آیا روابط عمومی در ایران مرده است؟

فاطمه زهرا جامی* - آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید چرا با وجود این همه فارغالتحصیل، رسانه، انجمن، وبینار و کلاسهای متعدد با عنوان «چگونه مدیر روابط عمومی شوید»، ما همچنان هر روز با بحرانهای رسانهای، بیانیههای متناقض، سکوتهای فرساینده و شکاف عمیق بین جامعه و نهادها روبهرو هستیم؟
بیایید همهچیز را هم مطلقا منفی نبینیم. در بخش خصوصی و برخی شرکتهای بزرگ، نمونههایی از روابط عمومی حرفهای دیده میشود که در کارنامه خود از کمپینهای خلاق گرفته تا پاسخگویی سریع و مدیریت شفاف را دارند و این موضوع خود نشاندهنده وجود ظرفیت و دانش این حوزه در کشور است.
اما پرسش اینجاست که چرا این الگو به شکل فراگیر به حوزه عمومی و دولتی سرایت نکرده است؟ اگر دقیقتر نگاه کنیم، دو علت عمده را برای وضعیت فعلی روابط عمومی در ایران میتوان در نظر گرفت:
1- وابستگی مالی و سازمانی
بخش بزرگی از مدیران روابط عمومی در نهادهای دولتی و عمومی، نه بهعنوان مشاور و متخصص ارتباطات، بلکه بهعنوان حقوقبگیر و چشم و گوش بینای روسا دیده میشوند. از قضا این وابستگی و رابطه رییس و مرئوسی، روابط عمومی را از نقش «پل ارتباطی» به جایگاه «بلندگوی تبلیغاتی» تقلیل داده است. در چنین شرایطی طبیعی است بقای شغلی در گرو تکرار روایت صرفا مطلوب و یکطرفه باشد و جایی برای شنیدن صدای واقعی جامعه و پاسخ به انتقادات باقی نمیماند.
2- جهل آگاهانه و وابستگی به ترندهای جعلی
بخش دوم ماجرا همان چیزی است که میتوان آن را «جهل آگاهانه» نامید. همه میدانند که بخش بزرگی از آنچه در شبکههای اجتماعی بهعنوان موج یا ترند شکل میگیرد، لزوما بازتابدهنده تمام یا حتی بخشی از واقعیات جامعه نیست؛ بلکه محصول کمپینهای تبلیغاتی و سیاسی هدایتشده میان جریانهای قدرت است. اما چون اقتصاد رسانهها و کسبوکار مشاوران ارتباطی به منافع همین شبکهها گره خورده، کمتر کسی حاضر به اعتراف و دوری از این رویه معیوب است.
در نتیجه بخش قابل توجهی از روابط عمومیها، مشاوران و رسانهها به جای شناخت و مطالبهگری نیازهای واقعی جامعه، به دنبالهروی از موجهای مصنوعی مشغول شدهاند و صرفاً کارکردی واکنشی و نه کنشی و خلاقانه دارند. برای اثبات این مدعا کافی است از خود پرسید: دقیقا، چند سازمان یا نهادی آغازگر یک جریان رسانهای مثبت بوده و توانستهاند با ایجاد یک موج ملی، مردم را در موضوعی همراه و متقاعد کند؟
مرگ رسانهها و ضعف روابط عمومیها همان چیزی است که شکاف بین مردم و نهادها را هر روز بیشتر کرده و میکند. در چنین فضایی، «اطلاعرسانی» جای «گفتوگو» را میگیرد و «بیانیه یکطرفه» جای «پاسخگویی» مینشیند. این دقیقاً نقطهای است که روابط عمومی نقش زنده و پویایی خود را از دست داده و و به ابزار تکرار و تبلیغات غیراقناعی تقلیل مییابد.
اگرچه شاید نتوان با قاطعیت از مرگ روابط عمومی در ایران سخن گفت، اما بیتردید باید اعتراف کرد: روابطعمومیهای ما سالهاست با بیماری مزمن مواجه هستند که نه با جامعه گفتوگو میکنند و نه از آن میآموزند.
لذا مادامیکه روابط عمومیها از نگاه رفع تکلیفی، تضمین مسرت مدیران! و اسارت در ترندهای جعلی شبکههای اجتماعی رها نشوند، این بیماری ادامه دارد. و همینجاست که باید دوباره یادآوری کرد که: «سرمایه اصلی روابط عمومی، اعتماد عمومی است؛ نه بودجه، نه بیانیه و نه ترندها.» (منبع:عصرارتباط)
*دانشجوی روابط عمومی دانشگاه علامه طباطبائی
- ۰۴/۰۶/۲۶