مدیر عامل مستعفی شاتل: کارد به استخوانم رسید
احمدرضا نخجوانی که در 15 سال اخیر مدیرعامل گروه شرکتهای شاتل بوده است، با انتشار یک پست اینستاگرامی، استعفای خود را از این سمت اعلام کرد.
آیتیمن- نخجوانی دلیل استعفای خود را فرسودگی به دلیل چالشهای بیرون و به ویژه درون گروه شاتل عنوان کرده که موجب شده کارد به استخوان او برسد.
متن پست اینستاگرامی احمدرضا نخجوانی به این شرح است:
«در زندگی آموختهام هیچگاه نباید از روی هیجانات یا احساسات تصمیمی گرفت. بر این اساس، علاقهمندم در شرایطی که آرام و از دیدگاه خود منطقی هستم، تصمیم خود را درباره همکاری با گروه شرکتهای شاتل به اطلاع همگان برسانم. شاید در ذهن مخاطب چنین مطرح شود که اعلام عمومی این ماجرا با چه انگیزهای صورت میگیرد و علاقه مندم چنین عنوان کنم بیش از پانزده سال تصدی جایگاه مدیرعاملی در مجموعه چند هزار نفره شاتل به عنوان بزرگترین فعال صنعت، ایجاب میکند تصمیم اتخاذ شده را عزیزان در شاتل، همکاران، مشتریان، وزارتخانه، رسانهها و ... از زبان خود من بشنوند.
حقیقت آن است که افتخار همراهی شاتل را طی پانزده سال گذشته داشتهام و دل خوشام که با همراهی کابینه مدیریت شاتل و تلاش شبانه روزی همه عزیزانم، چیزی را ساختهایم که قضاوت درباره موفقیت و رشد و بالندگیاش کار سختی نیست. اما در همه این سالها به عنوان مدیر عامل، افت و خیزهای فراوانی را در محیط بیرون شاتل و همچنین در درون گروه به ویژه چالشهای ناگفتنی میان اعضای هیات مدیره تجربه کردهام که گاه، چیزی جز صبر پیدا و رنج پنهان برای من در پی نداشته و طی چندین سال، جسم و جان مرا فرسوده ساخته است.
نه قصد خودنمایی و نه قصد ساختن قهرمان از خویش را دارم، اما قلبم را شاهد میگیرم که در چند سال گذشته این جایگاه را نه برای پول و اعتبار اجتماعی نگه داشتهام، بلکه هر آینه از خود میپرسیدم نکند با کم طاقتی و ترک این میدان پرآشوب، آسیبی به چند هزار خانوادهای برسد که از این سفره کسب روزی میکنند. با همه این اوصاف، اکنون کارد به استخوان من رسیده است و بر این باورم که پایان تلخ، بهتر از تلخی بی پایان است.
بر این اساس، استعفای خود را از مدیر عاملی گروه شرکتهای شاتل تقدیم هیات مدیره کردهام و تنها یک انتظار دارم که اجازه خروج به من بدهند. بدیهی است طی مدت مشخص و کوتاه، کارها و وظایفی که بر دوش من است را تحویل خواهم داد.
هرچند دوری از همکاران و دوستان عزیزی که سالها با آنان در نهایت صمیمیت زندگی کردهام، کار سادهای نیست و من هم، کم به آنان وابسته نیستم، اما خوشحالم هیچ گاه در این سالها نخواستهام اعتبار اجتماعی خود را از این جایگاه شغلی به دست آورم و کم یا زیاد، آنچه داشته و دارم، دسترنج تلاش خویشتن بوده است.»