گربههای اینستاگرامی و اقتصاد توجه
حنانه سادات موسوی - شما چقدر حاضر هستید برای دریافت اطلاعات هزینه کنید؟ اگر این اطلاعات درباره شخصی باشد که شما نمیشناسید و هرگز او را نخواهید دید چطور؟ اگر این اطلاعات باعث بشوند شما قدرت پیش بینی رفتار یک جامعه بزرگ را داشته باشید چطور؟ ارزش اطلاعات را چه چیزی تعییین میکند؟
در بهمن ماه سال 1401 خانم هفده سالهای در اهواز به دست همسرش به قتل رسید. بلافاصله پس از این اتفاق، اخبار و تصاویر آن در شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری دست به دست شد. تا همان شب، دهها میلیون ایرانی به راحتی در جریان قرار گرفته بودند. با این حال، این تمام داستان نبود. تا دو یا سه روز بعد از، جزئیات و دادههای بیشتری به صورت مداوم به صورت عمومی به گوش مردم میرسید. اطلاعات غلط یا ناقص هم به سرعت اصلاح میشدند. خبر خیلی زود به رسانههایی که در خارج از ایران فعالیت میکرند رسید و برخی از سازمانهای خبری دربارهی این قتل، تحلیل و گزارش نوشتند. خبری که شاید میتوانست در حد یک جنایت خانوادگی یا در حد پروندهای محلی باقی بماند در سطحی بسیار گسترده پخش و بازنشر شد.
امروزه، دادههای خبری با سرعت زیادی در سراسر جهان جابهجا میشوند و ما با دسترسی به دادههایی که میخواهیم آنها را بدانیم فقط یک کلیک فاصله داریم. سالهاست که کسی برای خواندن نوشتههای روزنامه هزینهی قابل توجهی پرداخت نمیکند. بلکه تنها با چند دقیقه صرف وقت در اینترنت و شبکههای اجتماعی درجریان دادههای زیادی قرار میگیرد. اکثر دادههایی که به تعداد بالا بازنشر میشوند، مواردی هستند که مخاطب آنها را انتخاب نکرده و قصدی برای دانستن آنها نداشته است.
اگر تصور کنیم جنایت قتل دختر اهوازی، دقیقاً بیست سال زودتر از این تاریخ، یعنی در دههی هشتاد اتفاق میافتاد احتمالاً به صورت قطعی نمیشد پیشبینی کرد که این خبر به گوش مردم شهرهای بزرگتر و دورتر ایران هم میرسد؛ چه برسد به رسانههای غیر فارسی! در آن زمان مردم فقط در جریان حوادثی قرار میگرفتند که صفحه حوادث روزنامهای که خریده بودند برایشان چاپ کردهبود و یا تلویزیون به آنها اهمیت داده بود.
همه چیز در حال تغییر است
اندیشمندان یکی از مهمترین دلایل سهولت انتقال و دسترسی به دادهها در عصر فعلی را انقلاب اطلاعات مینامند. بسیاری از صاحبنظران انقلاب اطلاعات را چیزی شبیه انقلاب صنعتی ارزیابی کردهاند و اساساً انقلاب ابررسانه و اطلاعات را بعد از انقلاب صنعتی، انقلاب برق، انقلاب نفت و انقلاب الکترونیک، پنجمین انقلاب علمی بشر بعد از رنسانس میدانند. این افراد اعتقاد دارند که این تحول، شیوه تولید، توزیع و مصرف اطلاعات را دگرگون ساختهاست. نقطه شروع این انقلاب را میتوان مصادف با اختراع اولین ریزپردازنده اینتل در سال 1971 دانست. پس از آن، فراوانی اطلاعات با سرعت زیادی بیشتر شد و به همان نسبت قیمت دادهها کاهش یافت؛ به طوری که در دههی اخیر، پدیدهای به نام سرریز اطلاعات به وجود آمدهاست. اضافهبار اطلاعاتی یا سرریز اطّلاعات، اصطلاحی فنّی برای اشاره به حالتی است که در آن شخص در اثر مواجهه (بمباران شدن) با حجم عظیمی از اطّلاعات دستهبندی نشده نسبت به زمانی که در اختیار دارد یا قصد دارد صرف کند، دچار سردرگمی میشود.
هربرت سایمون، برندهی جایزهی نوبل اقتصاد و یکی از تأثیرگذارترین صاحب نظران حوزهی روانشناسی و اقتصاد قرن بیستم، در یک سخنرانی در دانشگاه جان هاپکینز گفت: «در دنیای مملو از اطلاعات، ثروت اطلاعات به معنای کمبود چیز دیگری است به نام فقر توجه گیرندگان و مخاطبان.» انسان از توجه و تمرکز محدودی برخوردار است و زمانی که پدیدهی سرریزاطلاعاتی رخ میدهد، توجه انسان مصرف میشود. سایمون در ادامه توضیح این نظریه، مفهومی به نام «اقتصاد توجه» را مطرح کرد و جایزهی نوبل اقتصاد را ازآن خود کرد.
در اقتصاد میزان ارزش هر کالایی به میزان کمیابی یا فراوانی آن در بازار است؛ بدین معنا که هرچقدر میزان یک کالا در جامعه کمیابتر باشد، ارزش آن بیشتر است. اگر در گذشته، تولید و توزیع اطلاعات، دادهها، محتوا و دانش به دلیل کمیابی (کاهش عرضه و افزایش تقاضا)، ارزش اقتصادی بالایی داشتند و اطلاعات شاخص «قدرت» یا محتوا «پادشاه» محسوب میشد، امروزه در جامعهی اطلاعاتی و رسانهای، به دلیل توسعهی رسانهها و فناوریهای ارتباطات و اطلاعات، تولید و توزیع فزایندهی محتوا و داده و دسترسی راحت و ارزان به آنها، دیگر نه محتوا پادشاه و نه الزاماً اقتصاد اطلاعات و تولید و انتشار اطلاعات شاخص مهم قدرت است. آنچه امروز عنصر کمیاب است، «توجه» مخاطبان و کاربرانی است. در دنیای مصرف رسانه و اطلاعات «جلب توجه» به یک مسأله تبدیل شده است. «کمیابی توجه» سبب پدید آمدن نظریهی جدیدی درباره ماهیت اقتصاد به نام «اقتصاد توجه» شده است.
توجه شما ثانیهای چند؟
زمانی وجود داشت که انسانها کالاها را باهم مبادله میکردند؛ پس از آن سکه ضرب شد و با فاصلهی قابل توجهی، پول کاغذی مورد استفاده قرار گرفت. پس از آن با سرعت زیادی، کارتهای اعتباری و بلافاصله ارزها و رمزارزها، شکلهای جدیدی به پول بخشیدند. طبق نظریهی اقتصاد توجه، پول نه تنها در گذر زمان دیجیتالیتر شدهاست، بلکه تأثیر اقتصاد اطلاعات و اقتصاد توجه، بر روی پول روز به روز بیشتر میشود. میزان تأثیر توجه و تقاضای مردم بر روی ارزش پولهای کاغذی مشخص است، اما ملموس نیست. برعکس، تأثیر توجه بر روی ارزش ارزهای دیجیتال بیواسطه و مشهود است. لذا میتوان گفت، توجه انسان به کالایی ارزشمند بدل شده و جلب آن، بهعنوان بخشی جداییناپذیر از استراتژی تولید درآمد در مدلهای کسبوکار اجرا میشود. اما آیا با این تغییرات سریع و گسترده، ممکن است «توجه» به پشتوانه جدیدی برای پول تبدیل شود؟
محصول اقتصاد توجه چیست؟
کوین کلی، متفکری که انقلاب اینترنت را پیشبینی کردهبود، در کتاب خود با عنوان «ناگزیر: درک 12 نیروی تکنولوژیکی که آینده ما را شکل خواهند داد» محاسبه کرد که همه شرکتهای رسانهای (موسیقی، کتاب، فیلم، اخبار) به طور متوسط به ازای هر ساعت توجه فقط 3 دلار درآمد دارند. این درآمد نیز فقط در صورتی کسب میشود که محصول، شامل محتوای باکیفیت باشد و ما را علاقهمند نگه دارد. این نرخ در طول سالها به طرز شگفتانگیزی ثابت است. او این عدد را در سالهای 1995، 2010 و 2015 با استفاده از روشهای مشابه محاسبه کرد و بهترتیب، به 3.08 دلار، 2.69 دلار و 3.37 دلار رسید، که به این معنی است که ارزش توجه ما در طول 20 سال بهطور قابلتوجهی ثابت بوده است! تنها راه توضیح صحیح بودن هردو گزارهی «ثابت ماندن ارزش توجه یک شخص در طول زمان» و «بالا رفتن ارزش جهانی توجه» درنظرگرفتن تغییر مقدار ارائه دهندگان توجه، یا مخاطبان است. به بیان دیگر، اگر کاربر فقط مایل به پرداخت 3 دلار در ساعت باشد، تنها راه افزایش نرخ، افزایش تعداد کاربران یا به نوعی فروش کاربر است. یعنی کاربر به محصول تبدیل می شود!
داده ها ارزان شدهاند اما اطلاعات همچنان گران هستند!
سریال «سرزمین غرب» داستان پارک تفریحیای را روایت میکند که محصولات هوش مصنوعی را در شبیهسازی یک جهان بدون قانون به بازدیدکنندگان یا اصطلاحاً «میهمانها» ارائه میکند. استقبال زیاد از این پارک تفریحی باعث میشود که انسانها الگوهای رفتاری واقعی خود را به نمایش بگذارند و اتفاقاتی که در پارک «سرزمین غرب» میافتد تبدیل به یک پایگاه داده قابل اعتماد از الگوریتمها و الگوهای نحوهی تفکر انسان و معیارهای تصمیم گیری شهروندان و... شود. به همین دلیل، سازندگان پارک تفریحی، اطلاعات رفتاری و الگوی تصمیمگیری شهروندان را با قیمت بالایی به شرکتهای مختلف میفروشند و این اطلاعات را به مبنای تصمیمگیری شرکتهای بزرگ تبدیل میکنند.
زمانی که شما با تلفن همراه خود مشغول تماشای ویدیوی گربههای اینستاگرامی هستید، دادههای ارزشمندی را دربارهی احساسات مثبت و منفی، هدف، سلیقه، اطرافیان و خواستههای خود با توسعهدهندگان برنامه به اشتراک میگذارید. قسمتی از این آنالیز رفتاری شما به اطلاعاتی تبدیل میشود که همان محصول رسانهای را برای شما اعتیاد آورتر کند. بخش دیگری از این اطلاعات برای دستیابی به نتایج بزرگتر و گرانتری مانند اهداف سیاسی، جامعه شناسی، فرهنگی و اقتصادی مصرف میشوند. به بیان دیگر زمانی که در پارک تفریحی صرف میکنید، درحال تقدیم کردن دادههای ارزشمندی به هوش مصنوعی بزرگ و قدرتمندی هستید که دادههای شما را به اطلاعات تبدیل میکند. (منبع:ایرنا)
دادههایی که شما به راحتی و بهصورت رایگان مصرف میکنید، از توجه شما مصرف و این سوخت را به شکل «واکنش» ذخیره میکنند. آنالیز و دستهبندی جامعه آماری بزرگی از واکنشها، اطلاعات ارزشمندی را تولید میکند که میتوان گفت مهمترین محصول اقتصاد توجه است. به بیان دیگر، شرکتهای رسانهای، داده را مصرف میکنند تا اطلاعات تولید کنند. به همین دلیل، دادهها ارزان شدهاند، اما اطلاعات همچنان گران هستند.
- ۰۲/۰۲/۱۹