کاهش 90 درصدی جمعیت دنیا در سال 2045
عباس پورخصالیان - "سوپراینتلیجنس" اصطلاحی برساخته برای نامیدن موجوداتی است که هوشمندیشان از بسیاری لحاظ یا در تمام حوزهها از هوشمندی باهوشترینِ انسانها، برتر باشد.
چنین موجوداتی، هنوز ساخته نشدهاند ولی اگر به زودی ساخته شوند در قالب ماشین یا در قالب «بیوروبات» یعنی انسانهایی دارای ایمپلنت تفکر و تحت نفوذ یک ابررایانه، معرفی میشوند. (ایمپلنت تفکر به کمک فناوری غبار یاختههای عصبی یا Neural Dust و وارد کردن تراشههای نانویی به درون مغز انسان و دادن یک کد شناسایی یگانه به هر فرد صورت میگیرد).
اکنون مدتها است که رسیدن به سوپراینتلیجنس و تحقق «بیوروبات» دارای برنامه، پروژه و دستور کار ملی و جهانی زمانبندی شده مدون است. برد زمانی این برنامهها با مقیاس "ماه" یا "سال" تعیین نمیشود، بلکه با مقیاس "دهه" و "دههها" بیان میشود.
بخشی از فعالیت اتاقهای فکر تحت قرارداد انجمنهای خیریه وابسته به پنتاگون، به تدوین دستور کار جهانی برای اقدامات بینالمللی برای حل مسایل صورتبندی شده توسط اتاقهای فکر اختصاص دارد.
تصویب دستور کارِ تدوین و زمانبندی شده نیز بر عهده پنتاگون است.
سپس نوبت میرسد به حکومت فدرال ایالات متحده. حکومت پروژههایی را برای اجرا به سرمایهسالاران خطرپذیر میسپارد و برخی از امور را با هماهنگسازی سازمانها و آژانسهای عضو سازمان ملل متحد و سایر نهادهای جهانی (مثل فروم جهانی اقتصاد) به انجام میرساند.
اجرای روان و روغنکاری شده سایر امور مرتبط، هنر دستگاههای اجرایی دولت آمریکا است که با قدرت تمام وارد عمل میشوند و به آن میپردازند.
یکی از این دستور کارها،Agenda 2030 است که مفاد بحثبرانگیز آن، چندی پیش در ایران، خیلی سروصداها بهراه انداخت. اما دو دستور کار مهمتر از آن نیز وجود دارند: Agenda 2045 و Agenda 2050 که بیسروصدا دارند اجرا میشوند. اما روزنامه گاردینِ روز هشتم فروردین 1398، در مقالهای زیر عنوانِ Can we stop AI outsmarting humanity? خبر داد: حتم داشته باشید تا 30 سال دیگر، دستور کار 2045 اجرایی شده است.
دستور کار 2045: همگرایی فرافناوری و دانش نو برای تراانسانسازی
خبر، کوتاه و خطر، بزرگ است: جهانِ سال 2045، جهنمی متفاوت خواهد بود! سیاستمداران بسیاری معتقدند که پیشگیری از آشوب فاجعه نهایی، بیهوده است! حُطْمه (بلیه درهمشکننده زندگی و نظم اینجهانی) بهزودی رُخ خواهد داد!
موارد مکرر طغیان رودخانهها، جاری شدن سیلابها، رانش زمین، تشکیل توفانها و گردبادهای سهمگین، آتشگرفتن جنگلهای کهنسال، زمینلرزههای مخرب، تسونامی، خشکسالی و هجوم ریزگردها به شهرهای بزرگ، نشانههای فاجعهبار تغییر اقلیمی زمین هستند.
پنتاگون از تحلیل این نشانهها، چنین نتیجه میگیرد که تغییر اقلیمی نیز، تابع تکینگی فرافناوری است: تغییر اقلیمی و فرافناوری، هردو در روندی بازگشتناپذیر پیشمیروند.
**بدتر از فاجعه آشوب آخرالزمانی، فاجعه انسانی ناشی از دربهدری مردم است. انسان در شرایط غیر انسانیِ آشوب آخرالزمانی، برای تصاحب و تصرف منابع حیاتی کمیاب مورد نیاز خود، گرگ انسان میشود؛ بهگونهای که 9 میلیارد نفر از 10 میلیارد نفر جمعیت آینده کره زمین در اواسط قرن بیستویکم برای گریز از مهلکه جهانی، از سرزمینهای آسیبدیده خواهند گریخت، به مناطق از- ما- بهتران هجوم خواهند برد، بسیاری از آنها به دلایل مختلف هلاک خواهند شد و بقیه به کمک سوپراینتلیجنس باید طوری معدوم شوند که به حدود نیم میلیارد تراانسان آسیب نرسانند. **
سازوکار کنترل 9 میلیارد نفر مهاجر و عقب راندن آنها از مناطقِ از- ما- بهتران نیز جزو برنامههای 2045 است.
**اکنون میتوان درباره دلایل خروج ترامپ از پیمان پاریس(چارچوب پیماننامه سازمان ملل در تغییر اقلیم: UNFCCC) در رابطه با کاستن از انتشار گازهای گلخانهای، بهتر قضاوت کرد و دلیل احداث دیوار مرزی میان مکزیک و آمریکا را در پرتو «سناریو مهلکه جهانی 2045» درک کرد؛ هرچند میتوان این دلایل و این برنامه را بهکل نپذیرفت و رد کرد!**
کابوس فاجعه نهایی
از منظر اتاقهای فکر وابسته به پنتاگون، در سال 2050، جهان دچار بینظمی طبیعی و آشوب اجتماعی است. در آن زمان، در بهترین حالت ممکن، شاید کره زمین برای تنها نیم میلیارد نفر جا داشته باشد. پس چه بهتر که این نیم میلیارد نفر نیز به یاری همگرایی فرافناوریهای نانو، بیو، اینفو و کاگنو، به انسان نسل دومی (Human 2.0)، به trans-human یا به H+ / h+ تبدیل شوند. همه این کدها و نامهای جعلی، یک موجود را هدفگیری میکنند: سوپراینتلیجنس؛ یعنی موجودی انساننما اما فاقد اراده و کنترل شده توسط فوقهوشمندی مصنوعی که قادر است همه کس و همه چیز را در کره زمین کنترل کند: کنترل شدن و خود را کنترل کردن، برترین ارزش جامعه جهانی تراانسانها است. در نتیجه: در بالای هرم نیازهای مازلو برای انسان، ارزش جدیدی به نام: کنترل شدن و خود را کنترل کردن، بهعنوان عالیترین ارزش تراانسان ( H+ ) اضافه میشود.
سازمان ملل، ابزار جهانیسازی دستور کار تراانسانسازی
تفکر درباره آمادهسازی برای مقابله و مدیریت مخاطره فاجعه بزرگ و راهبرد تراانسانسازی، فکر میکنید از چه زمانی شروع شده است؟ - از زمان تشکیل نهادهای علمی/فرهنگی/فنی/تجاری سازمان ملل! یعنی از زمانی که هنوز خاکستر جنگ جهانی دوم، سرد نشده بود! از اوان آغاز نیمه دوم قرن بیستم! در کجا؟ - در اتاقهای تفکر که در قالب نخستین مراکز تحقیق و توسعه در نیروی دریایی ایالات متحده تشکیل شدند و اکنون تعدادشان درکشورهای OECD به حدود 7 هزار اندیشکده میرسد.
70 سال پیش، پژوهشگران مراکز تحقیق و توسعه پنتاگون فکر میکردند: انسان طبیعی، موجودی شرور و عقبافتاده است، و وقوع دو جنگ جهانی در فاصله دو دهه از یکدیگر، نشانه شرارت ذاتی این موجود پست است، بنابراین اگر بخواهیم جهانی فارغ از جنگ و تخریب جهانگستر بسازیم، باید طرحی نو دراندازیم و انسانی والاتبار بپرورانیم. از آن پس، تفکر درباره ایجاد تراانسان، فراانسان، ابرانسان، نو-انسان و پساانسان شروع شد. با این تفکر، نردبانی برپا شد به سوی ...کجا؟ - عدهای منتقد میگویند: به سوی هیچستان، زیرا پساانسان یعنی تراانسانِ انسانیتزدا شده! و عدهای ماجراجو و سوداگر میگویند: نردبان برپا شده، تراانسانیت را به سوی تعالی در جهانی برتر و نهایتا به کرات دیگر در فضای لایتناهی برای نجات تمدن و فناوری برتر هدایت میکند!
70 سال پیش، آرمان بهزایی (eugenics) و بهینهسازی نوع انسان، ایده عاریه گرفته از نازیها بود و بر اذهان بسیاری از دانشمندان مراکز R&D حکومت میکرد. پس به مرور، پروژه ترانسفورماسیون انسان از طریق فناوریاطلاعات، زیستفناوری، نانوفناوری، مغزپژوهی و شناختشناسی برای ایجاد "تراانسان" یا انسانِ تراریخته آغاز شد.
یکی از متفکران اولیه تراانسانگرایی، یک ایرانیتبار آمریکایی بود به نام فریدون اسفندیاری که نام خود را به "اف.ام 2030" تغییر داد. یک کتاب او که در سال 1989 با همین نام عجیب منتشر شد، دارای عنوانِ: Are You a Transhuman? است. او در سال 2000 چشم از جهان فرو بست و بنا بر وصیتنامهاش، جسد او را به یک موسسه منجمدسازی بر اساس علم کریونیک (Cryonics) سپردند تا بهصورت منجمد تا وقتی نگهداری شود که فرافناوری قادر به زندهسازی او شود. از آن پس، بیمرگی یکی از ویژگیهای تمایز تراانسانها از انسانهای معمولی قلمداد شد.
برگردیم به راهبرد پنتاگون برای ایجاد تراانسان:
حدود 50 سال پیش برای پنتاگون معلوم شد که در اثر تغییرات اقلیمی در جایجای کره زمین، صدها جنگ بدتر از جنگهای جهانی اول و دوم به راه خواهند افتاد. جنگ داخلی هفتساله در سوریه، یک نمونه از جنگهای بینالمللی جدید است که از خشم مردم نسبت به بحران زیستمحیطی و خشکسالی در درون مرزهای یک کشور شروع شد ولی ارتشهایی از سراسر جهان، از استرالیا گرفته تا آمریکا به مدت هفت سال در آن شرکت کردند و هنوز هم به پایان نرسیده است.
دانشمندان دیرینه اقلیمشناس (پالهئوکلیماتولوگ) که تغییرات اقلیمی کره زمین طی اعصار گذشته را مطالعه کرده بودند، به این نکته پی بردند که امروز باید مترصد وقوع فاجعهای بزرگتر از حادثه نابود شدن دایناسورها باشیم. البته شاید این بار نیز قانون طبیعت، زمین را طی قرنهای آینده، به مرور نجات دهد؛ تا باز در دورههایی چند هزار ساله، بار دیگر نشانههای فاجعهای بزرگتر نمایان شوند. اما چه کسانی بازماندگان فاجعه آشوب آخرالزمانی دهههای آینده خواهند بود؟ -پاسخ امروز پنتاگون این است: تراانسانها.
گافهای اتاقهای فکر آخرالزمانی
- اگر اعضای اتاقهای فکر آخرالزمانی، واقعا عاقل باشند، برایشان باوراندن تکینگی فرافناوری، به معنی یکطرفه بودن جاده پیشرفت فناوریها، به ما مهم است وگرنه خودشان باید بدانند که تکینگی فرافناوری، دروغ است.
- پیشنیاز تکینگی روند پیشرفت فرافناوری، پایانناپذیر بودن منابع مورد نیاز پیشرفت ابدی فناوری است؛ در حالی که اغلب منابع ما، به شدت محدود هستند.
- تکینگی روند تغییر اقلیمی هم یک باید مشروط درست باشد: به شرط آن که کاری جز تخریب طبیعت نکنیم و به این تخریب مدام دامن بزنیم.
- رسیدن به سوپراینتلیجنس البته که ممکن است، اما سوپراینتلیجنس (و ابرهوشمندی)، برابر با خودآگاهی نیست.
- انسان در وضعیتهای اضطراری و آشوبناک میتواند گرگ انسان باشد، اما اغلب خلاف آن مشاهده میشود زیرا: نوعدوستی، تعاون، همکاری، همافزایی و یاریرسانی انسان به انسان، در شرایط سخت، گل میکند.
- **گول زدن انسانها سهل است اما فریب قانون طبیعت، محال است.
- اگر تراانسانها فاقد اراده و کلا تحت کنترل صددرصدی حکومت هستند، پس حکومت کردن بر این موجودات برای هیات حاکمه چه افتخار و لذتی در پی دارد؟ قدرت هنگامی برای حکام، لذتبخش است که شهروندان، آزاد باشند ولی مقید به رعایت قوانین آزادی.
- آیا سوپراینتلیجنس قادر به کپی کردن خود است؟ اگر چنین است، فاجعه واقعی استبداد سوپراینتلیجنس است. **
(منبع:عصرارتباط)
- ۹۸/۰۲/۰۶