جوانان و تازهکارها بخوانند

علی شمیرانی - روز قبل گزارشی از یک مجله آمریکایی میخواندم که به دنبال یافتن راز موفقیت افراد و کسبوکارهای نوپا رفته بود تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا آنها راست میگویند که از هیچ آغاز کرده و بدون کمترین کمکی و صرفا با اتکای به هوش و سختکوشی خود به این جایگاه رسیدهاند؟ یا آنکه بخشی از داستان موفقیت خود را سانسور کرده و کامل نمیگویند؟
نویسنده علاوه بر گفتوگو با افراد موفق و راستگو به تایید نتایج یک تحقیق پرداخت که نشان میداد بیش از 80درصد افراد و کسبوکارهایی که به موفقیت رسیدهاند، از کمکهای مالیای برخوردار بودهاند که هیچگاه به آنها اشاره نکرده بودند. البته گزارشگر منشاء بسیاری از پولها و حمایتهای مربوطه را خانواده ایشان عنوان کرده و آن را بلااشکال دانسته بود اما در عین حال تاکید کرده بود موفقیت تصادفی یا شانسی نیست.
در ادامه گزارش تاکید شده بود، یافتهها و مستندات به دست آمده خلاف آن تصویرسازیهای آرمانی یعنی «از فرش به عرش رسیدن» در داستانهای موفقیت آمریکایی را به اثبات میرساند.
اما هدف و نقطه طلایی گزارش این بود که بگوید، «این بسیار مهم است که افراد و کسبوکارهای موفق آشکار کنند که منشاء پول اولیه برای کمک به جهش ایشان از کجا و چطور بوده است. چون مطرح نکردن «تمام حقیقت»، میتواند مایه اضطراب کسانی (جوانان و افراد تازهکار و بیتجربهای) شود که چنین منابعی را در اختیار ندارند. به علاوه قصهگویی و افسانهپردازی نابجا در باب موفقیتها میتواند به ناامیدی و حتی افسردگی دیگر جوانان ناآگاه و فاقد این حمایتها منتهی شود.»
اما آیا این وضعیت برای ما ایرانیها بسیار آشنا نیست؟ آیا کسبوکارهایی را ندیدهاید که از انواع رانت برخوردار هستند؟ رانتهای نظیر امکان تخلفات نامحدود و بدون عقوبت، برای پیشرفت؟ رانتهایی نظیر تبلیغ شبانهروزی و رایگان از دهان مقامات مسوول؟ رانتهایی نظیر حذف، از صحنه بیرون راندن و مسدودسازی رقبای داخلی و خارجی؟ رانتهایی نظیر ارایه انبوهی از تسهیلات مالی و معافیتهای پیدا و پنهان؟ رانتهایی نظیر داشتن ارتباطات سیاسی، اقتصادی، نسبی و سببی با برخی نهادها و افراد مسوول و ذینفوذ؟ رانتهایی نظیر انتخاب به عنوان کارآفرین، عضویت در مناصب صنفی و غیره.
آری! این روزها با افراد و شرکتهای به ظاهر موفقی مواجه هستیم که هیچ کجا تنها نمیتوان پیدایشان کرد. مصاحبهها، (بخوانید قصههای) آنها را فقط با افراد و نشریاتی پیدا میکنید که سرانجام لو میرود یا کارمند ایشان بودهاند یا نقش پایه میکروفون را بازی میکنند یا پول گرفتهاند تا هر دروغی را منتشر کنند. افراد موفقی که پشت توییتهایی پنهان شدهاند که حتی معلوم نیست خود نوشته باشند و از حضور و مواجهه در جمعها و پرسشگران پرهیز میکنند.
اگرچه نویسنده آن گزارش گفته بود «اکثر افراد موفق که از کمکهایی برخوردار بودهاند، به این جهت از گفتن تمام حقیقت و منشاء سرمایههای خود نگران هستند تا مبادا از چشم دیگران بیفتند که آنها افراد نابغه یا خودساختهای نبودهاند و با تقلب و ثروت خانوادگی بالا رفتهاند.»
من نیز باید بگویم، البته که اتکا به درآمدهای مشروع خانوادگی خلاف نیست، اما اینکه تا خرخره از انواع رانت و بودجه و حمایت برخوردار باشی و شبانه روز زمینوزمان در حال هموارکردن مسیر و برداشتن موانع پیشرفتت باشند و هر کجا میروی فرش قرمز جلویت پهن باشد و لژنشین باشی و در انتها با کمال وقاحت بالای تریبون یک کنفرانس نمایشی بروی و از مزخرفاتی نظیر «موفقیت و نخبگی!» دم بزنی، جنایت است.
آن هم جنایت در حق جوانان و افراد بیتجربهای که از همه جا بیخبر به این همایشها میآیند تا «راز پیشرفت!» را پیدا کنند و در نهایت با اشتباهات و برباد دادن سرمایهها، نه از اروپا و کانادا و آمریکا، که از زندان سردر میآورند، وگرنه باتجربهها از ابتدا میدانستند شما رانتخواران سر در کدام آخور دارید.(منبع:فناوران)
- ۹۹/۰۴/۲۱
عالی موفق باشید