اینستاگرام و دوپامین؛ دام اعتیاد به لذتهای فوری

داود صفی خانی - دکتر آنا لمبکی(Lembke) در کتاب ملت دوپامین، یافته جالبی دارد که میگوید؛ در مغز ما «لذت» و «درد» کنار هم قرار گرفتهاند. هر وقت یک طرفش زیاد بشود، مغز سریع میخواهد تعادل را برقرار کند و این یعنی هر لذت فوری، به دنبال خود یک درد و افت انرژی به همراه دارد.
وی میگوید ؛ مغز مثل یک ترازو کار میکند. وقتی یک دفعه با شرایط خوب مواجه بشود (با اسکرول، شیرینی، الکل، خرید آنلاین، قهوه زیاد، نوتیفیکیشنها)، مغز سریع ترازوی لذت را سنگین میبیند و برای تعادل، سریع به نوعی حالت را با بیحوصلگی، بیانگیزگی، حس پوچی و خستگی میگیرد؛ مثلا؛…
نیم ساعت اسکرول در اینستاگرام چه حس خوب لحظهای به کاربر میدهد. منتهی همین که گوشی را کنار بگذارید بعد یک حس پوچی، بیحوصلگی، بیانگیزگی و خمودی سراغ کاربر میآید! یا دیدهاید؛ وقتی یک کیک خامهای یا یک پیتزا و کولا میخورید لذتی به بدن خودتان میدهید، اما بعد از آن حس گناه و ناامیدی یقهتان را میگیرد.
دکتر لمبکی میگوید؛ استفاده زیاد از پاداشهای فوری یعنی خالی کردن یکباره حساب بانکی دوپامین مغز! و دقیقا همینجاست که مغز برای «متعادل کردن» خود، عمداً درد ایجاد میکند! و بالافاصله حالت بدی شکل میگیرد. برای همین است که میگویند: «هرچی بیشتر دنبال لذت فوری باشید، در بلندمدت ناراضیتر میشوید.»
این یافتههای دکتر آنا لمبکی در کنار این مطلب ما را به نتایج جالب تری میرساند. تحقیقاتی که در آمریکا، کانادا و انگلیس و جوامع مختلف انجام شده، نشان میدهد میزان افسردگی و اضطراب مردم از سال 2012 به بعد با رشد و جهش نگرانکنندهای مواجه شده است.
گروهی از محققان، در حال تحقیق روی نقش سوشال مدیا در وقوع این اتفاق هستند چون معتقدند نقش شبکههای اجتماعی در این اتفاق مهم و خطرناک بسیار برجسته است.
جاناتان هایت از محققان فعال در این حوزه میگوید: رشد این چنینی در نمودار خودکشی و آسیبهای روانی، بسیار خطرناک و قابل تامل است و اگر فرضیه ما درست باشد که به نظر میرسد درست است، جامعه انسانی با مشکل بزرگی دست به گریبان است.
هایت معتقد است، هر جایی که نوجوانان بتوانند عکس از خود منتشر کنند به نحوی که آشنا و غریبه بتوانند در مورد آن نظر بدهند و رتبهبندی صورت بگیرد، احتمالش زیاد است که باعث آسیب زدن به فرد بشود.
از طرف دیگر اما مدیران فیسبوک و اینستاگرام این ادعاهای هایت را با مطالعاتی که خود انجام دادهاند، رد میکنند.
مشخصا در خصوص اینستاگرام، به گفته هایت، دامنه آسیبها بیشتر است و علت آن را فرایند دامنه ارزیابی گستردهای میداند که اینستاگرام در ذات خود برای کاربران پدید آورده است.
اگر دامنه این مطلب را به اینستاگرام گسترش بدهیم و آن را بیشتر واکاوی کنیم به نتایج جالبتری میرسیم: به تعبیری اینستاگرام از همان ابتدا ساخته شد تا کاربران به کمک آن بتوانند موضوعات را قشنگتر، جذابتر و جالبتر از حد واقعی نمایش دهند! به تعبیری قلب واقعیت را به طرز شگفتآوری صحنهآرایی میکند و به خورد مخاطب میدهد
اگرچه شاید سازندگان آنها در ابتدای امر افکار شیطانی نداشتند یا آسیبهای گفته شده زیر را تخمین نمیزدند.
ایجاد نارضایتی از زندگی، ترس از جا ماندن، اعتیاد به دوپامین (یک ماده شیمیایی و تحریکپذیر در مغز که به عنوان یک انتقالدهنده عصبی شناخته میشود و وظیفه آن انتقال سیگنالهای سلول عصبی در مغز است) از جمله پیشرانهای اصلی کاربران شبکههای اجتماعی هستند که اینستاگرام میتواند بر آن تاثیرات متعددی داشته باشد.
وقتی چیزی که ما تصور میکنیم خوب است باعث فعالسازی نورونهای دوپامین میشوند. به همین دلیل، افراد برای دریافت نورون دوپامین کافی به لذتها و پاداشهای مختلف نیاز دارند و یکی از مهمترین عملکردهای این انتقالدهنده عصبی، ایجاد سرخوشی و لذت است که مغز ما به رفتارهای خاص ربط میدهد و این چرخه بهطور مکرر تکرار میشود.
در واقع با یافتههای دکتر آنا و تحقیقاتی که اشاره شد دامنه ساختار درونی شبکههای اجتماعی فراگیر و مخصوصا اینستاگرام بسیار دقیقتر براساس روانشناسی انسانها و مفاهیم ساختار دوپامین بنا گذاری شده است، در واقع در پس این چیزی که ما در ظاهر میبینیم، زیرساختهای بسیار موثری از مفاهیم بنیادین برای گسترش و همهگیری آن در تار و پود اینستاگرام نهادینه شده است.
همانطورکه ذکر شد گرچه سازندگان آن افکار شیطانی نداشتهاند اما قاعدتا با علم و آگاهی کامل به یافتههای فوق عمل کردهاند و این ساختارها براساس آگاهی کامل از نحوه کارکرد دوپامین در مغز به تعبیر این یافتهها بناگذاری شده است.
حتی فراتر از این یافتهها به نظر میرسد در پایههای طراحی اینستاگرام، سازندگان با کمک گرفتن از این مفاهیم و با شناخت دقیق و کامل روانشناسی عمومی انسانها، برای محبوبیت بیشتر این پلتفرم، مسایلی همچون عطش دیده شدن، یا به نوعی عطش خوب، زیبا و رویایی دیده شدن در تار و پود اولیه طراحی آن را به ظرافت لحاظ کردهاند تا از این طریق بتوانند با پوشش این عطش بیپایان، راههای محبوبیت را سریعتر از حد ممکن پیش ببرند.
شوپنهاور فیلسوف پرنفوذ آلمانی مطلبی به این مضمون دارد: جمع موذی است؛ زیرا در پس ظاهر تفریح، مراوده و لذت معاشرت و جز اینها، زیانهای جبران ناپذیری را پنهان میکند. از چیزهای اساسی که جوانان باید بیاموزند یکی این است که تنهایی را تحمل کنند، زیرا سر چشمه سعادت و آرامش روح است.
از زاویه دید شوپنهاور (در دورهای که هنوز شبکهای چون اینستاگرام وجود نداشت) نکتهای قابل توجه مطرح میشود که به آسیبهای پنهان معاشرت در جمع اشاره دارد. اگر این نگاه را امروز به ساختار درونی اینستاگرام پیوند بزنیم، درمییابیم که برخلاف نگرش شوپنهاور، این پلتفرم اساساً بر لذتهای ناشی از بازخورد جمعی بنا شده است. به بیانی دیگر، همچون نظر هایت بنیان آن بر صحنهآراییهای تصنعی، نمایشگری و نظام نظردهی و رتبهبندی گروهی استوار است؛ سازوکاری که به شکلی عطشگونه، مطابق یافتههای دکتر آنا لمبکی، حتی به تار و پود دوپامینی مغز نیز نفوذ میکند.
از همین روست که اینستاگرام برای کاربر به شدت جذاب جلوه میکند؛ زیرا دقیقاً همان نقطهای را هدف میگیرد که منبع لذتهای آنی و لحظهای است: ترشح دوپامین در مغز از رهگذر لایکها، تأییدها، ارزیابیها، نمایشها و عطش پایانناپذیر برای جلب نظر و تأیید دیگران.
مخلص کلام اینکه با شناخت پیچیدگیهای بالا و توجه عمیقتر به زیربنای شکلگیری اینستاگرام بهتر میتوان از آسیبهای آن در امان بود. آسیبهایی که خلاصهاش این است: «هر چه بیشتر دنبال لذت فوری باشید، در بلند مدت ناراضیتر خواهید شد!»
آرتور شوپنهاور میگوید: «مصلحت آن است که توقعاتمان را از لذت، دارایی، مقام، افتخارات و غیره تا حد اعتدال کاهش دهیم، زیرا درست همین کوشش و کشمکش در راه رسیدن به سعادت، شوکت و لذت، بدبختیهای بزرگ را به دنبال میآرود. اما این توصیه به ویژه به این دلیل خردمندانه و موجه است که ناخرسند بودنِ بسیار، کاملا آسان، اما کامیاب بودنِ بسیار، نه تنها دشوار، بلکه کاملا ناممکن است.» (منبع:عصرارتباط)