تجربه 7 روز جدایی از شبکههای اجتماعی
شبنم کهنچی - فارغ از اینکه درباره مزیتها و آثار مخرب فعال بودن در شبکههای اجتماعی تا به حال چه مقالات علمی و غیر علمی منتشر شده است، یک روز تصمیم گرفتم دیگر در هیچ شبکه اجتماعی فعالیت نکنم تا بعد از بیش از 7 سال فعالیت مستمر در این شبکهها به یاد بیاورم زندگی بدون شبکههای اجتماعی چطور است. چطور به این فکر افتادم؟ نصب اپلیکیشنی به نام OFFTIME مشوقم بود. این اپلیکیشن به من نشان میداد هر روز چند بار موبایلم را چک میکنم، چند بار اپلیکیشن توییترم را باز میکنم، اپلیکیشن اینستاگرام و فیسبوکم را اجرا میکنم یا از دیگر اپلیکیشنهای موبایلم استفاده میکنم.
همچنین محاسبه میکرد به طور کلی چه مدت زمانی از موبایلم استفاده میکنم. متوجه شدم به صورت متوسط از هر 12 ساعت بیش از 5 ساعت از موبایلم استفاده میکنم و محبوبترین اپلیکیشنهایی که مورد استفاده قرار میدهم، اپلیکیشنهای شبکههای اجتماعی است. اما شبکههای اجتماعی چقدر و چه نقشی در زندگی روزمرهام دارند؟ این سوالی بود که برای پاسخ دادنش باید مرور و فعالیت در شبکههای اجتماعی را از زندگی روزمرهام حذف میکردم تا نسبت به آنچه کمبود پیدا میکردم آگاه شوم. پس تصمیم گرفتم مدتی را بدون شبکههای اجتماعی زندگی کنم.
** عادت میکنیم
در اولین ساعات ترک شبکههای اجتماعی متوجه شدم مرور تایملاینهای شبکههای اجتماعی طی روز بیشتر از آنکه به دلیل برطرف کردن نیازی باشد، یک عادت روزمره است. ما عادت کردهایم بین کارهایمان حتی گاهی هنگامی که عجله داریم به شبکههای اجتماعی سرک بکشیم؛ به خصوص به توییتر و فیسبوک. درست مثل اینکه کارهای روزمرهمان را در بین مرور و فعالیت در این شبکهها انجام میدهیم. بسیاری از ما عادت داریم اولین کاری که پس از بیدار شدن انجام میدهیم، چک کردن نوتیفیکیشنهایی است که از ایمیل و شبکههای اجتماعی روی موبایل به دستمان رسیده است. بعد از آن مشتاقیم بدانیم دوستانمان اکنون چه میکنند و کجا هستند، مهم این است: خب! امروز چه خبر؟
** چه خبر؟
در حقیقت شبکههای اجتماعی به خصوص توییتر، برای ما تبدیل به رسانهای شده است که تمام وقت کار میکنند و ما را از اولین خبرها و حتی اولین شایعات با خبر میکنند. اگر پیش از آنکه عضو فعالی در شبکههای اجتماعی شویم، مرور روزنامههای صبح و تنظیم موج رادیو برای دریافت آخرین اخبار و توقف مقابل کیوسک مطبوعاتی سر راهمان، اولین کاری بود که در روز انجام میدادیم، حالا چک کردن شبکههای اجتماعی مانند توییتر، نیاز ما به دانستن «امروز چه خبر؟» را نه تنها در ساعات ابتدایی روز، بلکه در تمام روز برطرف میکند.
بنابراین اولین فقدان بعد از ترک شبکههای اجتماعی، پاسخ به سوال امروز چه خبر بود. باید به خرید روزنامههای صبح روی میآوردم یا به خواندن سایتهای خبری که البته هر کدام با توجه به سیاستگذاریها و جناحبندیهای خود، اخبار را منتشر میکنند. از آنها اگر چشم میپوشیدم باید یا به تلویزیون پناه میبردم که اخبارش را در ساعات خاصی پخش میکرد و سبک اطلاعرسانیاش مانند سایتها و روزنامهها بود، یا رادیو را روی موجی تنظیم میکردم که اخبار پخش کند و کدام رادیو هر یک ربع مانند رادیو پیام اخبار دارد؟ هیچ رادیویی. اما اخبار رادیو پیام هر بار به یکی دو خبر منحصر میشد که گاهی هم تکراری بود و بعد از آن به صورت مبسوطی به وضعیت ترافیکی تهران میپرداخت.
** کاروان آهسته ران
بعد از پشت سر گذاشتن عادت روزانه و بعد از آن نیاز به دانستن اینکه امروز چه خبر بوده و چه اتفاقاتی در حال وقوع است، ترس از عقب ماندن از کاروان اخبار و رویدادها، قویترین حسی بود که نبود شبکههای اجتماعی مسبب به وجود آمدنش شد. با وجودی که مثل همیشه سایر رسانهها در دسترس است اما اگر از کاربران همیشگی و فعال شبکههای اجتماعی باشید، بدون این شبکهها احساس میکنید در جزیره دور افتادهای ساکن هستید و از دنیا بی خبر ماندهاید. و در بی خبری شما هر آن ممکن است اتفاق بسیار مهمی بیفتد که شما دیر از آن باخبر شوید. چرا؟ چون سرعت و تنوعی که شبکههای اجتماعی در انتشار اخبار دارند هیچ رسانهای در طول تاریخ نداشته است. بنابراین بدون شبکههای اجتماعی، شما از قطار پر سرعت مطلع بودن جا خواهید ماند.
تا به روزنامهها برسم و اخبار سایتها با علایق سیاسی مختلف را زیر و رو کنم، این ترس قدرتمندترین حسی بود که از ترک شبکههای اجتماعی داشتم. اما بعد از خبردار شدن چه اتفاقی میافتد؟ حرفهایتان توی دلتان میماند.
** مونولوگها نگفته
یکی از کارکردهای اصلی شبکههای اجتماعی اطلاعرسانی است. اما تقریبا برای تمام کاربران، این شبکهها جایی برای بلند بلند فکر کردن است. بیشتر از آنکه کاربران شبکههای اجتماعی در این محیط درباره اخبار و آنچه در پیرامونشان در حال وقوع است، محتوا منتشر کنند، درباره آنچه حس میکنند، تفکراتشان و نظرات و انتقاداتشان مطلب مینویسند. بنابراین بعد از ترس از بی خبر ماندن، ذهنم به عادت هر روز شروع به تحلیل و تولید محتوایی کرد که حاوی احساسات، انتقادات و عقایدم بود. در توییتر بیش از دیگر شبکههای اجتماعی میتوان به این بخش از نیاز پرداخت و این موضوع در کنار سرعت انتشار اخبار باعث شده بود من به توییتر بیش از دیگر شبکههای اجتماعی علاقه داشته باشم. میتوان گفت ذهن توییتریها هر لحظه پای هر چیزی کامنت میگذارد؛ درباره ترافیک، درباره آب و هوا، درباره کیفیت اینترنت، درباره خوردنیها، پوشیدنیها تا مطالب مهمتری مانند تصمیمات و سیاستهای دولتمردان.
توییتریهای قهار، ناخودآگاه همه آن چیزی که در لحظه به ذهنشان میرسد را نهایتا در 140 کاراکتر خلاصه و منتشر میکنند. آنها میتوانند درباره یک موضوع، همینطور کوتاه کوتاه، مانند نتبرداری از جزوهای بلند، نکات مهم را جدا کرده و توییت کنند. دور از توییتر، تصمیم گرفتم هر چیزی که به ذهنم میرسد را در دفترچه کوچکی یادداشت کنم. نتیجه این بود که به جای آن کوتاهنویسی رایج در توییتر، توانستم به موضوعاتی که فکرم را مشغول کرده بود بیشتر بپردازم و دربارهشان بیشتر بنویسم و فکر کنم. آنجا بود که یادم افتاد وبلاگی دارم که مدتهاست به روز نشده.
** سرعتگیری برای حفظ وبلاگ
متوجه شدم از توییتهایی که هر روز در توییتر منتشر میکنم یا میبینم میتوان حداقل دو موضوع یافت که بتوان آن را پخته کرد و به عنوان پستی در وبلاگ منتشر کرد. به این ترتیب از هر حس و فکری به سرعت رد نمیشدم چرا که سرعت تایملاینهای شبکههای اجتماعی ناخودآگاه به ذهن کاربر هم سرعت میدهد تا از موضوعی به موضوع دیگر بپردازد و به سرعت از آن بگذرد و سراغ مساله دیگری برود. میتوان گفت از جمله مزیتهای ترک شبکههای اجتماعی، فعالتر شدن در وبلاگنویسی، تحلیل عمیقتر موضوعات و ترک عادت عجله کردن است.
** حوصلهام را برگردان
سراغ سایتی رفتم که بعد از بسته شدن سرویس گوگلریدر، فید وبلاگهای محبوبم را آنجا ثبت کرده بودم و خیلی وقت بود نخوانده بودمشان. آنجا بود که به یکی از تاثیرات شبکههای اجتماعی بر خودم پی بردم؛ بیحوصلگی در خواندن متنهای بلند. از آنجایی که شبکههای اجتماعی ما را به کوتاه نوشتن عادت داده است، خواندن متنهای بلند برایمان سخت شده. فید هر وبلاگی را که باز میکردم اگر متنش بلند بود بدون خواندن از روی آن میگذشتم. به همین دلیل خیلی زود با گذر از متنهای بلند و خواندن متنهای کوتاه و زدن گزینه Mark all as read دنیای وبلاگها را ترک کردم.
** وقت اضافه اما غیر خلاق
وقت اضافه، کشف بعدیام بود. زمانی که در شبکههای اجتماعی میگذراندم، حالا خالی شده بود و وقت اضافه داشتم؛ برای اینکه برگردم و وبلاگهایی که پستهای بلند داشتند را با حوصله بخوانم، برای اینکه کتابهای نخواندهام را دست بگیرم، به دیدن دوستانم بروم، پروژههای شخصیام را سر و سامان دهم، با خانوادهام وقت بگذرانم، چیز جدیدی یاد بگیرم یا حتی استراحت کنم. دستاورد خوبی بود اما کمبود چیزی احساس میشد؛ ایدههایی که میتوانستم از دوستانم در شبکههای اجتماعی بگیرم، پیشنهاداتشان در موارد مختلف مانند کتابهای خواندنی، نظرخواهی درباره کاری که میخواهم انجام دهد، محیطی که بتوانم پروژههای شخصی مانند مجموعه عکسها یا تک عکسهایم را منتشر کنم یا فید وبلاگم را برای بیشتر خوانده شدن به اشتراک بگذارم و در نهایت با خبر شدن از تازهترین اخبار و رویدادهایی که در حال وقوع بود، حتی از جدیدترین شایعات.
** ضرورتی انکار نشدنی
در نهایت ترک کردن شبکههای اجتماعی مرا به این نتیجه رساند که نبودنشان برای مایی که روزهای خود را در جریان سریع اطلاعات این شبکهها میگذرانیم یک حفره بزرگ ایجاد میکند و بودنشان بدون مدیریت زمان میتواند زندگیمان را تحتالشعاع قرار دهد و پیشرفتمان را کند کند. اما واقعیت این است که امروز وجود این شبکهها ضرورمی است و آنها میتوانند عامل پیشرفت باشند اگر بتوانیم به موقع و صحیح از آنها استفاده کنیم و مدت زمانی را که در این شبکهها سپری میکنیم را مدیریت کنیم.(منبع:فناوران اطلاعات)
- ۹۳/۰۸/۲۴