فرصتهای سوخته در عصر توانمندسازی دختران و زنان
عباس پورخصالیان – توانمندسازی دختران و زنان، یکی از برنامههای مهم سازمان ملل (UN) طی چهار دهه اخیر بوده است که ابتدا با «کنوانسیون امحای کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان» به سال 1357 خورشیدی در مجمع عمومیسازمان ملل متحد پذیرفته شد؛
و طی ربع قرن بعد، این برنامه به طور صریح وارد دو سند مهم در عصر اطلاعات شد: سند “بیانیه اصول” و سند “برنامه عملِ”. هردو سند، مربوط است به اجلاس عالی جهانی برای جامعه اطلاعات (WSIS).
از سال 2005 تاکنون، اجرای برنامههای توانمندسازی دختران و زنان در جامعه اطلاعات و جامعه دانش در کشورهای عضو، حداقل از طرف دو آژانس UN: اتحادیه بین المللی مخابرات (ITU) و یونسکو (UNESCO) پیگیری میشود. ج.ا. اما مثل سومالی و سودان هنوز «کنوانسیون امحای کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان» را امضا نکرده، در حالی که موضوعهای مربوط به توانمندسازی دختران و زنان در جامعه اطلاعات ایران، تاحدودی در گروههای مطالعاتی ما [وابسته به اتحادیه بینالمللی مخابرات (ITU Study Groups)] مورد مطالعه و بحث قرار میگیرد. پیشینه این گونه مطالعات در گروههای مطالعاتی ما به سالهای پایانی وزارت پست و تلگراف و تلفن برمیگردد. اینکه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، امروزه در این زمینه چه میکند بر نگارنده معلوم نیست.
گروههای مطالعاتی ما تا سال 1979 عمدتا در زمینه استانداردسازی مخابرات، مطالعه و با ITU همکاری میکردند؛ ولی از سال 1979 به بعد که انقلاب دیجیتالی (با ساخت نخستین مرکز تلفنِ ترانزیتِ تمام دیجیتالی در لابراتوآر بِل) شروع و به سرعت دورانساز شد، گروههای مطالعاتی ما در فرایند توسعه ارتباطات و مخابرات، مجبور شدند حداقل روی سه موضوع جدید نیز کارکنند:
– یکی آمادهسازی جامعه برای خصوصیسازی مخابرات،
– دوم سازماندهی مقرراتگذاریهای بخشی و
– سوم، تحقق جامعه اطلاعات.
درک چیستی و چرایی و چگونگی این سه موضوع برای هر کارشناس و هر مدیر دلسوزی در جهان، چالشانگیز بود و هنوز چالش انگیز است. هرکدام از این موضوعات، همیافتهای مربوط به خود را دارد که درک آنها، هم آگاهی اعضای گروههای مطالعاتی را نسبتا بالا بُرد و هم در عمل، به دلیل کژفهمی، باعث شکلگیری نهادهایی کج و معوج در جامعه اطلاعات امروز ایران شد.
آگاهیها و کوششهای ما به اندازهای نبودند که بتوانیم مبانی اخلاقی، حقوقی و قانونی عصر اطلاعات و روند آینده آن را پیشبینی کنیم و روی استراتژیهای ملی لازم برای ترادیسی دیجیتالیِ سودمند به حال جامعه کار کنیم و به اجماع برسیم. از این رو پروژه توانمندسازی دختران و زنان در جامعه اطلاعات کشور (مثل دهها پروژه لازم برای کنترل جامعه اطلاعات) به امان خدا رها شد. اما توانمندسازی دختران و زنان به هر صورت، “اتفاق” افتاد! آنچه امروزه سیدجواد طباطبایی “انقلاب ملی” یا محمد جواد ظریف، “مخمصه ملی” مینامدش، به نوعی نتیجه این “اتفاق” است.
فرصتسوزی در “روز جهانی اتحادیه بینالمللی مخابرات”
اتحادیه بینالمللی مخابرات به مناسبت “روز جهانی جامعه ارتباطات و مخابرات (WTISD)” که هر سال مصادف است با بیست و هفتم اردیبهشت در تقویم ما، موضوع و شعار مرتبطی را به منظور بزرگداشت فعالیت اتحادیه و هماهنگسازی کارشناسان، مدیران و کارگزاران در سطح جهان و آگاه کردن جامعه کاربران از اهمیت آن موضوع، اعلام میکند. برای مثال:
– مخابرات و ایمنی زندگی انسان، موضوع روز جهانی مخابرات و جامعه اطلاعات در سال 1991؛
– شهرهای بهتر و زندگی بهتر: با فناوریهای اطلاعات و ارتباطات، موضوع روز جهانی مخابرات و جامعه اطلاعات در سال 2010؛
– زندگی بهتر در جماعات روستایی با فناوریهای اطلاعات و ارتباطات، موضوع روز جهانی مخابرات و جامعه اطلاعات در سال 2011؛ و
– زنان و دختران در حوزههای فناوری اطلاعات و ارتباطات که موضوع روز جهانی مخابرات و جامعه اطلاعاتِ 10 سال پیش (سال 2012) بود.
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات ما تاکنون این روزها را با صرف هزینههای تبلیغاتی گزاف برگزار کرده و از سر گذرانده است، تقریبا بدون هیچ دستاوردی!
فرصت توانمندسازی انسانها بر اساس “بیانیه اصول” و “برنامه عملِ” اجلاس عالی جهانی برای جامعه اطلاعات
22 سال پیش گروههای مطالعاتی ITU در ایران درگیر دو مطالعه مهم بودند:
1- مطالعه برای تدوین لایحه قانونی تشکیل وزارت فاوا و
2- مطالعه همزمان روی پیشنهادهای ایران برای اِعمال در پیشنویسهای “بیانیه اصول” و “برنامه عملِ” اجلاس عالی جهانی برای جامعه اطلاعات (WSIS).
از شما چه پنهان که گروههای مطالعاتی ITU در ایران در هر دو مورد کم آوردند، زیرا:
– براساس بند شماره 2 “بیانیه اصولِ” WSIS: «چالش ما این است که از پتانسیل فناوری اطلاعات و ارتباطات برای پیشبرد اهداف توسعه اعلامیه هزاره (Millennium Declaration)، [از آن جمله] ارتقای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان استفاده کنیم» و استفاده نکردیم!
– براساس بند شماره 12 آن:«هر فرد باید فرصت کسب مهارتها و دانش لازم را برای درک، مشارکت فعال و بهره کامل بردن از جامعه اطلاعات و اقتصاد دانش را داشته باشد، […] به ویژه دختران و زنان. با توجه به طیف گستردهای از متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات و اطلاعات مورد نیاز در تمام سطوح، ظرفیتسازی سازمانی، سزاوارِ توجه ویژه است» و ما در زمینه ارتقای مهارتهای افراد، کار بخصوصی نکردیم!
– براساس بند شماره 29 “بیانیه اصولِ” WSIS:«… توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات فرصتهای عظیمیرا برای زنان فراهم میکند و لذا زنان باید بخشی جداییناپذیر و بازیگران اصلی در جامعه اطلاعات باشند. ما [امضاکنندگان بیانه اصول] متعهد هستیم اطمینان حاصل کنیم که جامعه اطلاعات، توانمندسازی زنان و مشارکت کامل آنها را بر اساس برابری در تمام عرصههای جامعه و در همه فرایندهای تصمیمگیری ممکن میسازد. برای این منظور، باید دیدگاه برابری جنسیتی را به جریان اصلی، تبدیل و از فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان ابزاری برای این منظور استفاده کنیم» که نکردیم!
دکتر سلیمانی، وزیر وقت ارتباطات و نماینده ایران و (از لحاظ فیزیکی) حاضر در جلسات WSIS (به سال 2005) در تونس بایستی یکی از امضاکنندگان بیانیه اصول WSIS بود (که به جای وی، گویا یکی از همراهانش سند اجلاس را امضا کرده است)؛ به هر صورت، این بیانیه اصول نه تنها هیچگاه به مجلس برای تصویب ارایه نشده، بلکه به دلایلی که بحث آن در این یادداشت نمیگنجد، بهطور رسمی مردود اعلام شد!
*مانوئل کاستلز: زنان هستند که جهان را تغییر میدهند
روز اول خرداد ۱۳۸۵ مانوئل کاستلز، استاد جامعهشناسی و ارتباطات و وزیر سابق دانشگاهها (Minister of Universities در اسپانیا در سالهای 2021 و 2022) در دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی تهران، در پاسخ به پرسش یکی از حاضران در این مورد که «کارگزاران اصلی پیشرفت جامعه در عصر جامعه اطلاعات چه گروههایی هستند؟» گفت:
– مساله اصلی در اینجا تکثر کارگزاران اجتماعی است. در اکثر نقاط جهان، کارگزاران اجتماعیِ دگرگونیها عمدتا زنان هستند. زنان هستند که جهان را تغییر میدهند زیرا آنها به ژرفا و ابعاد توجه دارند. این واقعا فوقالعادهترین نوع تغییراتی است که در این 15 سال اخیر اتفاق افتاده است، اما حتی خود زنان نیز تنها کارگزاران الگوی اصلی نیستند چرا که کارگزاران متعددی وجود دارند. اکنون تمام این فعالیتها بر یک حوزه همکاری متمرکز شده است. بنابراین نهایتا در یک حوزه تغییر اجتماعی صورت میگیرد و آن حوزه ارتباطات است. زیرا از طریق افکار است که تمام اَشکال سلطه به وجود میآید. اگر افکار مردم عوض نشود، هیچ چیز عوض نمیشود.
بنابراین در نهایت به عقیده من، کارگزاران تغییرات اجتماعی، آن کارگزارانی هستند که در نبرد با افکارشان و در نبرد برای تغییر طرز فکر مردم، خودشان را شکل میدهند. و آنها فقط روزنامهنگاران و گروههای ارتباطاتی نیستند، اینها جزیی از آنانند. نبرد برای تغییرات اجتماعی، نبرد با افکار و بنابراین نبرد با ارتباطات است.
مانوئل کاستلز در جایی صادقانه گفته است که «با این حال، توجه به این نکته، مهم است که این توسعه، بدون سطحی از حذف صورت نمیگیرد. برای مناطق خاصی از جهان که با جامعه اصلی و شبکههای بینالمللی گسترده ارتباط ندارند، همگام شدن با گسترش سرمایهداری به طور فزایندهای دشوار میشود. جوامع مستثنا شده با توسعه سیستمهای خود، که اغلب بر پایه فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی هستند، [به مصوبات مجامع جهانی] پاسخ میدهند.»
این فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی یکی دیگر از نکات مورد توجه کاستلز را نشان میدهد. او مقاومت در برابر جهانی شدن را نتیجه توسعه عصر اطلاعات میداند. مانوئل کاستلز در عبارات زیر، این موضوع را توضیح میدهد:
– «اگر من برای این شبکههای جهانی قدرت، شبکههای جهانی مال و منال، شبکههای جهانی فناوری، ارزشی نداشته باشم، پس ارزش خودم را میآفرینم، سیستم خودم را میسازم. من خانواده خودم را میپرورانم. من به ملتم میپردازم. من خدای خود را میپرستم و اگر به من گوش ندهند، بیشتر و بیشتر عصبانی میشوم.» [نگاه کنید به Archived at Ghost archive and the Way-back Machine: “The Technology Revolution: Manuel Castells”. Youtube.com. Retrieved 19 October 2021]
جامعه اطلاعات ساخته و پرداخته ما، نتیجه فرصتسوزیهای بیکران ما است!
ما برای شبکههای جهانی قدرت، برای شبکههای جهانی مال و منال، برای شبکههای جهانی فناوری، ارزشی قائل نیستیم و آنها هم متقابلا ایضا! پس حکومت میکوشد ارزش مورد نظر خودش را هر طور شده بیافریند و سیستم خودش را بسازد، … به کسی هم گوش ندهد و بیشتر و بیشتر عصبانی شود. ولی من امیدوارم راهی برای برونرفت از این وضعیت یافت شود. به قول لنین، هیچ موقعیتی وجود ندارد که راهی برای گریز از آن موجود نباشد [به نقل از “ای. اچ. کار” در کتاب “جامعه نو”، مقاله ششم “به سوی آزادی”، صفحه 95]. یا به قول حافظ شیرازی «گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید/ هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غم مخور».
- ۰۱/۰۸/۲۴