میون دو تا دلبر من دو دلم کدوم ور
آقا من تو این همه سال نویسندگیم تا حالا در مورد نوشتن از یک سوژه اینقدر گیج نشده بودم.
یکی از مسوولان اعلام کرد شبکه ملی اطلاعات راه افتاد. منم اومدم نظرات خودمو در موردش بگم که دیدم در خبرها یک مسوول دیگه اعلام کرد شبکه ملی اطلاعات راه نیفتاده. منم اومدم نظرات خودمو در موردش بگم که دیدم در خبرها آمده، یک مسوول گفت: شبکهها و پیامرسانهای خارجی باید فیلتر بشن. منم اومدم نظرات خودمو در موردش بگم که دیدم در خبرها آمده، یک مسوول دیگه گفت: دوران فیلترینگ به سر آمده است، منم اومدم نظرات خودمو در موردش بگم که دیگه گفتم اصلا ولش کن بابا.
این چه وضعیه؟ من هر چی میخام بنویسم یکی میاد یه جور دیگشو میگه، میخام اونو بنویسم باز یه حرف متناقض دیگه در میاد.
حالا شما هم فهمیدین که وقتی میگن روزنامهنگاری جزو مشاغل سخت هست یعنی چی. بفرمایید اینم نمونش، اینم قلم اینم کاغذ، بفرمایید خود شما بنویسید ببینم چی مینویسید.
در کل من الان به عنوان یک نویسنده در نوشتن سوژه گیر کردم و نمیدونم باید حرف کدوم مسوول رو باور کرد و به چی گیر داد. تا این که یهو به ذهنم زد که اصلا همه این چیزا رو قاطی پاتی کنم، همشو بکنم سوژه و راجع به اون بنویسم.
آخه موضوع اینه که همه هم مسوول هستن. یعنی نمیشه بگی این یه کم مسووله اون یکی بیشتر و همین هست که موضوع رو پیچیده میکنه.
خلاصه من میخام به مسوولان بگم ما روزنامهنگارا که هیچ، مردم پس چی رو باید باور کنن. خب این که نمیشه یکی بگه یه چیزی هست یکی بگه نیست. امروز بخون افتتاح شد فرداش بخونن نشد! دوباره فرداش بخونن باید فیلتر شه پس فرداش بخونن نه دورش تموم شده.
بنده خدا این فروشندههای فیلترشکن چه گناهی کردن که هی با کسب و کارشون بازی میشه؟!
بعد یاد حرف شاعر افتادم که میگه: "میون دو تا دلبر من دو دلم کدوم ور، این ور برم یا اون ور؟ این ور برم یا اون ور؟"
بقیشم بلد نیستم. تازه این آهنگ هم تو تاکسی نشسته بودم که شنیدم، بعد هم به راننده تذکر دادم که قطعش کنه. گفتم که یه وقت سوال پیش نیاد از کجا بلدی!
عزت زیاد
آق فری
(منبع:عصرارتباط)
- ۹۵/۰۷/۰۴