نبرد پنهان حامیان مرموز استارتآپها در ایران
دانیال رمضانی - حمایت از استارتآپها در ایران موضوعی است که مخالفان و موافقان خاص خود را دارد. برخی به این پدیده به دیده شک مینگرند و معتقدند چرا خارجیها باید پول و وقت و سرمایه خود را به جای جوانان خود روی جوانان ایرانی هزینه کنند و موافقان نیز معتقدند، این جریان نه تنها مانع خروج مغزها از کشور میشود، بلکه زمینهساز سرمایهگذاری و اشتغال هم هست.
اما در پس بحثهای تئوری و جدلهای بیحاصل و مخالفان و موافقان، اتفاقاتی در پس پدیده استارتآپ در کشور در حال وقوع است که این روزها شکلی به مراتب عریانتر به خود گرفته است. بر این اساس در حالی که برخی شرکتهای کوچک و بزرگ ایرانی به شکلی صحیح در حال حمایت از رشد اصولی استارتآپها هستند، دو شرکت در ایران که منشا آنها خارجی است، در حال رقابتی سخت برای حذف یکدیگر از بازار هستند. دو شرکتی که نقش اصلی در جریان پدیده موسوم به استارتآپها در ایران را ایفا میکنند و البته که پشت پرده این جریانسازیها و حمایتها کاملا نامعلوم است.
استارتآپ چیست؟
تعاریف مختلفی در مورد استارتآپ که گفته میشود زادگاه اصلی آن "سیلیکون ولی" یعنی قلب فناوری و تجارت آمریکا است، ارایه میشود.
به زبان ساده استارتآپ یعنی حمایت سرمایهگذاران از ایدهها (عمدتا جوانان) به منظور تجاریسازی آنهاست. البته ارایه دهندگان مفهوم استارتآپ این باور را نیز همواره القا میکنند که همواره درصد بسیار ناچیزی از این ایدهها به ثمر رسیده و تجاری میشوند. موضوعی که البته کسی نمیتواند لزوما صحت و سقم آن را تایید کند و معلوم نیست ایدههایی که مثلا شکست میخورند و به درد نمیخورند، فردا روزی از جای دیگر سربرآورد.
اما در پس این تعریف سازنده و خوب که برخی شرکتهای داخلی ایرانی نیز روی این محور مشغول حمایت از استارتآپها هستند، مفهوم پنهان دیگر و جدیدی که از آن میتوان به عنوان "دلالی فکر و ایده" نیز نام برد، وجود دارد.
دلالی ایده و فکر چیست؟
همه ما در جریان واسطههایی که محصولات کشاورزی را از سر زمینها به شهرهای بزرگ میرسانند قرار داریم. این واسطهها اصول و تسلطی به بازار دارند که هیچگاه به یک کشاورز دستتنها اجازه رشد و رقابت نمیدهد. برخی از این واسطهها محصولات را از قبل پیشخرید میکنند و از آنجا که کشاورزان قادر به پذیرش ریسک احتمال آفات و سرمازدگی به محصولات خود نیستند، قراردادهای ترکمنچای با برخی واسطهها را میپذیرند.
مثال دیگر از دنیای ورزش نیز امروزه برای ما شناخته شده است. این روزها بسیاری از فوتبالیستها به کمک افرادی خاص میان تیمهای داخلی و خارجی جابجا شده و حق انتقال بسیار بالایی نیز طلب میکنند. در حالیکه یک فرد به تنهایی قادر به مراجعه به یک باشگاه بزرگ و قرار ملاقات برای حتی یک تست ورزشی نبوده و این واسطهها هستند که درب باشگاهها به روی آنها باز بوده و به مربیان و مدیران دسترسی دارند. کم و بیش هم شنیدهایم که اتفاقا فوتبالیستها کمترین سود ناشی از قراردادها را به دست آورده و سود اصلی نصیب دیگران میشود.
به هر حال مثالهایی از این دست زیاد است که برخی وظیفه اتصال مشتری و خریدار را بازی میکنند.
در این میان برخی حامیان استارتآپها نیز نقش مشابهی ایفا میکنند. آنها راه و روش دسترسی به سرمایهداران را بلد بوده و نیک میدانند ارزش یک کسب و کار یا ایده نوپا در یک کشور چقدر است.
سرمایهگذار خوب و بد داریم؟
اما همانطور که ذکر شد، حالا ظاهرا دو جریان "مافیا گونه" که منشا خارجی داشته و در پس چند شرکت در هم تنیده داخلی، مشغول به کار در ایران هستند، درگیر رقابتی سخت و اختلافاتی شدهاند. اختلافاتی که باعث شده یکی از طرفهای این دعوا، جریان جدیدی به نام "سرمایهگذار خوب" و "سرمایهگذار بد" را ایجاد کند.
در این میان تاکتیک طرفی که سعی دارد خود را "سرمایهگذار خوب" جلوه دهد جالب است. این طرف جریان، به شکلی زیر پوستی خود را بانی شکلگیری موفقترین استارتآپهای حوزه وب ایرانی معرفی میکند. به این منظور آنها اصولا نام سه کسب و کار اینترنتی ایرانی را به عنوان استارتآپ جا زده و اینگونه عنوان میکنند که این کسب و کارهای بزرگ، روزی تنها یک ایده کوچک از سوی چند جوان بینام و نشان بوده است.
حال آنکه این کسب و کارهای وبی در ایران، حاصل میلیاردها تومان سرمایهگذاری بوده و چند جوان بیپول با هزاران سال کار هم قادر به جمعآوری این میزان پول نیستند.
اما این سه کسب و کار بزرگ اینترنتی در ایران، همواره به عنوان نمونههای موفق استارتآپ معرفی میشوند تا از این طریق هم امکان جلب سرمایهگذار بیشتر فراهم شود و هم جوانان انگیزه برای ورود به این چرخه را داشته باشند. این در حالیست که تمام این سه کسب و کار بزرگی که به عنوان پرچمداران استارتآپ در ایران از سوی جریان مذکور معرفی و تبلیغ میشوند، چیزی بیش از کپی محض مدلهای موفق جهانی که امتحان خود را پس داده نبوده و با حمایت مالی سنگین به این جایگاه رسیدهاند. پس موضوع نوآوری به مفهومی که نمونه مشابه نداشته باشند، به هیچ وجه درکار نیست.
اما این جریان یک رقیب خارجی دیگر هم در ایران دارد که آنها نیز کار خود را بلد بوده و به سبک خاص خود سرگرم ساخت برندهای وب در ایران هستند. موضوعی که حالا ظاهرا جلوی دست و پای طرف مقابل را گرفته است.
وقتی نبرد آغاز میشود
همانطور که ذکر شد، این رقابت حالا در فضای وب ایرانی در حال عریانتر شدن است. یکی از سایتهای خبری اخیرا اقدام به انتشار گزارشی کرده که از جهات زیادی بسیار خواندنی و قابل توجه است. در ابتدای این گزارش آمده: آیا استارتاپهای موفق ایرانی توسط شرکتهای گوگل و اپل و مایکروسافت راهاندازی شدهاند؟ آیا «سرمایهگذاران فرشته» با دریافت پنج درصد از سهام استارتاپها در ازای سرمایهگذاری در آنها ایدههای آنان را به سرقت میبرند؟ آیا استارتاپویکندها و اردوهای کارآفرینی محلی برای اعزام نخبگان به خارج از کشور است و بالاخره آیا شتابدهندهها با ارایه ۲۵ میلیون تومان پول نقد ، فضای کاری و مربیان به تیمهای استارتاپی در حال استعمار آنها هستند؟ اینها پرسشهای واقعی است که برخی تحلیلها اخیرا در فضای رسانهها به آن دامن میزند اما همین پرسشها فرصت خوبی را برای آگاهی رساندن از روند رخ داده در این عرصه فراهم میکند.»
در ادامه این گزارش سعی شده از داستان سه به اصطلاح استارتآپ مذکور استفاده شده و آن را ناشی از رشد و حمایت صحیح از یک "ایده!" عنوان کند. البته در این گزارش به هیچوجه مستقیما اسمی از شرکتی که گفته میشود در پس این سرمایهگذاریهای کلان قرار دارد، برده نشده و تنها به ذکر نیات خیرخواهانه و درست یک سرمایهگذار خوب اشاره میشود.
بخش به مراتب خواندنی این گزارش بخش پایانی آن است که صراحتا از رقیب دوم اسم برده شده و با نام بردن از آن به عنوان دشمن استارتآپها، اقدام به تخریب آن میشود. هفتهنامه عصر ارتباط البته از ذکر مستقیم نامها با علامت ... خودداری کرده و تنها به نقل آن میپردازیم که به اندازه کافی روشن و گویا است.
در بخش پایانی این گزارش آمده است: «اما جریان استارتاپی ایران با چالشهای متعددی هم روبه روست. همین امروز برخی شرکتهای خارجی ( نمونه مشخص ... ) به طور مخفیانه و با نام یک شرکت ایرانی در حال کارند. این شرکتها زیر بار هیچ شراکتی با ایرانیان نرفتهاند و در موارد متعدد شرکتهای استارتاپی ایران و یا استعدادهای دیگر شرکتهای فعال را با استفاده از سرمایه کلان خود تهدید یا تطمیع کردهاند یا حتی در برخی موارد شرکتهای رقیب را با قیمتی به مراتب پایینتر از قیمت واقعی خریداری کردهاند.
آنها «...»ی خارجی را مقابل «...»ی ایرانی قرار دادهاند. «...» را مقابل استارتاپ ایرانی «...» گذاشتهاند. «...» را در شرایطی ناعادلانه با قیمتی بسیار پایینتر از قیمت واقعتی از کارآفرین ایرانی خریدند. شرکتهایی از این دست کارآفرینان را به کارمند تبدیل میکنند. آنها حتی نام «...» هلدینگ قبلی را به نام «....» تغییر دادهاند تا پوششی تحت عنوان ایران برای فعالیتهای خارجی خود ایجاد کنند.
شرکتهایی از این دست در تمام دنیا "دشمنان کارآفرینان محلی" به حساب میآیند و به دلیل اینکه قصدی برای حضور درازمدت در بازار ندارند، تلاشی برای اعتمادسازی مشتریان و انتقال تکنولوژی نمیکنند و نتایج فعالیتشان هم کمکی به توسعه آیتی نمیکند چراکه سرمایه بدون فکر ارزش نمیآفریند. این شرکتها به دلیل ضعفهای قانونی موجود در کشور زیر بار هیچ گونه مدل نظارتی و مالیاتی مشمول سرمایهگذاری خارجی نرفتهاند و در موارد مختلف از جمله در کشورهای همسایه با خروج ناگهانی خود باعث اخراج صدها نفر از کسانی شدهاند اسیر تبلیغات فریبنده «کار در یک شرکت بینالمللی» یا «حقوق و مزایای بالا» شدهاند. به این ترتیب حتی از مزیت ایجاد شغل پایدار برخوردار نیستند.»
و بالاخره این که در پایان این گزارش خواندنی آمده است: «اما این نکته هم مهم است که در برابر این جریان سرمایهگذاری خارجی خوب هم داریم. سرمایهگذاری که در کنار سرمایه داخلی موجب انتقال تجربه و سودآوری از تقسیم به حق درآمد میشود. سرمایهگذاری خوب خارجی هدفش غلبه بر بازار و شکست استارتاپهای محلی نیست. در همه کشورهای پیشرفته دولتمردان و تصمیمگیران تلاش میکنند ضمن فراهم کردن موازنه و فضای مناسب کاری برای سرمایهگذاران خارجی و کارآفرینان داخلی به جریان اقتصادی و رشد برندهای بزرگ محلی کمک کنند. ما هم باید با نگاهی دقیق و مسیرهای نامناسب و مناسب را به دقت از هم جدا کنیم و کارآفرینان جوان را به ایجاد کسب و کار در داخل کشور امیدوارم سازیم. ارزش واقعی زمانی خلق میشود که فضای رشد و پرورش برندهای بزرگ محلی و ایرانی داشته باشیم نه اینکه استعدادهایمان را ناامید از موفقیت در داخل برای کار در گوگل و اپل و مایکروسافت روانه خارج کنیم و راه را برای حضور شرکتهای خارجی فرصت طلب باز کنیم»!
وقتی مسوولان دولتی هم حامی میشوند
همانطور که مشاهده میشود در پایان این گزارش که علنا از رقیب اصلی نام برده شده، اینگونه تمام میشود که اما هستند سرمایهداران خوبی که هیچکدام از نیات و اقدامات رقیب را نداشته! و در راه خدا سرمایههای خود را از خارج به ایران میآورند تا جوانان ما را ثروتمند کنند و خودشان هم هیچ نصیبی نمیبرند! و صد البته که آنها اصلا قصد شناسایی و صدور ایدهها، طرحها و نخبگان کشور را ندارند!
جریان اول اما تنها به درج اخبار و اطلاعات هدایتشدهای از این دست اکتفا نکرده و در پس برند ایرانی خود به مسوولان دولتی زیادی متصل شده و داعیه حمایت از جوانان و ایجاد اشتغال دارند. موضوعی که هر مدیر دولتی را در وضعیت اقتصادی و موج بیکاریهایی که در راه است، وسوسه میکند که به تبلیغ و حمایت از آنها پرداخته و نتیجه را به حساب کارنامه کاری خود بگذارند.
موضوعی که اتفاقا رخ داده و یکی از نهادهای دولتی مرتبط با حوزه ICT دانسته یا نادانسته به حمایت مکرر از این جریان میپردازند.
آنچه مسلم است، بر خلاف تلاش برخی شرکتهای ایرانی که با عناوین وارداتی نظیر سرمایهگذاران خطر پذیر و شتابدهنده و امثالهم مشغول فعالیت سالم هستند، نیات و اغراض سرمایهگذاران این دو جریان خارجی به هیچ روی مشخص نیست.
البته این موضوع رشتهای دراز است که در این مقال نمیگنجد و هفتهنامه عصر ارتباط با توجه به حجم بالای اطلاعات واصله از نحوه عملکرد شرکتهای پوششی حمایت از استارتآپهای حوزه ICT، پیگیری این موضوع را ادامه خواهد داد. لیکن مخلص کلام این که اگر فردا روزی، نگران رونمایی از یک نزار زاکای دیگر نباشیم، میتوانیم نگران دلالهای ایده، فکر، نخبهها و کسبوکارهای وب ایرانی باشیم که با روشهای بسیار پیچیده و عجیب در حال رشد و نمو هستند.
شرم نمیکنید؟
خداوپیغمبر نمیشناسید؟
ازخدا میخوام نتیجه کاراتون رو زودتر ببینید.