ملاحظاتی درباره مجوزدار کردن تلگرام
اسماعیل قدیمی* - میتوان از زوایای مختلف به بحث مجوزدار کردن شبکههای مجازی مثل تلگرام پرداخت؛ اگر از جنبه حقوقی به این مساله نگاه شود، وقتی ما واژه مجوزدار کردن را به کار میبریم، از نظر حقوقی استقلال فردی زیر سوال رفته و نقض میشود. کسی که قبل از انجام هرعملی برای استفاده از یک ابزار مجبور به کسب مجوز شود، استقلالش زیرسوال میرود و این به نوعی توهین به شخصیت فرد نیز تلقی میشود. این مساله با قانون اساسی نیز در مغایرت است، چون در قانون اساسی ما آزادی بیان به رسمیت شناخته شده است و همه افراد آزادند دیدگاه خود را بیان کنند، البته به شرطی که مخل نظام اسلامی و مغایر با قوانین نباشد. بنابراین ما نمیتوانیم کسی را قبل از انجام یک عمل مجازات کنیم. این امر علاوه بر قانون اساسی با اعلامیههای جهانی حقوق بشر و همچنین حقوق مدنی جامعه نیز در تضاد است.
بحث مجوزدار کردن شبکههای مجازی با بحث حقوق مدنی که به تازگی توسط رئیسجمهور مطرح شد نیز در مغایرت است، چون در آنجا ما حقوقی را برای فرد قائل شدیم که این حقوق از منابع دینی و حقوق بینالملل احصا شده است و با این بحث تطابق ندارد. از زاویه دیگر هم باید توجه داشت که اساسا وسایل ارتباط جمعی و فناوریهای جدید، قابل کنترل به معنای رایج آن نیستند چون این وسایل، تعاملی هستند و به راحتی در اختیار همگان قرار گرفتهاند. این ابزارها، مرزهای مکانی، زمانی و ایدئولوژیک را درمینوردند. بنابراین یا باید از این وسایل به طور کلی استفاده نکنیم، مانند آنچه در کره شمالی اتفاق میافتد، یا وقتی استفاده میکنیم باید بدانیم این ابزارها به هیچ وجه قابل کنترل نیستند. زمانی که ما از ابزارهای کنترلی و فیلترینگ استفاده کنیم، در مقابل نرمافزارها و ابزارهایی وجود دارند که به راحتی میتوان با آنها از فیلترینگ و کنترل عبور کرد. بنابراین باید توجه کنیم که این کار، به لحاظ فنی، عقلی، حقوقی و... با هیچ اصل و اساسی انطباق ندارد.
خودسانسوری و بیاعتمادی
وقتی ما فرد را مجبور کنیم مجوز بگیرد، در حقیقت او را به خودسانسوری دعوت کردهایم. بنابراین فرد برای گرفتار نشدن در تبعات اعمالی که انجام میدهد، به سانسور خود میپردازد. خودسانسوری مبدا شکلگیری شایعه و بیاعتمادی اجتماعی است. به این معنا که وقتی جامعه با این نوع محدودیتها روبهرو شود، به شایعهپراکنی تشویق میشود. اینجاست که جامعه از نظام و مبانی انقلاب دور میشود و به سمت رسانههایی که فراتر از مرزهای ما فعالیت میکنند، سوق مییابد. بنابراین جامعه پیام را از منابع دیگری دریافت خواهد کرد، درحالیکه باید افراد آزاد باشند، همانند آنچه در آمریکا و اروپای شمالی اتفاق افتاده و تمام قوانین به سمت استفاده آزادانه از این ابزارها گرایش دارند. اگر مقایسهای در مورد نحوه استفاده مردم آن مناطق از این ابزارها داشته باشیم، آمارها نشان میدهد از هر جنبه، استفاده منطقی، عقلانی و اقتصادی است.
اکثر مردم این کشورها، از این ابزارها در راستای اهداف اقتصادی، تجاری، آموزشی و... استفاده میکنند و استفاده از این ابزار و وسایل برای آن جوامع، زمینه رشد سواد عمومی و رشد فکری و بروز خلاقیت مردم این کشورها شده است. حال این سوال مطرح میشود که چرا کشورهای غربی صنعتی و پیشرفته، به این اندازه از موفقیت در شاخصهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... برخوردارند؟ دلیل این امر ریشه در آزادی دارد. در چنین شرایطی کسانی که میخواهند استفادههای غیراخلاقی از این وسایل کنند، محدود میشوند. اگر این استفادهها جنبه شخصی داشته باشد، به نظر من نباید با آنها برخورد شود اما اگر این استفادههای غیرمشروع و غیراخلاقی جنبه عمومی یابد، میتوان از نظر حقوقی، آنها را تحت تعقیب قرار داد. بنابراین مجوزدار کردن این نوع وسایل ارتباط جمعی، از نظر فنی غیرممکن است چون افراد را به استفاده از ابزارهای غیرقانونی تشویق میکند و مردم نسبت به نظام بیاعتماد میشوند.
در این صورت زمینه برای استفادههای منفی مثل شایعه پراکنیها فراهم میشود و از طرف دیگر ما از مسابقهای که بین ملتهای مختلف در دنیا وجود دارد، عقب میمانیم. مثالهای روشنی هم در این زمینه وجود دارد؛ کره جنوبی، ژاپن، سنگاپور و کشورهای دیگر که در حال پیشرفت هستند. برای مثال اگر کشور خود را با کره جنوبی مقایسه کنیم، ۴۰ سال پیش ما در یک وضعیت و شرایط قرار داشتیم اما چرا امروز آن سطح از پیشرفت در آن کشور رخ داده و ما شاهد عقب ماندگیهای بسیاری در همه زمینهها هستیم. در حال حاضر سرعت اینترنت در ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور و... بسیار سرسامآور شده است و آمارها نشان میدهد بسیاری از درآمدهای این کشورها از همین صنعت است؛ دید تجاری و رقابتی، استفاده حداکثری از این ابزارها و تشویق مردم به استفاده، باعث شده است آنها حتی با کشورهای صنعتی بزرگ جهان هم رقابت کنند. در مقابل کشور ما شاهد هیچ خلاقیتی نیست و درحال تجربه نوعی عقبماندگی هستیم و این مساله به مصلحت کشور ما نیست؛ کشوری که آزادی بیان را تشویق میکند. ما در این برهه از زمان، نیازمند ارتقای آگاهیهای مردم، سواد عمومی، تشویق به استفاده از ابزارهای ارتباطی در جهات مثبت و... هستیم. فیلتر کردن و کنترل این شبکهها، زمینه را برای قدرتهای بزرگ فراهم میکنند که به شایعه پراکنی در کشور بپردازند.
به جای محدودیت آموزش دهیم
به اعتقاد من آزاد گذاشتن مردم، آموزش دادن به آنها و تشویق آنها به استفاده درست از این ابزارها، بهترین سیاست در این راستا است. هرنوع سانسور در هر زمینهای، تبعات و آثار منفی دارد. واقعیت این است که مردم داخل ایران، از یک قشر، طبقه و دیدگاه فکری نیستند و تفاوتهای فکری، نیازها، سطح سواد و... باعث تنوعی شده که ما باید آن را به رسمیت بشناسیم. باید توجه داشت که مردم براساس نیازهای خود از این ابزارها استفاده میکنند. امروز اگر تعدادی از این ابزارها سوءاستفاده میکنند و به کارهای غیراخلاقی، فروش مواد مخدر و... میپردازند، به درست بودن سیاستها، جهتگیریها و مدیریت ما برمیگردد.
اینجاست که نقش نظامهای آموزشی پررنگ میشود؛ اگر ما نظامهای آموزشی خود را اصلاح کنیم و سیاستگذاری درستی در این زمینه داشته باشیم تا مردم بتوانند نیازهای خود را برآورده کنند، هرگز به این اندازه شاهد میل به کار خلاف و غیراخلاقی یا سوءاستفاده نخواهیم بود. این محدود کردنها و به طور کلی سیاستهای بازدارنده و سلبی مشوق این مسائل میشود. کدام یک از نظامهای آموزشی ما این کار را به درستی انجام دادهاند که ما انتظار داریم مردم بتوانند به درستی از این وسایل استفاده کنند. اگر مردم در این زمینه آموزش ببینند، بسیاری از این نگرانیها و سوءاستفادهها برطرف میشود.
* کارشناس ارتباطات - روزنامه آرمان