اختلال GPS از جنگ ۱۲ روزه تا آینده
اختلال در سامانههای ناوبری در شرایط جنگی اقدامی برای حفاظت از زیرساختهای حیاتی و کاهش دقت حملات دشمن محسوب میشود که صرفا در ایران مورد استفاده قرار نمیگیرد و سایر کشورها در شرایط مشابه از آن استفاده میکنند.
به گزارش ایسکانیوز؛ جنگ دوازدهروزه تابستان ۱۴۰۴ تنها یک نبرد موشکی نبود، بلکه آوردگاه تازهای از جنگ الکترونیک هم بهحساب میآمد. در روزهایی که پهپادها و موشکهای هدایتشونده دشمن در آسمان پرسه میزدند، شهروندان در خیابانهای تهران و اصفهان و مشهد با پدیدهای عجیب روبهرو میشدند: مسیریابها سر از شهرهای دیگر درمیآوردند، رانندگان تاکسیهای اینترنتی مبدأ مسافر را پیدا نمیکردند و مسیرها چند کیلومتر جابهجا میشد. خیلی زود مشخص شد این اختلالها اتفاقی نیست؛ بلکه بخشی از تدابیر امنیتی ایران برای فریب یا کور کردن سلاحهای دشمن بوده است.
سامانههای موقعیتیابی جهانی یا GNSS ــ که شامل GPS آمریکا، گلوناس روسیه، گالیله اروپا و بیدو(BeiDou) چین میشوند ــ اساسا بر سیگنالهای یکطرفه ماهوارهها بنا شدهاند. وقتی این سیگنالها دچار اخلال شوند، دستگاهها یا اصلا مکان را نمیشناسند یا موقعیت غلط نمایش میدهند. اختلالها معمولا به دو شکل رخ میدهند: جَمینگ که با پخش نویز قوی مانع دریافت سیگنال اصلی میشود و اسپوفینگ که با انتشار سیگنال جعلی، گیرنده را وادار میکند موقعیت غلط را «باور» کند. در جنگ اخیر، ایران برای حفاظت از زیرساختهای حیاتی و کاهش دقت حملات دشمن از همین روشها بهره گرفت.
این راهبرد دفاعی فقط مختص ایران نیست. در خود رژیم صهیونیستی نیز هرگاه تهدید موشک و پهپاد حتی از غزه یا لبنان افزایش مییابد، کاربران تلفن همراه و مسیریابها ناگهان خود را وسط دریای مدیترانه یا بیابانهای خالی میبینند! مقامهای اسرائیلی بارها اذعان کردهاند که برای حفظ امنیت ملی،GPS در برخی مناطق عمدا دستکاری میشود. در اوکراین هم، جنگ الکترونیک به بخشی از زندگی روزمره بدل شده است؛ پهپادهای تجاری بدون اصلاح نرمافزاری قادر به پرواز در مناطق عملیاتی نیستند و هر دو طرف از جَمینگ و اسپوفینگ برای کور کردن همدیگر استفاده میکنند. روسیه هم از سوریه تا کالینینگراد بارها با همین روشها سامانههای دشمن را مختل کرده است. بنابراین آنچه در ایران رخ داد، بخشی از روندی جهانی است که میدان نبرد مدرن را از خاک و آسمان به دنیای نامرئی امواج کشانده است.
به هرحال، تأثیرات چنین تصمیمی به سرعت از جبهه هوایی جنگ به زندگی روزمره مردم منتقل شد. تاکسیهای اینترنتی با بحران جدی روبهرو شدند؛ سفرها لغو میشد و راننده و مسافر یکدیگر را پیدا نمیکردند. مسیریابها مجبور شدند اطلاعیه دهند که مشکل از اپلیکیشن نیست و ریشه در اختلال ماهوارهای دارد. رانندگان پیک با مسیرهای اشتباه و مصرف بیهوده سوخت دستوپنجه نرم کردند و حتی برخی سامانههای بانکی و مخابراتی که به زمانبندی ماهوارهای متکیاند دچار مشکل شدند و دلیل این موضوع هم همانگونه که پیشتر بیان شد این است همان سیگنالی که بمب دشمن را هدایت میکند، کارِ رساندن یک مسافر یا بسته را هم بر عهده دارد و وقتی به منظور دفاع ملی مختل میشود، زندگی مردم هم آسیب میبیند.
اینجاست که در این ماجرا با معادلهای دشوار مواجه میشویم: از یکسو فایده امنیتی جَمینگ و اسپوفینگ که میتواند احتمال اصابت دقیق پهپادها و موشکها را کاهش دهد و از اهداف حیاتی کشور و امنیت مردم حفاظت کند، و از سوی دیگر هزینه اجتماعی و اقتصادی آن که میلیونها شهروند را دچار مشکل جدی کرده است. اخیرا زمزمه هایی مبنی بر احتمال استفاده ایران از منظومه بیدو چین، شاید در نگاه اول این تصویر را در ذهن ایجاد کند که ایران به این وسیله بهدنبال حل مشکلات و هزینه های اجتماعی و بهبود شرایط مسیریابی و بطور کلی زندگی مردم پس از جنگ است. اما واقعا اینگونه است؟
همانطور که گفته شد جمیینگ و اسپوفینگ یک تلاش داخلی برای کور کردن تسلیحات دشمن است. با این همه، نباید فراموش کرد که هیچ سامانهای از گزند جَمینگ و اسپوفینگ در امان نیست. تجربههای اوکراین و اسرائیل نشان داده که هر منظومهای، خواه GPS باشد یا بیدو، در صورت لزوم قابل مختلکردن است. بنابراین اگر تهدیدی جدی متوجه کشور شود، ایران باز هم ناگزیر خواهد بود از همین ابزارها برای کور کردن تسلیحات دشمن به عنوان سپر دفاعی استفاده کند. پس آنچه که استفاده از بیدو در آن تفاوت ایجاد میکند، چندمنظومهای و چندلایه کردن زیرساختهای ناوبری است تا در زمان صلح، زندگی روزمره مردم با کمترین اختلال ادامه پیدا کند و احتمال خرابکاری های خارجی را (چرا که اسپوفینگ یکی از ابزار های دشمن برای کور کردن هدایت تسلیحات کشور هدف و فریب دادن سامانههای شناسایی و ردیابی آنهاست ) به حداقل برساند. چرا که جمینگ و اسپوفینگ همانگونه که یک تلاش دفاعی هستند، میتوانند ابزار تهاجم نیز باشند.
هیچ کشوری هنوز راهحل کاملی برای تعادل میان نیاز دفاعی به جَمینگ و ضرورت زندگی عادی مردم پیدا نکرده است. اوکراین و روسیه درگیر همین چرخه بوده و با سامانههای کمکی سعی در کنترل خسارت دارند، اما جایگزینی مطمئن ارائه نکردهاند. آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نیز روی شبکههای زمینی پشتیبان سرمایهگذاری کردهاند تا حداقل خدمات حیاتی دچار وقفه نشود، ولی هنوز پوشش سراسری و فراگیری از این تکنولوژی برای استفاده های روزمره وجود ندارد. درنهایت آنچه روشن است، این است که تا این لحظه، حتی پیشرفتهترین زیرساختها هم در شرایط تهدید به سراغ اسپوفینگ و جَمینگ رفته و دست و پنجه نرم کردن ملت ها با این دست اختلال ها، اجتناب ناپذیر میباشد.