درسهای یک مناظره تلویزیونی میان متولیان فاوا
عباس پورخصالیان - در تابستان سال جاری، بخصوص در هفته¬ گذشته، موضوعهایی چون معضلات کشور در فضای مجازی، گسترش اینترنت، مجوز نسل چهارم همراه، اینترنت همراه، شبکه ملی اطلاعات، نقش شورای عالی فضای مجازی و عملکرد وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، در قالب چند مصاحبه و مناظره زنده به روی آنتنهای سازمان صداوسیمای کشور رفت، آنهم از طرف سازمانی که در بحث مخابرات، ارتباطات، فناوری اطلاعات و خودرگولاتوری طیف، بیطرف نیست بلکه مدعی و جانب¬دار است و دورخیز برمیدارد تا با گذار از سازمان عمومی پخش برنامههای رادیوتلویزیونی به اَبَراُپراتوری یگانه در بخش مخابرات، ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور تبدیل شود؛ سازمانی که به قول مسؤولانش: با عبور از broadcast به broadband، مایل است به کسوت فراهمآور شبکه و عرضه¬کننده خدمات در نابازار فاوای کشور درآید.
مناظرهای که میان یکی از اعضای حقیقی صاحبنظر، دلسوز و خیراندیش شورای عالی فضای مجازی و نمایندهای صادق و کارکشته از وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات درگرفت، دستکم میشد، به فرصتی برای معرفی درست شورای عالی فضای مجازی بدل شود و اهداف بلند نظام را در راستای مواجهه فعال و مبتکرانه با فضای مجازی در سطح ملی و جهانی و توسعه آن، بمنظور آمادهسازی قطعی نظام از نظر فنی و محتوایی برای استفاده از فرصتها و مقابله با تهدیدهای این فضا بیان کند. یعنی میشد با هماهنگی قبلی، تصویری وحدتبخش از افق همکاری متقابل و حل مسایل موجود میان دو نهاد شورا و وزارت ارایه داد و اشارهای هم به چالش جوییهای رسانه ملی برای عبور از broadcast به broadband و نقد آسیبهای آن کرد. مگر این نیست که سازمان صداوسیما بخشی از صورت مساله تنظیم مقررات طیف فرکانس نسل سوم و چهارم شبکه سیار و خدمات تلویزیون همراه است. اگر چنین همکاریایی میان شورا و وزارت، عملی نیست، درست نیست که برخوردها و اختلاف نظرها رسانهای شوند. پس میتوان نتیجه گرفت که این گونه مناظرات یا دیگر نباید تکرار شود یا اگر صلاح است برگذار شود مشروط و مهدوف به هدفی قانع و امیدوارکننده برگذار شود.
روایت شفاهی و پخش جهانی کاستیهای نظام ارتباطات کشور از زبان متولیان قدیم و جدیدش نوعی دهنکجی به نشانه استهزا است و دردی را دوا نمی¬کند. بجای ورود به این تله¬ها، تدوین گزارشهای اغنایی مکتوب فرضاً برای نشر در این هفته نامه یا نشریات و رسانههای دیگر، چارهساز است. آنچه کشور در این برهه از زمان نیاز دارد، بلاغت یا rhetoric، بعنوان هنر سخنوری مؤثر در رسانه ملی نیست؛ این هنر در شهر دولتهای یونان باستان، پیش از عصر ارسطو، شاید رشتهای از علوم زمانه خود بود و آموزگار و شاگردانی داشت. در سده هجدهم و عصر روشنگری، بلاغت به این اتهام که انحراف از خردورزی است، دیگر منسوخ شد؛ اما یک قرن بعد با ظهور مارکسیسم و بلاغت سوسیالیستی از نو زنده و در انقلابهای سده بیستم نیز به خدمت گرفته شد. توصیه نگارنده این است که بیاییم در دهه چهارم انقلاب، از ابتنا به بلاغت دست برداریم و به اتاق فکر و اندیشکده و اقدام و عمل اجتماعی رو بیاوریم. با اعتقاد راسخ به صلاحیت دو شرکت¬کننده محترم آن مناظره، معتقدم جایگاه شورای عالی فضای مجازی رفیع¬تر از این حرف¬ها است. این شورا با درست کار کردن و کار درست کردنی که طی یک سال اخیر شروع کرده است، می¬تواند به یاری بخش بشتابد و با همکاری بخش می¬تواند منشاء خیر و برکت باشد و با اقتدار به اهداف خود نایل شود: «به حداقل رساندن اتکای کشور به کشورهای دیگر در استفاده از فضای مجازی و توابع آن در عرصههای فنی».
- ۹۳/۰۶/۳۰