چیستی هوش مصنوعی در پرتو فلسفۀ رسانه
عباس پورخصالیان - چیستی را فلسفه، چرایی را علم جدید (science) و چگونگی را فناوری پاسخ میدهد. درنتیجه، چیستی هوش مصنوعی را باید در پرتو فلسفۀ رسانه جُست. اما مارشال مک لوهان که فیلسوف رسانه است، تا پایان عمرش
(در سال 1980) تنها با فناوری رسانههای غیر تعاملیِ چاپ، تلگراف، فکسیمیلی، رادیو، تلفن و تلویزیون رو به رو بود و پیش از ظهور اینترنت و هوش مصنوعی که هر دو رسانههایی تعاملی هستند دار فانی را وداع گفت.
از همین رو امروزه نزد بسیاری از پیروان مکتب رسانه شناسی مارشال مک لوهان که به لحاظ نحلۀ فکری، به مسلک «نظریه ارتباطات تورنتو» (The Toronto School of communication theory) تعلق دارد و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی فناوریهای ارتباطی را در سدۀ بیستم مطالعه میکرد این نظریه مطرح است که دیدگاههای رسانه شناختی او را باید با پرسش از چیستی رسانۀ هوش مصنوعی اصلاح کرد و ارتقاء داد تا سیستم هوش مصنوعی را عمیقاً درک و به درستی قضاوت کرد.
به گمان من:
- اگر مارشال مک لوهان اینترنت و رسانۀ هوش مصنوعی را تجربه کرده بود، در برخی از احکام و نظریات خود در بارۀ رسانه، تجدید نظر میکرد. آری- هوش مصنوعی، رسانه است اما همچون دیگر رسانهها نیست زیرا به طور نامحدود یادگیرنده و به طور محدود خودآیین، فعال و مولد است!
مک لوهان اگر امروز زنده میبود، احمالاً هوش مصنوعی را بهعنوان یک رسانۀ قدرتمند به رسمیت میشناخت و در نظر میگرفت، آنهم رسانهای با حداقل شش ویژگی متمایز زیر:
1- برخلاف اغلب رسانههای قدیم و ندیم که یک طرفه بودند، سیستم هوش مصنوعی تعاملی است؛
2- برخلاف همه رسانههای سنتی که استقلالی از خود نداشتند، سیستم هوش مصنوعی تا حدود زیادی خودآئین است؛
3- برخلاف رسانههای دیرآشنای رادیو و تلویزیون که مبداء و مقصد ارتباط، دو نقطۀ دور از یکدیگرند، به هر حال بر هم منطبق نیستند و معمولاً در فاصلهای بعید نسبت به هم قرار دارند، مبداء و مقصد ارتباط از طریق رسانۀ هوش مصنوعی بر هم منطبقاند زیرا سیستم هوش مصنوعی چون آینهای جادویی رو به روی کاربر مینشیند و به پرسشها و دستورهای وی پاسخ میدهد؛
4- برخلاف دیگر رسانهها که اغلب خنثی و بیطرف بودند یعنی پیام را از فرستنده میگرفتند و همان را بدون تغییر به گیرنده میرساندند و به کاربری دیگر تحویل میدادند، سیستم هوش مصنوعی روی پیام وارده پردازش و روایت خود را فعالانه تولید و ارائه میکند.
5- برخلاف رسانههای تاریخ فناوری که صرفاً محمل انتقال پیام بودند، سیستم هوش مصنوعی مانند خدمتگذاری حرف شنو و سر به فرمان، سفارش انجام کار میپذیرد و خدمات متعددی را ارائه میکند.
6- برخلاف دیگر رسانههای گذشته که اغلب امتداد دهندۀ و گسترندۀ یکی از پنج حس انسان بودند و هستند (مثل سیستم فراپخش رادیویی که امتداد و گسترش دهندۀ حس شنوایی انسان است، یا مانند تلویزیون که امتداد و گسترش دهندۀ حس بینایی و شنوایی انسان است)، سیستم هوش مصنوعی امتداد و گسترشدهندۀ قابلیت هوشمندی انسان است.
از این رو میتوان احکام زیر را در مورد سیستم هوش مصنوعی صادق دانست:
- هوش مصنوعی جامعۀ کاربرانش را بازسازی میکند! همان طور که فناوریهای پیشین مثل تلگراف، رادیو و تلویزیون، رسانههایی بودند که جامعه را به نوبۀ خود بازسازی کردند، احتمالاً هوش مصنوعی را نیز باید رسانهای در نظر میگرفت که اساساً نحوه تعامل، ارتباط و پردازش اطلاعات ما را تغییر میدهد و در رأس همۀ تأثیرگذاریهایش، درک ما را از خود ارتقاء خواهد داد.
- فناوری هوش مصنوعی و سیستم هوش مصنوعی دارای پیامهایی ذاتی و درون زا هستند! همان طور که مک لوهان با تکیه بر عبارت معروف خود: «رسانه پیام است» (The Media is the Message) استدلال میکرد که خود فناوری رسانه، پیش از آن که از سوی کاربران به خدمت گرفته شود یعنی قبل از آن که دروندادی را بپذیرد و محتوایی را انتقال دهد، فی نفسه حاوی و حامل «پیام»های واقعی خاص و با اهمیتی است که کاربر باید این پیامها را به صورت شهودی کشف و درک کند، در باره آنها تأمل نماید و یک یک آنها را همواره به یاد داشته باشد، ما هم باید «پیام» ذاتی سیستم هوش مصنوعی را چیزی در حد «ظرفیتسازی و روایتگری مبتکرانه، علم فروشی سوداگرایانه، خیالپردازی متوهمانه، سوگیریهای عمدی و سهوی و خطاهای ساخت یافته و اتفاقی» بدانیم، قابلیتهایی بسیار تأثیرگذار بر جامعۀ انسانی و فرهنگ انسانها هستند و خواهند بود. مک لوهان اگر امروز زنده بود، از این «پیام» ذاتی فناوری هوش مصنوعی احتمالاً بیش از پیام ذاتی رادیوتلویزیون نگران میشد و شاید فریاد بر میآورد و هشدار میداد که ظهور سیستمهای هوش مصنوعی میتواند آگاهی انسان، ساختارهای اجتماعی و شیوههای تعاملات ما را آنچنان تغییر دهد که هیچگاه نتوانیم به طور کامل پیشبینیشان کنیم که آیا در نهایت مثبت خواهند بود یا منفی! پس حداقل میتوان و باید مراقب بود و با اخلاقیسازی هوش مصنوعی و وضع مقررات حقوقی و قوانینی مناسب از تأثیرات سوء آن کاست!
- هوش مصنوعی مشت و مالمان میدهد! میدانیم که وقتی کتاب مک لوهان در توضیحِ The Media is the Message در سال 1967 از زیر چاپ بیرون آمد، دیدند حروفچین بیچاره خطا کرده، ویراستار هم خطایش را ندیده و لذا عنوان کتاب از The Media is the Message به The Media is the Massage یعنی «رسانه ماساژ است» تغییر یافته است. مک لوهان گویا از رؤیت این خطا اصلاً ناراحت نمیشود بلکه به وجد میآید و تأیید میکند که علاوه بر درستی جملۀ The Media is the Message ، رسانه واجد سه حقیقت دیگر نیز هست:
1. The Media is the Mess Age («رسانه، در-هم-و-بر-هم کنندۀ عُمر است»)
2. The Media is the Massage («رسانه، ماساژ است»، به این مفهوم که رسانه، روح انسان را مشت و مال میدهد، زندگی را برای انسان لذتبخش میکند، کاربر را سر حال میآورد و در تمام مدت حیات و طول عمر، سرگرم اش میکند) و
3. The Media is the Mass Age («رسانه، طومار عُمر مان را قِلِفتی و توده وار در هم میپیچید»).
پس اگر مک لوهان با تکیه بر جملۀ معروف خود: «رسانه پیام است» به علاوۀ سه تعبیر دیگر خود از آن، استدلال میکرد که رسانه، این همه کرامات ذاتی دارد، به احتمال قوی اگر امروز زنده بود، شاید میگفت که: پیام ذاتی سیستم هوش مصنوعی را درک کنید! زیرا تأثیر آن بر فرهنگ و بر جامعه انسانی به هیچ وجه سطحی نیست بلکه بسیار عمیق است! سیستم هوش مصنوعی فقط سازندۀ فرهنگ و رفتار دیگری نیست! بلکه اگر غفلت کنید، بسیار مخرب نیز هست در عین حالی که ممکن است این تخریب را برایمان لذتبخش و سرگرم کننده و راحت الحلقومی کند!
- «فرسایش عاملیت انسان» نیز یکی دیگر از انتقادهای مک لوهان در مورد رسانههای معاصرش بود. اگر مک لوهان امروز زنده بود شاید در مورد هوش مصنوعی نیز همین «فرسایش عاملیت انسان» را عنوان میکرد. (برای درک معنی این عبارت، اپیزودی را در نظر بگیرید که در آن، عزیزی در اتاق عمل یکی از بیمارستانهای کانادا از دنیا میرود و بازماندگانش در اصفهان ادعا میکنند که به هنگام فوت آن عزیز، همه خویشان و آشنایان هنگام رحلت بالای سرش بودند! ادعایی که در نظر اول گیج کننده و غافلگیر کننده است! پس مجبور میشوید بپرسید: چه طور؟ چگونه همه فک و فامیل و در و همسایه به کانادا سفر کردند و در اتلاق عمل اجازۀ حضور و جای گرفتند؟ پاسخ میشنوید: «با "ایمو"!»، پاسخی که به بیان فلسفی: نشانۀ باور به فرسایش عاملیت انسان است). اگر «حضور» سایبری، میتواند توهم زا باشد و حضور واقعی را تداعی کند، جایگزینی هوش مصنوعی بجای انسان در روابط عمومی شرکتها و نهادها یا استفاده از هوش مصنوعی برای خودکار کردن تصمیمگیری و تأثیرگذاری بر افکار و رفتار کاربران، باور به عاملیت و استقلال انسان را به جد کاهش میدهد. مک لوهان احتمالاً هوش مصنوعی را گسترندۀ هوش انسان در نظر میگرفت، اما به شرطی که نتواند اراده آزاد و تقدیر ما را تضعیف کند!
- هوش مصنوعی، امتداد و گسترش حواس پنجگانه به علاوۀ توسعۀ تفکر (به عنوان حس ششم ما انسانها) است! مک لوهان (با تکیه بر ایدۀ: The Media is Extensions of Human) امروز اگر زنده بود و به بررسی سیستمهای هوش مصنوعی میپرداخت، احتمالاً تصدیق میکرد که هوش مصنوعی عمدتاً مرزهای بین هوشمندی انسان و هوش ماشین را تاحدودی محو میکند. اما به دلایل فلسفی قادر نیست جای فکرکردن انسانها را بگیرد و احتمالاً هیچ گاه نخواهد توانست همچون انسانِ خودآگاه «فکر کند»!
بهترین پاسخ به چیستی هوش مصنوعی را (تا آنجا که تحقیق کردهام) فیلسوفی آلمانی به نام مارکوس گابرییِل (Markus Gabriel) ارائه کرده است. وی هم اکنون استاد کرسی شناختشناسی در دانشگاه بُن (آلمان) است. امیدوارم بحث چیستی هوش مصنوعی را بتوانم با پیگیری نظریه نئورئالیستی مارکوس گابرییِل در مورد رسانۀ اینترنت و رسانۀ هوش مصنوعی، در آیندهای نزدیک در همین نشریه ادامه دهم.
در پایان باید در نظر داشت که فلسفۀ رسانۀ مک لوهان (و نئورئالیسم مارکوس گابرییِل)، جبری یا دِترمینیستی نیست (آنچنان که امروزه مغزپژوهان و ناتورالیستها و پیروانِ مکتب جعلی سینگولاریتی در سیلیکان ولی ادعا میکنند)، بلکه به اختیار و آگاهی انسان عمیقاً باور دارد. (منبع:عصرارتباط)