وقت نمی‌کنی نشریه بخونی. تازه اونم مطلبی که عکس خودت توش نیست. پس اگه کسی از اطرافیان و دوستان و بستگان این مطلب رو دید برسونه به دست صاحبش تا شاید موثر افتاد.

عزت زیاد

آق‌فری


(منبع:عصرارتباط)

احمق‌های سر به زیر

جمعه, ۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر

قدیما به آدمای سر به هوا می‌گفتن احمق و کم دقت، اما چند سالی میشه که با یه سری احمق‌های سر به پایین مواجه هستیم.

همه ما برای استفاده از موبایل مجبوریم سر به زیر باشیم پس خدای ناکرده این بد نیست و مشمول حال ما نمیشه. من حتی خیلی مشکلی با سربه‌زیر‌هایی که در حال راه رفتن و در مکان‌های شلوغ مشغول ور رفتن با گوشی‌هاشون هستم ندارم.

در بدترین وضعیت کسی به این افراد بخوره، صدمه خاصی پیش نمیاد و با یه ببخشید هر کس میره دنبال کارش.

اما یکی دو سالی میشه شاهد پیدایش یکسری احمق و بی‌شعور سربه پایین هستیم که پشت فرمان ماشین سرشون لای لنگشون هست تا ببینن اپلیکیشن لعنتی مسیریابی میگه به چپ بپیچن یا به راست!

شک ندارم خیلی‌ها با این احمق‌ها برخورد داشتن. احمق‌هایی که در حال ورود به یک خروجی در اتوبان ناگهان ترمز می‌کنن و تغییر مسیر می‌دن، احمق‌هایی که وسط یک چهارراه ترمز کردن و هیچ کس نمی‌دونه آیا پشت فرمون مردن یا زنده هستن و وقتی کنارش می‌رسی میبینی گوشی توی دستشه و داره به مسیریاب نگاه می‌کنه که این چهارراه رو باید می‌پیچیده به سمت راست یا چهارراه بعدی رو.

هفته قبل دقیقا سه بار نزدیک بود یکی از این احمق‌های سربه زیر باعث برخوردم باهاشون بشه. بدبختانه هر کسی هم به این احمق‌ها برخورد کنه در اکثر موارد مقصر شناخته میشه چون از پشت اصولا با اینها تصادف میشه.

یکبار هم یکیشون از پشت زد به ماشین که خدا رو شکر توی ترافیک بودیم و سرعت نداشت وقتی برگشتم نگاهش کردم موبایلش رو بالا آورد که یعنی ببخشید داشتم به گوشیم نگاه می‌کردم. خیلی دلم می‌خواست می‌تونستم شخصا یه جوری اعمال قانونش کنم که تا مدتها جاش بمونه. اما خب دریغا که نمی‌شد و باید به راه ادامه می‌دادم.

از طرفی وضعیت اعصاب مردم طوری شده که 10 ثانیه از ماشین بخای بیای پایین ببینی چی شده، مردم همچین اعتراض می‌کنن و بوق می‌زنن که آدم احساس می‌کنه همه آمبولانس هستن و مریض بد حال دارن یا جراح هستن و ثانیه‌ها برای رسیدنشون بالای سر بیمار بسیار حیاتی هست!

این احمق‌ها اما چندین مشکل به شکل همزمان دارند. اول این که عقلشون نمی‌رسه یک پایه موبایل تو ماشین کار بذارن و مثل آدم به جلو و گاهی آیینه عقب نگاه کنن تا بفهمن در حال خوردن چه شکری هستن، نه به پایین. دوم اینکه اکثرا طرز کار با این نرم‌افزارهای مسیر یاب رو بلد نیستن.

ای کاش این احمق‌ها حداقل مدتی در جاها و مسیرهای خلوت طرز کار و فرهنگ استفاده از این اپلیکیشن‌های لعنتی رو یاد بگیرن و بعد راه بیفتن تو خیابان‌ها. ولی افسوس و زهی خیال باطل.

عزت زیاد

آق فری


(منبع:عصرارتباط)

خوش به حال صرافی‌ها

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۰۷ ب.ظ | ۰ نظر

این روزها به گروه‌های تلگرامی مرتبط با حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات که سر بزنی، مدیرا و کارشناسای دولتی و خصوصی تقریبا در تمام ساعات شبانه روز حی و حاضر در دسترس هستن و به شدت مشغول مباحثه. خوش به حال صرافی‌ها که مدتیه تعطیل کردن رفتن نشستن خونه و دورکار شدن.

اما مدیون هستین اگه فکر کنید موضوع بحث‌هاشون، مسایل مرتبط با کارشون هستا. اتفاقا حال و روز خوبی ندارن. باز صرافی‌ها هم دورکاری می‌کنن و هم امروز فردا بر می‌گردن سرکارشون و مشتری‌ها هم که از قبل متراکم شده براشون.

اصولا چند وقتی میشه که موضوع بحث‌ها در گروه‌های تلگرامی فعالان حوزه ICT هر چیزی هست جز خود ICT. هی! خوش به حال صرافی‌ها.

البته از این لحاظ شبیه خیلی از کسب‌وکارهای دیگه هستن اما اینجا دیگه واقعا نوبره. یه سری گروه‌ها که اسمشون پوششی هست یعنی اسم گروه مثلا "بحث‌های پیچیده نخبگان ICT کشور" هست، اما در واقع هدف اسم درست و اصلی باید "مجمع حامیان و مداحان وزیر ارتباطات" باشه. از این گروه‌ها تا دلتون بخاد زیاد شده و ظاهرا نون تو اینکارا از قبل به مراتب بیشتر شده.

تو یه گروه دیگه بحث سیاسی بیداد می‌کنه. یه سری از گروه‌های تلگرامی حوزه فاوا رسما شده کانال و بدون اینکه کسی حرفی با کسی بزنه همه میان سری لینک و عکس می‌پاشن تو گروه و می‌رن دنبال کارشون.

خوش به حال صرافی‌ها، حالا این وسط اگر یکی هم بگه آقا ما فلان مشکل رو تو حوزه ICT داریم، یه عده دایورت می‌کنن، یه عده می‌گن مهاجرت کن مهندس جان، یه عده هم می‌گن آقا شما مگه هنوز شرکت رو تعطیل نکردی؟ از کجا در میاری میخوری شیطون به ما هم بگو و موضوع به جوک و طنز می‌کشه.

به نظر من واقعیت اینه که کار از بالا مشکل داره. وقتی تعداد زیادی از مدیرا و روسا تو حوزه فاوای مادرمرده، سرگرم کار سیاسی، انتخاباتی، توییت بازی، همایش بازی، سیروسیاحت و اموری از این دست هستن، خب مشخصه مدیرای میانی و کارمندا چه وضعیتی باید داشته باشن.

این وسط خب معلومه بخش خصوصی واقعی هم اکثرا مدیراش توی تلگرام باید بچرخن و از هر دری حرف بزنن و بگن الا حوزه کاری و ICT خودشون.

واقعیت اگه تو سال اول کار دولت این حجم از امید و انرژی و انگیزه موج می‌زنه! خدا می‌دونه سال سوم به بعد که سال خداحافظی و جنگ‌های انتخاباتی هست، مملکت چه وضعی میخاد پیدا کنه.

خلاصه خوش به حال صرافی‌ها. اینقدر میگم تا چشم بزنمشون! والا چه معنی داره جلوی مغازه اونا صف کشیده باشن و اما اینطرف شرکت‌های آی‌تی مدیراش تو تلگرام بیکار بچرخن.

عزت زیاد

آق فری


(منبع:عصرارتباط)

از کاربران تلگرام متنفریم!

دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۳۹ ق.ظ | ۰ نظر

بعد از فیلتر تلگرام خب ظاهرا مصرف و تقاضا برای فیلترشکن یه جهش درست و حسابی داشته و پیر و جوان افتادن دنبال فیلترشکن. خلاصه کار و بار تولیدکنندگان، عرضه‌کنندگان و فروشندگان فیلترشکن بسیار سکه شده.

خب تا اینجای کار خیالی نبود و هر کس مشغول زندگی خودش بود. تا این که ملت دیدن فیلترشکن‌ها یکی‌یکی داره از کار می‌فته و سوال "فیلترشکن خوب چی داری؟" شاید بیشترین تکرار رو در تاریخ داشته باشه.

تا این که وزیر ارتباطات یه خبر خوب داد و گفت از اونجا که فیلترشکن‌ها بسیار مخرب هستن و به دست دشمنان ساخته می‌شه و توش بدافزار کار گذاشتن، ما کار بستن و از کار انداختن فیلترشکن‌ها رو برای مراقبت از مردم شروع کردیم.

این خبر اینقدر برای کاربرای تلگرام خوشحال‌کننده بود که موجی از احساس‌پراکنی و تشکر در شبکه‌های اجتماعی به راه افتاده که همچنان هم ادامه داره.

حالا یه سوال جدید داره بین کاربرای تلگرام دست به دست می‌شه، "داداش فیلترشکن فیلترشکن خوب چی داری؟" البته بعضی‌ها هم تردید دارن و می‌گن مگه میشه فیلترشکن رو هم فیلتر کرد و بعضیا می‌گن آره بعضی‌ها هم میگن نه نمیشه و روسیه هم نتونست اینکارو بکنه. در جواب بعضیا میگن اما چین تونست و کرد.

نمی‌دونم حالا ما هم منتظر می‌مونیم ببینیم چی میشه، یا فیلترشکن رو میشه فیلتر کرد یا نه. در هر صورت به ما ربطی نداره چون کاری هم از دست کسی ساخته نیست.

این وسط اما کاربرای توییتر و فیس‌بوک به شدت عصبانی هستن و می‌گن از کاربرای تلگرام متنفر هستن! از یکیشون علت رو پرسیدم که ای بابا چرا آخه از هموطن خودت باید متنفر باشی؟ به هر حال تلگرام هم برای بعضیا ابزار ارتباطات، کار، خبر و سرگرمی بود دیگه. مثل خودت.

کاربر توییتر هم گفت: از وقتی کاربرای تلگرام افتادن تو بازار خرید و نصب فیلترشکن به کار ماها کلی گند خورده. اولا دیگه فیلترشکن‌های سابقمون که مثل آب خوردن کار می‌کرد اکثرا از کار افتادن یا کند شدن.

دوما، قبلنا اونم اگه لازم میشد و فیلترشکن‌های مفت درست کار نمی‌کرد ماهی 2 هزار تومن یه فیلترشکن پولی می‌خریدیم. الان در جریان قیمتا هستی؟ شده 7 هزار تومن.

سوما قبلنا فیلترشکن پولی می‌خریدیم مثل فرفره کار می‌کرد. الان بعضیاش اصلا کار هم نمی‌کنن و آدمم که نمی‌تونه بره از اینا به جایی شکایت کنه که فیلترشکن جعلی فروخته.

حالا فهمیدی چرا ما کاربرای توییتر و فیس‌بوک از کاربرای تلگرام متنفر هستیم، گند زدین به زندگی ما دیگه! اه.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

پاول دوروف کارتن خواب شده است

يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۵ ق.ظ | ۰ نظر

مدت مدیدی است که قبل و پس از فیلتر تلگرام، مغز و دهان ما بابت جنگ‌های آماری استقبال از پیام‌رسان‌های داخلی و افت بازدیدکنندگان تلگرام، مورد الطفات قرار گرفته و عمده این بحث‌ها هم در تلگرام مطرح میشه!

من یکی از آن دسته عظیم هستم که دارم از این وضعیت دچار دیوانگی می‌شم و در عجبم که بابا چرا کسی ول کن این موضوع نیست. برای همین می‌خام یه خبر مهم بدم که خیال همه راحت بشه.

ماجرا از این قرار است که بعد از فیلتر تلگرام، خبرها حکایت از آن دارد که پاول دروف مالک تلگرام با مشکلات زیادی مواجه شده است. برخی شنیده‌ها گویای آن است که پاول جوان هم‌اکنون با نام مستعار در سایت‌های استخدام رزومه پر کرده و دنبال کار است.

در همین راستا سراغ به باشگاه ورزشی که پاول جمعه‌ها (یکشنبه‌های اونا) می‌رفت سر زدیم تا از مسوولان باشگاه و افرادی که آنجا بودند سراغ پاول را بگیریم. مسوول کمدهای رختکن آن باشگاه با تایید آنکه مدتی است خبری از پاول ندارد گفت: او هر جمعه اینجا بود و اتفاقا بعد از ورزش و شنا، به بوفه باشگاه می‌رفت و مثل خر نیز تخم‌مرغ و نوشیدنی‌های انرژی‌زا می‌خورد.

برای تایید موضوع سراغ مسوول بوفه باشگاه رفتیم و او هم گفت: پاول مشتری خوبی بود و مدتی است که او را ندیده است.

اما این اطلاعات برای راحت کردن خیال مردم و مسوولان ایران کافی نبود. ما باید اطلاعات بیشتری از سرنوشت دقیق تلگرام و مالک آن پیدا می‌کردیم. به همین منظور موفق شدیم یکی از دوستان و هم‌باشگاهی‌های پاول دوروف را پیدا کنیم.

نتیجه جالب بود، او گفت مدتی است پاول را ندیده و حتی به تلفن‌های او نیز جواب نمی‌داده، به همین منظور به در خانه او رفته تا ببیند اوضاع از چه قرار است. وی ادامه داد: وقتی به در خانه رسیده در باز بوده و پاول را در وان حمام پیدا کرده و سراسر خانه نیز پر از جعبه‌های پیتزا و شیشه‌های مشروب بوده.

او تایید کرد که پاول که حالا سر و صورت خود را اصلاح نمی‌کند، بعد از فیلتر تلگرام در ایران، یک الکلی شده و آنطور که پیداست دیگر به سر کار هم نمی‌رود و کارکنان تلگرام نیز مدتی است که حقوق نگرفته و بانک نیز ساختمان شرکت تلگرام را پلمب کرده است، به همین جهت به زودی و با عدم پرداخت قبوض برق، سرورهای تلگرام نیز قطع خواهد شد.

این فرد که نخواست نامش فاش شود گفت: با این رویه پاول دوروف به زودی کارتن‌خواب می‌شه، از شما خبرنگاران ایرانی هم خواهش می‌کنم، به وضعیت و حریم خصوصی او احترام گذاشته و پاول را تنها بگذارید. او واقعا در وضعیت روحی و مالی بدی قرار دارد و به من گفته هر کس از ایران توییت زد یا مراجعه حضوری داشت، بگو به پیام‌رسان‌های کشورشان مهاجرت کنند و مرا به حال خود رها کنند.

خیالتون راحت شد؟ بابا پاول دوروف کارتن خواب شده، ولش کنید دیگه!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

کارمان تمام است

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۴ ب.ظ | ۰ نظر

خیلی جدی و صریح خدمتتون عرض کنم که مساله‌ای که می‌خام بگم کاملا جدی هست و کارمان تمام است.

چند وقتی میشه که دنیا داره از اخبار جعلی تو فضای مجازی به زانو در میاد و اینترنت داره تبدیل میشه به یک سیاه‌چاله از اخبار دروغ که همه رو توی خودش می‌کشه و نابود می‌کنه. حالا شما یه لحظه تصور کن این اتفاق تو دنیای غرب داره می‌فته که یه عالمه رسانه دارن و رسانه‌ها هم خیلی راحت درباره هر موضوعی می‌تونن بنویسن.

اوه اوه یعنی تو ایران چه بلایی سرمون میاد خدا می‌دونه. همین الانش از صبح تا شب داره صد تا خبر دروغ منتشر میشه، صبح میگن فلانی ممنوع‌الوجود شد، شب می‌گن دروغه، دوباره صبح می‌گن بهمانی استعفا داد، شب می‌گن بابا دروغه یه سر رفته بود رییسش رو ببینه.

خدمت شما عرض کنم این تیپ خبرها که تو یه اتاق فکر و برای تبلیغات درست می‌شه، تازه اول راهه و برای دست گرمی محسوب می‌شه. یه کم دیگه صبر کنید یواش یواش، یه عده دیگه هم وارد بازی خبرهای جعلی خواهند شد و اونوقت عمق فاجعه روشن میشه.

یعنی تا چند وقت دیگه خودتون رو برای دیدن و خواندن این قبیل تیترها و خبرها آماده کنید:

- یک مقام مسوول در حال تعرض به خروس همسایه بازداشت شد+عکس و فیلم
- آزمایشات نشان می‌دهد DNA فرزند فلان مسوول با پدرش یکسان نیست!+ مستندات
- با پسر ایرانی دونالد ترامپ آشنا شوید+ عکس و زندگینامه
- فلان استان ایران با یک حمله از کشور جدا شد
- بخشنامه محرمانه دولت برای برداشت 10 درصد از پول‌های مردم در بانک‌ها+تصویر بخشنامه
- دکتر سمیعی: خوردن ماست شرکت فلان باعث تغییر جنسیت می‌شود+صدا
- فوری و مهم: تا دقایقی دیگر زلزله 8 ریشتری در تهران: با کودکان از منازل خارج شده و در مکان‌های امن پناه بگیرید

لابد دارین می‌خندین، اما صبر کنید و ببینید همین خبرها چه بلایی سر کشور خواهد آورد و شبانه روز مردم و رسانه‌ها دنبال تایید و تکذیب این خبرها از اینور به اونور در حال زنگ زدن و مراجعه به اینجا و اونجا خواهند بود.

باور کنید خطر خبرهای جعلی دست کمی از یک بمب اتمی نداره، خبر بدتر اینکه با این وضعیت که تو ایران هر موضوعی چندین و چند مسوول داره اوضاع بدتر هم میشه چون، وقتی از هر مسوول سوال کنید که جریان چیه؟ کافیه یکی بگه در جریان نیست، یکی بگه من هم این موضوع را در رسانه‌ها خوانده‌ام، یکی بگه اجازه دهید موضوع را بررسی و اطلاعات لازم را ارایه کنیم. یکی بگه تکذیب می‌کنم. همین خودش یه سیکل بزرگتر و جدیدتر از اخبار جعلی و شایعات رو تولید می‌کنه که خب پس حتما یه خبری هست که نمی‌خان صداش رو در بیارن و تصور کنید شبانه روز کشور چه حال و روزی خواهد داشت.

از من گفتن بود، دیگه خود دانید.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

ما سوژه شده‌ایم

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۲ ق.ظ | ۰ نظر

به نظر من پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی هر چقدر که خطرناک و تهدید محسوب بشن به همان میزان مفید و فرصت محسوب می‌شن. البته بستگی داره دست کی باشه و چطوری ازش بهره‌برداری کنه.

توی دوران بچگی ما تنها منبع اطلاعاتی مردم نشریات بودن و گاهی درباره اینکه مثلا کانادا در شمال آمریکا قرار گرفته یا در جنوب آمریکا کلی بحث می‌شد. چون باید میرفتی یه نقشه می‌خریدی که جواب سوالت رو پیدا کنی که اونم با وضع و موقعیت اون روزها یه حرکت فوق لوکس محسوب می‌شد!

چون کلی پول تو جیبی باید جمع می‌کردیم تا یه ساندویچ بخوریم اونوقت شما فکر کن با اون پول کسی می‌رفت یه نقشه بخره؟

خلاصه دنیایی بود اون روزها، جوری که یک برنامه حدودا یکساعته توی تلویزیون روزهای یکشنبه هر هفته پخش می‌شد به نام "دیدنی‌ها" که اوه اوه عجب برنامه‌ای بود و در زمان خودش عظیم‌ترین راه دسترسی به اطلاعات و دنیا محسوب می‌شد.

بذارید راحتتون کنم. ایرانی‌هایی که از خارج کشور وارد می‌شدن من تو بچگیم فقط دو تا چیز می‌دونستم که یا می‌گفتن طرف از خارج برگشته یا می‌گفتن فلانی از آمریکا برگشته. شاید باورتون نشه من تا 15 سالگی فکر می‌کردم "خارج" یه کشور هست و "آمریکا" یه کشور دیگه و همیشه تو ذهنم سوال بود خارج قوی‌تره یا آمریکا؟! و بزرگ که شدم اگه پول‌دار شدم کدوم یکی بهتر و قشنگ‌تره که برم ببینم. (نخندین! خب اون موقع من بچه بودم و اطلاعات هم کم بود دیگه).

حالا اما دنیا اونقدر تغییر کرده که دیگه سوژه‌ها آدم­ها و شرکت‌های بزرگ نیستن و خود ماها تک تکمون سوژه شدیم. حالا یه آدم بیکار یک توییت 20 کلمه‌ای هم که بذاره یه شبه میشه سوژه اصلی رسانه‌ها. اما من منظورم از سوژه، اون توییت‌ها و خبر حیوان‌آزاری و این حرفا نیست. منظورم اینه که حالا همه سوژه شدیم و از صبح که چشم باز می‌کنیم سرمون با کلی اطلاعات گرم می‌شه که خیلی‌هاشون نه بار علمی ما رو بالا می‌بره، نه نون و آب میشه برامون و در یک کلام نه به درد دنیا می‌خوره نه آخرت.

این روزها ظاهرا به کمک اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها اطلاعات زیاد شده اما خوب که نگاه کنیم این به ظاهر اطلاعات، نسل‌ها، فرهنگ‌های غلط، جوان‌ها و بهره‌وری رو هیچ تکونی نداده و گاهی می‌نالیم که چرا اوضاع از قبل بدتر هم داره می‌شه.

همه اینا به خاطر اینه که "ما سوژه شدیم" و از صبح تا شب با یه سری اخبار از کشف جسد فلانی، اظهارات جدید آقای بهمانی، کشف شنود تو منزل اون آقاهه، شناسایی عامل سگ‌آزاری و از این دست مسایل در یک کلام سرکار هستیم. برای همینه که گسترش این به ظاهر اطلاعات و در واقع "موضوعات سرکاری"، تاثیری در بهبود حالمون نداره.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

واعظ هم واعظان قدیم

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۲۵ ق.ظ | ۲ نظر

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

می‌خواستم بگم حضرت حافظ اگر همچنان در قید حیات بودند، امروز مصرع دوم رو احتمالا اینگونه می‌نوشت که:

 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/خود پیش چشم همگان آن کار دیگر می‌کنند!

مثال امروزی شدش اینه که میگن پدری که دود سیگارش رو توی صورت بچه خودش فوت می‌کنه، نمی‌تونه به بچه پند و اندرز بده که مثلا پسرم سیگار نکش چون مضراتش زیاده. به قول امروزی‌ها می‌گن بچه نگاه می‌کنه پدر و مادرش چیکار می‌کنن نه این که چی میگن.

حالا تو فضای مجازی پر شده از مسوولانی که به مردم میگن ایهاالناس، تلگرام و توییتر و فیس‌بوک ابزار استکبار هستن و برای شما و کشور مضر هستن. اما جالب اینجاست ابزاری که این حرفا رو باهاش به مردم می‌زنن، همین تلگرام و توییتر و فیس‌بوک هستن.

خب آقایونی که ملت رو دارید نصیحت می‌کنید که چنین و چنان نکنید، از همین امروز اول خودتون کانال‌ها و صفحاتتون تو این شبکه‌ها رو ببندین و به مردم هم اعلام کنید که از این شبکه‌ها خارج شدین و از این به بعد از طریق رسانه‌ها، پیام‌رسان‌ها یا سایت‌های داخلی اطلاع‌رسانی می‌کنید.

خب برای مردم سوال پیش میاد والا. میگن اگه این چیزا اخ هست چرا برای بعضیا نه تنها اخ نیست که ابزار کلاس و مدرنیته و روشنفکری هم هست.

آخه این که نمی‌شه بگین فقط ما می‌فهمیم از این ابزار چطور استفاده کنیم اما شما نمی‌فهمید. ملت از خودشون می‌پرسن خب ما هم که فقط توییت داریم می‌کنیم. یعنی دشمن از توییت‌های ما فقط اطلاعات جمع می‌کنه و توییت‌های مسوولان فاقد ارزش اطلاعاتی هست؟!

به نظرم اگه خود مسوولان مایل نیستن از شبکه‌های استکبار خارج بشن، بد نیست حداقل یه سری دلایل مردم‌پسند بدن که ملت یه کم به فکر فرو برن و بگن خب راست می‌گن حتما صلاحی هست که اینطوری می‌گن.

اگه بد می‌گم بگید بد میگی. بابا یه طوری رفتار نکنیم که اگه وسط روز هم بگیم الان روز هست مردم به شک بیفتن بگن حتما کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه هست و الان شب هست و بگیرن بخوابن خونه‌هاشون.

از ما گفتن بود دیگه صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

عزت زیاد

آق فری


(منبع:عصرارتباط)

مواد لازم برای تهیه پیام‌رسان بومی

دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

این روزا همزمان با فراهم شدن زمزمه فیلتر تلگرام، بحث اینکه پیام‌رسان‌های داخلی چطوری می‌تونن جای تلگرام رو بگیرن در گروه‌های تلگرامی حسابی بالا گرفته.

منم خب مثل خیلی‌ها تو عید بیکار بودم و از این گروه به اون گروه تو تلگرام می‌چرخیدم و مطالب رو می‌خوندم. خلاصه خوب که مطالب رو خوندم از لابه‌لای دعوای موافقان و مخالفان، مواد لازم برای تهیه پیام‌رسان بومی رو به شرح زیر برداشت کردم:

انتخاب یک نام: برای داشتن یک پیام‌رسان بومی باید اول نشست یه نام براش پیدا کرد.
انتخاب یک مدیر: خب هر کاری یه مدیر می‌خاد که هر چی چهرش جدی‌تر باشه بهتر هست.
استخدام تعدادی برنامه‌نویس: بعد از انتخاب نام، خب باید رفت سراغ قسمت سخت ماجرا، یعنی استخدام تعدادی برنامه‌نویس برای کپی برنامه تلگرام و سایر نمونه‌های خارجی و اعمال برخی تغییرات گرافیکی.
دریافت وام: از اونجا که استخدام برنامه‌نویس نیاز به پول و سرمایه‌گذاری داره، دولت باید یه سری وام کم‌بهره یا بی‌بهره بده که بشه پیام‌رسان بومی تهیه کرد.
مصوبه فیلتر رقبا: چهارمین مواد لازم برای تهیه پیام رسان بومی، بستن رقبا یا بخشنامه‌های الزام‌آور برای استفاده اجباری دستگاه‌ها و مردم از پیام‌رسان‌های بومی هست.
از کار انداختن فیلترشکن‌ها: در نهایت اینکه اگه طوری عمل بشه که فیلترشکن‌ها هم درست کار نکنن، دیگه همه چیز برای ساخت پیام‌رسان‌های بومی کامل شده و مشکل خاصی باقی نمی‌مونه.

اینا چیزهایی بود که من از وسط کلی مطلب تو گروه‌های تلگرامی به دست آوردم. خلاصه اینکه فهمیدم برای ساخت پیام‌رسان داخلی نیازی به تامین بستر فنی کافی برای ارایه با ثبات خدمات، نیازی به جلب اعتماد مردم در خصوص حفظ حریم خصوصی، نیازی به رقابت، نیازی به توجه به خواست و انتقادات کاربران و خیلی از این سوسول‌بازی‌های دیگه نیست. چرا؟

خب چرا نداره. این همون راهی هست که خودروسازان کشور رفتن و اتفاقا امروز بعد از سال‌ها داریم به خوبی از ثمرات و امکاناتشون بهره می‌بریم. الان کسی می‌خاد یه ماشین بخره تو ایران، مشکلی داره؟ اراده کنی می‌تونی از شرکت خودروساز هر مدلی که میخای رو سه سوته تحویل بگیری. حتی می‌تونی رنگ ماشینت رو بگی چی باشه. از دم در هم که وارد میشی کلی تحویلت می‌گیرن. ماشینم که گرفتی دیگه گرفتی.

خلاصه کلی خوبه دیگه این همه کلیپ از ماشین‌های داخلی تو اینترنت ریخته که مردم با ذوق و شوق دارن از امکاناتش فیلم می‌گیرند و پخش می‌کنن. قیمتش هم که خدا رو شکر با خودروهای روز کشورهای پیشرفته برابری می‌کنه، چون چیزی از اونا کم نداره. ماشین‌های خارجی همشون 4 تا در دارن و 4 تا لاستیک که خودروهای داخلی ما هم دارن دیگه.

حالا پیام‌رسان‌های بومی هم با توجه به تجربه توفیق صنعت خودروسازی و نبود نگرانی از وجود و ورود رقبای خارجی، می‌تونن بهترین امکانات رو در اختیار ما بذارن. پس لطفا مزه نریزید و غرور خودتونو زیر سوال نبرید.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصر ارتباط)

«مسوولان پاسخگونما» در شبکه‌های اجتماعی

يكشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۴۷ ق.ظ | ۰ نظر

تو سال‌های اخیر به برکت شکل‌گیری انبوهی از شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های موبایلی، خیلی از مسوولان برای خودشون کلی صفحه راه‌اندازی کردن تا به اصطلاح معروف خیلی مردمی و بی‌واسطه پاسخگوی مسایل و مشکلات مردم باشن.

بماند که این وسط ملت نمی‌دونن کجا باید فرمایشات و رهنمودهای مسوولان پاسخگو رو دنبال کنن. چون این تیپ مسوولان بسته به فازی که دارن، بخشی از فرمایشات و نظراتشون رو تو شبکه‌های فیلترشده عرضه می‌کنن، بخشی رو تو شبکه‌های داخلی و غیر فیلترشده می‌فرمایند و بخشی هم در پیام‌رسان‌های موبایلی.

به این ترتیب صبح که میشه رسانه‌ها و ملت باید برای تلمذ و بهره‌برداری از نقطه‌نظرات مسوولان نسبت به مسایل حوزه کاریشون، تک به تک سراغ مسوولان و تک به تک سراغ صفحات مختلف اونا برن تا مطلع بشن اوضاع از چه قراره.

حالا من اصلا کاری با این اطلاع‌رسانی زیگزاگ تو شبکه‌های اجتماعی مسوولان و این که هر مطلب رو در کدوم یک از شبکه‌ها اعم از فیس‌بوک، توییتر، اینستاگرام، تلگرام، کلوب، فیس‌نما، افسران، بیسفون، لنزور، سلام، بله، ویسپی، آپارات، گپ و غیره دنبال کنن ندارم.

با اینم کاری ندارم که هر کدوم از مسوولان رو چه حساب و فازی همزمان در چند کدوم از اینا حضور پیدا می‌کنن. با اینم کاری ندارم که استانداردشون برای گذاشتن مطلب در یکی از موارد بالا چی هست، مثلا صبح‌ها تو یه جا مطلب می‌ذارن، ظهرها یه جا و شب‌ها هم یه جای دیگه.

من می‌خام به موضوع دیگه‌ای به نام «مسوولان پاسخگونما» تو شبکه‌های اجتماعی بپردازم که یه تنه تمام علم ارتباطات و روابط عمومی و روزنامه‌نگاری رو یه جور کار بیهود و سوسول‌بازی تلقی کرده و خودشون آستین همت برای اطلاع‌رسانی و پاسخگویی رو بالا زدن.

این تیپ مسوولان معتقدن که این علوم باید دیگه از دنیای امروز حذف بشن. اصلا چه معنی داره یه سری واسطه خبری به اسم رسانه و این مسخره بازی‌ها بین مسوولان و مردم فاصله بندازه. مسوولان باید همواره بین مردم و در دسترس اونا باشن. روابط عمومی و روزنامه و یه سری زوائدی از این دست هم باید تعطیل شن برن دنبال کارشون.

دیگه یه مسوول خب خودش بلده با مردم حرف بزنه. پس چه نیازی به واسطه‌ها هست. هر مساله و کاری هم مردم داشته باشن «مسوولان پاسخگونما» تو هر جای دنیا و هر زمانی برای خدمت‌گذاری و رفع مشکلات ایشان در دسترس هستن.

اما حالا چرا من بهشون می‌گم «مسوولان پاسخگونما»؟ چون این مسوولان همواره تاکید می‌کنن ما عاشق و خادم مردم هستیم و لذا بی‌واسطه و دربست تو فضای مجازی در خدمتشون هستیم. پس ما مدیران دلسوز و پاسخگویی هستیم.

به این کار اما می‌گن سفسطه. یعنی یه جورایی درست می‌گن که ما پاسخگو هستیم، اما سوال اینه که مسوول محترم شما پاسخگوی چی هستی دقیقا؟ پاسخگوی کند شدن سرعت بازی یه کاربر هستی؟ پاسخگوی اختلال آنتن موبایل یک کاربر دیگه تو خونشون هستی؟ پاسخگوی درخواست رفع فیلتر یه سایت خاص هستی؟

بسیار خب، دم شما هم گرم که تا ریزترین مسایل مردم رو مستقیما و با وسواس خاصی گزینش می‌فرمایید و پاسخ می‌دین. اما مسوول محترم با این پاسخگو بازی و پاسخگونمایی که شما راه انداختین، یعنی تکلیف رفع مسایل کلان که تنها در رسانه‌های رسمی و توسط روزنامه‌نگارا مطرح می‌شه چیه؟ شمایی که به رسانه‌ها اصلا اعتقاد ندارید.

عیبی نداره، شما سرگرم پاسخگویی به امور مردم باشید و رسانه‌ها هم کار خودشونو می‌کنن.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

اصرار نکنید حتما مشکلی هست

يكشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۵۴ ب.ظ | ۰ نظر

چند روز قبل سوار آسانسور شدم که برم منزل که طبقه چهارم هست. یکهو دیدم به جای اینکه بره بالا رفت پایین توی پارکینگ. یکی از همسایه‌ها رو دیدم که با کلی میوه و خرید توی دو تا دستش جلوی در آسانسور ایستاده بود.

خب شما باشید چیکار می‌کنید؟ نمی‌گی ببخشید و در رو ببندین برین طبقه بالا. خب اونم میخاد بره بالا و دو نفر جا می‌شن توی آسانسور دیگه. پس ادب حکم می‌کنه که در آسانسور رو باز نگه داری تا اون بنده خدا هم سوار بشه.

در آسانسور که باز شد، سلام و علیکی کردم و گفتم: بفرمایید داخل.

همسایه محترم با اونکه کلی بار و پلاستیک میوه دستش بود، گفت: نه شما بفرمایید من بعدا سوار می‌شوم.

منم گفتم خب حالا داره تعارف می‌کنه دیگه، ما ایرانی‌ها نصف عمرمون تو تعارفات می‌گذره حالا اینم روش. خلاصه اصرار کردم که خواهش می‌کنم بفرمایید. همسایه هم اصرار کرد شما بفرمایید، من بعد میام.

با این که شک کردم که تعارف داره از حد عرف و نرمال خارج میشه، اما بازم اصرار کردم. همسایه محترم هم سرانجام پذیرفت و داخل آسانسور شد.

اما چشمتون روز بد نبینه. همین که سوار شد، یه بوی جهنمی تو کابین آسانسور پیچید که داشت حالت تهوع بهم دست می‌داد. این بو به قدری شدید بود که بخشی از خاطراتم رو فکر کنم پاک کرد. آسانسور لعنتی هم انگار از همیشه کندتر حرکت می‌کرد. بدتر از اینا، همسایه محترم دو طبقه بالاتر می‌خاست پیاده بشه و من تا لحظه پیاده شدن از آسانسور باید این فضای منهدم‌کننده رو تحمل می‌کردم.

آسانسور لعنتی سرانجام به طبقه چهارم رسید و من که نفسم رو حبس کرده بودم بدون اینکه کلامی حرف بزنم سریع پریدم بیرون.

حالا فهمیده بودم همسایه محترم چرا اصرار داشت که تنها برم. اون در واقع کاری کرده بود که مایل نبود من رو هم با اون کار درگیر کنه، اما وقتی دید اصرار دارم، تو دلش گفته خب هر طور میل شماس! و من رو از اون بوی جهنمی بی‌بهره نگذاشت.

از اون تاریخ به بعد یاد گرفتم دیگه در مورد هیچ چیزی زیاد اصرار نکنم. حالا اینا رو گفتم که بگم، یه سامانه داریم تو کشور به نام سامانه دسترسی آزاد به اطلاعات که مردم می‌تونن از دستگاه‌های مختلف درخواست ارایه اطلاعات بکنن.

اما چند موردی پیش اومده که همکارا به طرح پرسش توی این سامانه پرداختن و جواب‌ها خیلی کوتاه و از این قرار بوده که این اطلاعات محرمانه است. معادلش اینه که به شما ربطی نداره.

حالا اینکه چرا محرمانه هست، کی تشخیص داده محرمانه باشه، این محرمانگی‌ها می‌تونه کل سامانه رو بفرسته هوا و چندین و چند سوال دیگه، موضوعاتی هست که من فکر کنم بهتره همکارای رسانه‌ای زیاد اصراری برای روشن شدنش نداشته باشن.

چون احتمالا اون پشت یه خرابکاری‌هایی شده که شاید حال شما رو هم بد کنه. از من گفتن بود.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

ایام دهه فجر و هفته دولت دو مقطعی هستن که شاهد فوران آمارها و افتتاحیه‌ها هستیم. از در و دیوار پیامک و خبر میاد که مثلا 55 هزار طرح عمرانی به بهره‌برداری رسید. 40 هزار کلنگ به زمین خورد و کلی از این جور خبرها که حتی فهرست خیلی‌هاشونم در دسترس نیست چه برسه به جزییاتشون.

دیگه عادت کردیم به اینجور خبرها و این وسط خیلی از رسانه‌ها هم نقش بی‌نظیری ایفا می‌کنن. خب همه چیزمون به هم میاد خدا رو شکر.

تو این چند روز هی داشتم اخبار افتتاحیه‌ها و این چیزارو زیر و رو می‌کردم، اما از سایت روابط عمومی‌ها گرفته تا رسانه‌ها هیچ خبری به جز مسوولان همیشه حرف‌زن نبود.

مثلا خبر اومده بود، دیدار صمیمی آقای رییس با جوانان. اول این که من نمی‌دونم این ماجرای صمیمی چه صیغه‌ای هست که هی به کار می‌برن. مثلا باقی نشست‌ها و دیدارها که توش نمی‌نویسن صمیمی یعنی قراره دعوا بشه؟

اولا عکسای خبر رو که نگاه می‌کنی تا چشم کار می‌کنه همه از جمله همراهان خود آقای رییس هستن که انگار با یه هواپیما رفتن تو شهرستان. خلاصه خوب که گوشه کنار عکسا رو بگردی، یکی دو تا از جوانان اون شهرستان هم یه جایی برای نشستن گیرشون اومده.

خب بابا اگه نشست با اونا بوده پس خودشون کجان. لااقل تو این سفرهای استانی، همراهان همیشه عاشق روسا که شبانه روز اطرافشون هستن، اجازه بدن اون جوان‌های شهرستانی صندلی‌های اصلی رو پر کنن.

حالا از ترکیب نوع نشستن و تقسیم صندلی‌ها که بگذریم، خبر رو که می‌خونی می‌بینی آقای رییس کلی فرمایش فرمودن. هی خبر رو می‌ری پایین‌تر می‌بینی همچنان فرمایشات آقای رییسه. خب بابا پس اون بندگان خدایی که دعوت شده بودن چرا هیچ‌جا خبری و حرفاشون نیست؟ مگه برای پرکردن سالن و زینت مجلس اونجا دعوت شدن؟

با خودت می‌گی بسه دیگه این عینک بدبینی رو بردار. حالا شاید اون یه خبر اینطوری بوده. می‌ری سراغ خبر بعدی. تیتر زده دیدار آقای رییس با نخبگان شهر. اگرچه ظاهرا محل برگزاری جلسه عوض شده، اما باز عکسارو که نگاه می‌کنی همون ترکیب همراهان فرمان فرما هست و اون وسط یکی دو تا چهره غریبه هم می‌بینی.

خبر رو هم که می‌خونی جز آقای رییس و فرمایشات عمدتا مشابه دیدار قبلی، چیز دیگه‌ای نیست.

من می‌خام بگم خب اگه قراره همون ترکیب و حرفایی که توی تهران زده می‌شه تو هر شهر دیگه هم تکرار بشه و از مسوولان و جوانان شهرهای دیگه هیچ حرف و خبری منتشر نشه، خب اصلا چه کاریه و چه نیازی به این همه رفت و آمد و هزینه و به زحمت افتادن مسوولان هست. خب همون تهران بمونن و با کنفرانس از راه دور طرح‌ها رو افتتاح کنن و خبرنگارا هم زحمت پوشش رو همینجا توی تهران بکشن.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصر ارتباط)

همه چیز در کشور باید درست شود!

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۴۰ ق.ظ | ۰ نظر

امروز داشتم با یکی از دوستام حرف می‌زدم، بهم گفت تو هنوزم فکر می‌کنی عقل سالم در بدن داری؟ اومدم محکم جواب بدم بله، که یه کم شک کردم و بجاش گفتم چطور مگه؟

گفت مرد حسابی خسته نشدی اینقدر برای خودت می‌نویسی؟ مثلا فکر کردی اهمیتی داری؟ فکر کردی مثلا کسی توجهی می‌کنه؟ واقعا عقل تو کله‌ات هست؟

من خب همینطور هاج و واج داشتم نگاهش می‌کردم و یه چند لحظه‌ای به فکر فرو رفتم که همچینم بی‌راه نمی‌گه.

بعد گفت پاشو برو یکی از این اپلیکیشن‌ها رو نصب کن مسافرکشی یا باربری کنی بهتره که. حداقل یه کار درست و حسابی کردی.

دوباره به فکر فرو رفتم که واقعا کجای کارم بعد از این همه سال اشتباه بوده که دوستم بهم میگه دیوانه و بعدم میگه پاشو برو دنبال یه کار دیگه.

دنبال علت داشتم می‌گشتم که دیدم توی تلگرام عکس صفحه اول یکی از نسخه‌های قدیمی بخش طنز روزنامه ‌قانون رو برام ارسال کردن. انصافا عجب نویسنده‌های خلاق و باهوشی داره ضمیمه بی‌قانون این روزنامه. بعد دیدم عکس رییس جمهور رو زده و تیتر و رو تیتر مطلب از این قرار بود:

(روتیتر) دستور ویژه رییس جمهور برای تنظیم بازار شب عید:

(تیتر) رییس جمهور: بازار شب عید باید تنظیم شود

انگار به شکل تصادفی جواب سوالی که تو ذهنم بود برام ارسال شده بود! یه دفعه انگار کلی گشایش توی مغزم پیدا شد. به خبرهای چند تا رسانه سر زدم، دیدم یکی گفته فلان طرح چه شد. یکی دیگه در جواب گفته فلان طرح باید انجام شود. یکی نوشته آلودگی مردم را خفه کرد. یکی گفته نباید آلودگی مردم را خفه کند و ... کلی تیتر دیگه تو همین مایه‌ها.

بعد به دوستم گفتم یافتم یافتم! دوستم گفت باز دیوانه شدی؟ گفتم نه. مشکل من اینه که تو این سال‌ها بد می‌نوشتم و هی ایراد می‌گرفتم. برای همین نتیجه‌ای از نوشته‌هام نمی‌گرفتم.

حالا فهمیدم که باید با مسوولان همصدا شد. نه این که هی ایراد گرفت. تنها راه پیشبرد مسایل و مشکلات کشور، همدلی، اتحاد، همصدایی و همراهی با مسوولان هست. چیزی که یه عمره نفهمیدم و همیشه تریپ اپوزوسیون برداشتم و کلی هم فحش خوردم این همه سال.

به دوستم گفتم حالا میخوام با مسوولان کشورم همراهی کنم و مطلب اولم رو هم با این تیتر شروع می‌کنم: همه چیز در کشور باید درست شود!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

همین که تلاش کردی کافیه

دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۵۸ ب.ظ | ۰ نظر

یکی از خوبی‌های مدیر شدن و پروژه‌های اصطلاحا دولتی گرفتن این هست که نتیجش هر چی بشه مهم نیست و کسی کاری به کارتون نداره.

من رو که سال‌هاست می‌شناسید، ژن برتر نیستم وگرنه یه عمر برای دو زار پول این ستون رو پر نمی‌کردم. برای همین همیشه وقتی خواب می‌دیدم یه مسوولیت یا پروژه مهم می‌خان بهم واگذار کنن، می‌گفتم نظر لطف شماس و از عهده من خارجه. حالا اجازه بدین یه مقدار باتجربه‌تر و پخته‌تر بشم در خدمتم.

اما الان نه در عالم خواب که در واقعیت حتی پست‌های کلان کشوری هم بهم پیشنهاد بشه، درجا می‌پذیرم و یک ثانیه هم تردید نمی‌کنم. خب یعنی شما باشین فارغ از این که چند ساله هستین، چقدر تخصص و تجربه دارید، الان بهتون پست یا پروژه‌ای پیشنهاد بشه رد می‌کنید خداییش؟!

اگه بگید آره رد می‌کنم، خب با عرض شرمندگی باید بگم برادر من اشتباه می‌کنی. حالا میگم چرا.

مثلا تو همین حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات، کلی طرح و پروژه بلاتکلیف و شکست خورده داریم و مدیرایی که از این صندلی به اون صندلی جابجا می‌شن. یه بار که با یکیشون خیلی رک و شفاف و البته در گوشی حرف می‌زدم درباره اینکه چرا اینقدر گند می‌زنه و چرا نمی‌ره سراغ یه کار مناسب با استعدادش، این جواب‌های قانع‌کننده رو داد که حتما برای شما هم مفیده. اون گفت:

اول اینکه هیچ‌کس نمی‌تونه بگه از روز اولی که متولد شده متخصص و با تجربه بوده. خب هر کسی نیاز به کسب تجربه داره و تجربه هم از خوندن کتاب و روزنامه که به دست نمیاد. شما باید به دل کار بزنید و اینقدر خراب کنید تا یاد بگیرید دیگه. بالاخره ما برای آینده نیاز به مدیر داریم یا نه؟

دوم اینکه یکی باید شجاعت کنه و وسط میدان بیاد. نمیشه که همه بترسن و دست روی دست بذارن و کاری نکنن!

سوم اینکه از کجا معلوم مثلا من این مسوولیت رو نداشته باشم یا این پروژه رو اجرا نکنم، نفری که جای من رو می‌گیره بتونه بهتر از من انجامش بده. جنابعالی تضمین می‌کنی؟!

چهارم اینکه شما در نظر داشته باش بعضی‌ها اصلا معلوم نیست به چه تفکراتی گرایش دارن. ما باید مراقب این مسایل حساس هم باشیم و نمیشه هر کار و پستی رو دست هر کسی داد.

پنجم اینکه شما یه مساله مهم رو هم باید در نظر داشته باشی. همین که با دل صاف و صادقانه تلاش خودت رو بکنی، کافیه.

حرفاش که تموم شد تو دلم داشتم با خودم فکر می‌کردم یعنی این بابا اگه این همه خسارتی که به سرمایه‌های ملی وارد کرده، آیا اگه پول شخصی باباش تو یه شرکت یا کسب‌وکار کاملا خصوصی بود هم جرات داشت، این مزخرفات رو سر هم کنه و تحویل من و باباش بده؟

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

من ماتریکس شده‌ام!

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

علی شمیرانی - خیلی وقت‌ها با "نئو" قهرمان فیلم سه‌گانه ماتریکس با بازی (کیانو ریوز) احساس همزادپنداری می‌کنم. می‌گویم چرا.

به نظر من روزنامه‌نگاری تنها یک شغل نیست. روزی که وارد این کار شدم، اینترنت ابزاری ناشناخته و لوکس بود که حتی روزنامه‌ها نیز به آن دسترسی نداشتند. البته روزگار خیلی زود من را از فعالیت در حوزه‌های جنایی، سینمایی و سیاسی دلزده کرد و وارد حوزه خبری جدیدی شدم که وجود خارجی نداشت و حتی نمی‌دانستیم نامش را چه بگذاریم.

من همنسل سه چهار نفری هستم که برای نخستین بار روزنامه‌نگاری حوزه ICT را در ایران آغاز کردیم. البته آن روزها جامع‌ترین و کامل‌ترین نامی که برای حوزه تازه‌تاسیس خود پیدا کرده بودیم و آن عبارت بر بالای نخستین صفحات یک روزنامه در ایران نقش می‌بست این دو کلمه بود: "کامپیوتر و اینترنت"

حالا ما موجودات عجیب و از نظر برخی تا حدودی سوسول در تحریریه و میان باقی همکاران رسانه‌ای محسوب می‌شدیم که راجع به "کامپیوتر و اینترنت"، دو موجود ناشناخته آن روزها، چیزهایی می‌دانستیم و می‌نوشتیم.

به همین جهت اوایل کارمان بسیاری با تردید به ما و این حوزه کوچک و تازه شکل‌گرفته نگاه می‌کردند و معتقد بودند این حوزه خبری هیچ‌گاه سرپا نمی‌ماند و از بین می‌رود. اما ما به کاری که می‌کردیم اعتقاد داشتیم و حالا در بسیاری از روزنامه‌های ایران صفحه‌ای مرتبط با حوزه کاری ما وجود دارد و چند روزنامه، هفته‌نامه، ماهنامه و البته به میزان غیرقابل شمارشی سایت و بلاگ مرتبط با ICT در ایران داریم. البته که عنوان هیچ‌کدام از آنها دیگر "کامپیوتر و اینترنت" نیست و حالا اسامی به روز شده و پیشرفته‌ای داریم.

فراموشی آن روزهای بدون اینترنت کار آسانی نیست. روزی که کارم را آغاز کردم نام وزارتخانه مرتبط با کار ما، وزارت پست و تلگراف و تلفن بود. پست را می‌شناختم، تلگراف اما دیگر وجود خارجی نداشت و البته تلفن را بهتر از پست می‌شناختم، چون سال‌های زیادی از بچگی‌ام در صف انتظار برای اتصال یک خط تلفن ثابت گذشته بود و این ابزار شگفت‌انگیز زمانی به دست ما رسید که متوجه شدیم فعلا تنها با یکی دو تا از اقوام می‌توانیم تماس بگیریم!

با این اوصاف حتما می‌توانید حدس بزنید روزی که تلفن همراه به ایران آمد و من هم توانستم برای نخستین بار یک گوشی اختصاصی (نوکیا) و یک شماره تلفن اختصاصی داشته باشم، چقدر هیجان‌انگیز بود.

چند ماه قبل با ایمان بیک یکی از دوستان باقی‌مانده از نخستین روزهای کاری گپ می‌زدیم. به او گفتم می‌دانستی اگر من و تو نظامی بودیم، الان درجه "سرهنگ‌تمام‌" را داشتیم! بعد خندیدیم و به مرور سال‌هایی پرداختیم که بیستمین سال آن در حال اتمام و در آستانه ورود به سومین دهه کاری خود هستیم. در این گفت‌وگوها بارها از هم دیگر پرسیده‌ایم اگر مثلا خبرنگار حوزه‌ای مثل بانک و بورس بودیم اکنون چه وضعی داشتیم؟ و بعد بدون هیچ گلایه‌ای به پشت صندلی‌هایمان باز می‌گردیم و مثل همیشه با همان شور و عشق روزهای نخست کاری، مشغول خواندن نوشته‌ها و کلنجار رفتن با نویسنده‌ها و همکارانمان می‌شویم.

روزی که به ابتکار روابط عمومی سامسونگ درخواست نوشتن از خودم و کاری که می‌کنم مطرح شد، مثل همیشه موتور قدیمی تولید فکر و واژه‌ها در سرم با تمام توان مشغول به بحث و جدل با خود شد و نتیجه این مباحث من را در ساعت 4 و 41 دقیقه صبح از خواب بیدار کرد تا در تاریکی شب این مطلب را شروع کنم و ساعت 5 و 33 دقیقه صبح هم به اتمام برسانم.

فراموش نکردم که بگویم چرا با نئو یعنی بازیگر نقش اول سه‌گانه ماتریکس همزادپنداری می‌کنم. در قسمت سوم ماتریکس، نئو بعد از مدت‌ها زد و خورد با دشمنانش (کاستی‌ها و مشکلات) که قصد نابودی او را داشتند، ناگهان از حرکت ایستاد و به جای فرار یا جنگیدن، گویی ناگهان با دنیای اطرافش هماهنگ و یکی شد و به درون آنها شیرجه زد و دشمنانش را از درون منهدم کرد!

آری! حالا روزنامه‌نگاری و حوزه‌ای که سال‌ها در آن کار می‌کنم، امروز دیگر برایم یک کار و حرفه نیست که صرفا برای کسب درآمد به آن نگاه کنم. این کار حالا به شکلی ناخودآگاه بخشی از زندگی و عشق من شده است و آنچنان به درون آن فرو رفته و با آن یکسان شده‌ام که با نئو در ماتریکس احساس همزادپنداری می‌کنم!

فیلترشکن ندارم، لطفا سوال نفرمایید!

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۴۹ ب.ظ | ۰ نظر

هفته قبل با اعماق وجودم جمله، «اینجا اطلاعات نیست، لطفا سوال نفرمایید» که تو خیلی از ادارات و بیمارستان‌ها بالای سر آدمایی که معمولا جلوی درها نشستن رو درک کردم. یا روی شیشه خیلی از مغازه‌ها حتما دیدین که نوشتن، «لطفا آدرس نپرسید».

شخصا همیشه از دیدن این جملات شاکی می‌شدم و می‌گفتم خب که چی؟ طرف راهش رو گم کرده یا نمی‌دونه کجا بره، خب چه اشکالی داره راهنماییش کنیم. تا اتفاقی برام افتاد که فهمیدم ماجرا از چه قراره.

چند روز پیش یکی از دوستانم می‌گفت، قبلا پیرزن‌ها و پیرمردها اگه میومدن نزدیک یه جوون از دو حالت خارج نبود، یا ازش کمک می‌خاستن که بارش رو تا یه جا ببره یا کمک می‌خواستن که از خیابون رد بشن، اما الان نزدیکت که می‌شن میگن عزیزم یه فیلترشکن برای من نصب می‌کنی!

بعد می‌گفت چند روزی هست که دیگه جرات نداره گوشیش رو توی مترو یا اتوبوس از جیبش دربیاره. می‌گفت هفته قبل گوشیمو که درآوردم، سریع متوجه شدم که چند نفر با چشمای متعجب سرشونو کردن تو گوشی و گفتن: داداش تلگرامت وصله!؟ منم خیلی ساده گفتم خب آره با فیلترشکن وصل هستم. بعد یکی خودشو نزدیک کرد و گفت، میشه بی‌زحمت برای منم یه فیلترشکن نصب کنی؟ گفتم باشه. داشتم نصب می‌کردم دیدم یکی دیگه نزدیک شد و با یه لبخند ملیح گفت زحمت منم می‌کشی.

خلاصه می‌گفت تا ایستگاهی که می‌خاستم پیاده بشم دیگه به هیچ کاریم نرسیدم و تقریبا برای 20 نفری فیلترشکن نصب کردم. اولش خوشحال بودم که مردم به من به چشم یه مهندس نگاه می‌کنن و احترام می‌ذارن. خلاصه دو سه روزی کارم شده بود نصب فیلترشکن برای مردم.

اما از روز چهارم دیگه خسته شدم و گفتم بابا چه کاریه، قبلا تو مترو یه کتابی می‌خوندم، تو تلگرام می‌چرخیدم، الان دیگه از کار و زندگی افتادم رسما. خلاصه می‌گفت دارم به این نتیجه می‌رسم که یه کاغذ بندازم گردنم تو مترو و روش بنویسم، " فیلترشکن ندارم، لطفا سوال نفرمایید!"

من خودم خیلی گذرم به مترو نمی‌فته اما چند روز قبل تو مترو گوشیمو درآوردم که یه کتاب بخونم که دیدم سریع سه چهار نفر دارن خودشونو از لابه‌لای جمعیت می‌کشونن سمت من. بعد می‌گفتن داداش فیلترشکن داری، منم که سابقه دوستم رو داشتم می‌گفتم نه. اونام یه نگاه سنگینی می‌کردن که از چشماشون معلوم بود که قشنگ می‌گفتن، "خودتی، عوضی خودخواه!" خلاصه دیدم راه نداره و گوشی رو کلا گذاشتم تو جیبم. چون دیدم همینطوری پیش بره شاید کتک هم بخورم.

با تشکر از مسوولان.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

اطلاعیه تشکر صنف فروشندگان فیلترشکن

يكشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ق.ظ | ۰ نظر

هفته قبل اسم تمام فیلترشکن‌های دنیا رو یاد گرفتم. نه اینکه دنبالشون باشم خدای ناکرده‌ها، اینقدر جوک و طنز و عکس از وضعیت گوشی‌های موبایل و کامپیوتر فرستادن و زیرش نوشتن "ما تا بن دندان مسلح به فیلترشکن شدیم!"، یاد گرفتم.

من فکر کنم فیلتر تلگرام در ایران ظرف چند روز گذشته به بازار جهانی فیلترشکن و فعالان این عرصه یه تکون همچین اساسی داد. مثلا بعضی از سازندگان فیلترشکن فهمیدن که بالای یه تعداد کاربر دچار مشکل می‌شن. بعضی‌ها فهمیدن باید امکانات بیشتری اضافه کنن. بعضی‌ها کلی درآمد تبلیغاتیشون بالا رفت و بعضی‌ها هم که تو فکر ساخت فیلترشکن نبودن، به شکل جدی به فکر اینکار افتادن.

فارغ از این حرفا فروشندگان داخلی VPN فکر کنم شب عید خوبی رو پشت سر بذارن. چون فروششون یه جهش همچین تپل داشت و به کمک اون می‌تونن حقوق و عیدی و سنوات کارمنداشون رو خیلی راحت بدن.

یه دوستی می‌گفت این روزا خیلی از جوونا تو یکی از این چند شغل مشغول به کارن. یا پیک ‌موتوری هستن، یا مسافرکشی می‌کنن یا فلافل فروشی یا نصاب ماهواره هستن، اما الان فکر کنم فیلترشکن فروشی هم بهش اضافه بشه.

من نمی‌دونم دقیقا چقدر ایرانی به جمع خریداران و نصب‌کنندگان فیلترشکن اضافه شدن اما اینطور که شنیدم میگن خیلی زیاده. مثلا یکی نوشته بود بابای 70 ساله من دیروز برای اولین بار رفته توی پارک به چند جا جوون گفته براش فیلترشکن نصب کنن و حالا اونم با فشار یه انگشت داره از فیلترشکن استفاده می‌کنه.

البته نمی‌دونم اون جوون نگران بوده که پدر پیرش ممکنه با فیلترشکن سر از کجاها دربیاره و بعد هم برام سوال شد که چرا خودش برای باباش نصب نکرده! که پدرش مجبور نشه از غریبه‌ها کمک بخاد.

چه می‌دونم اصلا نباید در حریم خصوصی مردم دخالت کرد. یا همین دیروز دوباره یه عکس دیگه دیدم که وزیر ارتباطات در "توییتر از سال‌ها قبل فیلتر" نوشته بود، فیلترینگ تلگرام موقتیه، بعد کلی از کاربران توی همون توییتر فیلترشده بهش اعتراض کرده بودن آخه چرا فیلتر کردین و بعد در ادامه نوشته بود وطنم پاره طنم!

القصه اینکه کاسبان فیلترشکن این روزها حال و هوای خوبی دارن و هر کی رو تو خیابون دیدین که بی‌جهت لبخند روی لبش هست احتمال اینکه فیلترشکن فروش باشه بالاست. یه جا هم خوندم یکی نوشته بود بدینوسیله ما فروشندگان فیلترشکن از اقداماتی که در راستای ایجاد اشتغال و رونق کسب‌وکار ما انجام شده سپاسگذاری کرده و مراتب قدردانی خود را اعلام می‌کنیم. البته قصد داشتیم با ارسال گل و نصب پلاکارد این تشکر رو انجام بدیم که جرات نکردیم!

بماند که به فکر راه‌اندازی صنف و اتحادیه هم افتاده‌اند!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

تسلیت به دو تن از همکاران رسانه‌ای

شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

با تاسف و تاثر مطلع شدیم پدر ارجمند همکار محترممان سرکار خانم مریم عسکری دار فانی را وداع گفت. بدینوسیله برای آن مرحوم طلب مغفرت و برای خانواده محترم ایشان و همسرش محمدرضا بهانم‌رئوف آرزوی صبر داریم.

ما از زلزله نمی‌میریم!

دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۱ ق.ظ | ۰ نظر

این زلزله‌های اخیر تهران هم خداییش اگه مستقیما ما رو نکشه، غیر مستقیم آخر کار خودشو می‌کشه و تلفات خواهیم داد. من فکر کنم اینطور که پیش بره یه سری زیر ماشین‌ها میمیرن، یه سری زرنگ سرنوبت بنزین زدن دست به یقه می‌شن و همدیگرو می‌کشن، یه سری به خاطر دویدن و له کردن بچه‌ها و پیرها، یه سری به خاطر آلودگی هوا و یه سری هم به خاطر شایعاتی که تو فضای مجازی میشه سکته می‌کنن و می‌میرن.

یعنی این زلزله باعث شد من بفهمم ما کلی میلیاردر تو تهران داریم و مردم الکی می‌گن چرا تخم مرغ گرون شد و فیلم و جوک درست می‌کنن. مثلا تا زمین می‌لرزه یه سری پریدن تو ماشین، پیچیدن تو اولین پمپ بنزین و از اونجا راهی خارج شهر می‌شن.

هر کی ندونه فکر میکنه حالا میلیاردها دلار پول و کلی طلا و اسناد املاکش هم توی اون ماشین پر کرده و داره به جای دیار باقی راهی خارج شهر می‌شه. خب آقایون زرنگ این چه کاریه آخه می‌کنید، خب بابا اینطوری اگه واقعا زلزله بیاد که آتش‌نشان‌ها و ماشین‌های امدادی اصلا از توی پارکینگ‌هاشونم نمی‌تونن بیان بیرون.

آخه این چه وضعیه. حالا این وسط یه سری مریض هم که فکر می‌کنن خیلی خوشمزه هستن و اصلا معلوم نیست کجای ایران یا جهان ساکن هستن هم به لطف فضای مجازی و تلگرام شروع می‌کنن به جوک و دروغ ساختن.

پلیس فتا هم هی هشدار می‌ده دستگیرشون می‌کنه. خب بابا اینا اصلا معلوم نیست کجا هستن. مثلا خارج از کشور باشن چیکارشون میخاید بکنید؟

از اونطرف ملت ریختن تو سایت اعلام زلزله که باعث شده اونم بیاد پایین. خب اینکار دقیقا چه فایده‌ای داره؟ مثلا اونجا چی نوشته که براتون جالبه؟ خب بابا جان خیلی آروم با پای پیاده بیاید یه گوشه تو فضای باز پناه بگیرید بعد هم که آب از آسیاب افتاد، تشریف ببرید منزل.

آقایون مسوولان هم یه فکری برای اطلاع‌رسانی مستمر از طریق سایت‌ها بکنن. خب وقتی شما وارد جلسه می‌شید و معلوم نیست چیکار می‌کنید، مثلا مردم باید خیالشون راحت باشه که شما تو اون جلسه دستتون روی دکمه شدت زلزله هست و اون رو کنترل می‌کنید؟ بابا مردم از شنیدن جلسه و تشکیل کارگروه خسته شدن و می‌دونن چیزی از توش در نمیاد. تو اینجور مواقع خبر جلسه تشکیل شد حکم سم رو داره برای اعصاب مردم. بابا جان سه نفر کارشناس تو یه اتاق خبر بشونید به مردم هی آرامش و اطلاع‌رسانی کنن والا خیلی بهتر از این کاراس.

خب وقتی شما تو جلسه هستین تا تشریف بیارید بیرون، اون یه سری مریض هم که فکر می‌کنن خیلی خوشمزه هستن و اصلا معلوم نیست کجای ایران یا جهان ساکن هستن، کارشونو تو مغز و اعصاب مردم کردن.

حالا شما هی تهدید کن که گیرشون میاریم. گیرآوردن اونا که نون و آب نمیشه برای مردم. شما جلسه‌بازی رو بیخیال بشید، اطلاع‌رسانی به موقع انجام بدین والا نه اون مریضا راه به جایی می‌برن نه مردم مثل مرغ پرکنده می‌ریزن اینور اونور. اگرچه می‌دانم نرود میخ آهنین در سنگ اما من به سهم خودم وظیفه داشتم بگم.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

ما مردم بد عمل کردیم!

چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ق.ظ | ۰ نظر

این روزها بابت هر بحرانی اعم از آلودگی هوا و مسایلی از این دست که پیش میاد، روال کار تقریبا برای مردم روشن است. یک سری جلسه و تصمیم و بعد هم باد به کمک می‌آید و خداحافظ تا بعد.

مثلا چند روز پیش یه جا دیدم یکی نوشته بود که کار مسوولان در جلسه بررسی آلودگی هوا مثل ستاد استهلال شده که سالی یکبار بعد از رویت هلال ماه دو روز رو تعطیل اعلام می‌کنن. اونوقت بعضی دوستان به این ستاد ایراد می‌گیرن، خب الان در مورد آلودگی هوا پس چرا کسی چیزی نمی‌گه که سالی یه بار دور هم جمع می‌شن و با رویت آلودگی هوا دو روز تعطیل می‌کنن و می‌رن تا سال بعد که آلودگی‌ها برگردن!

نمی‌دونم چی بگم ولی مردم اینطوری هستن و از این جور حرفا میزنن دیگه. حالا چند وقتی هست که یه مشکل تو کشور پیدا شده و اون اینکه ظاهرا به علت تعدد نهادهای تصمیم‌گیر توی کشور، دیگه خود مسوولان هم نمی‌دونن کی باید چیکار کنه دقیقا.

برای همین هر مشکلی که پیش میاد هر کی آدرس اون یکی رو میده و میگه فلان نهاد باید رسیدگی کنه. یعنی اگه الان از یک مسوول سوال کنی به نظر شما رفع فلان مشکل به عهده کی هست خودشم نمی‌دونه و احتمالا لیستی از نهادها رو میگه و باید اونا حل کنن. بعد حالا تک تک هم که سراغ اون نهادها بری بازم آدرس اون یکی رو میدن و دست آخر هم هیچی به هیچی.

به همین خاطر یه مدتی هست که یه جمله تو اینترنت دست به دست میشه بین مردم که نمی‌دونم احیانا مسوولان محترم هم می‌بینن یا نه؟ اون جمله اینه که مردم وقتی می‌بینن همه مسوولان گله دارن از وضع موجود، می‌گن"به نظرم ما مردم بد عمل کردیم که مسوولان رو اینقدر ناراحت و گله‌مند کردیم!"

این موضوع رو این روزها همه جا میشه دید. آی‌تی و غیر آی‌تی هم نداره. مسوولان نشستن پا به پای مردم گله می‌کنن از وضعیت بلاتکلیفی‌ها، مشکلات و کاستی‌ها!

یکی می‌گه قوانین به روز نیست، یکی می‌گه ما مصوب کردیم کسی اجرا نمی‌کنه، یکی می‌گه اجرا می‌شه اما نظارتی در کار نیست و خلاصه همه ناراحت هستیم دور هم.

خلاصه من می‌خام اینجا یه فداکاری کنم و بیام مسوولیت تمام مشکلات رو به عهده بگیرم تا خیال همه راحت بشه. منتها یه شرطی دارم. خداییش اگه من پذیرفتم مشکلا تقصیر من هست و احتمالا محکوم هم شدم لااقل مسوولان هم قول بدن حالا که من مسوولیت پذیرفتم و دیگه نیستم که مزاحم باشم، اونا هم زحمت رسیدگی و حل مشکلات رو بکشن.

عزت زیاد

آق فری

(آق فری)

آموزش مدیریت در سه دقیقه

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ | ۰ نظر

اگر صرفا بر اساس رابطه مدیر جایی شده‌اید، اگر هیچ دانش و تجربه مرتبط با مدیریتی که به عهده گرفتید ندارید، اگر قصد دور کردن انتقادات و رسانه‌ها را دارید، اگر قصد ترقی شغلی دارید، اگر اصلا دوست ندارید کار کنید و بیشتر دنبال کار و شرکت شخصی خود هستید و پست مدیریتی هم ناجوانمردانه به شما تحمیل شده است، اگر مدیری هستید که اهل اختلاس و زد و بند هستید، ادامه این مطلب تضمین مناسبی برای حفظ موقعیت مدیریتی شما در هر جایی است.

خب بذارید چکیده تمام یافته‌های خودم رو به رایگان در اختیار شما دوست عزیزی که مشمول موارد بالا می‌شید بذارم. این کار از دو مرحله بیشتر تشکیل نشده که به سرعت شما رو با اون آشنا می‌کنم.

1- شما باید اعتماد به نفس بسیار بسیار بالایی داشته باشید. البته واقعا نه. فقط باید اینطور وانمود بشه. روش کار هم بسیار ساده است. برای این که اعتماد به نفس خودتون رو بالا ببرید، باید همه مخاطبانتون رو یه موجوداتی فرض کنید که هیییییچ چیزی نمی‌فهمن. حالا اون موجود می‌تونه هر چیزی توی ذهن شما باشه. از یه متکا گرفته تا جیگر.

یعنی وقتی جایی سخنرانی دارید، مصاحبه دارید و از این جور کارای وقت‌گیر دیگه، همه رو همیشه تو ذهنتون اون مدلی فرض کنید و بعد هر چی دلتون خواست بگید. وقتی می‌گم هر چی اصلا تعارف توش نیست. مثلا می‌تونید بگید استیو جابز از شاگردای شما بوده. می‌تونید بگید سفینه‌ای ساختید و آخر هفته‌ها باهاش می‌رید ماه. یا اگه دوست داشتین بگین کاری هم برای مردم کردین، هر کاری که از مدیریت قبل باقی مونده به راحتی بگین شما همش رو انجام دادین و خوشبختانه مردم هم بسیار راضی هستن از وقتی من اومدم اینجا.

2- بسیار خب. شما تقریبا 90 درصد این آموزش رو تموم کردین. می‌مونه 10 درصد باقیمانده که اونم الان خدمتتون عرض می‌کنم. حالا این وسط اگه، اونم اگه، یک در هزار صدایی از یکی از اون موجودات دراومد که آقای مدیر، این خبرا هم نیست و شما هیچ کاری نکردین و خلاصه رفت تو فاز آدم زرنگ بازی، یک راهکار ساده براش وجود داره.

شما باید اول یه برچسب بهش بزنی. مثلا بگی مافیا مخالف من هست. بگی بساط دزدی رو جمع کردم که صدای یه عده دراومده. یا بگی من باج ندادم که شاهد این مخالفت‌ها هستم.

اما اگه دیدی حوصله پیدا کردن برچسب و جواب دادن دوباره اون طرف رو نداری، راهکار ساده‌تر اینه که بگی من هر کاری هم که بکنم باز یه عده انگشت‌شمار، سیاسی‌کار و همیشه مخالف وجود دارن که کاریشون نمیشه کرد.

آموزش تمام شد. ورود شما رو به حوزه مدیران بیکار و بی‌عار تبریک می‌گم.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

تمام مشکلات حوزه ICT حل شد!

يكشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۹ ب.ظ | ۰ نظر

خانم‌ها و آقایان! امروز این افتخار بزرگ نصیب من شده تا به شما اعلام کنم، تمامی مشکلات مرتفع و تمامی طرح‌ها و وعده‌های حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات به سرانجام رسید. به همین مناسبت از شما دعوت کرده‌ایم تا در این قصر باشکوه و مراسم رونمایی از تندیس مسوولانی که در این راه با مشقات فراوان توانستند، ما را به جایی که امروز ایستاده‌ایم، رهنمون کنند، حضور بیابید.

این روز را هرگز فراموش نخواهیم کرد و بر قدوم استوار و بلندی که با صلابت و اقتدار پیش رفتند تا کشور پیش برود، بوسه می‌زنیم. خانم‌ها و آقایان! خواهشمندم برای استقبال هرچه زیباتر قیام کرده و عشق و شور خود را با تمام وجود نثار کنید. خانم‌ها و آقایان! این شما و این جناب آقای ...!

چیزی که داشتین می‌خوندین، صدای مغز بعضی از مدیران هست که همیشه خودشون رو در چنین روز و جایگاهی تصور می‌کنن. خب حالا چی شد که این مطلب به ذهن من رسید.

واقعیت اینه که چند روزیه چیزایی می‌بینم که دارم خودمو واقعا برای دیدن چنین مراسمی حاضر می‌کنم. اصلا هم شوخی ندارم. حالا می‌خام متن یک مصاحبه رو با یک مدیر رو با شما در میان بذارم که احتمالا چند وقت دیگه اگه تو اون مراسم دیدین یه وقت نگید، داستان چیه و این مراسم واقعی یا نه و از این حرفا. خلاصه می‌خام شما هم بدونید چطور تمام مشکلات حوزه ICT حل شد.

خبرنگار: جناب مدیر قهرمان! حتما در جریان مشکل فلان و بهمان هستید. بفرمایید چه اقدامی در این خصوص کرده‌اید؟

جناب مدیر: این مساله هیچ ارتباطی به من نداره. من تعجب می‌کنم از سوال شما. این پرسش رو از اونجا باید بپرسید.

خبرنگار: جناب مدیر بزرگ! طرح فلان اکنون در چه مرحله‌ای هست؟

جناب مدیر: من باز هم تعجب می‌کنم از سوال شما، اون طرح به اتمام رسیده است.

خبرنگار: جناب مدیر، اما مردم از خروجی و خدمات این طرح بهره‌ای نبردن.

جناب مدیر: واقعا این حرف عجیبه. علت رو باید از سایر دستگاه‌ها جویا بشید. ما کار را تمام کردیم.

خبرنگار: جناب مدیر، اون یکی طرحه چی؟ به سرانجام رسید.

جناب مدیر: چه سوالات عجیبی می‌کنی. شما انگار در جریان هیچ چیزی نیستی. مطمئنید خبرنگار حوزه ICT هستید؟ اون طرح خیلی وقته تمام شده.

خبرنگار: جناب مدیر، اما رسانه‌ها و مردم که گلایه دارن و راضی نیستن.

جناب مدیر: ببینید بذارید یک مساله رو برای شما روشن کنم. یه تعداد بسیار قلیلی رسانه و مردم هستن که شما هر کار خوبی که بکنید مخالفت می‌کنن. خب شما که نباید اونها رو ملاک قرار بدین.

خبرنگار: اما جناب مدیر ...

ولم کن آقا هی جناب مدیر، جناب مدیر. اصلا معلوم نیست تو کی هستی و به کجا وصلی با این سوالای احمقانه. نگهبان این آقا رو کنترل کنید ببینید چیکارس بعد هم بندازین بیرون. من باید برم به مراسم برسم. قراره ازم تقدیر کنن.

و اینگونه بود که تمام مشکلات حوزه ICT حل شد و آن مراسم برگزار می‌شود.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

شما داغید، حالیتون نیست

دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۴۰ ب.ظ | ۰ نظر

این تعرفه‌های جدید اینترنت هم بساطی شده برای خودش، یعنی الان جوری شده که نظرات مردم رو که می‌خونی میگن، به همون مدل قبلی که معلوم نبود چه مدلیه واقعا راضی هستیم و تو رو خدا بهش دست نزنید.

البته من خودم  چند روز قبل توی جمعی از کاربران اینترنت داشتم حرف می‌زدم و بهشون گفتم: خب حقتون هست که اینطوری بشه. تا شما باشید نرید هی بگید اینترنت ما گرونه، معلوم نیست چطوری تموم میشه، شبیه دنیا نیستیم، کند هست و از این جور حرفا.

نتیجه این غر زدن‌ها و اعتراضات جواب داد و حالا یه مدل جدید رونمایی شده اونم چه مدلی. توش اومدن گفتن تعیین سقف مصرف اینترنت دست خود فروشنده‌ها هست. خب این کجاش بده. فروشنده همیشه از خیر و نفع خودش به نفع مشتری می‌گذره یعنی حاضره حتی ضرر کنه که ماها راضی باشیم. اصلا این یه شعار هست تو ایران که "حق همیشه با مشتری است."

حالا هر کی قبول نداره، مشکل خودشه. تازه یه اتفاق جالب دیگه اینکه شما اگه یه وقت دیدین خدای ناکرده فروشنده‌ای خواست سود خودش رو در نظر بگیره، خب کاری نداره می‌تونید برید از یه جای دیگه اینترنت بخرید.

خلاصه همینطوری داشتم برای خودم سخنرانی می‌کردم که شنیدم یکی شیشکی بست.

منم بهم برخورد، گفتم: کی بود این کار زشت رو کرد. خب از اونجا که من مسوول نیستم و کسی ترسی نداره، یکی گفت: من بودم داداش! حرفیه؟ گفتم خب این چه کاری بود، کردی؟

گفت شما بچه کجایی اینقدر زرنگی. گفتم بچه همین تهرانم مشکلش چیه؟ گفت: تازه از اونور آب اومدی؟ گفتم: خیر.

گفت: کارمند دولتی؟ گفتم: خیر. گفت: میدونی اینترنت چیه؟ گفتم: آقا احساس می‌کنم شما داری به من توهین می‌کنی‌ها.

گفت: توهین سیخی چنده سوسول! اومدم حرف بزنم که گفت: ساکت! تو حرفاتو زدی حالا حرف منو گوش کن. جایی که من زندگی می‌کنم فقط یه شرکت اینترنت می‌ده. بعد مثلا ادای منو درآورد و گفت: در ضمن خبری از شرکت‌هاهای دیگه نیست. فقط یه شرکت هست. مثلا من چیکار می‌تونم بکنم؟ پاشم نقل مکان کنم به شهر دیگه برای استفاده از اینترنت؟

بعد ادامه داد، من یه پیشنهاد دارم بهت. تو که نوشتن میگی بلدی، برو بنویس مدل قبلی رو در کنار مدل جدید با هم بذارن که مردم خودشون تعیین کنن از کدوم مدل استفاده کنن. اونوقت معلوم می‌شه مردم خودشون چه مدلی به دردشون می‌خوره.

منم که کم آورده بودم و نمی‌خواستم بقیه بفهمن، یه جواب دندان‌شکن و کاملا منطقی بهش دادم و گفتم: شما داغید و حالیتون نیست. بعدم سریع گفتم من باید برم جلسه دارم!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

عمو وعده‌یاب دل‌خوش!

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۱ ق.ظ | ۰ نظر

هفته قبل یه آقایی تو ایران راه افتاده یه جایی به اسم "مرکز رصد و پایش وعده‌های مسوولان" راه انداخته و گفته در حال حاضر در مرحله مقدماتی رصد و پایش وعده‌های مسئولین هستیم و در مرحله بعد پیگیر وعده‌ها و بررسی دلایل عدم تحقق وعده‌ها خواهیم بود.

این آقا خودشم کرده رییس این مرکز جدید التاسیس.

این خبر رو که دیدم کلی خندیدم. خداییش عجب جایی زندگی می‌کنیم ما ایرانی‌ها. این آقای قصه ما که من اسمش رو گذاشتم عموی دل‌خوش وعده‌یاب! اما نمی‌دونم تازه از خارج کشور اومده، در جریان مسایل نیست، یا می‌خاسته تو چند تا رسانه اسم و عکسش بخوره حال کنه برای خودش.

حالا اصلا به من چه فازش چی بوده اما میخام یه چند تا ایراد کوچولو به طرح عمو وعده‌یاب وارد کنم.

اول اینکه خودتم که وعده دادی تو مرحله رصد مقدماتی هستی عمو جان. بهتر بود حداقل تو یه نفر به جای وعده می‌رفتی این کار رو می‌کردی بعد خبرش رو می‌دادی به رسانه‌ها. فعلا که خودتم رو هوا هستی عمو جون.

دوم اینکه عمو وعده‌یاب گل، تو این مملکت کلی قانون داریم که اجرا نمی‌شه، اونوقت تو رفتی مرکز رصد وعده راه انداختی؟

سوم اینکه عمو جان تو این مملکت کلی طرح و پروژه داریم که سال‌هاست روی هوا هستن، اونوقت تو رفتی مرکز رصد وعده راه انداختی؟

چهارم اینکه من هر جای قوانین رو که زیر و رو کردم هیچ‌جاش ندیدم دادن وعده تخلف باشه. خب یه مدیری بالای تریبون برای این که خواب حضار بپره و یه کفی براش بزنن یه وعده‌ای می‌ده که حضار به هیجان بیان. دیگه اینم جرمه؟ اینم نگن که حرفی برای گفتن باقی نمی‌مونه دیگه.

پنجم اینکه مثلا وعده‌ها رو یافتی، می‌خای باهاش چیکار بکنی؟ یعنی جواب این سوال رو کاملا تشریحی می‌خام بدی‌. دقیقا بگو می‌خای این وعده‌ها رو که گرفتی دستت باهاش چیکار کنی؟

مرد حسابی، این همه رسانه و سایت و خبرگزاری و دستگاه نظارتی و ... تو این مملکت داریم اونوقت تو فکر کردی خیلی کارت جالب بوده و فقط به فکر خودت رسیده؟ نه داداش قرن‌هاست که رسانه‌ها دارن همین چیزا رو می‌نویسن.

خلاصه چند وقت دیگه اگه دیدی دارن برات شعر می‌خونن عمو وعده یاب، بله، وعده‌ها رو یافتی، بله، پشت کوه انداختی، بله، یه وقت تعجب نکنی و شاکی نشی.

عمو جان پولت زیادی کرده بده من برات خرج کنم. از این کار هیچی در نمیاد و خلاصه اینقدر وعده بیاب تا صبح دولتت بدمد. از من گفتن بود.

عزت زیاد

آق فری(منبع:عصرارتباط)

قاعده “تکرار کن، مجاز کن!”

يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۲۲ ق.ظ | ۰ نظر

دیگه دارم به این باور می‌رسم که فضای مجازی کشور، اتفاقا هیچ ربطی به کشور نداره و اصلا کاری به کار قوانین و دستورات و مجازات‌ها و هزارتا باید و نبایدهای دیگه نداره.

قاعده این فضا آزادی هست. یعنی یه جایی شده که توش هر کاری دلت بخاد می‌تونی بکنی. اتفاقا کسایی که تو فضای مجازی یه سری کارای خلاف می‌کنن یه روش خیلی خوب برای حل مشکلاتشون انتخاب کردن.

مثلا یه نفر میره سایت همسریابی می‌زنه، البته همسریابی که چه عرض کنم، بعد کافیه یه مسوولی بیاد وسط و بگه ممنوع هست، فرداش 500 نفر دیگه میرن سایت همسریابی می‌زنن و بعدش دیگه مجاز می‌شه.

یا مثلا میگن فروش فیلترشکن ممنوع و جرم هست. فرداش اگه صد تا سایت داشتن این کار رو می‌کردن در یک جهش به هزارتا افزایش پیدا می‌کنن و خیلی راحت توش شماره حساب بانکی هم تقدیم حضور می‌کنن و بعد به چشمای ملت خیره می‌شن ببینن اصلا کی میخاد گیر بده بهشون.

یا مثلا میگن قمار سایبری هم ممنوع هست جهت اطلاع، فرداش مثل مور و ملخ سایت قمار ساخته می‌شه.

اصلا انگار یه سری وایستادن ببینن کدوم مسوول میگه کدوم کار ممنوعه. اونوقت اینو به عنوان یک علامت تلقی می‌کنن که حتما سود خوبی توی کار هست و با تشکر از مسوول مربوطه راه میفتن همه میزنن توی اون کار!

یا اخیرا گفتن سایت‌های همسفریابی و اجاره ساعتی خانه ممنوع هست و حالا شاهد رشد این پدیده جدید هستیم.

یعنی در واقع انگار یه سری فهمیدن راه حل مجاز شدن یک تخلف در تکرار اون هست.

می‌دونم خودتونم فکر کنید کلی مثال به ذهنتون می‌رسه اما بذارید بازم مثال بزنم. مثلا الان یه فروشگاه اینترنتی چند سالی هست یه طرح بلک فرایدی (جمعه سیاه) راه انداخته که مربوط به فرهنگ غربی‌ها هست. هر سال هم که اینکار رو می‌کنه کلی سر و صدا به پا میشه و چند تا رسانه شروع می‌کنن به گیر دادن که ای بابا این چه وضعیه. مسوولان اون فروشگاه که با قاعده “تکرار کن، مجاز کن” آشنا هستن، اتفاقا از سال‌های بعدش با تبلیغات گسترده‌تری این کار رو شروع کردن و امسال هم جهت استحضار مسوولان، بازم این حرکت رو با درج اخبار در رسانه‌های کشور از جمله در خبرگزاری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی! (خبرگزاری مهر) کلید زدن.

به نظرم از سال آینده در کنار بلک‌فرایدی، ولنتاین و ... اگه دیدین یه سری فروشگاه‌های اینترنتی جشنواره تخفیف ویژه لوازم شب هالویین و کریسمس هم در رسانه‌های کشور از جمله اون قانونی‌هاش راه‌انداختن، اصلا نه جای تعجب داره نه گله. اصلا قانونش همینه؛ تکرارش کن، مجازش کن. اونم به کمک رسانه‌های رسمی کشور!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:)

حل مشکلات با باد دهان

يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۴۸ ق.ظ | ۰ نظر

انگار شیوه حل مشکل آلودگی هوای تهران با باد هوا، مورد پسند خیلی از مسوولان حوزه ICT قرار گرفته.

سال‌هاست که هوای تهران آلوده است و هر وقت هوا خیلی آلوده می‌شود، یک باد به کمک می‌آید و همه چیز به فراموشی سپرده می‌شود. ریزگردها هم توسط باد هوا مدیریت می‌شن و به محض اینکه وضعیت آب و هوای جنوب کشور غبارآلود می‌شه، همین که بحث استیضاح و نقد وسط میاد، موضوع آنقدر کش پیدا می‌کنه که دوباره یک بادی از راه می‌رسه و همه‌چیز را با خودش می‌بره.

در حوزه ICT باد هوا شاید کمک چندانی نکنه، اما ظاهرا با الهام از باد هوا از روش دیگری برای حل مشکلات استفاده می‌شه و اون باد دهانه.

یعنی همین که طرحی نصفه و نیمه اجرا می‌شه، مسوولان مربوطه کار وزیدن باد دهان از طریق حرف زدن رو شروع می‌کنن و برخی بنگاه‌های ارایه خدمات خبری یا همان رسانه‌ها، کار انتقال این باد صادره به سمت مشکلات و منتقدان را آغاز می‌کنن.

این اصوات و بادها اما به دو روش عمل می‌کنن، مثلا می‌گویی فلان مشکل امان مردم را بریده،  راه‌کار مسوولان اما جالبه. یکی از این راه‌ها سامانه‌درمانیه. یعنی یک سری اصوات خارج می‌شه و میگن سامانه می‌سازیم خودش مشکلات را می‌شوره می‌بره. از این جا به بعد مشکل قدیمی دیگه حل می‌شه و یه مشکل جدید به وجود میاد به نام سامانه‌ای که هیچ مشکلی رو حل نکرد. بعد میان یک باد جدید تولید می‌کنن و می‌گن مشکل سامانه عدم همکاری فلان دستگاه و بهمان مسووله، حالا بادی که دو مشکل قبلی یعنی اصل مشکل و سامانه رو حل کردن به سمت آن مسوولان دگر میرن.

مسوولان دیگه هم که خب از پشت کوه نیومدن و با روش باددرمانی آشنا هستن، اصوات دیگری صادر می‌کنن و مشکلات خود را به سمت آینده، دستگاه‌های دیگر یا سایر مسایل حواله میدن.

این وسط رسانه‌ها نیز روی بادها از این سو به اون سو میرن و خلاصه کاری ندارن، کی چی می‌گه، فقط روی بادها سوار می‌شن تا یه جورایی اموراتشون بگذره.

انصافا تیتر رسانه‌ها رو همین امروز با همین الگوی «باددهان‌درمانی» یه نگاهی بکنین، این می‌گه فلان کار باید بشود، اون یکی می‌گه بله ما هم معترضیم، اون یکی می‌گه اجرای فلان کار بسیار مهم و گره‌گشاست، بعد هم پشت‌بندش همایش‌های باددرمانی شروع می‌شه که توش از فرصت‌ها و تهدیدها حرف می‌زنن و آخر شب هم می‌رن منزل تا فردا صبح که یک مشکل دیگه رو حل کنن.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

5 اقدام مدیریتی آق فری

سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۲۱ ب.ظ | ۰ نظر

یه حس غریبی مدتی طولانی هست که به من میگه اگه مدیر بشم می‌تونم مدیر خیلی موفقی باشم. هر چی به دور و اطراف حوزه ICT نگاه می‌کنم می‌بینم چیزی از خیلی از مدیرا کم ندارم که هیچ تازه قول می‌دم بهتر هم باشم.

خب حالا بهتون می‌گم مدیر که بشم چیکار می‌کنم.

اولین کاری که می‌کنم اینه که تمام دوستام رو هر جا بتونم مشغول به کار کنم، حکم می‌زنم براشون. حتما می‌گید تو هم که شدی مثل خیلی‌های دیگه. صبر کنید زود قضاوت نکنید الان توضیح می‌دم. دوستای من همه بیکار هستن، فرق من با بعضی از مدیرای دیگه دقیقا همین جاس. من یه سری بیکار رو می‌برم سرکار نه این که اونایی که صد جا سر کار هستن این بشه کار صد و یکمشون.

دومین کاری که می‌کنم اینه که دستور می‌دم لیست تمام نمایشگاه‌های داخلی و خارجی رو برام تهیه کنن تا برم همشونو بگردم. لابد بازم تو دلتون می‌گید زکی اینم که شد مثل خیلی‌های دیگه. بابا جان اینقدر زود قضاوت نکنید لطفا. من قول می‌دم هر جا که برم بیام تو همین ستون بگم چی دیدم چی شنیدم،‌ فرق من با مدیرای دیگه اینه که نمیام بگم بحث‌های خوبی مطرح شد و روی افزایش همکاری‌های فیمابین تاکید کردیم. خداییش قول می‌دم چیزای جالبی براتون تعریف کنم.

سومین کاری که می‌کنم این که قول می‌دم از صبح تا شب تو شبکه‌های اجتماعی در دسترس همه علاقه‌مندانم باشم و هر کی هر چی بگه سریع بهش جواب بدم و قول بدم تمام تلاشم رو برای رفع اون می‌کنم. خلاصه همیشه باهاتون در چت و تماس هستم و هر کی حوصلش سر رفت یه پیام که بده سریع جوابشو می‌دم.

چهارمین کاری که می‌کنم اینه که قول می‌دم هر روز استخر برم و ورزش رو اساسی شروع کنم. خب می‌دونید که اگه من مریض بشم علاوه بر این که هزینه‌های درمانی به جامعه تحمیل می‌کنم باعث میشه نرسم کارای مفید برای شما هموطنان عزیز و خوب خودم انجام بدم. پس سلامتی من در اولویت هست.

پنجمین کاری که می‌کنم اینه که قول می‌دم هر جا دعوت شدم سخنرانی قبلش یه سرچ 5 دقیقه‌ای تو گوگل بکنم که بدونم موضوع از چه قرار هست و حرفای کلی و کیلویی نزنم. خداییش خودتون دیدین بعضی مدیرا از حضور در جمع کودکان گرفته تا حضور در یک جمع کارشناسی یه مدل حرف می‌زنن. مثلا وقتی همایش تاثیر کوانتوم در رایانش ابری هست می‌گن کوانتوم تاثیر بسیار مهمی در رایانش ابری داره و باید حمایت بیشتری از این بخش بشه. بعد هم میان پایین می‌رن همایش بعدی، اونجا هم مثلا عنوانش این هست، کودکان و فضای مجازی، اونجا هم می‌گن بحث کودکان در فضای مجازی بحث بسیار مهمی هست و باید تلاش زیادی در این خصوص بشه.

خلاصه من قول می‌دم یه "مهم است" ته عنوان همایش‌ها نذارم و سخنرانیم رو به اتمام نرسونم.

من برنامه‌ها و اهدافم رو صادقانه خدمتتون گفتم حالا از شما هموطن گرامی خواستارم تو شبکه‌های اجتماعی و هر ابزار دیگه‌ای که دم دست دارید، از آق فری برای قرار گرفتن در یک پست مدیریتی حمایت کنید.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

مشتری‌نداری به سبک یک تاکسی‌یاب

يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۳ ب.ظ | ۰ نظر

من هفته قبل متوجه یه موضوعی شدم که باعث شد چند تا از مویرگ‌های مغزم دچار تورم شدید بشه که خب حتما می‌دونید که خطرناکه حسن.

می‌خام رازی رو که بهش تازه هفته پیش پی بردم باهاتون در میون بذارم. اون راز اینه که شما می‌تونید خودتون به خودتون یه مجوز کسب و کار بدین، بعد خودتون برای خودتون قانون وضع کنید و بعد شروع کنید به پول درآوردن.

والا شوخی نمی‌کنم. الان توضیح می‌دم و باور کنید این مطلب کاملا جدی هست.

بذارید صاف برم سر اصل موضوع. هفته قبل فهمیدم که بعضی از این کسب‌وکارهای اینترنتی و در راس اونا تاکسی‌های اینترنتی، نه تنها خودشون یه مجوز خاص برای خودشون درست کردن، بلکه توش یه سری قوانین صنفی هم وضع کردن که به خودشون اختیارات نامحدود می‌ده و در واقع از هفت دولت آزادشون می‌کنه.

طرف رفته یه تاکسی اینترنتی درست کرده بعد توش قانون گذاشته، بدینوسیله من قانون تعیین می‌کنم که به موجب آن من هیچ مسوولیتی در قبال هر اتفاقی که برای شما میفته ندارم. من یک حکومت خودمختار هستم که نه مسوولیتی دارم، نه دادگاهی.

من فقط مسوول پول درآوردن هستم. پس اگر یکی از راننده‌هایی که از گوشه خیابون برای شما جذب کردیم، قاتل و جانی از کار دراومد، هیچ مسوولیتی متوجه من نیست. پول من رو بدین، همدیگرو تیکه پاره هم که کردین برید مشکلتون رو با مراجع قضایی که از قبل و خارج از حکومت خودمختار ما وجود دارند، حل کنید.

ما اینجا با پول شما کار داریم نه با چیز دیگه. پس مشتری گرامی اگه این دفعه یه ماشین سفارش دادی، خودت باید از قیافه طرف بتونی تشخیص بدی که طرف واقعا راننده هست یا قصد جان و مال شما رو کرده. اگه خوشت نیومد می‌تونی کنسل کنی و یکی دیگه سفارش بدی که خب بازم باید تصمیم بگیری و تشخیص بدی کاری به کارت ممکنه داشته باشه یا نه؟

اگرم به هر حال قیافه یکی به دلت نشست و احساس کردی قصد جونت رو نداره، خب سفارشت رو می‌دی، پول ما رو اخ می‌کنی و بعد وصیتت رو می‌نویسی و مسوولیت جان و مالت رو خودت به عهده می‌گیری.

راستی ما یک خدمت مناسب دیگه هم برای شما مشتریان عزیز و گرامی در نظر گرفتیم. و اون این هست که در پایان سفر اگر زنده موندی و مشکلی برات پیش نیومد، می‌تونی به راننده مورد نظر یه نمره‌ای بدی. چون ما به مشتری مداری اهمیت زیادی می‌دیم و اگه راننده‌ای نمره بدی بگیره، اخراجش می‌کنیم و بعد با یک نام جدید وارد سیستم می‌کنیم تا اون اسم قبلی باعث تکدر خاطر شما مشتری گرامی و از پا افتادن کسب‌وکار ما نشه.

ما عاشق مشتری‌هامون هستیم. تقدیم با عشق، تاکسی‌یاب اینترنتی مشتری‌مدار!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

آق فری هم تذکر داد

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. به‌به! شکر هندوستان و شکر مازندران، هر دو شیرنند اما این کجا و آن کجا. به‌به! آفرین، احسنت.

نه اشتباه نشه مشاعره نیست. دیدم دو تا ضرب‌المثل برای شروع متن چیز بدی نیست. واقعیت اینه که میخام بگم اتفاقا این مثال‌ها یه زمانی در گذشته معنا داشتن و این روزا دیگه انگار معنا ندارن.

مثلا باید گفت، میان ماه من و ماه گردون فرقی نیست. یا گفت شکر هندوستان و شکر مازنداران هر دو شیرین هستن و هیچ فرقی با هم ندارن.

حالا چرا اینا رو میگم. واقعیت اینه که یه مدته مد شده بعضی مسوولان دستگاه‌های نظارتی تو حوزه ICT خودمون هی تذکر می‌دن به اینور و اونور. مثلا میگن فلان اپراتور آخه چرا داری سر مردم کلاه می‌ذاری، پسر بد، قول بده دیگه از این کارا نکنی تا بازم دوستت داشته باشم.

یا یه نهاد دیگه به اون یکی میگه، آخه چرا سه سال پیش بهت گفتم یه کاری رو بکنی هنوز انجامش ندادی؟ خیلی بدی. فعلا فقط بهت تذکر می‌دم و اگه بازم انجام ندادی ...، اونوقت مجبورم دوباره بهت تذکر بدم. مرسی اه.

بسیار خب، حالا که اینطوره منم میخام تذکر بدم، مثلا تذکر بدم که چرا طرح‌ها عقب هستن، چرا بعضیا اصلا نیستن که بخان عقب باشن، نتیجه فلان قرار چی شد، خروجی فلان دیدار چی بود و هزارتا چیز دیگه.

خلاصه من هم عصبانی هستم و تذکر خیلی جدی می‌دم. اما یه کم که فکر کردم گفتم خب که چی بشه. اصلا اینقدر تذکر بده تا تذکردونت پاره بشه! هیچ کس به هیچی حساب نمیکنه اصلا.

بعد با خودم فکر کردم خب اگه تذکر من که یه راننده و نویسنده معمولی هستم به جایی نمی‌رسه، تذکر بعضی مسوولان حوزه ICT هم به جایی نمی‌رسه، خب اصولا تذکر برای چی هست و تذکر کی به جایی می‌رسه؟

حالا اصلا یکی نیست به من بگه این خبرایی که تو رسانه‌ها میاد که فلان مسوول و فلان نهاد به فلان جا و بهمان نهاد تذکر دادن، اصلا جزییات این تذکرها چیه؟ مثلا طرف به تذکر بی‌توجهی کنه چی میشه مثلا؟ این همه قانون و مصوبه داریم که درست اجرا نمی‌شه حالا از یه تذکر قراره چی دربیاد؟

رسانه‌هایی که به این قبیل مسوولان دسترسی دارن، چرا هیچی نمی‌گن و نمی‌پرسن آقای مسوول دقیقا چه تذکری دادین؟ خلاصه خود من دارم به این نتیجه می‌رسم که فرقی بین تذکر من با تذکر بعضی مسوولان وجود نداره، پس آق فری هم تذکر می‌دهد!

عزت زیاد

آق فری


(منبع:عصرارتباط)

رواج تخم مرغ غازهای مجازی

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر

خیلی از قدیمی‌ها و پدر و مادرها، هنوز که هنوزه نمی‌تونن یه سری از کلمات رو از ذهنشون پاک کنن.

مثلا میگن برو ریکا بخر، یعنی برو مایه ظرفشویی بخر. ببین کی پای اف‌اف یا آیفون هست، یعنی ببین کی پای زنگ در خونه هست. برو تاید بخر، یعنی برو پودر رختشویی بخر. سر راه یه پفک بخر، یعنی، نمیدونم معادل این یکی چی هست ولی می‌فهمم یعنی پفک بخر!

یا میگن این ماتیک‌ رو چند خریدی که منظورشون رژ لب هست و خلاصه کلی کلمه دیگه.

حالا جریانش از این قرار بوده که چون اولین بار اون محصولات به نام اون برندها یعنی ریکا، آیفون، تاید، پفک، ماتیک و ... وارد ایران شدن، دیگه تو خاطرات موندن و کلی طول می‌کشه تا از ذهن‌ها پاک بشه.

به این موارد اما میشه یه سری غلط‌های مرسوم هم اضافه کرد. مثل تخم مرغ غاز، تخم مرغ کفتر، تخم مرغ بلدرچین و کلی از این نمونه‌های مشابه که می‌فهمیم منظور طرف چیه اما غلط هست.

حالا یه چند وقتی هست که یه سری از این کلمات جدید دارن تو فضای مجازی هم زیاد می‌شن. یعنی بکار بردن نام یک برند به جای یک محصول یا خدمت. نمونه‌هاشم زیاده که من چون نمیخام تبلیغاتی بشه و مطلبم مورد حذف قرار بگیره، نمی‌گم.

اما واقعیت اینه که من تو این چند روز گذشته اینقدر به این موضوع برخورد کردم که چندباری میخاستم سرمو بکوبم به سپر ماشین. تا دلتون بخاد کلی از مسوولان و کلی از رسانه‌ها هستن که اصلا متوجه نیستن که بابا جان شما نباید اسم یک برند رو به جای خدمت یا محصول به کار ببری.

مسوول محترم، رسانه‌ محترم! اگه پول گرفتین و مشغول تبلیغ هستین که هیچ اما اگه بلد نیستی برو بپرس اسم این محصول یا خدمت چی هست. نه این که هر چی اولین بار تو عمرت دیدی بگی. ما دیگه توی غار زندگی نمی‌کنیم.

مثلا می‌دونستین ماجرای اسم کانگورو چی هست؟ میگن ظاهرا اولین بار کسایی که استرالیا رو کشف کرده بودن، از دیدن کانگورها به شدت به هیجان اومده بودن. خب اون موقع فقط بومی‌های استرالیا که از تمام دنیا ارتباطشون قطع بود و هنوز مستعمره انگلیس نشده بودن زندگی می‌کردن و خب زبانشونم محلی بوده.

یه روز یکی از این کاشف‌ها می‌ره به زبون انگلیسی می‌پرسه نام این حیوون چیه؟ بومیه هی سرشو تکون می‌داده که نمی‌فهمم چی میگی، خلاصه اینقدر با دست اشاره می‌کنه به اون حیوون و سوالشو تکرار می‌کنه که بومیه در نهایت می‌گه، کانگرو.

طرف هم فکر می‌کنه چه جالب اسم این حیوون کانگرو هست و می‌ره در تمام دنیا اینو پخش می‌کنه. میگن سال‌ها بعد که زبان بومی‌ها رو یاد گرفتن فهمیدن کانگرو به زبون اونا یعنی نمی‌فهمم چی میگی!

خلاصه از مسوولان درخواست می‌شه از نام برندهای فضای مجازی رو به جای کالاها و خدمات بکار نبرن. ما که زبون هم رو بلدیم سوال کن عزیزم.

عزت زیاد

آق فری (منبع:عصرارتباط)

افزایش خیران در اینترنت (طنز)

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

چند وقتی هست که کلی سایت‌ و کانال تو صفحات اجتماعی پر شده از انواع تبلیغات عجیب و غریب. از کرایه ساعتی لاکپشت گرفته تا تربیت قورباغه در منزل. به جز اینا البته یه مدتی هست تعداد خیرین تو اینترنت به طرز شدیدی افزایش پیدا کرده.

مسوولان که احتمالا سرشون شلوغ هست، اما اگه مایل بودین، برید تو یکی دوتا از این سایت‌های تبلیغات رایگان پر شده از خیرین. مثلا یه سری آدم خیر پیدا شدن که حاضرن یه اتاق تو خونه در اختیار خانم‌های مجرد بذارن. تازه خیلی‌هاشون نوشتن دو وعده غذای گرم هم در اختیارشون میذارن.

یه سری آدم دلسوز هم پیدا شدن که توی تبلیغات اعلام می‌کنن حاضرن کمک مالی هم بکنن البته یه شرطی هم داره و فقط خانم‌های مجرد شامل این کمک می‌شن.

یه دسته از افراد دلسوز هم هستن که میگن ما حاضریم اونایی که تمکن مالی ندارن رو با خودشون ببرن سفرهای خارجی تا اونها هم بتونن دنیا رو ببینن و دلشون یه مقدار باز شه.

باور کنید تا اینجای مطلب اصلا شوخی نیست و خودتون اگه باور نمی‌کنید می‌تونید برید تو این سایت‌های تبلیغات رایگان با چشمای خودتون ببینید.

البته به این موارد ماساژ رایگان در منزل و اجاره ساعتی خانه برای استراحت کسانی که خسته هستن هم رو باید اضافه کرد. یعنی تا وقتی اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نبودن من فکر نمی‌کردم ما اینقدر آدم خوب اطرافمون هست که حاضرن دیگران رو به سفر ببرن، بهشون جا و غذا و حتی پول بدن و هر کاری هم لازمه برای رفع خستگیشون بکنن.

اینا از آثار مثبت شبکه‌های اجتماعی هست. حالا یه عده هی شبانه روز سیاه نمایی کنن که این چه وضعیه و فقط نیمه خالی لیوان رو ببینن.

مدیون هستین اگه فکر کنید من دارم شوخی می‌کنم. اصلا هم شوخی نیست و هیچ کس هم فکر بد نکنه. دلیل هم دارم. خب اگه اینکارا اشکالی داشت و نیت خیرخواهانه نداشتن که تا الان پدر صاحب سایت و آگهی‌دهنده‌ها رو در میاوردن.

پس حالا فکر کنم به شما هم ثابت شده که تعداد خیران روز به روز در حال افزایش هست و دیگه این فقط کودکان کار نیستن که مورد حمایت قرار می‌گیرن. خیلی هم ممنون هستیم از همه کسانی که زمینه‌ساز این همه خدمات خوب و مهربانانه شدن.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

پدیده‌ای به نام دکترهای کرایه‌ای

يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

عارضم خدمتتون که تو کشور ما از اونجا که اوضاع خیلی از کار و کاسبی‌ها خوب نیست، شاهد پدیده‌های جدید و البته معکوسی هستیم که طی اون یه سری برای اینکه بتونن کلاهبرداری کنن خودشونو دکتر معرفی می‌کنن و یه سری هم می‌رن دکتر می‌شن تا بتونن کلاهبرداری کنن!

البته وقتی می‌گم دکتر منظورم پزشک‌ها نیست و خب صد البته منظورم تمام کسانی که مدرک دکترا دارن هم نیست، خلاصه راه نیفتن یه سری دنبال شکایت و این حرفا.

آها داشتم می‌گفتم که خلاصه وضع کاروکاسبی به سمتی رفته که یه سری از دکترا توی دانشگاه‌ها و خارج از دانشگاه‌ها افتادن دنبال روش‌های جدید کسب درآمد. تو حوزه ICT خودمون رو عرض می‌کنما.

خب از قدیم یه چیزی مد بود که مثلا بعضی استادها می‌رفتن یه کتاب خارجی جدید می‌خریدن بعد از روش کپی می‌گرفتن و هر 8 صفحه رو می‌دادن دست دانشجوها و بهشون می‌گفتن ترجمه کنید، نمره کلاسی داره. بعد هم کل ترجمه‌ها رو به هم می‌چسبوندن و یه کتاب می‌دادن بیرون.

البته این تیپ دکترا اینقدر عجله دارن که وقت نمی‌کنن یکبار هم کتاب رو بخونن و انگار دانشجوها هم حرفه‌ای شدن و خلاصه اگه یه کتاب به زبان فارسی خریدین که هر چی خوندین نفهمیدن چی می‌گه بدونید از این کتابا هست.

یه سری دیگه از دکترا دانشجوها رو به اسم اجرای طرح و پروژه و در واقع برای بیگاری راهی شرکت‌هاشون می‌کنن.

اما موضوع مد نظر من که اخیرا هم زیاد شده، اینه که یه سری از دکترا افتادن تو کار جایزه و لوح فروشی.

واقعیت اینه که اینقدر دست زیاد شده تو برگزاری جشنواره‌ها و فستیوال‌ها تو حوزه ICT که بعضی‌هاشون خیلی دیگه تابلو شدن و هر کی بیکار بود، بدون این که حتی یه پوستر چاپ کنه و روش اعطای جوایز رو اعلام کنه و 4 تا آدم بذاره به عنوان مثلا داور، یه جشنواره برگزار می‌کرد.

حالا دیگه یه سری برای این که بگن والا بلا ما کارمون علمی هست، راه افتادن دکتر کرایه می‌کنن. این دکترا فقط به عنوان دکور و توی پوسترها استفاده می‌شن و اصلا از زمان و مکان برگزاری جشنواره هم خبر ندارن. بعضی‌ها هم ممکنه نهایتا برای اهدای جوایز دعوت بشن و بدون این که بدونن ماجرا چیه فقط باید لبخند بزنن و هدایا رو بدن و آخر سر هم دستمزد بگیرن و برن.

خلاصه این روزها اینقدر اسم بعضی دکترا تو جشنواره‌های لوح فروشی تکرار می‌شه که شاید فکر کنید یه جشنواره هست که داره هفته‌ای سه بار و در طول سال برگزار می‌شه! در حالیکه اشتباه فکر می‌کنید و جشنواره‌ها متفاوتن، بلکه این بعضی آقایون دکترها هستن که ثابتن.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

پاول دورف، پاشو بیا پیش ما!

سه شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۵ ب.ظ | ۰ نظر

این پاول دورف رو حتما خیلی‌ها می‌شناسن، اگه یک درصد کسی نمی‌شناسه باید بگم این بابا سازنده برنامه تلگرام هست که روی گوشیتون نصب هست و دارید استفاده می‌کنید.

ظاهرا پاول متولد روسیه هست اما از این کشور خارج شده و حالا کجا زندگی می‌کنه، من خودم درست هنوز نفهمیدم، اما انگار خونه به دوش هست یا تو هواپیما زندگی می‌کنه، چون تو ایران هر روز یکی یه جا رو میگه.

آقا این پاول دورف که ما ایرونی‌ها اساسی پولدارش کردیم، برای خودش پدیده‌ای هست. من از نزدیک ندیدمش اما بهش می‌خوره خیلی بچه پررو و حاضرجواب باشه. آقا نشد یکی تو ایران اسم اینو ببره، اونم 5 دقیقه بعد توی توییتر جوابشو نده.

جواب‌هاشم خیلی از سر گردن کلفتی هست و من نمی‌دونم چرا وقتی پیام‌هاشو می‌خونم حس می‌کنم تهش باید یه "چی‌داداچ" اضافه کنم. لامصب به همه گیر می‌ده آخه. کافیه یکی بگه ما تو ایران باهاش حرف زدیم، سه سوت میاد میگه نه خیر اصلا همچین چیزی نیست.

حالا یه مدته این بابا خیلی باحال شده و انگار داره حال و هوای مملکت ما دستش میاد. چند وقت پیش یه سری رفتن بهش گفتن، آقا راسته وزیر ارتباطات می‌گه سرور تلگرام اومده تو ایران؟ اینم یه جوابی داد که نشون می‌ده خیلی به اوضاع و احوال اینجا مسلط شده شیطون. چون برگشته گفته، به نظرم میاد خبرنگار اشتباه فهمیده و بعید می‌دونم وزیر ارتباطات همچین حرفی زده باشه!

یعنی این شیطونم یاد گرفته هر جا اوضاع پیچیده می‌شه بگه برداشت اشتباه خبرنگار بوده!

حالا چند روز پیش تو صحن مجلس یکی از نماینده‌ها داشت علیه پاول حرف می‌زد که این بابا صهیونیسته که باورتون نمی‌شه هنوز صحبت‌هاش تموم نشده بود که پاول توی توییترش جوابشو داد!

خلاصه من به ذهنم رسید به پاول دورف بگم شیطون، تو که عین ما ایرانی‌ها صبح تا شب تو شبکه‌های اجتماعی هستی، حال و هوای مملکت و اشتباه خبرنگار و این چیزا رو هم بلدی، جوابم که خوب بلدی بدی، فکر کنم اینقدر که ایرانی‌ها اومدن بهت سلام مخصوص دادن تو توییتر یه مقدار زبون فارسی هم باید یاد گرفته باشی، بابا جون حالا که ناز می‌کنی سرور نمیاری ایران، لااقل خودت پاشو بیا ایران.

بابا تو عین خودمونی، آخه چرا هی از این کشور به اون کشور می‌ری، بیا اینجا راحت زندگی کن و هر وقتم خواستی اگه تونستی برگرد برو!

خداییش دارم میگم اگه جوابی چیزی بخای روی این مطلب من بذاری تو توییتر، حسابی برات قاطی می‌کنما. گفته باشم.

عزت زیاد

آق فری

10 پیشنهاد برای پیشگیری از سلفی جنجالی

دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ق.ظ | ۰ نظر

هفته قبل انتشار یکسری عکس‌های سلفی در مجلس با سرکار خانم «فدریکو موگرینی» عجب داستانی به پا کرد. خب از اونجا که پای جمعی از نماینده‌های مجلس وسط هست و نمی‌شه هر چیزی هم گفت، کار برای نوشتن کمی سخت می‌شه.

از شوخی گذشته وقتی شاهد عکس گرفتن با ساختمان در حال سوختن و تروریست‌های در حال تیراندازی و بازماندگان هنرپیشه‌ها و خوانندگان در مراسم‌های ختم هستیم و این عمل همچنان هم ادامه دارد، جای گله نیست.

اگرچه فکر کنم مردم و رسانه‌ها چنان حرکتی زدند که در تاریخ و حافظه نسل‌های آتی و حتی گیاهان هم ثبت شد و از این جهت دیگه نیازی به پیشنهاد نیست، اما خب از طرفی می‌بینم چون انسان ذاتا موجودی فراموشکار و جایزالخطاست، شاید دوباره چنین وضعیتی تکرار بشه، برای همین من نشستم کلی فکر کردم و یه سری پیشنهادات به ذهنم رسید که در ادامه مطرح می‌کنم و امیدوارم مورد استفاده مسوولان قرار بگیره.

پیشنهاد اول: چاپ 8 در 8 متر اون عکس و گذاشتن در قسمت ورودی مجلس به نحوی که هر روز قابل رویت باشه.

پیشنهاد دوم: استفاده از دیوارهای کاذب در مجلس در مناسبت‌هایی که میهمان خارجی داریم.

پیشنهاد سوم: تفکیک روز حضور خانم‌ها و آقایان در مجلس، مثلا روزهای فرد خانم‌ها و روزهای زوج آقایان.

پیشنهاد چهارم: عدم دعوت از بانوان میهمان خارجی.

پیشنهاد پنجم: ممنوعیت امکان همراه داشتن موبایل و دوربین عکاسی در مجلس در زمان‌های ناچاری.

پیشنهاد ششم: عدم دعوت از عکاسان رسانه‌ها برای جلوگیری از مخابره این قبیل تصاویر.

پیشنهاد هفتم: برگزاری مراسم تحلیف در خارج از کشور.

پیشنهاد هشتم: استفاده از تک‌تیراندازها برای شکار سلفی‌گیران.

پیشنهاد نهم: آموزش مهمانان خارجی. یعنی زمانیکه تو هواپیما و قبل از فرود روی زمین بهشون توضیح داده می‌شه که باید حجاب داشته باشن، باید بگن اگه کسی خواست سلفی باهات بگیره اسپری فلفل بپاش تو چشماش.

پیشنهاد دهم: هر چی فکر کردم دیگه چیزی به ذهنم نرسید، فقط خواستم یه پیشنهاد دهم هم داده باشم!

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

من یک میمون پولدار هستم

دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

خب شک ندارم تیتر براتون جالب بوده و با خودتون گفتین، چه جالب اینجا یکی نوشته من میمون هستم، حتما باید چیز باحالی باشه؟

خلاصه هر فکری که ممکنه کرده باشین، عاملی شده برای خوندن این مطلب. حالا بهتون می‌گم چرا من میمون هستم! واقعیت اینه که این روزها تو شبکه‌های اجتماعی یه عالمه آدم هستن که مثلا بهشون می‌گن بچه معروف.

روش کار اینا جالبه و اکثرا سعی می‌کنن با عجیب‌ترین کارها خودشونو معروف کنن. یکی رو یه قسمت خاصی از بدنش تمرکز کرده. یکی از شست پاش عکس میگیره می‌ذاره، یکی صدای حیوانات در میاره، یکی عکس از دستشویی خونوشن میذاره، یکی هم میگه من میمون هستم.

حالا متوجه شدین منظورم این نبود که من میمون هستم، منظورم اون بود. این شبکه‌های اجتماعی حالا شده پاتوقی برای یه سری آدمای عجیب و غریب که مردم مثل باغ وحش برای دیدن اونها دورشون جمع می‌شن. اینام فکر می‌کنن ملت خیلی دارن چیز ازشون یاد می‌گیرن یا خیلی باهاشون حال کردن، هی از خودشون شکلک‌های عجیب و جدیدتر می‌سازن.

خلاصه این روزها تعداد میمون‌های مجازی روز به روز در حال افزایش هست و این باغ وحش هر روز داره بزرگتر از دیروز می‌شه. این وسط یه سری شرکت‌ها دیگه خیلی باحال هستن و فکر می‌کنن چون میمون‌ها همه روزه افراد زیادی رو دور خودشون جمع می‌کنن، حتما آدمای تاثیرگذاری هستن و میشه تو قفسشون یه سری محصول و کالا ریخت که ملت برن بخرن.

حالا از بد حادثه این میمون‌ها قیمت خیلی بالایی هم دارن و برای گذاشتن یه مطلب تبلیغاتی توی قفس مجازیشون، پول‌های آنچنانی طلب می‌کنن. یه سری از این شرکت‌های خال‌تور هم فکر می‌کنن خب بابا، این آدم هر چی باشه تونسته صدها هزار نفر رو دور خودش جمع کنه و امتحانش ضرری نداره.

اما وقتی که پول رو دادن تازه می‌فهمن اوه اوه چه کلاهی رفته سرشون و هیچکدوم از طرفدارای میمون مجازی، علاقه‌ای به محصولات و کالاهای تو قفس نشون نمی‌دن.

خلاصه این روزها یه سری شرکت‌ها پولای گنده گنده‌ای دارن به باد می‌دن تو شبکه‌های اجتماعی و این وسط یه سری میمون پولدار دارن تحویل جامعه می‌دن.

منم اول باور نمی‌کردم اما یکی از این میمون‌ها فقط برای گذاشتن یه کالا تو قفسش اونم برای چند ساعت ناقابل 8 میلیون تومن پول می‌گیره که معادل میزان درآمد یه آدم با کلی تحصیلات و تجربه هست.

خلاصه بعضیا خوب راهی برای پول درآوردن پیدا کردن و اگرچه بعضیا بهشون میخندن اما اونام به بقیه میخندن.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

کاربران اینترنت دیگه شلوغ نکنن

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۳ ق.ظ | ۰ نظر

یعنی من موندم این کاربرای اینترنت تو ایران بیکارن هی می‌رن تو صفحه وزیر ارتباطات و رسانه‌های مختلف اعتراض می‌کنن.

خب مثلا فکر کردین چی میشه؟ بابا جان با شلوغ‌کاری که چیزی درست نمیشه. یه مدت هی گیر دادن ملت و رسانه‌ها به گرونی اینترنت، نتیجش چی شد؟ خب مسوولان هم اومدن گفتن یه کاری می‌کنیم که اینترنت 50 درصد ارزونتر بشه. کلی تیتر خورد و سر و صدا شد و ملت ذوق کردن که چی میشه یعنی. چند وقت بعد فرمول کاهش قیمت اینترنت که تقدیم حضورشون شد متوجه شدن که اینترنت یه مقدار کوچولویی گرونتر شد براشون.

این از این. یه مدت دیگه هی ملت ریختن تو صفحه وزیر ارتباطات و گیر دادن که بابا اپراتورها چرا طرح‌های تشویقی نمی‌دن، یکی می‌ده یکی نمی‌ده، ما طرح تشویقی می‌خایم و بازم شلوغ‌کاری کردن. بعدش مسوولان گفتن چشم، قول می‌دیم رسیدگی بشه. یه مدت بعد اعلام شد تمام طرح‌های تشویقی پرطرفدار اینترنت باید لغو بشه!

من فکر می‌کردم دیگه درس عبرت بشه برای یه سری و برن دنبال زندگیشون. بعد دیدم نه اینا ول کن نیستن. این دفعه ملت می‌رفتن اینور اونور هی می‌نوشتن آقای وزیر این اینترنت ما خورده می‌شه اصلا نمی‌فهمیم، چطوری پامون حساب می‌شه.

باز مسوولان قول پیگیری دادن. یه کمیته معلوم نشد کجا و چطور تشکیل شد و چند وقت بعد خبر اومد، خیالتون راحت، بررسی کردیم هیچ مشکلی نبود. شماها سرعتتون و مصرفتون رفته بالا، داغید متوجه نمی‌شید. هیچ کلکی هم در کار نیست.

کاربرای اینترنت اما این دفعه انگار از نتیجه راضی نبودن. دوباره گیر دادن که بابا این اینترنت حجمی پوست ما رو کنده، اصلا چرا مثل همه دنیا غیرحجمی و نامحدودش نمی‌کنید تا ما هم خیالمون راحت بشه؟

مسوولان که دیدن خب مردم ناراضی هستن، گفتن چشم بررسی بیشتر می‌کنیم. حالا نتیجه بررسی روشن و تصویب شده. اتفاقی که قراره بیفته اینه که اینترنت نامحدود می‌دن به کاربرا. اما بعد گفتن همچین نامحدودم نیست ولی معلوم نیست چقدره. بعدم گفتن چون نامحدود شده یه کوچولو قیمتش بالاتر میفته براتون.

کاربرای اینترنت که داشتن حساب و کتاب می‌کردن که یعنی چطوری میشه، خبر رسید که قراره سه مدل اینترنت با نرخ‌های متفاوت تو کشور داشته باشیم. یه اینترنت همون اینترنتی هست که باهاش می‌رن تو شبکه‌های اجتماعی و اون ور آبی، یه اینترنت شبکه ملی اطلاعات هست که توش دویست یا سیصد تا سایت هست. یه اینترنت دیگه هم هست که تو ایرانه اما تو شبکه ملی اطلاعات نیست. اونم یه نرخ داره.

حالا برید ببینم سر در میارید چی به چیه یا نه. خوبتون شد؟ تا شما باشید که دیگه شلوغ‌کاری نکنید.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

الان چی شد دقیقا؟

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۷ ق.ظ | ۰ نظر

هفته پیش دبیر کمیته فیلترینگ رو یه موضوعی دست گذاشت که تا همین الان که دارید این مطلب رو می‌خونید وزیر ارتباطات ول کن ماجرا نیست. ماجرا اینطور بود که آقای دبیر فیلترینگ گفت ما 40 بار دستور مسدود کردن 8 هزارتا کانال و سایت رو به وزارت ارتباطات دادیم و اونا هم هیچ اقدامی نکردن.

اوه اوه اوه، وزیر ارتباطات از اول هفته کلید کرد روی این موضوع. از شانس بد دبیر کمیته فیلترینگ این هفته وزیر ارتباطات روزی 2 تا افتتاحیه داشت و تا آخر هفته 10 بار گیر داد به این موضوع. دیگه اوضاع جوری شده بود که من دلم سوخت برای دبیر کمیته مسدودسازی سایت‌ها.

خلاصه وزیر ارتباطات روز و شب بود که می‌گفت کدوم 8 هزارتا سایت، کدوم 40 بار، ایشون نظر شخصیشون بوده، از خودشون بپرسید. یه عده میخان همه چیز رو ببندن. ایشون دبیر یه کمیته هستن.

یعنی دیگه این دم آخری، سنگ تموم گذاشت وزیر ارتباطات. حالا درسته که هنوز گرد و خاک این بگو مگوها تموم نشده اما والا ملت گیج شدن این وسط. خب بابا این فیلترینگ جریانش چیه دقیقا. یعنی شما برید مطبوعات رو تو این یک هفته اخیر چک کنید، یه بولتن چاق و چله سر این ماجرا جمع می‌شه که تهش معلوم نشد داستان چیه؟

یعنی الان ما دقیقا نفهمیدم چی شد، اینا نظر شخصی بوده، قطعی بوده، کمیته‌ای بوده، قضایی بوده، اگه بوده مستنداتش کجاس. بابا این خبرنگارا که مثل توپ هی پاس می‌شن اینور اونور، یه تعداد مردم هم هستن که می‌خونن این چیزا رو. خب یه چیزی این وسط درست نیست. متوجه منظورم هستین؟

یاد اون جریان میفتم که طرف می‌گفت، هر کدوم از مسوولان رو که می‌بینی از وضعیت موجود گله دارن، به نظرم عملکرد ما مردم بد بوده که ناراحتشون کردیم!

البته فقط این یه مورد نیستا، خیلی چیزای دیگه هست که تو این مملکت معما شده برای مردم که خب حق با کیه؟

انگار این روزا مردم باید برداشت آزاد داشته باشن از خبرها و اظهارات مسوولان. یعنی وقتی یکی یه چیزی میگه، اختیار با شماست که بگید درسته یا غلط. چون هر کی یه چیزی می‌گه و شما خودت باید تصمیم بگیری کدوم حرف رو قبول کنی و این یعنی یک پدیده.

عزت زیاد

آق فری

(منبع:عصرارتباط)

پس چی محرمانه نیست؟

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۲۴ ب.ظ | ۰ نظر

هفته قبل یکی از رمزآلودترین چیزهایی که دنبالش بودم، هیچ اتفاقی براش نیفتاد و همچنان رمزآلود باقی موند. یه مدتی هست که سامانه دسترسی آزاد به اطلاعات راه افتاده و من همیشه