قربانی اجرای دستور کار 2045 نشویم

عباس پورخصالیان -سیل بهار سال 98 بهانهای به دستم داد و میدهد تا با اشاره به تغییر اقلیمی، به برنامههای ضد انسانی پنتاگون بپردازم، برنامههایی که راه مقابله با فاجعه انسانی و زیستمحیطی ناشی از تغییر اقلیمی زمین را در این موارد میداند:
- امحای بیش از 9 میلیارد انسان تا سال 2050،
- دستکاری ذهن نیم میلیارد بیوروبات انساننما یا «تراانسان Trans-human» و
- اعزام تراانسانها به سیارات و کراتی دیگر دارای شرایط حیات شبیه به زمین.
ابزار اجرای این برنامه، سوپراینتلیجنس (موجودی فوق هوشمند است، مجهز به فناوری یادگیری ژرف Deep learning، دارای قابلیت خودتکثیرکنندگی و خدایگونه بودن).
آشنایی من با مبحث ترانساومانیسم که کلیدواژه برنامههای ضد انسانی پنتاگون برای نجات «از-ما-بهتران» از فاجعه آخرالزمانی آینده است، از زمانی شروع شد که ترامپ خروج ایالات متحده از پیمان 2015 پاریس (تکمیلکننده چارچوب پیماننامه تغییر اقلیم سازمان ملل UNFCCC در رابطه با کاستن از انتشار گازهای گلخانهای) را اعلام کرد. حدودا اواسط خرداد 1396 بود که خبر مذکور را شنیدم و بر آن شدم ببینم چرا ایالات متحده دست به چنین اقدام ناجوانمردانهای زده.
در اینترنت به دنبال مدارک و اظهارنظرهای مخالفان و موافقان خروج آمریکا از پیمان پاریس میگشتم که با یک گزارش فروم جهانی اقتصاد و سه دستور کار (Agenda) در مورد تغییر اقلیمی مواجه شدم:
1. گزارش ارزیابی ریسکهای جهانی در دوره 2010 تا 2020 (این گزارش توسط مرکز پژوهشهای مجلس به تاریخ 1391 ترجمه و منتشر شده است)؛ 2. دستور کار 21 که برنامه جهانی در قرن بیست و یکم برای مهندسی اقلیمی در خدمت پاکسازی محیطزیست است؛ 3. دستور کار 2030 که به هماهنگسازی روساختی و زیرساختی جامعه اطلاعات مردمنهاد جهانگستر میپردازد؛ و 4. دستور کار 2045 که شرح محتوای پنهان و آشکار آن را در گزارش هفته پیش آوردهام و نشان دادم که هدف نهایی از اینترنتچیزها یا اینترنتاشیاء، رسیدن به فناوری اینترنت مردم (IoP)، اینترنت انسان (IoH) و اینترنت مغزها (IoB) یا برینترنت (Brainternet) برای اجرای موفقیتآمیز ترادیسی انسان به تراانسان است. بعدا در اواخر سال 2018، متوجه شدم که دستور کار دیگری در دست تهیه است: یعنی دستور کار2050 که گویا مکمل دستور کار 2045 خواهد بود.
نتیجه این بررسیهایم وحشتناک بود و تصور آینده فرافناوری، هر روز برایم ترسناکتر میشود: پنتاگون نقشه امحای میلیاردها انسان واقعی و ایجاد میلیونها بیوروبات انساننمای انسانیتزدایی شده را در اتاقهای فکر خود میکشد و ارتش ایالات متحده نقشههای اتاقهای فکر پنتاگون را در خاورمیانه به اجرا میگذارد؛ در حالی که شما و من اینجا (در ایران)، بیخیال از روند آتی فرافناوری و آینده ترانسفورماسیون دیجیتالی توی سر و کله یکدیگر میزنیم که با اینستاگرام چه کنیم؟ مسدودش کنیم؟ نکنیم؟ اول رقیب ایرانی اینستاگرام را بسازیم؟ متن لایحه پیامرسانهای اجتماعی را دوباره و چند باره به بحث بگذاریم؟ آن را اصلاح کنیم یا نکنیم؟ و از این قبیل سرکاریها.
چند ماه پیش وقتی که دیدم وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با غرور درباره «ترانسفورماسیون دیجیتالیِ» فرایندهای اداری، همایش برگزار میکند و «ترانسفورماسیون دیجیتالی» را «تحول دیجیتال» مینامد، خواستم آینده وحشتناک «ترانسفورماسیون دیجیتالی» و گذار انسان به تراانسان را مطرح کنم که دیدم بهتر است فعلا درباره ترانساومانیسم سکوت کنم تا مخاطبانم فکر نکنند فلسفه و فناوری را با هم قاطی کردهام. لذا صرفا به مبحثی زبانشناختی و ساختن معادل فارسی برای «ترانسفورماسیون دیجیتالی» پرداختم و توصیه کردم که بهتر است آن را «ترادیسی دیجیتالی» بخوانیم تا «تحول دیجیتال»! زیرا میدانستم که پژوهشگران ترانس-اومانیسم، «ترانسفورماسیون دیجیتالی» را وسیلهای برای دستکاری اِوُلوسیون و رودست زدن به تحول طبیعی در نظر میگیرند، پس باید برای دو اصطلاح ترانسفورماسیون و اِوُلوسیون، معادلهای مشخص و متمایزی را ضرب کنیم تا منظور گویشوران انگلیسیزبان را بهتر بفهمیم. لذا، من برای «ترانسفورماسیون»، واژه «ترادیسی» و برای «اِوُلوسیون»، واژه «تحول» را پیشنهاد کردم.
در آغاز بهار سال 98 وقتی که آثار مخرب تغییر اقلیمی را در ایران دیدم و خوشبینی مفرط سیاستمداران و مردم مرفه از ترسالی سال جاری را مشاهده کردم، به خود گفتم اینک زمان آن رسیده است که هشدار طبیعت را بهانه کنم و در این رابطه، همچنین از دستور کار 2045 بنویسم.
هدفم از نوشتن دو مقاله پیشین (" Superintelligenceبرای کاهش 90 درصدی جمعیت جهان در سال 2045 " و "سال سیلی سیل: فرصت تامل در قانون طبیعت") این بود که بهنحوی به سیاستگذاران کلی برنامههای کشور و به مدیران شرکتهای فاوا، پیام دهم که مواظب نردبان فرافناوری به فراسوی هیچستان باشند! **درست است که سطح فناوری ما با سطح فناوری آنها فاصله دارد، اما توسعه فاوا، چیزنت و کار روی همگرایی NBIC میتواند هم خوب باشد و هم بد. نکند ما مُبلّغ و ترویجگر و قربانی فرافناوری آنها بشویم. **
چه کنیم؟
دستم از دامان شوراهایعالی کشور کوتاه است! پس به خود میگویم و خود ملی را مخاطب این نوشته قرار میدهم که ای ایرانی! در الگوی پایه ایرانی/اسلامی پیشرفت کشور دوباره و چند باره تامل کن! هشدار سیل سال 98 را جدی بگیر! سنجهها و آموزههای بحران اخیر و بحرانهای گذشته را مد نظر داشته باش! بحرانهای تاکنون رخ نداده را که ممکن است در آینده رخ دهند به حساب بیاور!
خوشبینی و خوشخیالی «ما میتوانیم» را ملاک عمل قرار بده اما واقعبین باش! ساختارهای سازمانیات را متناسب با برنامه عمل بلندمدت و دستور کار ملی برای مقابله با سیلابهایی سهمگینتر از سیل امسال و علیه بلایای آتی دگرگون کن! با بیهوده دم زدن از موفقیت در مدیریت بحران شروع نکن!
**بدان: بدون مدیریت مخاطره، بدون مدیریت استمرار خدمات، بدون مدیریت آمادهسازی منابع و بدون مدیریت امنیت و ایمنی از پس مدیریت بحران بههیچ وجه برنخواهی آمد!
این «تو بمیری از آن تو بمیریها نیست». آگاه باش، مخاطراتِ هنوز تجربهنشده سهمگینی در راه هستند، پس دانش تابآوری سرزمینی را بیاموز و اجرا کن! برای ایجاد زیرساختهای مدیریت مخاطره بکوش! در تصمیمسازی برای مقابله با سختترین مخاطرات و طرح و توسعه زیرساختهای حفاظت و امنیت و ایمنی، ابتکار عمل به خرج بده، در تجدید ساختارهای مانعِ فعالیت آزاد راهحلیابان درنگ نکن! ساختارهای پایدارسازی و تابآورسازی خود را بپروران!**
تغییر اقلیمی، نتیجه بیش از 200 سال تخریب محیط زیست توسط اروپاییان و آمریکاییها و پیروی کورانه ما و امثال ما طی دهههای اخیر از آنها است.
انسان معاصر، طبیعت خود و کره زمین را بیش از 200 سال است که اسیر حرص و ولع سرمایهسالاران سیریناپذیر و شاهد بداخلاقی و کجفهمیهای سیاستمداران حرفهای کرده است.
گزارش سوپراینتلیجنس من که هفته پیش (31 فروردین 1398) در همین هفتهنامه منتشر شد، اصلا داستانی علمی/تخیلی نبود و نیست. با تامل در اهداف سفارشدهندگان و بهرهبرداران سوپراینتلیجنس، کسانی که اگر از اهالی پنتاگون نباشند، به پنتاگون بسیار نزدیک هستند، میتوان اطمینان حاصل کرد که سوپراینتلیجنس حتی برای سازندگانش هم «دوستانه» باقی نمیماند! به پیشبینی مارا هویستندال، روزنامهنگار آمریکایی: تا کمتر از 30 سال دیگر، فاجعه نهایی و آشوب آخرالزمانی رخ خواهد داد! (رجوع شود به گزارش روزنامه گاردینِ روز هشتم فروردین 1398، زیر عنوانِ: آیا ما میتوانیم هوش مصنوعی رو دستزننده انسانیت را متوقف کنیم؟ Can we stop AI outsmarting humanity?).
کاری کنیم که ما قربانی اجرای دستور کار 2045 نشویم، بلکه مثل همیشه تاریخ، امالقراء و مامنی باشیم برای نجات انسان و انسانیت از شر بیدادگران و مخربان زمین.
در این راه باید همراهان جهانی خود را پیدا کنیم و در جبههای واحد علیه تخریب محیط زیست و ترانسفورماسیون دیجیتالی انسان بکوشیم.
تبیین درست چنین برنامهای، بزرگتر از توان بیان من و فراتر از توانایی بخش فاوا ست؛ این برنامه آنچنان بزرگ و فرابخشی است که باید تمام قوای کشور را یکپارچه بسیج کرد. (منبع:عصرارتباط)
- ۹۸/۰۲/۱۰