موازیکاری و نبود مدیریت قیمتگذاری؛ دو کاستی پارکهای فناوری
عباس پورخصالیان - با نگاهی گذرا به ساختار سازمانی پارک فناوری پردیس، وابسته به معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری، در مقایسه با ساختار سازمانی پارکهای علم و فناوری، مراکز رشد و فناوری وابسته به وزارت عتف، مشاهده میشود که رقابت و موازیکاری عجیبی میان این دو نهاد دولتی برقرار است.
وزارت عتف با بودجهای اندک و درنتیجه مدیریتی کمرمق، 261 واحد علم/فناوری/رشد را سرپرستی میکند (شامل: 43 پارک علم و فناوری، 25 مرکز نوآوری فناوری و 193 مرکز رشد)؛ در حالی که معاونت علمی و فناوری رییسجمهوری از سال 1384 تاکنون (و منبعد) یک پارک فناوری دانش (موسوم به پارک فناوری پردیس) را بهعنوان مهمترین پارک فناوری کشور بر اساس مدل PPPP (مشارکت عمومی/خصوصی/مردمی) با هدف تجاریسازی دستاوردها، فکرآوردها و ارمغانهای فناوریهای نوین و بسترسازی رشد بازار اقتصاد تسهیمی و رونق فرآوردههای دانش تا حدودی خوب، اداره میکند.
«کنا»: یکی از مراکز نمونه پارک فناوری پردیس
روز چهارشنبه 27 شهریور 1398 (از ساعت 11:00 تا 15:00) توفیق آن را داشتم تا در معیت شماری از پژوهشگران، از «کارخانه نوآوری آزادی» (کنا) بازدید کنم. در گزارش حاضر میکوشم، تصویری عینی و جمعوجور از «کنا» به شما خواننده عزیز ارایه کنم.
اما پیش از آن، باید عرض کنم که کوتهنوشت «کنا» به جای «کارخانه نوآوری آزادی» را من ساختهام و برای نخستین بار در این گزارش به کار میگیرم.
کنا، اولین کارخانه نوآوری وابسته به پارک فناوری پردیس است.
در حالی که پارک فناوری پردیس در شهر پردیس (در تهران، در نزدیکی رودهن) در طرفین دانشگاه آزاد واحد پردیس مستقر است؛ کنا، در نزدیکی میدان آزادی و جنب مترو بیمه؛ [ولی کارخانه دوم موسوم به «نوآوری هایوی» در حوالی مترو نوبنیاد] قرار دارد. این دو کارخانه را مهدی عظیمیان زواره، مدیرکل توسعه شعب و پردیسهای پارک فناوری پردیس سرپرستی میکند و نهاد پارک فناوری پردیس نیز تحت نظارت عالیه سورنا ستاری، معاون علم و فناوری ریاستجمهوری، اداره میشود.
کنا، پس از بازسازی انبارها و سولههایی متروکه در محل کارخانه «الکترودسازی آما»، امسال به بهرهبرداری رسیده است و آماده پذیرایی از شتابدهندهها، سرمایهگذاران مخاطرهپذیر، مراکز تحقیق و توسعه دانش و تیمهای نوآفرین است.
مدل کسبوکاری کنا، تسهیم زیرساختها و به اشتراکگذاری فضاها برای استفاده دانشگاهیان، دانشجویان، بخش خصوصی و نخبگان کشور بهمنظور شتابدهی به اقتصاد دیجیتالی، سرمایهگذاری، مِنتوروشیپ یا هدایت تیمهای نوآور تا تبدیل آنها به استارتآپها و «بنگاههای دانش» و روانه بازار کردنشان در عین تداوم نظارت و پشتیبانی از آنها است. «بنگاههای دانش»، شرکتهایی هستند که دانش تولید میکنند، دانش میفروشند و پیش از فروش، خود رأسا از دانش تولیدشده بهره میبرند. این توضیح را به این علت دادم که شرکتهای دانش یا Knowledge Societies را در ایران معمولا شرکتها و جوامع «دانشبنیان» میخوانند. اما اطلاق صفت «دانشبنیان» به آنها نادرست است زیرا تمام شرکتهای انقلاب صنعتی اول و دوم از اواخر قرن هجدهم تا اواسط قرن بیستم همه بدون استثنا، دانشبنیان بودند و بدون دانشبنیان بودن اصلا نمیتوانستند فعالیت کنند. اما شرکتهای دانش در گذشته اصلا مفهوم نبودند زیرا دانش، هنوز به فرآوردهای بازاری تبدیل نشده بود. فرق «شرکتهای دانش» در حال حاضر، با شرکتهای دانشبنیان سابق، در این نکته نهفته است که شرکتهای دانشبنیان دیروز، تولیدشان از جنس دانش نبود بلکه کالا و خدمات بود ولی فرآورده شرکت دانش، «دانش» است، در حالی که ابزار فعالیتش نیز دانش است و باید توجه داشت که علم با دانش فرق دارد: علم، نظام معرفتی همگانی شده است و به عنوان نظام، قابل بستهبندی نیست ولی دانش، بستهبندی و به بازار عرضه میشود، تولیدکننده و مالک خصوصی دارد و مقررات و حقوق مالکیت معنوی بر خرید و فروش آن، مترتب است).
کنا دارای امکان پذیرش حدود 2 هزار نفر است در حالی که اکنون بیش از 500 نفر در آن مشغول به فعالیت هستند.
مدیریت کارخانه میکوشد، فضای کاری مناسب برای فعالیت شتابدهندهها و تیمهای تحت پوشش آنها را فراهم سازد و خدمات حرفهای لازم، از قبیل: دسترسی به زیرساختهای فنی مطمئن، برخورداری از راهنمایی و ارایه مشاوره توسط مربیان مجرب، برقراری ارتباط با «فرشتگان کسبوکار» (Business Angels یعنی اولین سرمایهگذاران کارآفرین حامی تیمهای نوآور) و تداوم همافزایی و یادگیری پس از دوره شتابدهی را تامین و تضمین کند.
در سولههای کارخانه، رستوران، کافه، فضای استراحت، امکانات ورزشی و سایر خدمات رفاهی، در دسترس نخبگان نوآور و کارکنان بود.
تیمهای استارتآپی پس از طی کردن فرایند عضویت و استقرار در کارخانه، مشمول بخشی از مزایای عضویت در پارک و بهرهمندی از خدمات و حمایتهای مربوط میشوند. برخی از این خدمات و حمایتها عبارتند از: واگذاری فضای کار اشتراکی با پذیرش یارگان در شتابدهندهها؛ انجام سرمایهگذاری روی یارگانهای وارد شده به برنامههای شتابدهی در مراحل مختلف رشد؛ راهبری و هدایت و ارایه مشاوره به یارگانهای استارتآپی توسط مربیان برجسته در شتابدهندهها؛ شبکهسازی و برقراری ارتباطات یارگانها با یکدیگر، با شرکتهای بزرگ و با سیاستگذاران.
بنگاههای اکنون فعال در کارخانه عبارتند از: مرکز نوآوری همآوا، شتابدهنده کارا، مرکز نوآفرینی پلنت، مرکز نوآوری علیبابا، مرکز نوآوری و فناوری دیجیکالانکست و شتابدهنده ویکست.
در فرصتی که داشتم با راهنمایی آقای مهدی عظیمیان زواره، مدیرکل توسعه شعب و پردیسهای پارک فناوری پردیس، با سه شتابدهنده آشنا شدم و از سه سوله دیدن کردم: «کارا»، «دیجیکالانکست» و «ویکست».
* شتابدهنده کارا، در حوزه سلامت و بیمه الکترونیکی، تجویز و نسخهپیچی الکترونیکی، داروخانه ارتباطی و زمینههای مرتبط فعالیت میکند؛
* شتابدهنده دیجیکالانکست، فعال در حوزه نوآوری فناوریهای فروشگاههای هوشمند و ارتقای مدل کسب وکاری مناسب برای گروه شرکتهای دیجیکالا کار میکند؛
* و شتابدهنده ویکست، در حوزه تولید محتوای صوتی/تصویری و پویانمایی دیجیتالی به فارسی و سایر زبانها فعال است.
دو کاستی بزرگ بومسازگانهای نوآوری و کارآفرینی در کشور
**یک کاستی که از آغاز دولت نهم بهوجود آمده و هنوز هم ادامه دارد و معلوم هم نیست کی و چگونه رفع خواهد شد: موازیکاری وزارت عتف با معاونت علم و فناوری ریاستجمهوری در زمینه پارکهای دانش، شهرکهای علم و فناوری و مراکز رشد است، و کاستی نابخشودنی دیگر عدم استفاده از استانداردهای قیمتگذاری دانش و ارزشگذاری استارتآپها.**
از پرسوجوهایم با مدیریت کارخانه نوآوری آزادی و روسای شتابدهندهها چنین درک کردم که استانداردی برای ارزشگذاری روی نوآوری و قیمتگذاری فناوری (Innovation Valuation & Technology Valuation) وجود ندارد و درنتیجه: کسی هم به دنبال تهیه و تصویب آن و ایجاد Knowledge Management Startup یعنی در پی به وجود آوردن استارتآپی مختص مدیریت دانش نیست.
طی سالهای گذشته، سرمایهگذاران زیادی در حال مشارکت مالی در شرکتهای مبتنی بر اینترنت و فناوریهای مرتبطاند. این شرکتها دارای رشد سریع اما در معرض سقوط سریع نیز هستند.
پیدایش سریع و فروپاشی ناگهانی بسیاری از این بنگاهها در اواخر قرن بیستم، سوالاتی را در مورد سلامت بازار اقتصاد تسهیمی ایجاد کرد. هرچه بنگاه نوآور، ارزش بالاتری مییافت، به همان سرعت، رقیبهایی پیدا میشدند آن را زمین میزدند و زیان بیشتری برای سرمایهگذاران و بورسبازان به بار میآورند.
پس همه دستاندکاران بازار دانش، در جستوجوی الگوریتمهای قیمتگذاری دقیق روی نوآوری، فناوری و نگران تعیین قیمت بازار دانش در آینده بودند. برای سرمایهگذاران بسیار مهم است که استارتآپهای فناوری را از قبل قیمتگذاری کنند.
باید توجه داشت که فرق است میان ارزیابی (assessment)، ارزشیابی (evaluation) و قیمتگذاری (valuation). اولی: فعلی عینی (آبجکتیو)، دومی: کاری اعتباری/ارزشی (سابجکتیو) و سومی اقدامی فراکنشی و آیندهنگرانه است. برای قیمتگذاری روی نوآوری، روی فناوری و روی خود استارتآپ باید آمار متقن در اختیار تیم اقتصادشناسان، ریاضیدانها و جامعهشناسان مجرب باشد تا به یاری هم بتوانند روشها، استانداردها و الگوریتمهای ارزشگذاری لازم را به دست آورند و با پیگیری مستمر سناریوهای آینده، ضرایب و فرمولهای آنها را اصلاح کنند. بدون داشتن این روشها، استانداردها و الگوریتمها یا کسی جرات سرمایهگذاری پیدا نمیکند یا اینکه با احتیاط و به مقدار کم سرمایهگذاری میکند.
لذا توصیه من به مدیریت پارکها، شهرکها و مراکز نوآوری، فناوری و رشد این است که به دنبال تهیه و تدوین روشها، استانداردها و الگوریتمهای قیمتگذاری روی نوآوری، فناوری، دانش و خود استارتآپها باشند. با در نظر گرفتن اینکه یکی از مولفههای قیمتگذاری استارتآپها، ارزشگذاری شخصیت افراد حقیقی مدیران آنها است، ملاحظه میکنید که اقدام برای قیمتگذاری دانش چه کار شاق و ظریفی است و برای رونق بازار تولید دانش، چقدر واجب است!(منبع:عصرارتباط)
- ۹۸/۰۷/۰۷