بدون اینترنت هرگز...؟!
محمد عکاف - هیچچیزی در این دوره و زمانه بدتر از قطع شدن یا اختلال در شبکه اینترنت سراسری نیست. بهخصوص برای آن دسته از افرادی که کسبوکارشان با اینترنت گره اساسی خورده است. مثل ما جماعت روزنامهنگار که اگر به اینترنت دسترسی نداشته باشیم و نتوانیم فضای رسانهای را رصد کنیم، مانندکسی هستیم که میخواهد با چشمان بسته رانندگی کند. یا آن دسته از خدماتی که تنها بر بستر وب تعریف شده است، از تأیید نسخه داروهای خاص گرفته تا استفاده از تاکسیهای اینترنتی. این را گفتیم تا همین اول کار اعلام کنیم ما با هرگونه اختلال و قطعی و محدودیت در شبکه اینترنت مخالفیم، اما چه کنیم که ناخواسته گرفتارش شدیم.
نه لنگر کشتی کابلهای اینترنت را در عمق اقیانوس پاره کرد، نه مشکل از سرویسهای خدماتدهی اینترنت در خارج از کشور بود. این بار نهادهای امنیتی بهصراحت اعلام کردند برای مدیریت فضای کشور و بستن دست جماعت اغتشاشگر چارهای جز محدود کردن شبکه اینترنت کشور نداشتهاند تا راههای هماهنگی و برنامهریزی گروههای سازمانیافته شرارت محدود شود. به جنبههای امنیتی این موضع کاری ندارم، اما اینکه داریم عادت میکنیم حقیقت ماجرا را آنطور که هست به مردم بگوییم حتی به قیمت رنجش و دلخوریشان، کار خوبی است. فقط ایکاش این صریح و رک با مردم سخن گفتن را قبل از اجرای طرح سهمیهبندی بنزین هم انجام میدادیم و مردم را در غافلگیری و بهت و حیرت نمیگذاشتیم.
ما به گوشیهای تلفن همراهمان وابستهایم، حتی بیشتر از اعضای خانوادهمان. گوشیهای هوشمند و تبلتها سند ما را به نام خودشان زدهاند. یعنی حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم از دستشان خلاصی پیدا کنیم. ما عادت کردهایم هرچند دقیقه یکبار گوشیهایمان را دست بگیریم، اینترنتش را فعال کنیم، سری به شبکههای اجتماعی و پیامرسانها بزنیم و ببینیم جدیدترین پستمان چند لایک خورده است و آیا پیامی رسیده است یا نه؟ نکند کسی زنگزده باشد و نفهمیده باشیم! خلاصه این ماجرا دور از جان شما تبدیل شده است به عادت رفتاری ما. نمیگویم اعتیاد که به کسی برنخورد...اما خدایی تابهحال شکل رفتاری خودمان را در مواجهه لحظهبهلحظه با گوشیهای هوشمند دیدهایم؟ روشنش میکنیم، نوتیفیکیشنها را بالا و پایین میکنیم، خاموشش میکنیم و چند دقیقه بعد دوباره از نو...!
فضای مجازی ما را مسخ خودش کرده است. این را میدانستم، اما این چند روز به معنای واقعی درک کردهام، وقتی بهانهای برای دست گرفتن گوشیهای هوشمند و تبلت نداریم و کلافگی عجیبوغریبی ما و همه اعضای خانواده را گرفتار خودش کرده است. حتی بالا و پایین کردن شبکههای تلویزیون هم نمیتواند درمان این کلافگی باشد. آخرسر هم خانوادگی تسلیم میشویم و گوشیهایمان را کنار میگذاریم و همدیگر را تماشا میکنیم. بله! همدیگر را تماشا میکنیم و این همان چیزی است که خیلی به آن نیاز داریم. ما خیلی وقت است همدیگر را ندیدهایم و از زندگی باهم تصویر مبهمی در ذهن داریم.
فضای مجازی چیز خوبی است، اما بدجوری دارد مالک ما میشود و این مالکیت، یک مالکیت تمام عیار است. اختلال در اینترنت این روزهای کشور، اتفاق بدی است ولی ناخواسته ما را در یک تجربه زیستی جدید قرار داده است. حداقل فهمیدیم نمردهایم و به عصر حجر هم برنگشتهایم؛ فقط کمی از گوشیهای هوشمندمان فاصله گرفتهایم. احتمالاً تغییرات خانهمان را دیدهایم. فهمیدهایم دخترمان قد کشیده و پشت لب پسرمان سبز شده است، کتابهای درسی بچههایمان را ورق زدهایم و مهمتر از همه فهمیدهایم هنوز قیمه سفره شام رنگ سرخ اغواکنندهاش را از دست نداده است و بعد از مدتها از هم پرسیدیم چه خبر؟
(منبع:جام جم)
- ۹۸/۰۸/۲۸