چرا شک میکنیم؟

علی شمیرانی - وقتی پیامی از یک منبع ارسال میشود، عوامل متعددی در پذیرش یا رد آن از طرف مخاطب یا دریافتکنندگان پیام، تاثیرگذار هستند.
قصد ورود به نظریههای آکادمیک رسانهای را ندارم، چون هم متن طولانی میشود و هم احتمالا خارج از حوصله مخاطب امروزی است، لذا با مثالهای ساده و کوتاه ادامه میدهم.
وقتی ما به عنوان مخاطب، خبر یا پیامی به دستمان میرسد به شکل ناخواسته از چند فیلتر ذهنی آن را عبور میدهیم. این فیلترهای ذهنی را اما خودمان تنها نساختهایم بلکه عوامل بیرونی هم روی ساخت آن نقش داشتهاند. اما این فیلترها چیستند؟
1. مثلا وقتی فرد یا مدیری که میدانیم زیاد دروغ میگوید یا وعدههای بیسرانجامش یک کتاب 10 جلدی میشود، یا زیرپوستی قصد شرکت در انتخابات دارد، خبری میدهد یا سخنرانی میکند، ما کاملا با دیده شک و ناباوری به حرفهایش گوش میدهیم. پس سابقه و شخصیتی که گوینده آن پیام یا خبر از خودش ساخته، خود یک فیلتر در ذهن ما ایجاد کرده است.
2. رسانه و بستری که پیام را به ما منتقل میکند هم در میزان رد یا پذیرش آن تاثیرگذار است. مثالش میشود این شوخی: «کاش میشد توی شبکه خبر زندگی کنیم! اونجا هیچ اثری از مشکلات نیست، هیچی گرون نشده، کشورهای اروپایی التماس میکنن با ایران همکاری کنن و ...» در این مثال یعنی مخاطب با رسانه فاصله دارد و با چالش بیاعتمادی مواجه است. پس سابقه و میزان نزدیکی بستر یا راوی خبر هم یکی دیگر از فیلترهای ذهنی ماست. مثلا اگر فرد بدسابقهای که او را میشناسیم، حتی پیغام مثبت و واقعی دوستی را به دست ما برساند، ما باز هم شک میکنیم.
3. اصل ماهیت پیام هم مدنظر ماست. برای مثال فردی که سابقه بدی ندارد یا او را نمیشناسیم اگر خبر یا پیامی بدهد که با قد و قوارهاش جور در نیاید، ما بازهم شک میکنیم. مثلا فردی 40 کیلویی ادعا کند که توان بالابردن وزنه 200 کیلویی دارد. در این مورد ما باز هم به عقل و فیلترهای ذهنی خود مراجعه کرده و نمیتوانیم این خبر و مدعا را بپذیریم.
منظور تقریبا شفاف است و با این مقدمه بپردازم به اصل موضوع.
چند سال قبل یکی از همکارانم را برای پوشش یکی از این افتتاحیههایی مرسوم در حوزه ارتباطات فرستاده بودم که در آن از آمریکا گرفته تا هر چیز دیگری حرف زده میشود الا موضوع اصلی افتتاحیه.
کسی او را نمیشناخت و تصادفی کنار معاون یکی از مدیرانی نشسته بود که از قضا در ردیف اول افتتاحیه نشسته بود و سخنران هم دائما از او و شرکتش تشکر میکرد که در افتتاح این فاز از پروژه کمکهای فراوانی کرده است. همکارم شنیده بود که معاون آن شرکت به نفر بغل دستی خود میگفت، هر چه فکر میکنم نمیدانم چه چیزی در حال افتتاح است که بابت آن از ما تشکر میشود و اصلا در جریان چیزهایی که سخنران میگوید، نیستیم و بعد هم زده بودند زیر خنده.
آری همکار من به یکی از نمایشهای مرسوم یک نهاد دولتی برای یک افتتاح تخیلی و سرکاری دعوت شده بود. از همانها که روی یک ماوس کلیک میشود و بعد صلواتی فرستاده میشود و در حالی که بسیاری از حضار و بازیگران میدانند که از صحنه یک تئاتر خارج میشود، در نهایت راهی صرف ناهار یا شام میشوند و بعد هم خداحافظ.
هفته قبل خبر از افتتاح چند طرح و پروژه به مناسبت هفته ارتباطات و تعدادی پروژه مرتبط با شبکه ملی اطلاعات داده شد.
طبق معمول تلگرام و شبکههای اجتماعی پر شد از اخباری که خادمان رسانهای در رقابت ثانیهای و تنگاتنگ با یکدیگر در حال ارسال اسپموار آن بودند. اخبار را که جستوجو میکردی نیز جز سخنرانی، چیزی بیشتر از اصل آنچه مثلا افتتاح شده بود دستگیر مخاطب نمیکرد و در نتیجه بیشتر ابهام و تردید را منتقل میکردند.
در یکی از گروههایی که بالغ بر 600 نفر از مدیران و کارشناسان بخش خصوصی و دولتیِ حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات حضور دارند، بعد از اتمام ماموریت و تخلیه بار ارسالکنندگان اخبار (اسپمها)، سه نفر سوال کردند: کسی میداند طرحهایی که افتتاح شده دقیقا چه هستند؟ سکوتی طولانی حاکم شد و هیچ پاسخ دقیقی نیامد. کمی بعد، مثل جریان زندگی که به هر حال پیش میرود و میگذرد، گروه مذکور نیز پر شد از دیگر اخبار و موضوعات.
حرف این است که مسوولان محترم، ضمن توجه به عوامل مهمی که در ابتدای این متن ذکر شد، باید بدانند که اقناع افکار عمومی مساله کوچک و بیاهمیتی نیست، ولو آنکه صدایی از کسی به هر دلیلی اعم از ترس، بدهکار بودن، وام داشتن یا غیره در نیاید.
لذا در مورد طرحهایی که افتتاح شده یا میشوند چند مساله وجود دارد:
فرض اول آنکه واقعا افتتاحی در کار نبوده که بخواهند جزئیاتی بدهند و هدف صرفا نمایشی از فعالیت بوده است.
فرض دوم اینکه طرحی که افتتاح شده، فعلا روی کاغذ است یا اصولا در مرحلهای نیست که بتوان بیشتر آن را باز کرد و راهی طولانی تا رسیدن به خروجی عملیاتی دارد. به همین دلیل هر چه بیشتر به آن پرداخته شود، دردسرها و سوالات و ابهامات بیشتری را با خود میآورد. پس صلاح در سرهمبندی و مبهمگویی است.
فرض سوم آنکه اتفاقا طرح بسیار کامل و عملیاتی بوده و قابل استفاده و بهرهبرداری ذینفعان نیز است، اما مشکل از ضعف در نحوه اطلاعرسانی و اقناع افکار عمومی بوده است.
من اما میخواهم، خوشبین باشم و فرض سوم را در نظر بگیرم. لذا ضمن توصیه به توجه ویژه بر نحوه اطلاعرسانی از جزئیات کامل و قابل دسترسی از طرحهای افتتاح شده، تاکید میکنم که اگر چنین نشود، به مخاطب حق بدهیم که شک کند، باور نکند و در ذهنش یک فیلتر نقش ببنند.
- ۹۸/۰۳/۰۶