ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

مراقب «داستان‌سازی» اینترنت باشید

| چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

سوفیا استوارت - اخیراً مشغول تماشای سریال «فریژر» بودم که دو پیام بازرگانی، پشت‌سرهم، پخش شد. اولی مربوط به شرکت هواپیمایی یونایتد بود و می‌خواست «داستان یک شرکت هواپیمایی» را تعریف کند، داستانی علمی‌تخیلی، عاشقانه و ماجراجویانه‌ با حضور ۸۰ هزار «قهرمان» یا همان کارمندان شرکت هوایی یونایتد.

تبلیغ دوم مربوط به شبکۀ ای‌اس‌پی‌ان بود که می‌گفت فوتبال آمریکایی همه چیز را «برای شکل‌دادن یک داستان عالی در اختیار دارد»: درام، اکشن، «دریچه‌ای است که شما را به درون خود می‌کشد، مهلکه‌ای است که نمی‌گذارد از آن بگریزید، هوش از سرتان می‌پراند و پایانی نفس‌گیر دارد».

در فرهنگ آمریکایی، گرایشی هست که پیتر بروکس، نظریه‌پرداز ادبی، آن را «داستان‌سازی»1 می‌نامد. او در کتاب جدیدش با عنوان فریب داستان: استفاده و سوءاستفاده از روایت می‌گوید، از آغاز قرن جدید، برای دریافت جهان پیرامونمان بیش‌از‌حد به قاعده‌های داستان‌سرایی تکیه کرده‌ایم. این امر منجر به «غلبۀ روایت بر واقعیت» شده که تقریباً تأثیر خود را بر هر شکلی از ارتباطات گذاشته است، از شیوۀ تعامل پزشکان با بیماران و نحوۀ نگارش گزارش‌های مالی بگیرید تا نحوۀ برندسازی شرکت‌ها برای معرفی خود به مصرف‌کنندگان. این در حالی است که شیوه‌های دیگرِ بیان، تفسیر و فهم، مثل تجزیه‌وتحلیل‌ و استدلال، به حاشیه رانده شده‌اند.

این خطر زمانی جدی می‌شود که افراد ندانند این داستان‌ها غالباً با انتخاب‌ها و حذف‌های عامدانه ساخته می‌شوند. بروکس می‌گوید مثلاً شرکت انرژی اِنرون سر مردم کلاه ‌گذاشت «چون فقط بر اساس داستان‌هایی بنا شده بود که وعدۀ ثروت قریب‌الوقوع می‌دادند». کلاه‌برداری‌های دیگر، مثل مواردی که شرکت‌های پردو فارما، نکسیام و آنا دلوی انجام دادند، به این دلیل موفقت‌آمیز بودند که مردم فریب داستان‌های این افراد را ‌خوردند. به بیان دیگر، همۀ ما می‌توانیم از ژرف‌خوانی2 و کمی شکاکیت بهره‌های فراوان ببریم.

مطالعات گستردۀ بروکس، به‌ویژه کتاب شاخص او به نام خواندن برای داستان: طرح و نیت در روایت3 که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، راه را برای فهم کارکرد روایت در ادبیات و زندگی باز کردند. از‌این‌رو، او می‌داند که نقدش به گرایش عمومی به روایت‌سازی آن‌قدرها هم جدید نیست. جُوان دیدیون در مقاله‌ای با عنوان «آلبوم سفید» (۱۹۷۹)، به نتیجۀ مشابهی رسید که غالباً به صورت جمله‌ای قصار بیان می‌شود: «برای خودمان داستان می‌سراییم تا زندگی کنیم» (البته تعبیر بروکس کمی غم‌انگیزتر است: «ما داستان‌هایی تخیلی می‌سازیم تا از غم‌انگیزیِ شرایط خود در دنیا هلاک نشو‌یم»). ما انسان‌ها در هنگامه‌های پریشانی، سخت به‌دنبال صفات آشنای داستان‌سرایی می‌گردیم: قهرمانان و تبهکارانی که به‌روشنی توصیف شده‌اند، انگیزه‌ها و خطرات.

اما امروزه نیروی روایی قدرتمندی به نام اینترنت وجود دارد که البته بروکسِ ۸۴ساله در کتاب فریب داستان آن را در نظر نمی‌گیرد. در نتیجه او نه تنها بحث را خیلی محدود می‌کند، بلکه متوجه نمی‌شود که امروزه خوانش انتقادی و تشخیص شیوه‌های روایت حتی مهم‌تر از گذشته است که رمان، موضوع بخش اعظم کتاب او، به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین اَشکال رسانه فرمانروایی می‌کرد. اشارۀ او به اینترنت در حد همین اقرار‌های مبهم است که «توییتر و میم‌های اینترنتی نمایش واقعیت را به زیر سلطۀ خود درآورده‌اند» و اینکه دوران کنونی «عصر اخبار جعلی و فیسبوک است». بنابراین، بروکس از فهم این نکته عاجز است که باید به‌ویژه مطالب موجود در اینترنت را بسیار بادقت و تحلیلگرانه بخوانیم.

اگر در بحبوحۀ آشوب‌های اجتماعی برای شناخت دنیای پیرامونمان به داستان‌ها روی می‌آوریم، در اینترنت برای شناخت خودمان از داستان‌ها استفاده می‌کنیم.
بو برنهامِ فیلم‌ساز، که با اینترنت بزرگ شد، یکی از دقیق‌ترین وقایع‌نگاران این حوزه است و تأثیر رسانه‌های دیجیتال را بر شکل‌گیری حیات درونی‌مان نشان می‌دهد. برنهام در سال ۲۰۱۸ در مصاحبه‌ای دربارۀ فیلم کلاس هشتم، داستان دختری ۱۳ساله که در گیرودار استفاده از اینترنت وارد دوران بزرگسالی می‌شود، گفته بود وقتی صحبت از اینترنت به میان می‌آید صاحب‌نظران، به‌جای اینکه به تغییرات درون افراد توجه کنند که «زیرکانه‌تر» و نامحسوس‌ترند، بر گرایش‌های اجتماعی و تهدیدهای سیاسی آن متمرکز می‌شوند. او می‌گفت «چیزی درونی‌تر هم هست، چیزی که واقعاً دیدگاهمان را نسبت به خودمان عوض می‌کند».«واقعاً وقت زیادی را صرف ساختن داستان خودمان می‌کنیم و من احساس می‌کنم فشار عجیبی روی افراد بود که حتماً زندگی‌شان شبیه فیلم باشد».

تیک‌تاک را ببینید که داستان‌سرایی را به زبان میانجی بدل کرده است. در ویدئوهای آن، کاربران یکدیگر را تشویق می‌کنند که «برای داستان انجام بده»4 یا «انرژی شخصیت اصلی»5 را بگیر ـ و صدالبته از نتایج کارهایشان فیلم‌برداری کنند. یکی از آموزش‌های تیک‌تاک به کاربران نشان می‌دهد که چگونه ویدئوها را ویرایش کنند تا «زندگی‌شان مثل فیلم شود». صحبت‌کردن‌های داستان‌وار هم بیشتر برای لودگی است. مثلاً، جوانی ۱۹ساله در کلیپی می‌گوید «واقعاً بدم می‌آید که مردم به چیزهایی که تجربه کرده‌ام می‌گویند تروما. خودم ترجیح می‌دهم به آن‌ها بگویم معلومات». علاوه بر این‌ها، تیک‌تاک برای احساسات بیان‌نشدنی هم زبان خاصی پدید می‌آورد: در ویدئوی دیگری، جوانکی سرخورده به دوربینی که بالای متن کار گذاشته شده خیره می‌شود و می‌گوید «من شخصیت اصلی داستان نیستم، هدفی ندارم جز اینکه بنشینم و منتظر صحنۀ بعدی باشم».

در تیک‌تاک و جاهای دیگرِ اینترنت رده‌بندی روایی6 حکم‌فرماست. درست است که ما برای خودمان داستان می‌سازیم تا زندگی کنیم، اما درعین‌حال برای زندگی کردن خودمان را هم به داستان تبدیل می‌کنیم. در میان این اینترنت که نه شکلی دارد و نه پایانی -و برنهام آن را «کمی از هر چیز در هر زمان» می‌نامد- زبان شسته‌ورفتۀ داستان جذاب می‌نماید و به تجربه‌های ما، چه در حالت آنلاین و چه در حالت آفلاین، نظم‌وترتیب می‌بخشد. اساساً فرمان شبکه‌های اجتماعی است که خودمان را برای دیگران سهل‌الوصول کنیم. به ما میدان می‌دهند که برند مخصوص خودمان را ایجاد کنیم، حس زیبایی‌شناختی‌مان را پرورش دهیم و حکایت‌های توجه‌برانگیز را در لینکدین به اشتراک بگذاریم و اصالت خودمان را در نرم‌افزار بی‌ریِل نشان دهیم. «استوری‌» اینستاگرام به کاربران اجازه می‌دهد تا لحظات و تجربه‌هایشان را برای دنبال‌کنندگان خود پخش کنند و، یکی از مقاله‌های وبگاه خبری مشیبل می‌گوید، بسیار وسوسه‌انگیز است که مدام استوری‌های خودمان را تماشا کنیم ـ تا زندگی را از منظری سوم‌شخص و بسته‌بندی‌شده و بخش‌بخش‌شده از لنز دوربین تماشا کنیم. برنهام، در سال ۲۰۱۶، در ویژه‌برنامه‌اش با عنوان «خوشحال کن» می‌گوید «واقعاً بیشتر از این چه می‌خواهیم که آخر شب روی تختمان لَم بدهیم و مانند یک مخاطب راضی به تماشای زندگی‌مان بنشینیم؟».

شبکه‌های اجتماعی به داستان‌سرایی وابسته‌اند، چراکه داستان‌گویی، به قولِ بروکس، «نوعی کنش اجتماعی» است. البته این اساساً چیز بدی نیست، اما باید حواسمان به نیرنگ‌ها و داستانی باشد که در ملأ عام به زندگی‌مان می‌بندیم. بروکس می‌گوید «به‌عنوان راویان زندگی خودمان، باید بدانیم روایت‌هایمان برای حل مشکلات خودمان و یا دیگران کافی نیستند». بروکس با بهره‌گیری از روانکاوی فروید نتیجه می‌گیرد که داستان‌گویی باید به‌مثابۀ ابزاری برای فهم خودمان به کار گرفته شود نه اینکه خودش به هدف تبدیل شود.

او گاهی‌اوقات ایده‌های مناسب دیگر را هم نقل می‌کند. او در جایی به فیلسوف فرانسوی، ژان فرانسوا لیوتار، استناد می‌کند که می‌گوید «فراروایت‌ها» -پیشرفت، آزادی، رستگاری و مواردی از این دست- که زمانی حیات تمام جوامع را تداوم می‌بخشیدند در عصر پست‌مدرن ما قدرت خود را از دست داده‌اند. بروکس اضافه می‌کند که «تعداد زیادی خرده‌روایت برایمان باقی مانده است، خرده‌روایت‌هایی فردی یا جمعی و، در اکثر موارد، خودپسندانه و خودخواهانه». تکه‌تکه‌شدن چیزی که واقعی و درست تصور می‌کنیم واقعاً نگرانی بزرگی است. مثلاً، بروکس در مورد ادعای چارلی وارزل، نویسندۀ مجلۀ آتلانتیک، که گفته بود «۲۰۱۷ سالی بود که اینترنت» به‌واسطۀ ایجاد حقایق جایگزین و تئوری‌های توطئه «واقعیت مشترک همۀ ما را نابود کرد» چه فکر می‌کند؟ معلوم نیست؛ چراکه بروکس به‌مجرداینکه ایدۀ بسیار جذاب «همه‌جابودنِ خرده‌روایت‌های بسیار» (کمی از هر چیز در هر زمان) را معرفی می‌کند آن را کنار می‌گذارد.

بروکس مسیر خود، یعنی رمان، را مشخص کرده و از ماندن در این راه هم خرسند است. اما بسیاری از دگرگونی‌های اخیر در رمان -مثل «طرح تروما»، «تلۀ بازنمایی» که بسیاری از نویسندگان داستانیِ سیاه‌پوست در آن گیر افتاده‌اند و تلفیق فزایندۀ رمان‌ها با داستان‌های اخلاقی- نشان می‎‌دهند که هر گونۀ داستانی، صرف‌نظر از رسانه‌اش، ممکن است بیش‌از‌حد به مسائل سیاسی، نمایشی و اخلاقی آغشته شود. هرچند بروکس، در فصل نخست، اجمالاً در مورد «ادعاهای پرطمطراق ظرفیت روایت برای حل مسائل شخصی و اجتماعی» ابراز نگرانی می‌کند، اما این نگرانی در خوانش‌های دقیق و باریک‌بینانه‌ای که در فصل‌های بعدی می‌آیند دیده نمی‌شود.

متأسفانه بروکس متوجه نیست که مباحث او چقدر کاربرد دارد. امروزه، به لطف دمکراسی‌سازی اینترنت در زمینۀ داستان‌سرایی که هرکسی می‌تواند مطلبی بنویسد یا از تجربه‌هایش فیلم بگیرد و در اینترنت منتشر کند، داستان‌ها در همه‌جا هستند. و «تعریف‌کردن داستان زندگی خود» -در رمان، فیلم، رشته‌توییت‌ یا ویدئوهای تیک‌تاک-بیش‌از‌حد ارزشمند قلمداد شده و غالباً روشی «شجاعانه» برای ایجاد همدلی و تغییرات سیاسی نشان داده می‌شوند.

بروکس به‌شیوۀ خودش در برابر این دست کارها مقاومت می‌کند. برای نمونه، او در فصل دوم کتاب فریب داستان دربارۀ «معرفت‌شناسی روایت» بحث می‌کند. معرفت‌شناسی روایت می‌پرسد چطور بدانیم دانش راوی از کجا می‌آید یا اقدامات بعدی احتمالی او چه خواهند بود؟ این پرسش، که بروکس آن را درمورد آثار فاکنر و دیدرو به کار می‌بندد، زمانی‌که آن تبلیغاتِ پشت‌سرهم را تماشا می‌کردم که فضیلت‌های داستان را می‌ستودند خصوصاً برای خود من هم بسیار مناسب جلوه ‌کرد. خیلی از روایت‌هایی که از طریق صفحه‌نمایش‌ها به ما می‌رسند نیازمند همان دقتی است که بروکس حامی آن است. پادزهر این فرهنگی که شدیداً در بند داستان‌های خوب افتاده است فقط این است که عامۀ مردم تفکر نقادانه پیدا کنند و سواد رسانه‌ای خود را ارتقا دهند.

--------------------------------

این مطلب را سوفیا استوارت نوشته و در تاریخ ۱۷ نوامبر ۲۰۲۲ با عنوان «Beware the “Storification” of the Internet» در وب‌سایت آتلانتیک منتشر شده است و برای نخستین‌بار با عنوان «ادبیات را فراموش کنید؛ مراقب ‘داستان‎‌سازی’ اینترنت باشید» در بیست‌‌وششمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ محسن به‌خوی منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را با همان عنوان منتشر کرده است.

Brooks, Peter. Seduced by Story: The Use and Abuse of Narrative. New York Review of Books, .2022

سوفیا استوارت (Sophia Stewart) نویسنده و ویراستار ساکن آمریکاست. مقالات او در نشریاتی مثل آتلانتیک، بفلر و لس‌آنجلس ریویو آو بوکس منتشر شده است.

پاورقی: 1- storification

2 - Close reading

3- Reading for the Plot: Design and Intention in Narrative

4 - Do it for the plot

5- Main-character energy

6 - Narrative taxonomy

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">