ای کاش من هم یک آمریکایی بودم
امیرحسین سعیدی نایینی - محبت و علاقه بین همکاران صنفی باعث میشود هر از چندگاهی گرد هم آمده پیرامون موضوعات صنفی گپ و گفتی داشته باشند. بحث رابطه با آمریکای جنایتکار جهانخوار آنچنان بحث داغی شده که تب و تابش همکاران مارا هم گرفته و با جدیت اظهار نظر میکردند.
یکی میگفت : امروز و فرداست که رابطه برقرار شود. دیگری میگفت: به عمر این دولت هم قد نمیدهد.
دیگری میگفت: قد میدهد خوب هم قد میدهد اگر به این دولت قد ندهد به عمر کدام دولت میخواهد قد بدهد؟
و خلاصه گمانه زنیهای متفاوتی وجود داشت. پرسیدم با فرض اینکه همین فردا آقای اوباما آمد و دست آقای روحانی را بوسید، ایشان هم روی ماه ایشان را بوسیده و با لبخندی بگوید مچکرم. سپس جناب روحانی پشت میکروفون قرار گرفته و اعلام دارد: اوباما دیگر دشمن ما نیست بلکه اوباماست.
و رابطه بر قرار شد. بعدش چه خواهد شد؟
فردی در حالیکه آب از لب و لوچهاش راه افتاده بود با هیجان گفت: خب مشکلات به سرعت و یکی پس از دیگری حل خواهد شد و بلافاصله همه چی گل و بلبلی میشود.
پرسیدم اگر چنین است پس چرا خیلی از این کشورها که رابطه جون جونی با آمریکا دارند
اینهمه مشکل دارند؟
دیگری گفت: البته شاید به این سرعت همه چی گل و بلبلی نشود ولی حداقل از فشارها و توطئهها و تحریمهای خارجی کاسته خواهد شد.
آقای دیگری وارد بحث شده و پرسید: خوب تکلیف مشکلات داخلی چی میشه؟
همکار دیگری با لبخندی گفت: مگر مشکلات داخلی هم داریم.؟
از حضار جلسه فردی با صدایی بلند گفت: میدانم شوخی میکنی ولی اگر بخواهیم فهرست دقیقی از مشکلات اعلام کنیم مثنوی هفتاد من میشود، ولی همینقدر بگویم که گاهی این مشکلات شرکتهای خصوصی طرف قرارداد دولت را کلافه میکند و از تاب و توان میاندازد.
فساد رایج در بعضی قسمتها، بروکراسی پوسیده و پیچیده. عدم پرداخت به موقع مطالبات.
بی اعتنایی و گاهی به هیچ شمردن و عدم پاسخ گویی به شرکتهای سالم و از همه مهمتر در حرفه ما که بجای پهنای باند که اس و اساس کار ما بر آن استوار است تنگنای باند ایجاد کردهاند.
قصد ادامه حرفهای دردمندانهاش را داشت که فرد عجولی با شور و اشتیاق صحبتهایش را قطع کردو گفت: آقا اینا همه با اومدن آمریکا حل حله اصلا نگران نباش درستش میکنند.
پرسید چگونه درستش میکنند؟
جواب داد: اول یک هیات بلند پایه سیاسی اعزام میکند که اکثر اعضای آن صاحبان و مدیران شرکتهای بزرگند که مذاکراتی را با مقامات دولتی ما خواهند داشت. و در طی این مذاکرات مشکلات و مسایل ما را در مییابند و سپس شرکتهایشان با توجه به نوع کارشان راه حلهای لازم را ارایه کرده و اجرا میکنند.
پرسیدم: چه مشکلات و مسایلی دولت دارد که رفع آن در توان شرکتهای داخلی نیست و باید منتظر ورود شرکتهای آمریکایی بماند. و مشکل بیکاری هم با برگزاری اینگونه جلسات حداقل کمتر حس میشود.
دیگری گفت: شرکتهای داخلی کوچکند توان انجام کارهای بزرگ را ندارند.
گفتم: سالیان سال است که امام (ره) و مقام رهبری بر ارجاع کار مردم به مردم و توانمندسازی بخش خصوصی سفارش نموده و علاوه بر آن اصل 44 قانون اساسی هم تاکید بر این امر دارد و این بزرگواران همواره بر شیطان بزرگ بودن آمریکا تاکید داشتهاند.
چگونه است که توانمندسازی و ارجاع کار مردم به مردم را دولتها بیتفاوت بوده و یا اقدامی جدی انجام ندادهاند ولی همواره مشتاق رابطه با آمریکا بوده و هستند.
دیگری در مقام پاسخ گویی بر آمد و گفت: ببینید آقا اگر یک شرکت امریکایی حرفی را به مقامات بگوید آنها جدی گرفته و حتما انجامش میدهند ولی اگر یک ایرانی بگوید باوری به آن نخواهند داشت.
پرسیدم چگونه ممکن است دولتی که نماینده مردم است بتواند چنین طرز برخوردی با ملتش داشته باشد؟
گفت : حالا که دارد، میخواهی چیکار کنی؟
گفتم: اصلا با شما هم عقیده نیستم و این فکر شیطانی خود القاییست از دشمن.
گفت: القا چیه ؟شیطان چیه؟ شما شرکتهای داخلی خود را کشتید برای کمی پهنای باند، آیا کسی به شما محلی گذاشت ولی فکر میکنی شرکت آمریکایی با همین پهنای باند کار میکنه؟هنوز نیومده میگه درستش کنید تا بیام و گرنه نمیاد.
گفتم : خوب نیاد.
گفت: اگر قرار بود نیاد اینهمه مذاکره و بند و بساط برای چیه؟
گفتم : اگر مسوولین و مقامات ما بر ارایه پهنای باند موانعی ایجاد کردهاند بخاطر دلواپسیها و دغدغههای فرهنگیست. میخواهند اینترنتی پاک و حلال برای مردم بوجود آورند.
فرد دیگری با صدایی بلندتر و لهجهای داش مشتیتر گفت: ما را گرفتی یا واقعا نمیدونی که این حرفا کشکه!
گفتم: یعنی چی کشکه!
گفت : دیگه بچه دبستانیها هم میدونن فیلترشکن چیه و استفاده میکنند. پس همه چی رهاست پس علتش این حرفا که میگن نیست.
گفتم: پس چیه علتش؟
گفت: من چی میدونم ازشون بپرس شاید کمکاریشون که زیر ساخت لازم را ندارند میخوان اینجوری سرو تش را بهم بیارند. فکر میکنن مردم متوجه نمیشن.
دیگری گفت: شاید بدنه فاسدی یه جاهایی هست که صرفش نمیکنه پهنای باند و بدنبال آن شفافیت بیاد.
دیگری گفت: شاید میترسن پهنای باند به مردم رفاه و آسایش بده.
دیگری گفت: شاید پهنای باند انحصار پول مکالمات را از دستشون در بیاره و درآمدهاشون در مخابرات و اپراتورها کم بشه.
گفتم: ولی اداره امور اینترنت بدست آمریکاست و ما نمیتوانیم اعتماد کنیم.
دیگری گفت: چنانچه با اداره امور اینترنت بدست آنها مخالفت دارید، میشود در مذاکرات از آنها خواست اداره امورش را بدهند دست شما ولی قبل از این تقاضا مشخص کنید دست کدوم وزارت یا سازمان یا شورایعالی بدهند که بعدا دعوا راه نیفته.
فردی گفت: حالا اگه رابطه برقرار بشه آنچه که حرام بوده مکروه میشه بعدش که شرکتهای خارجی قرارداد بستند مباح میشه و همین که اومدند تا کار را شروع کنند مستحب میشه و همه بر استفاده هرچه بیشتر بر اینترنت تشویق و ترغیب میشوند.
گفتم: چرا توجه ندارید که در همین شبکههای اجتماعی دست نامریی دشمن وجود دارد و بعضی جریانات را به نفع خود هدایت میکنند.
باز جوابی آمد که: ببین تا نیومدند و دستشون نامریی هست مشکل دارد ولی وقتی رابطه برقرار شد و آمدند دستشون هم مریی میشه هم مشکل گشا هم جریانشون را درست هدایت میکنند.
گفتم : مشکل پهنای باند بزودی مرتفع خواهد شد چه آنها بیایند چه نیایند.
همان فرد گفت: دوزار بده آش به همین خیال باش.
در مقام پاسخ گویی بودم که فرد دیگری گفت: خیلی خوش بین نباشید که با آمدن آمریکاییها همه چیز درست میشود چون ساختار اداری ما به گونه ای نیست که آنها بتوانند با ان کار کنند و تنها متخصصین متعهد ایرانی هستند که بخاطر ایمانشان و عشقشان به سرزمینشان این همه درد و رنج ناشی از بروکراسی پوسیده دولتی را بر میتابند.
دیگری گفت: درسته که خیلیها با عشق و علاقه و صداقت کار میکنند ولی خیلیها هم راهش را پیداکردهاند.
از لحظه ورود کالایشان تا فروش آن به دستگاهها و یا اعلام مناقصه تا اجرای آن آیین و روش و منش نانوشته ای دارند که بدان عمل میکنند و خصوصی و دولتی شاد و شنگول و راضی هستند. وضعیت مطلوب است نگران نباش آقا جان.
گفتم: شما فکر میکنید همه اهل داد و ستدهای نا جوانمردانه و غیر قانونی هستند؟
گفت: همه نه ولی اگر خیلیها نبودند پس چرا اینهمه پروژه گرفتند و تمامش نکردند؟ نه این است که کار فقط بهانهای بوده است برای تبانی و سر ملت را شیره مالیدن؟ ببین برای همین پهنای باند چقدر هزینه کردند و هنوز این است که میبینی.
گفتم : البته در گذشته ممکن است اشتباهاتی بوده باشد ...
حرفم تمام نشده بود که فردی به میان صحبتم پرید و گفت: ای بابا خسته شدیم از اینهمه فرافکنی و گردن یکدیگر انداختن، این عادت شده است هر کی میاید قصد دارد با مالهای بزرگ آثار کار خودرا صاف و صوف کند و با ذره بینی به اشتباهات گذشته بپردازد.
گفتم: من نه ماله دارم نه ذره بین فقط پرسیدم این آمریکا وقتی آمد میخواهد چکار کند.
گفت: هیچی میخواهد هر آنچه را ما متخصصین ایرانی با تمام وجود فریاد زدیم و راه حل دادیم و حاضر بودیم با کمترین قیمت انجام بدیم و کسی محلی نگذاشت بیاید با آرامش و بدون سرو صدا و با هزینه چند صدبرابر انجام دهد.
و چون آمریکاییست کسی هم جرات پشت در اتاق نگهداشتنش وکارشکنی و رشوه خواهی دست اندازی و تحقیر و حوالهاش به بروکراسی پیچیده دولتی را ندارد.
گفتم: اگر مسوولین همین لطف و عنایت را درباره شرکتهای خودی داشتند که پروژهها به راحتی پیش میرفت و دیگر نیازی به اجنبی نبود.
گفت: حتما شرکتهای داخلی مستحق لطف و عنایت نبودهاند.
گفتم : مسوولین موظفند کار مردم را به مردم ارجاع دهند.
گفت: اتفاقا اجنبیها بیایند ارجاع کار به مردم هم محقق میشود.
پرسیدم: چجوری؟
گفت: اجنبیها کار را میگیرند با دهها برابر و یا صدها برابر قیمتی که شرکتهای داخلی اعلام میدارند. ولی برای هزینه هر چه کمتر آن را ارجاع میدهند به مهندسین و شرکتهای ایرانی جویای نام و کار یعنی بالاخره کار به مردم میرسد.
خلاصه هرچه گفتم جوابی شنیدم و برای یک لحظه ما هم شیطونیمون گل کرد و گفتیم: ای کاش من هم یک آمریکایی بودم.
(منبع:عصرارتباط)
- ۹۳/۰۸/۱۸