نه خاوری نه باختری
امیرحسین سعیدی نایینی - چندی پیش که محفل دوستان و همکاران برپا بود خبر آوردندکه جناب زاکر برگ صاحب فیس بوک 99 درصد از اموال خودرا بخشیده است.
جمع حاضر تحسین نمودند و تشویق کردند و باریکلا و آفرین گفتند و خلاصه هر کدام بنحوی با سوت و صلوات و کف ابراز احساسات نمودند.
در گرما گرم این تعاریف و تمجیدها سوالی به ذهنم خطور کرد که بی مناسبت ندیدم طرح نمایم.
گفتم: این کار جناب زاکرخان بسیار خوب و پسندیده و حتما مستحق این احساسات پاک و صمیمانه شما هست اما آنچه سوال انگیز و حتی آزار دهنده است این نمک نشناسی و ندیده گرفتن ایثار و فداکاری و گذشت خودیهاست. چرا وقتی بزرگمردی از همکاران عزیز خودمان کاری مشابه را انجام میدهد کسی لام تا کام سخنی نمیگوید؟ چرا ما غریبه پرستیم؟ چرا مرغ خانه همسایه برایمان غاز است؟
پرسیدند: این فداکاری و ایثار که گفتید توسط چه کسی انجام شده که ما نادیده گرفتهایم؟
گفتم: جناب آقای دکتر فاطمی صاحب و مدیرعامل شرکت توسن بوده است و با خلوص هر چه تمامتر نتیجه زحمات شبانه روزی خود یعنی شرکت توسن را که از بزرگترین، موفقترین و ثروتمندترین شرکتهای ایرانی است را واگذار کرده تا بتواند برای حل معضلات بزرگترین بانک ایرانی یعنی بانک ملی وارد هیات مدیره آن بانک شود و مسوولیت فناوری اطلاعات آن بانک را نیز بپذیرد.
آیا واگذاری تمامی سهام و پذیرش مسولیتی بس سنگین شایسته تشویق و ترغیب و تحسین نیست؟
یکی گفت: نه تنها شایسته تشویق و تحسین نیست بلکه نمونهای شفاف از عدم شفافیت است زیرا شرکتی که خود پیمانکار بانکهاست و رقبایی دارد چگونه میتواند بر مسند مسوولیت بنشیند و برای رقبای خود تصمیم بگیرد؟
و ادامه داد آیا این کار با اصل ارایه فرصتهای برابر سازگاری دارد؟ آیا هیچ عقل سلیمی میپذیرد که کارفرما و پیمانکار یکی باشد؟
پاسخ داده شد: ایشان سهام خود را واگذار نموده است پس شما نمیتوانید ایشان را رقیب شرکتها بنامید و از زمانی که ایشان در بانک ملی مسوولیت پذیرفته است هیچ قراردادی مستقیم و یا غیر مستقیم با شرکت توسن امضا نشده است.
چون این پاسخ ارایه شد سوالات مسلسل وار شلیک شد:
- شما از کجا این اطمینان را حاصل فرمودهاید که هیچ قراردادی مستقیم یا غیر مستقیم با شرکت توسن امضا نشده است؟
- از کجا معلوم این واگذاری صوری نباشد؟
- ایشان سهامشان را به چه فرد یا افرادی واگذار نمودهاند؟
- چه کسی تضمین میکند که ایشان در مقام مسوول فناوری اطلاعات بزرگترین بانک بر مسند قدرت بنشیند و بعد از نفوذ در آنجا و سایر مراجع تصمیمگیری به زودی کنارهگیری نکند و باز سوار بر اسب زین کرده توسن نشود؟
بر فرض آنکه ایشان با نیت خیر و از روی فداکاری و ایثار و از خود گذشتگی از سهامشان گذشته و به بانک ملی رفته اند تا منشا خدمات و تحول در آن بانک شوند، حال اگر ایشان سامانههای قبلی را قبول داشته باشند که تغییری حاصل نمیشود و اگر قصد تغییر داشته باشند چه جایگزینی در ذهن ایشان است و از کدام شرکت؟
خلاصه سیل پرسشها روانه بود تا دیگرانی به دفاع پرداخته و چنین گفتند:
اینکه جناب ایشان سهام را چند فروخته و به چه کسی فروخته، موضوعی است خصوصی و چنانچه تمایل داشته باشند اعلام مینمایند و گرنه به کسی ربطی ندارد.
و اینکه ایشان سهام را به صورت صوری واگذار نموده و یا معاملاتی با توسن انجام داده است موضوعی است که ارگانهای ذیربط نظارتی با چشم باز آنرا دنبال میکنند و اجازه نمیدهند سر سوزنی خطا اتفاق بیفتد.
در این میان بعضیها در دفاع و بعضیها در حمله هیجانی شده حرف یکدیگر را قطع میکردند و از جمله شخصی با شنیدن دفاعیه آخر با صدای بلند پرسید:
پس بنظر شما سه هزار ملیارد کمتر از سر سوزن است که چشمان باز آقایان متوجه آن نشده است؟
- دیگری گفت بعضیها بخاطر حسادتشان ناجوانمردانه این شخصیت والا را زیر سوال میبرند.
- دیگری گفت: بعضی بخاطر لفت و لیسشان کورکورانه ازایشان دفاع میکنند.
- شخص دیگری گفت: انتصاب ایشان قدمی است بلند در راستای تقویت بخش دولتی تا از تجارب ارزنده این چهره موفق بخش خصوصی سود برند و بانک ملی را به سود رساند.
فردی مخالف گفت: بخش خصوصی اگه خیلی هنر دارد اول پیکر نحیف و رو به موت خودش را تقویت کند.
دیگری جواب داد: عجله نکن این انتصاب هم در نهایت به نفع شرکت یا شرکتهایی از بخش خصوصی خواهد شد.
خلاصه نظم جلسه به هم خورد و هر کسی از دری سخنی گفت و چون با تلاشی مجدد نظم حکمفرما شد، پرسیدم: ایشان در بانکداری توان و تخصص و تجربه فراوان دارد و چه کسی بهتر از ایشان برای اصلاح امور بانکی بزرگ چون بانک ملی.
که باز پاسخها شنیدم:
- ایشان از وقتی که به بانک ملی رفته بجز دعوا نمودن با رقیب و رقبای سابق و یا بقولی فعلیاش چه دستاوردی برای بانک داشته است؟
-دیگری گفت: شما ندانسته چرا غیبت میکنید مگر شما در جریان کار ایشان هستید.
فردی دیگر گفت: من اطلاعی از صوری بودن یا نبودن انتقال سهام ایشان و یا نیت ایشان برای رفتن به بانک ملی ندارم و به هیچ وجه اظهار نظری نمینمایم ولی در راستای کار خود هفت سال است که گرفتار بروکراسی این بانک هستم زیرا هفت سال پیش با عجله مناقصهای را اعلام داشتند و شرکتهایی در شلوغترین ایام سال حضور یافتند. پس از رفت و آمدهای بسیار و بعد از مدتی شرکتی را برنده اعلام نمودند که هیچ وقت در عمر کاریاش موضوع مناقصه را انجام نداده بود. چون شرکتها اعتراض نمودند مناقصه را باطل نمودند.
چند ماه بعد مناقصه دیگری را اعلام نمودند و کمیسیونی را برای تعیین صلاحیتهای فنی نرمافزار مورد نیاز انتخاب نمودند که رییس و همه کاره این کمیسیون فردی دندانپزشک بود و نحوه برخوردش با شرکتها سئوال برانگیز بود تا آنکه همه را رد صلاحیت نمود بجز یک شرکت که از قبل حدس زده میشد.
باز شرکتها اعتراض نموده ولی کار بدون توجه به اعتراضات ادامه پیدا کرد تا اینکه یکی از شرکتها به مدیر عامل وقت بانک ملی در تاریخ اول دیماه سال هشتاد و نه نامهای نوشت و صراحتا از فساد مشهود در روند مناقصه یاد کرد و این مناقصه نیز باطل شد.
با پرواز بلند مدیر عامل وقت به دیار غرب و بعد از ایشان بانک بطور پراکنده برای تامین نیازهایهای خود دست و پایی میزد ولی از زمان آمدن این آقا از بخش خصوصی به این پست، کارهای مربوط به خود را قفل میبینم. صد رحمت به مدیران دولتی چون اقلا جواب سلام میدادند.
فردی دیگر در دفاع گفت: اکثر کسانی که با ایشان مخالف هستند مثل ایشان که این داستان دراز را گفتند بفکر منافع فردی و شرکت خود هستند.
ایشان پاسخ داد: با افتخار بدنبال منافع مشروع و حلال خود هستم و خدا را شاکرم که در راه راست قدم برداشتم و نه به سمت خاوری یا باختری منحرف شدهام.
بحث داغ دوستان ادامه داشت که باز در فکر فرو رفتم که چرا رسانهها و مسوولین امر ترتیبی نمیدهند تاهاله ابهام از شخصیت فردی که عمر خودرا صرف پیشرفت فاوا نموده زدوده شود و بزرگترین بانک کشور خدای ناکرده با بحرانی دیگر روبرو نشود. (منبع:عصرارتباط)