رواج بدننمایی در فضای مجازی
مصطفی ساجدی: با گذار جوامع جهانی به سمت صنعتی شدن و آغاز فرآیند تبدیل جوامع سنتی به صنعتی و مدرن، ابعاد زندگی بشری دستخوش تغییرات جدی شده است.
دو مفهوم گماینشافت و گزلشافت یا همان اجتماع و جامعه و تفاوتهای بین آنها بهتر میتواند آنچه را بر بشر گذشته است، به تصویر بکشد. براساس تعریف تونیس، جامعهشناس آلمانی که مبدع این دو واژه است، فرد یا در اجتماع یا در جامعه تعریف میشود و به تبع آن رفتار متفاوتی از خود بروز میدهد.
تونیس معتقد است در اجتماع که حاصل گردهم آمدن گروهی افراد است، افراد احساس تعلق نسبت به یکدیگر دارند چون ذات اجتماع بر پایه همبستگی است. طبق نظر این جامعهشناس آلمانی در «اجتماع یا گماینشافت» این اهداف مشترک است که افراد را در کنار هم حفظ میکند.
اما این ساختار در جامعه یا گزلشافت متفاوت است. از نظر تونیس، یک فرد، در جامعه هنگامی قابل تعریف است که بتواند خود را در ساختار، هدف یا مقصد معینی تعریف کند. گرد هم آمدن افراد در کنار هم، به دلیل وجود محبت بین فردی نیست؛ بلکه حاصل شکلگیری هدف معینی است که گاهی گروهها آن را مشخص میکنند و گاهی این اهداف از جای دیگری تعیین میشود.
ماکس وبر برای توضیح جوامع مختلف، از سه جامعه سنتی، در حال گذار و مدرن یاد میکند. از نگاه نظریهپردازان کلاسیک مکتب مدرنیزاسیون، گذار از جامعه سنتی به مدرن، امری گریزناپذیر است. این انتقال هنگامی آغاز میشود که چارچوب جامعه کلاسیک از یکدیگر گسسته شود.
به بیان دیگر، گذار از جامعه سنتی به مدرن با بروز بحرانهای گوناگونی چون بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران نفوذ و بحران یکپارچگی همراه است که جامعه باید بتواند این دوره را به خوبی بگذارند تا در مرحله برزخ قرار نگیرد. پس در جامعهای مثل ایران که گذار از سنت به مدرنیته، با سرعت زیادی در حال طی شدن است، وقوع بحرانهای گوناگون، امری طبیعی است.
علاوهبر گسست اجتماعی، از بین رفتن جایگاه فرد در جامعه و بروز بحرانهای هویتی و مشروعیتی در جوامع جدید، تاثیر دیگری است که جوامع مدرن بر افراد میگذارد.
پاسخ به این بحران هویتی و مشروعیتی گاهی با توجه به بدن خودش را نشان میدهد. در اینجا باید سراغ مفهومی به نام جامعهشناسی بدن برویم. شاید بتوان قرون وسطی در اروپا را مقطع زمانی مهمی در بیتوجهی به جسم دانست. درواقع در دوگانه روح- جسم و ذهن- بدن و بدن- جسم در جایگاهی فروتر از روح و ذهن قرار میگرفتند. اما با گذار از جامعه سنتی به مدرن، بدن و جسم، جایگاهی بالاتر به دست آوردند تا جایی که ترنر به یک چرخش اجتماعی به نام جامعه جسمانی معتقد است.
یکی از عوامل مهم در بحث رشد جامعهشناسی بدن، افزایش فرهنگ مصرفگرایی با رشد جوامع صنعتی است. به همین دلیل از نگاه فدرستون موجب پدید آمدن زمینههای اجتماعی شده است تا ظاهر و اندام زیبا، عنصر مهمی در پذیرش اجتماعی باشد. یا از نظر بوردیو، در جامعه مصرفی معاصر، بدن جوان، به عنوان تیپ ایدهآل بدن شناخته و بدن به عنوان سرمایه اجتماعی معرفی میشود.
فرد، برای بازنمایی خود در زندگی روزمره، مجبور است کنترلی درونی بر بدنها و ژستهای خود داشته باشد که این عدمکنترل موجب طرد فیزیکی فرد از جامعه میشود. علت این مساله را میتوان در مقاله مارسل موس جستوجو کرد. از نظر موس، هر رفتاری در ارتباط با بدن برگرفته از آموزههای اجتماعی است که فرد آنها را فرا میگیرد. بنابراین میتوان گفت فرد باید آموزههای اجتماعی را بازنمایی کند و به اجرا درآورد.
حال شاید بتوان علل گسترش توجه به بدن را اینطور نام برد. تغییر جامعه و از بین رفتن تعریف «فرد» در جامعه جدید و تعریف فرد در جایگاه عاملی برای نیل به اهداف تعریف شده عامل اول است. این مساله موجب میشود فرد «خود»(Self) را فراموش کند و دچار بحران شود. این بحران در جامعه در حال گذار، چند دسته میشود که یکی از آنها بحران هویت و مشروعیت است. در مرحله آخر، با توجه به تعریفی که جامعه جدید از بدن ارائه میدهد و برای آن برتری نسبی قائل میشود، این آموزه به فرد داده میشود که هویت گم شده خود را در جامعه جدید، با بدنش تعریف کند.
میتوان این روند جامعهشناختی را، با نظریات روانکاوانه فروید در خصوص مسائل جنسی کنار هم گذاشت و به علل رشد توجه به بدن در غرب مدرن و بهتبع آن، رشد تصاویر خاص از بدن زنان پی برد. باختین، دیگر جامعهشناس اروپایی لذت جسمی را راهی برای رسیدن به آزادی میداند و معتقد است بدن نیازمند نگاه دیگران و تصدیق آنان است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در جامعه جدید، فرد، بدن خود را به نمایش میگذارد تا هویت کسب کند و تصدیق شود.
این نیاز جدید بشری که میتوان آن را فرزند نامشروع مدرنیته دانست، زمانی با مجلهای همچون «پلی بوی» باید پاسخ داده میشد تا ابزاری جهت کسب سود توسط سرمایهداران باشد. در ابتدای راهاندازی این مجله توسط هیوهنفر، دختران جوان خواستار انتشار تصاویر نیمهبرهنه خود در این مجله و کسب تایید دیگران و در نهایت تبدیل شدن به دختر برتر ماه بودند. درواقع جمله معروف کانت که گفته است میاندیشم پس هستم، جای خود را به زیبا هستم، پس هستم! داده بود.
گسترش شبکههای اجتماعی، این فرآیند دیده شدن را در قالبی جدید آورده است. شاید پدیدههای خاصی چون دور شدن از هویت متعارف اجتماعی در شبکههای اجتماعی و توجه بیش از اندازه به بدن در آنها، مورد سوال خیلیها باشد. بنابراین بد نیست که با مراجعهای به پازل نظریات جامعهشناسان بگوییم در جامعه در حال گذار، بحران هویت باید پاسخ داده شود.
با توجه به خلأ الگویی برای قشر جوان و افزایش ارتباطات که به تبع آن، گسترش الگوهای غربی را در پی داشته، توجه به بدن، به عنوان راهی جهت گرفتن تایید دیگران محسوب میشود. به بیان دیگر میتوان گفت راهی که غرب برای مرجعیت بدن نسبت به ذهن و جسم نسبت به روح، طی کرد و به نمایش بدنها در مجلات و تصاویر، رسید؛ در جامعه ایرانی، از مسیر فضای مجازی و البته به شکل کمتر فراگیر، در حال طی شدن است.
علت اینکه فرد در فضای مجازی، به دنبال تاییدی اینچنینی است و در جامعه باید رفتاری متفاوت داشته باشد، به دلیل وجود تفاوت ساختاری در تایید توسط دیگران است. در واقع استانداردهای دوگانه تاییدی، موجب میشود جایگاه فرد در جامعه، به تناسب تاثیری که دارد، تعریف شود ولی این فرآیند در فضای مجازی اینگونه نیست.
شاید بتوان هویت فرد در فضای مجازی را اینگونه تعریف کرد؛ «بدن زیبا دارم؛ پس هستم!»
(منبع:جهان نیوز)
- ۹۶/۰۶/۱۹