طرحهای جامع، تجربیات موفق، استانداردها و تکفا2
آی تی اس - امروز وقتی صحبت از اجرای طرح جامع ICT در سازمانی پیش میآید، تعداد زیادی پیشنهاددهنده پیدا میشوند که از بین آنها باسوادترهایشان با چارچوبهایی نظیر FEAF, TEAF و TOGAF آشنا هستند. آشنایی با این چارچوبها اگرچه به کارشناسان کمک میکند تا کار خود را به صورت سازمان یافتهتری انجام دهند ولی معضلی که دامنگیر آنان میشود آن است که به علت آشنایی سطحی با مفاهیم این حوزه در چارچوب این چارچوبها گرفتار میشوند.
رویکرد این شرکتها در تهیه طرحهای جامع معمولا رویکردی کلیشهای در شناخت وضع موجود(As Is)، وضع مطلوب (To Be) و برنامه گذار (Migration Plan) است. شناخت وضع موجود معمولا کمترین مشکل را در رابطه با این عملکرد کلیشهای دارد. ولی شناخت وضع مطلوب و برنامه گذار علاوه بر الفبای معماری نیازمند تجربیات عمیقی است که در فضای واقعی شکل گرفته باشد. این تجربیات موفق حاصل هزینههای بسیار بالایی است که سازمانهای مختلف برای برنامهریزی فناوری اطلاعات در طول زمان انجام دادهاند که بخش بزرگی از آنها منجر به شکست شده است. و تنها چیز با ارزشی که از آن باقی ماندهاست تجربه آن است. ما معمولا شرکتی را که یک بار در پروژهای شکست بخورد آنچنان از گردونه بیرون میکنیم که مادامالعمر جرئت بازگشت نداشته باشد ولی راه درست راه دیگری است.
در دهه 80 میلادی دولت انگلستان متوجه آمار بالای شکست در پروژههای نرمافزاری گردید. در آن زمان کمیتهای را مامور کرد تا چارچوبی را برای بالا بردن میزان موفقیت پروژههای نرمافزاری ارایه نماید. این کمیته که امروز زیر مجموعه دفتر تجارت دولت انگلستان (OGC) است با تکیه بر تجارب موفق (Best Practice) دستاندرکاران مجموعهای را تهیه نمودند که به ITIL یا IT Infrastructure Library معروف است. این چارچوب روشی علمی به حساب نمیآید بلکه بیشتر مبتنی بر عقل سلیم و روشهای عملیاتی است. ITIL یک استاندارد نیست بلکه روشی است که پس از پذیرفته شدن میبایست برای کاربرد خاص هر سازمان متناسب گردد (Adopt & Adapt). این روش در حوزه استاندارد بر استاندارد BS15000 در زمینه مدیریت فناوری اطلاعات (ITSM) تاکید دارد.
ITIL با انتقال تجربیات موفق در زمینه مدیریت فناوری اطلاعات به ما میگوید که حداقل نیاز ما برای داشتن یک سازمان مبتنی بر فناوری اطلاعات چیست ولی روش رسیدن به آن را نمیگوید. اینجا است که پای فراروشهای دیگر نظیر فراروش شش سیگما (Six Sigma Methodology) به میان میآید که راهکارهایی را برای یافتن روش رسیدن به اهداف مورد نظر سازمان پیشنهاد میدهد. در یک کلام ITIL در ترسیم وضع موجود و شش سیگما در بخشهایی از تدوین برنامه گذار به کار میآیند. در تدوین برنامههای گذار استانداردها و فراروشهای دیگری نیز وجود دارند که در جایگاه خود مورد استفاده دارند از آن جمله میتوان از COBIT برای تعیین نقاط کنترلی نرمافزارها، مدل CMM برای تعیین میزان بلوغ سازمان و استانداردهای ISO در حوزه امنیت اطلاعات نام برد.
اگرچه داشتن این فراروشها و استانداردها دستاندرکاران را به زبان مشترکی برای تعامل سادهتر با یکدیگر میرساند و راهنمایی برای شروع به کار تازهکاران محسوب میشود ولی تا زمانی که به مفهوم واقعی به صورت دانش در ذهن نهادینه نشود، چارچوبی تنگ برای اندیشههای خلاق محسوب میشود.
لذا میبینیم که در تکفا2 نیز گرایش ویژهای به انتقال تجربیات دیگران به کشور وجود دارد. این رویکرد علاوه بر مزایایی که دارد، نگرانیهایی را نیز به دنبال داشتهاست از آن جمله اینکه ما سابقه دیرینهای در زمینه مفهوم سوزی و دکه سازی در این عرصهها داشتهایم و اگرچه حرف، حرف خوبی است ولی بیم آن میرود که با آمدن یکی دو شرکت ایرانیتبار با نام و شناسنامه خارجی و سوء عملکرد آنها این مفاهیم هم به قاموس مفاهیم سوخته اضافه شود و تنها بهرهبردار آن کسانی باشند که از این نمد کلاهی برای خود دوخته باشند.
نگرانی بعدی این است که این تجارب موفق در ITIL در هفت محور مطرح میشوند که در تصویر بالا به صورت اجزایی از یک پل که بین حرفه (Business) و فناوری (Technology) قرار گرفته است عمل میکند. اگرچه این تجارب در حوزه فناوری کاملا میتواند کاربردی باشد ، اما بسته به ابعاد حرفه و ماهیت آن و بستر فرهنگی که سازمان در آن قرار دارد این تجارب کاملا میتواند متفاوت باشد و انتقال تجربیات در این زمینهها میتواند حتی در مواردی سمی مهلک باشد.
در کلمات مسئولین مربوطه پشت سرهم میشنویم که ما نمیخواهیم چرخ را از اول اختراع کنیم. میخواهم فریاد بزنم "بابا این چرخ نیست. یک سیستم فراگیر اجتماعی است" و باید با ویژگیهای همین اجتماع مهندسی و طراحی شود. جایگاه متفکرین ایرانی در این طرح کجا است؟
منبع:http://its.co.ir
- ۸۴/۰۳/۰۵