ما به رسانههای اجتماعی نیاز نداریم
رایان اوری در سایت دِینیوز نوشت: آیا توییتر به این سوال مطرحنشده پاسخ میدهد: اینکه اگر بدترین قسمت هر سایت (نظرات) را درنظر بگیریم و فقط آن را کامل کنیم، چه میشود؟ تماشای ایلان ماسک که شرکت توییتر را به زمین زد، بسیار لذتبخش بوده است.
اگر او همین کار را با سایر سایتهای رسانههای اجتماعی انجام میداد، ما را از مضرترین محصول دنیای شرکتها از زمان بنزین سربدار نجات میداد!
اکنون ممکن است بپرسید مگر استفاده از اینترنت برای ارتباط با دوستان و خانواده چه ضرری دارد؟ اصلا ضرر ندارد! اما این بخش کوچکی از نحوه استفاده مردم از رسانههای اجتماعی است. ایان بوگوست در مقاله اخیر خود در نشریه آتلانتیک با عنوان «عصر رسانههای اجتماعی در حال پایان است»، تفاوت بین شبکههای اجتماعی و رسانههای اجتماعی را تحلیل میکند.
در حالی که شبکههای اجتماعی نوعی ارتباط معنادار با افراد واقعی است که رسانههای اجتماعی وعده آن را میدهند، رسانههای اجتماعی، یک فریاد یکطرفه و بیوقفه است. رسانههای اجتماعی قول ارتباط با دوستان را میدهد اما اینفلوئنسرها را تحویل میدهد، نوید تعامل را میدهد اما یک فرایند بیپایان از تحریک غیرفعال را ارایه میکند.
همانطور که بوگوست گفته است در این فضا، از اینکه شما خواسته میشود هر محصولی را که میخرید، بررسی کنید تا باور به اینکه هر توییت یا تصویر اینستاگرام مستلزم لایک یا کامنت یا دنبال کردن است، دیده میشود.
رسانههای اجتماعی یک تفسیر اجتماعی و غیرقابل تغییر مثبت از اجتماعی بودن انسان ایجاد کردند. درخت توییتر، پُر از پرندههایی است که جیکجیک میکنند و همگی جیغ میزنند اما هیچ صدایی به گوش نمیرسد. همه اینها در یک مکان اما تنهاست؛ این، واقعا یک استعاره عالی است!
بر کسی پوشیده نیست که الگوریتمهای رسانههای اجتماعی، مفاهیمی مانند دروغ، نفرت، خشم، بیمزه بودن و قطبی شدن را به اشکال سالمتر تعامل انسانی ترجیح میدهند، زیرا کلیک و منفعت در اینجاست.
رسانههای اجتماعی به جای تحقیق آزاد و مباحث مستدل، ما را به سمت فراحزبی و حبابهای انطباق سوق میدهند. رسانههای اجتماعی، جایی هستند که ما به آنجا میرویم تا بدترین خودمان باشیم؛ جایی که میتوانیم با مردم بهعنوان کالا و با داشتن روابط در قالب یکبار مصرف، رفتار کنیم.
البته این گرایشها به فضای مجازی محدود نمیشود: وقتی انسانها به جای موضوعات روحانگیز به برچسبها تقلیل مییابند، خاموش کردن دائمی آنها به یک موضوع کوچک تبدیل میشود. همچنین بر کسی پوشیده نیست که رسانههای اجتماعی دارای طراحی اعتیادآور هستند. مهم نیست که بدن شما دوپامین (انتقالدهنده عصبی احساس خوب) میسازد. هنوز همهچیز درباره کسب درآمد از طریق ارتقای شماست.
مصرف محتوا، به عنوان یک هدف، هیچ کمکی به بهبود زندگی یک فرد نمیکند. البته این کار، مطمئنا سرگرمکننده است اما به قیمت اتلاف زمان و تجربه تمام میشود.
اینکه رسانههای اجتماعی از ما خیلی کمتر میخواهند، کلید جذابیت آنهاست اما آنها هرگز نمیتواند رضایت پایدار ایجاد کنند. این ترکیب اعتیاد و آسیبپذیری کاربر، باعث میشود با بوگوست در این زمینه موافق باشیم که بعدها رسانههای اجتماعی را همانگونه خواهیم دید که امروز سیگار کشیدن را میبینیم.
برای کسانی که به دنبال زندگی عمیق و پرمعنا هستند، رسانههای اجتماعی مکانی ناامید کننده است. البته مطمئنا برخی ارتباطات و تجربیات مهم در آنجا اتفاق میافتد اما رسانههای اجتماعی، به طور کلی راحتی را بر تعهد، زیرکی را بر تفکر، تضاد را بر اتحاد و تصنع را بر اصالت، اولویت میدهند. حتی لحظات به ظاهر صمیمانه در رسانههای اجتماعی، اغلب صرفا وابسته به عملکرد هستند.
در مجموع، رسانههای اجتماعی بخش ضروری یا اجتنابناپذیر دنیای ما نیستند و تنها عادت، باعث میشود که اینطور به نظر برسند.
آنچه در حال حاضر به آن نیاز داریم، اجتماعات افراد واقعی است که در فضاهای فیزیکی جمع شدهاند؛ خواه یک رویداد ورزشی باشد یا کنسرت، کلیسا، بازار کشاورزان، رژه یا مانند آن. چنین رویدادهایی به ما اجازه میدهند که به جای تقلیل یکدیگر به کلیشهها، تمامیت یکدیگر را تجربه کنیم. آنها به ما یادآوری میکنند که نباید به تفاوتها به عنوان تهدید نگاه کرد. آنها خود بهتر ما را نشان می دهند.
به ندرت کسی در زندگی واقعی، به اندازه آنلاین بودن شرور است. همه ما باید از این فرصت استفاده کنیم تا از این اعتیاد پوچ عقبنشینی کنیم. این، همان شادی عمیقی است که از درگیر کردن انسانهای واقعی با همدیگر، با روحیه مهربانی و سخاوت ناشی میشود. (منبع:عصرارتباط)