جشنِ دیوانگانِ پولدار

علی شمیرانی - چند روز قبل همکار شاغلی در روابط عمومی یک نهاد پرسید، به نظرت چرا محتوای تولیدی و صدای عمده روابط عمومیها به گوش مخاطبان و مردم نمیرسد؟ در واقع ترجمه سوالش این بود که چرا عمده مردم یا این اخبار را دنبال نمیکنند و اگر هم ببینند باور نمیکنند؟
پاسخ این پرسش یا به عبارت دقیقتر آسیبشناسی این موضوع بسیار مشروح است، از سابقه رسوبکرده در ذهن جامعه و مخاطبان در خصوص پمپاژ اخبار دروغ یا نادرست گرفته تا دلایل خرد و کلان دیگر.
لذا تلاش کردم تا با مراجعه به فضای مجازی و انبوهی از مثالها و نمونههایی که در هر حوزهای به وفور یافت میشود، توجه او را به طور عملی و به قولی با رسم شکل به یک معضل رایج جلب کنم.
اینترنت از شبکههای اجتماعی گرفته تا پیامرسانها و سایتها، چه در پوشش به اصطلاح کاربران عادی یا همان اینفلوئنسرها (تبلیغات غیرمستقیم) و چه از طریق کانالهای رسمی (تبلیغات مستقیم)، پر شده از محتواهای ویدئویی یا متنی مرتبط با نهادها، دستگاهها و جریانهای سیاسی و قدرت.
هر پلتفورمی که باز میکردیم فوران این قبیل مصاحبههای ویدیویی بود و به سهولت مثالها فراوان وجود داشت، اگرچه لا به لای آنها گاهی تک اخباری نیز برای حفظ ظاهر جاسازی شده بود!
به او گفتم همانطور که میبینی، مشکلی از جهت فراگیری یا به قول امروزیها وایرالسازی این محتواها دیده نمیشود. چون برای این مهم پول به اندازه کافی هست و مشکلی از این بابت وجود ندارد.
اما پس از عبور از چند مثال و مصاحبه ویدیویی، به او گفتم اگر خودت را جای مخاطب بگذاری، چگونه میتوانی با این محتوا ارتباط برقرار کنی؟
قبل از اینکه پاسخی دهد، گفتم تولید محتوا زمانی دیده میشود که مخاطب در آن «مساله خود» را بیابد؛ نه «افتخار سازمان» یا تبلیغات شخصی فلان فرد یا مشتی شعار و حرفهای کهنه را.
پس طبیعی است که وقتی مخاطب رد و اثری از درد و رفع مشکلات واقعی خود نمیبیند، چرا اصلا باید به این فضا مراجعه کرده و پول و زمان خود را برای دیدن این محتواهای تکراری هدر بدهد؟
لذا آنچه ما شاهد هستیم، اصلا اطلاعرسانی نیست و بیشتر به جشنی میماند که از قضا با پول مردم و بدون کوچکترین اهمیتی به مشکلات آنها، افرادی را نشان میدهد که با بلغور الفاظ انگلیسی، ژستها و پوششهای تصنعی، آروغ روشنفکری زده و پس از مصاحبهای مالشی به جای چالشی، راهی قصرهای زندگی یا کارشان میشوند و فاکتور مجری برنامه هم به امور مالی ارجاع میشود.
در نهایت، مسئله روابط عمومیها نه کمبود بودجه است و نه نبود ابزار. بلکه بحران در انکار و نادیدهگرفتن عمدی «مخاطب» است و تا زمانی که مردم صرفاً مصرفکنندگان فاقد درک انگاشته شوند، نه موضوع و محور گفتوگو، از قضا هرچه بیشتر خرج کنند، کمتر شنیده میشوند؛ چراکه اعتماد، با پول ایجاد نمیشود بلکه با صراحت، صداقت و پذیرش خطا ساخته میشود، چیزی که در میانه «جشن دیوانگان پولدار» مفقود است و اثر نمیگذارد.
- ۰۴/۰۷/۲۰