وزارت خارجه «تکصدایی» در فضای مجازی را پیگیری کند
نادر نینوایی - مساله اقدام اخیر اینستاگرام نیست و موضوع فراتر از بستن چند صفحه در این پلتفورم آمریکایی است. امروز ما در حال تجربه یک مرحله جدید در تاریخ امپریالیسم رسانهای آمریکا و غرب هستیم که
بار دیگر چهره عریان خود را به نمایش گذاشته و به دنبال کنترل شبکههای اجتماعی و جلوگیری از روشنگری و طرح مواضع غیرخودی در این بسترها هستیم، یعنی تجربه تکرار دوباره یک محیط تکصدایی در دنیای سایبری بعد از دنیای رسانهای.
ماجرا اینجاست که اصولا چندی قبل از اقدام مذبوحانه تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران از سوی آمریکا، موج بستن صفحات فرماندهان سپاه و شخصیتهای سیاسی و حتی غیر سیاسی و شهروندان عادی ایران در انواع پلتفورمهای آمریکایی به راه افتاده بود.
نمونههایی از سیاستهای دوگانه در شبکههای اجتماعی
بماند که پیش از این و در زمانی که داعش و سایر گروههای تروریستی در حال یارگیری بودند شبکههای اجتماعی آمریکا اعم از توییتر، فیسبوک و اینستاگرام، به زعم کارشناسان و شواهد و اخبار موجود، مهترین منبع آنها در اجرای این خواسته محسوب میشدند. هرچند که در ظاهر برخی از صفحات داعشیها هم مسدود میشد، اما هیچ کس نمیتواند منکر استفاده حداکثری این گروه ضد بشری در شبکههای اجتماعی شود.
از سوی دیگر در سالهای گذشته نتایج تحقیقات نهادهایی که عمدتا غربی هستند، نشان میدهد که شبکههای اجتماعی آمریکا در اقدامی که به نوعی عامدانه و غیرسختگیرانه محسوب میشود، به مامن انبوهی از گروههای تبهکاری و خلافکاران بزرگ تبدیل شدهاند. در همین رابطه میتوان نقل قولهای زیادی نیز یافت. ESET در تحقیقات چند سال قبل خود اعلام کرد، نتایج تحقیقات نشان میدهد که ۷۳ درصد از لینکهای مخرب یا مشکوک از Facebook و بقیه آنها از Twitter شناسایی شدهاند.
در همین راستا هفته قبل رسانهها گزارش دادند برای دومین بار در سالهای اخیر، محققان از شناسایی دهها گروه سایبری مجرم فعال در فیس بوک خبر داده اند که مدیران این شبکه اجتماعی در برابر فعالیت آنها هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند.
«پژوهشگران موسسه سیسکو میگویند موفق به شناسایی 74 گروه تبهکار در فیس بوک شده اند که در زمینه فروش اطلاعات کارتهای اعتباری مسروقه، اطلاعات هویتی افراد، فهرست ایمیل برای ارسال هرزنامه، ابزار هک و دیگر فعالیتهای خلافکارانه اقدام می کنند.
گروههای یادشده در فیس بوک مخفی کاری نمی کنند و با اسامی مانند حرفه ایهای ارسال هرزنامه یا حرفه ایهای هک فعالیت می کنند و برخی از آنها بیش از 385 هزار عضو دارند. یافتن این گروهها با جستجوی کلیدواژههای مرتبط نیز به سادگی ممکن است.
محققان سیسکو معتقدند با جستجوی گسترده تر می توان گروههای خلافکار بیشتری را نیز در فیس بوک یافت. اما این شرکت به چنین موضوعاتی اهمیت نمی دهد و لذا کاربران خود باید هشیاری خود را در برخورد با این گروهها حفظ کنند.»
نقش فیسبوک در نسلکشی روهینگیا
در نمونهای دیگر از سیاستهای دوگانه و همسوی شبکههای اجتماعی آمریکا با دولت این کشور که باعث اعتراضات جهانی و یک رسوایی دیگر شد، به نسلکشی در میانمار باز میگشت. سال میلادی قبل بود که سازمان ملل متحد از نقش فیسبوک در کشتار اقلیت روهینگیا در میانمار پرده برداشت.
گزارش رسمی دفتر سازمان ملل در ژنو در مورد کشتار مسلمانان روهینگیا در میانمار که روز دوشنبه ۵ شهریور سال 97 به مناسبت سالگرد آغاز بحران در این کشور منتشر شد، حاکی است دولت آنک سان سوچی و برخی ژنرالهای ارتش میانمار در کشتار «به قصد نسلکشی» و «تجاوز گروهی» در مناطق سکونت مسلمانان روهینگیا در استان راخین، از برخی شبکههای اجتماعی معروف همچون فیسبوک بهره بردهاند.
بر اساس این گزارش، آنها در واقع از فیسبوک به عنوان «کاتالیزور» استفاده کرده به نحوی که گفتمان مبتنی بر «نفرت» از اقلیت روهینگیا را در آن رواج میدادند. در ادامه گزارش یورو نیوز از این فاجعه انسانی آمده بود: فیسبوک در میانمار دفتر و نمایندهای ندارد. با این حال کارشناسان سازمان ملل از فیسبوک به دلیل آن که اجازه داده است از امکاناتش برای «نفرتپراکنی» و «ترویج خشونت» علیه گروهی از مردم در این کشور مورد استفاده قرار گیرد، به شدت انتقاد کردهاند.
در همان مقطع خبرگزاری رویترز نیز در گزارشی این واکنش ضعیف فیسبوک را خاطر نشان کرده بود. در نهایت نیز فیس بوک نیز در گزارشی با پذیرفتن شکست خود، در سال جاری اعلام کرد که می توانست بیشتر از این برای مبارزه با سخنان نفرت پراکن در میانمار اقدام کند!
البته در این ماجرا فیسبوک تنها نبود و توییتر نیز مورد آماجی از فشارها قرار گرفت. در این شبکه اجتماعی نیز آماجی از نفرتپراکنی نسبت به مسلمانان مشهود بود و در نتیجه با اقدام مدیر عامل توییتر؛ جک دورسی با گذاشتن چند توییت از سفر خود به میانمار باعث شد موجی از انتقادات به سمتش روانه شود. انتقاداتی که اغلب با این محوریت بودند که دورسی رنج های مسلمانان میانمار و کشتار آنان را نادیده گرفته و با بی رحمی تلاش دارد مردم را تشویق به حمایت از دولت حاکم در این منطقه کند.
در مقطع کنونی این که رواج لینکها، فایلهای مخرب کامپیوتری، فعالیت آزادانه باندهای تبهکاری، انتشار محتوای نژادپرستانه و عمدتا ضد اسلام و مسلمانان، اقدامی سازمان یافته و با هماهنگی نهادهای امنیتی آمریکا و پلتفورهای اجتماعی این کشور در حال وقوع است، فعلا مستنداتی قابل تایید در دست نیست، اما گزارشها نشان میدهند که این پلتفورمها منبع ترویج معضلات، خشونتها و آلودگیهای شدهاند که شاید هرگز از داخل خاک آمریکا و برای شهروندان خود این کشور قابل دسترسی نیست.
ریشههای تاریخی حمایت آمریکا از تکصدایی
اما چرا شواهد، نظرات و باورها بر این محور است که آمریکاییها به دنبال حفظ موقعیت برتر و امپریالیسم رسانهای خود در دنیا هستند. این موضوع شواهد و ریشههای تاریخی مشابه هم دارد.
دور از ذهن نبوده و این موضوع ریشههای تاریخی دارد که بد نیست به آنها بپردازیم:
1- تجربه یونسکو
در سال 1972، در هفدهمین اجلاس کنفرانس عمومی یونسکو انتقادها و اعتراضهایی از سوی بسیاری از هیاتهای نمایندگی دولتهای عضو یونسکو علیه جریان یکسویه اطلاعات جهانی و لطمههای آن به کشورهای جهان سوم مطرح شد. مهمترین تلاش این اجلاس تصویب اعلامیه اصول مربوط به «کاربرد ماهوارههای پخش مستقیم برنامههای تلویزیونی» بود که علیرغم مخالفت دولت آمریکا و دفاع آن کشور از نظریه جریان آزاد اطلاعات تحقق یافت و به این ترتیب پخش مستقیم برنامههای تلویزیونی از طریق ماهوارهها به کسب موافقت قبلی کشورهای دریافتکننده این برنامهها موکول شد. به این ترتیب برای انتقال پیامهای حاوی تبلیغات بازرگانی از این طریق، توافق خاص بین کشورهای تهیهکننده پیامها و کشورهای دریافتکننده آن ضروری شناخته شد.
به زبان ساده قرار بود تا دایره رسانههای هر کشور در محدوده جغرافیایی همان کشور باشد و به کمک ماهوارهها حریم دیگر کشورها مورد تعرض و تاخت و تاز رسانههای کشورهای دیگر قرار نگیرد.
در سال 1983، در حین برگزاری بیست و دومین اجلاس کنفرانس عمومی و بحث درباره برنامه بزرگ ارتباطات در خدمت انسانها که برمبنای اصول استقرار «نظم نوین جهانی اطلاعات و ارتباطات» تنظیم شده بود، دولتهای غربی و بهویژه آمریکا سیاست تهدید برای خروج از یونسکو و به تعطیلی کشاندن این سازمان را مطرح کردند. سرانجام در همین اجلاس، آمریکا رسما اعلام کرد که از یونسکو خارج خواهد شد و از این پس توجهی به مصوبات این سازمان نخواهد داشت. آمریکا در زمان پیشبینیشده این تصمیم را عملی کرد و دولت انگلستان هم سال بعد تصمیم مشابهی گرفت و یونسکو را ترک کرد. در نهایت در سال 1987 با اعمال فشار آمریکا، نه تنها مدیریت یونسکو تغییر کرد و مصوبهای که آمریکا با آن مخالفت داشت، هرگز تصویب نشد، بلکه عملا یونسکو به سازمانی ضعیف و تحت سیطره آمریکا درآمد.
2- تجربه WSIS
حدود سالهای 2000 تا 2002 و با گسترش دامنه اینترنت اما بحثهای جدیدی مطرح شد و لزوم اتخاذ یک رویکرد جهانی و راهبری اینترنت با مشارکت جهانی مطرح شد. این مباحث در قالب سلسله اجلاس Wsis (اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی) با مدیریت ITU برگزار شد.
کشورهای حاضر در اجلاس جهانی سران جامعه اطلاعاتی معتقد بودند اینترنت مسالهای جهانی است و با توجه به ابعاد، نفوذ و گستره آن، موضوع راهبری اینترنت نیز باید جهانی باشد و نه الزاما امریکایی.
اما در این مورد نیز آمریکاییها به سرعت وارد عمل شدند و به طور کلی مسیر و خروجی Wsis را به سمتی هدایت کردند که خود میخواستند. کار تا جایی پیش رفت که ITU در نهایت نقش تشریفاتی پیدا کرد و خروجیهای سلسله اجلاسهای WSIS نیز به توصیههای غیرالزامآور برای گسترش و توسعه ارتباطات و فناوری اطلاعات ختم شد.
3- و حالا تجربه شبکههای اجتماعی
اگر اخبار را مرور کنید تقریبا روزی نیست که خبری از بلند شدن صدای دولتهای مخالف یا موافق آمریکا در لزوم ساماندهی، تجدیدنظر یا برخورد با شبکههای اجتماعی که تقریبا تمام آنها نیز آمریکایی هستند، مشاهده نشود.
به عبارت دیگر با عبور از مساله سیطره رسانههایی که به هیچ کشوری پاسخگو نبودند و اینترنتی که راهبری آن انحصارا در دست آمریکاییها باقی ماند، حالا نوبت به شبکههای اجتماعی آمریکا رسیده است.
جالب آنکه این روزها متحدان آمریکا در گوشه و کنار دنیا و حتی اروپاییها هم به وضع موجود اعتراض دارند و مشکلاتی با شبکههای اجتماعی پیدا کردهاند و مکررا با وضع قوانین و مقررات و جرایم سنگین به دنبال فشار به این شرکتها برای احترام به قوانین داخلی کشورها و حرکت در مسیر قانونی ایشان هستند.
در واقع میتوان گفت در رویهای مسبوق به سابقه حالا شبکههای اجتماعی به سومین محل بروز یا تقابل اظهارنظرها تبدیل شده است.
آنچه در ایران رقم خورد
اما در حال حاضر حدود یکسالی میشود که شاهد آن هستیم که صفحات کاربران ایرانی در صدر حذف از شبکههای اجتماعی آمریکایی است و این شبکهها در راستای اهداف و سیاستهای امپریالیستی آمریکا عمل کرده و با تبعیت سریع و محض از ارایه تعاریف و برداشتهای دولت آمریکا و بهانهتراشیهایی نظیر دفاع از حقوق بشر، تروریسم، ترویج خشونت، حفظ امنیت و امثالهم، هر روز صداهای مخالف خود را قطع میکنند.
حذف صفحات هیسپانتیوی و پرستیوی از یوتیوب (متعلق به شرکت گوگل) و سایر شبکههای اجتماعی آمریکایی، در حالی که در همین شبکهها صفحات شبکههای ماهوارهای که به اختلاف شیعه وسنی دامن میرنند و یا به حمایت از تجزیهطلبان و گروههای تروریستی میپردازند نشان از سیاستهای یک بام و دو هوایی پلتفرمهای آمریکایی در صحنه ارتباطات جهانی است.
نگاهی گذرا به وضعیت شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک، اینستاگرام و توییتر ما را با این حقیقت روبهرو میکند که اگر آنچه که منتشر میشود در جهت منافع غرب (بخوانید آمریکا) باشد، مشکلی برای نشر آن در پلتفرمهای غربی وجود ندارد.
از سوی دیگر حتی اگر کاربر و سازمانی با ترویج سرگرمی و حتی با پخش محتوای جنسی و غیراخلاقی بتواند به انحراف افکار عمومی بپردازد، مشکلی برای انتشار مطالبش در پلتفرمهایی نظیر فیسبوک و توییتر نیست. در همین حال اما اگر کسی انتقادی به سیاستهای آمریکا و منتقدانش در سطح بینآلمللی داشته باشد و یا سعی کند به مردم جهان آنچه را که آمریکا در خبرها از آنها پنهان میکند نشان دهد گزینه "حذف" حرف اول و آخر را در شبکههای اجتماعی آمریکایی میزند. در این مورد سرنوشت جولیان آسانژ بنیانگذار سایت ویکیلیکس که به هیچ وجه در راستای منافع آمریکا گام بر نمیداشت امروز پیش روی ماست و خبری از سرنوشت وی نیست.
مسدود شدن صدها حساب ایرانی در توییتر و فیسبوک
31 مرداد ماه 97 فیسبوک و توییتر صدها حساب کاربری ایرانی و روسی را با ادعای جعلی بودن آنها مسدود کردند. این اقدام درحالی انجام گرفت که ادعاهایی درخصوص مداخله کشورهای خارجی در انتخابات آمریکا و انگلیس مطرح شده بود.
فیسبوک درمجموع ۶۵۲ صفحه و حساب کاربری ایرانی را که ادعا میشد به رسانههای دولتی ایران تعلق داشتهاند به اتهام آنچه که هماهنگی برای انجام رفتارهای غیرمعتبر میدانست، مسدود کرد.
تقریبا بلافاصله بعد از فیسبوک، توییتر هم با طرح اتهامات مشابه از مسدود کردن ۲۸۴ حساب ایرانی خبر داد حالآنکه از مرتبط دانستن آنها با نهادهای دولتی ایران پرهیز کرد.
این اتهامات اما درحالی مطرح میشد که روز ۱۷ مرداد97، «آسوشیتدپرس» در همراهی با کارزار اعمال فشار بر ایران و با استناد به نظر کارشناسان حوزه امنیت- اطلاعات، مدعی شد عرصه تقابلجویی ایران برای انتقام از اقدام واشنگتن، فضای سایبری است.
بستهشدن حساب هیسپان تیوی و پرستیوی
مسدود شدن صفحات هیسپان تیوی و پرستیوی در پلتفرمهای غربی سبقهای طولانی دارد؛ برای نخستین بار در دسامبر 2009 این شبکه اقدام به ایجاد کانالی در یوتیوب کرد که در سپتامبر 2013 مسدود شد و پرس تی وی مجبور به ایجاد حساب جدیدی شد که این حساب نیز دو ماه بعد غیرفعال شد. در نتیجه پرس تی وی کانال سومی را ایجاد کرد اما این کانال نیز 5 ماه پس از افتتاح به سرنوشت کانالهای پیشین دچار شد.
کانال چهارم پرس تی وی نیز با بیش از 270 هزار مشترک، از زمان افتتاح تا اواخر فروردین امسال که بدون اطلاع قبلی از سوی گوگل مسدود شد، فعال بود.
اواخر فروردین ماه امسال اما گوگل در شبکه ویدیویی خود یعنی یوتیوب حساب چندین شبکه برون مرزی صدا و سیما از جمله خبرگزاری ایران پرس، پرستیوی و هیسپانتیوی را غیر فعال کرد.
گوگل بدون اطلاع قبلی حسابهای رسمی این دو شبکه خبری را در برخی سرویسهای خود از جمله یوتیوب و جی میل به بهانه «نقض سیاستهای گوگل» مسدود کرد.
درخواست پرستیوی برای ارایه توضیح در این خصوص از سوی مسوولان گوگل در قبال چنین اقدامی نیز بیپاسخ ماند. کمی بعد معاون بخش برون مرزی صدا و سیما در همین خصوص اعلام کرد که نه تنها حساب چند شبکه بلکه حسابهای کارکنان و کارشناسان صدا و سیما نیز بسته شده است.
شبکه هیسپانتیوی (تلویزیون برون مرزی اسپانیایی زبان ایران) نیز در تارنمای رسمی خود نوشت که شرکت گوگل دسترسی این شبکه را به حساب رسمی یوتیوب خود مسدود کرده است.
گوگل البته پیشتر نیز کانال هیسپان تی وی در یوتیوب را که بیش از 527 هزار مشترک داشته، مسدود کرده بود و پس از آن تعداد این مشترکان به 637 هزار افزایش یافته بود. در همان مقطع حساب هیسپانتیوی در سرویس گوگل پلاس نیز مسدود شده بود.
ادامه مسدودسازی حسابهای مرتبط با ایران
با وجود آنکه فیسبوک علاقهای به مسدود کردن صفحات کسانی که در میانمار نسلکشی میکنند ندارد و اگرچه هکرها و سارقان سایبری بر بستر این شبکه اجتماعی به راحتی فعالیت میکنند اما فیسبوک در حذف صداهای مخالف سیاستهای دولت آمریکا هیچگاه کمکاری نمیکند.
فروردین ماه امسال فیسبوک اعلام کرد بیش از ۲ هزار و ۶۰۰ صفحه و حساب کاربری را مسدود کرده که بیش از ۵۰۰ مورد آن مرتبط با ایران بوده است. اکثر این حسابها مرتبط با روسیه بودهاند و تعدادی نیز با مقدونیه و کوزوو ارتباط داشتهاند.
فیسبوک ششم فروردین امسال اعلام کرد که حساب کاربری شماری از شهروندان روسیه، ایران، مقدونیه و کوزوو را که ارتباطهای مشکوک و "غیرقابل اطمینان" داشتهاند را حذف کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز در مجموع ۲۶۳۲ صفحه، گروه و حساب کاربری مسدود شده که ۱۹۰۷ مورد آنها به شهروندان روسی تعلق داشته است. تعداد حساب کاربران ایرانی و مرتبط با ایران که حساب آنها مسدود شده ۵۱۳ مورد گزارش شده است.
این شبکه اجتماعی درباره محتوای حسابهای مسدود شده توضیحی نداده اما گفته که علت جلوگیری از ادامه فعالیت آنها به "چگونگی رفتار"شان مربوط میشود. صفحهها و حسابهایی که مشمول این تصمیم شدهاند در فیسبوک و اینستاگرام فعال بودهاند.
جریان یکطرفه غرب در انتشار اخبار
نگاهی به تاریخچه فعالیتهای رسانهای غرب این مطلب را بر ما هویدا میکند که از پس از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، همواره آمریکا در پی نشر و فرستادن یکطرفه اخبار به سراسر جهان بوده است.
در واقع همانگونه که در حوزه اقتصاد، کشورهای جهان سوم و کمتر توسعه یافته صادر کننده مواد اولیه و خام هستند و کشورهای توسعه یافته همین مواد را اندکی تغییر داده و به چند برابر قیمت به آنها میفروشند جریان مشابهی نیز در حوزه انتشار اخبار بینالمللی وجود دارد.
هاوسهوفر نظریهپرداز آلمانی برای اولین بار در توصیف شرایط ناعادلانه انتشار اخبار و اطلاعات در جهان، مدلی به نام "شمال-جنوب" را مطرح کرد و نشان داد که اخبار و اطلاعات مورد نظر و در جهت سیاستهای کشورهای توسعه یافته به سمت کشورهای جنوب سرازیر میشود و حتی رسانههای داخلی این کشورها این اخبار را ترجمه و منتشر میکنند. این در حالی است که اخبار تولید شده توسط کشورهای جنوب جایی در رسانههای شمال ندارد.
امروز در حوزه شبکههای اجتماعی نیز همین اتفاق در حال وقوع است یعنی پلتفرمهای عمدتا آمریکایی همچون فیسبوک، توییتر، یوتیوب و اینستاگرام با حذف صداهای مخالف و غیرهمسو با سیاست و امنیت ملی آمریکا و با ترند کردن (برجستهسازی کاذب) پیامهایی که در تایید سیاستهای جهان آمریکایی است مدل شمال-جنوب را در فضای مجازی ایجاد کردهاند.
لزوم ارایه واکنش از سوی وزارت امور خارجه
اما در چنین شرایطی کاربران ساکن مناطق موسوم به جنوبی برای فرار از دنیایی که صاحبان پلتفرمهای ساکن مناطق شمال (آمریکا) ساختهاند و امکان بیان و نشر افکار، ایدیولوژیها و اخبار مورد نظر و مطابق با سیاستهای خود را پیدا نمیکنند، چارهای به جز ایجاد پلتفرمی جدید و یکپارچه ندارند.
کشور ایران در یکسری اقدامات کاملا هدفمند، طولانی و برنامهریزی شده که احتمالا اخبار آن در سالهای آینده از اندیشکدههای آمریکایی، به عنوان اتاق فرمان این قبیل اقدامات در خواهد آمد، چند سالی میشود که مورد آماج حملات خبری در خصوص دست داشتن در ناامنیهای دنیای سایبری قرار دارد.
فرایندی که مقدمهای برای افزایش فشارها به ایران و ساختن پلههایی برای داشتن دست برتر غربیها و ایجاد نوعی اجماع جهانی و ایرانهراسی سایبری تلقی میشود که پیش از این گزارش کاملی در همین هفتهنامه منتشر کردیم.
در آن گزارش نیز از مسوولان دستگاه دیپلماسی کشور خواستیم که حضور فعالانهتری در واکنش به این مقدمهچینیها در مجامع بینالمللی داشته باشد که البته اتفاقی در این مورد رخ نداد و خبری منتشر نشد تا تکصدایی آمریکاییها در این جوسازیها همچنان باقی بماند.
اکنون اما به نظر میرسد وزارت خارجه کشورمان باید با تحرکات منطقهای، مراوده با کشورهای اسلامی و دارای منافع مشترک با ایران، اگر امکان فراهمسازی بستر همکاری برای ایجاد نمونههای منطقهای مشابه با شبکههای اجتماعی آمریکا را ندارد، حداقل با مشارکت دیگر کشورها و جمعآوری مستندات بینالمللی و دعوت از پژوهشگران داخلی و خارجی، در قالب برگزاری همایشهای منطقهای و بینالمللی، ایران را محور هشدار درباره شکلگیری فضای تکصدایی آمریکا در شبکههای اجتماعی کند.
اگر تا دیروز شبکههای تلویزیونی آمریکایی میتوانستند در رویهای یکسویه، اخبار، اطلاعات، فرهنگ و سیاستهای مطلوب خود را روی سر دیگر کشورها آوار کنند، امروز شبکههای اجتماعی بخشی از این نقش را به عهده گرفتهاند. لیکن از آنجا که این شبکهها بر خلاف رادیو و تلویزیون مسیری یکسویه نبوده و تعاملی محسوب میشوند و میتوانند صدای شرق را هم به غرب برسانند، آمریکاییها تعارف را کنار گذاشته و در صدد حذف صداهای مخالف هستند.
(پینوشت: طرفه آنکه تا لحظه تنظیم این گزارش شاهد ارایه هیچ برنامه عملی و حتی واکنش رسمی در سطح دولت یا وزارت خارجه کشورمان در پاسخ به اقدامات اخیر شبکه اجتماعی اینستاگرام نبودیم!) (منبع:عصرارتباط)