کودک هزار دایه
محمد رضا درودیان - خانواده پرجمعیت بسیار متمولی با یک فرزند و چندین دایه را در نظر بگیرید که پدر و مادر فرزند دریک تصادف فوت کردهاند و طبق وصیت دایهها وظیفه نگهداری از فرزندشان را دارند، دایهها هر روز بخشی از حساب بانکی پدر متمول مرحوم را به بهانهای مرتبط با طفل معصوم از حساب خارج میکنند بی انکه چیز ارزشمندی نصیب این کودک یتیم شود و در عین حال هر روز او را فقیرتر میکنند تا انجا که بیم میرود روزگاری که به سن بلوغ رسید چیزی از اموال بی حساب پدر برایش نمانده باشد.
صنعت محتوای دیجیتالی فارسی و ایرانی از خیلی جهات شبیه این کودک یتیم اما صاحب چندین دایه است. مرگ والدین این کودک نه در یک تصادف که با ورود دایهای جدید رقم خورد دایهای که امده بود تا به همه چیز نظم و ترتیب دهد و این کودک خردسال را توانمند کند، که چون ضعیف ترش کرد راه را برای ورود دایههای جدید باز کرد و این گره کور را کورتر کرد.
قافله نشر دیجیتال کشور که روزگاری با صدها شرکت و هزاران منتفع و میلیونها مخاطب بدون هیچگونه حمایت و برنامهریزی به صورت غریزی در حال رشد بود با امدن هر دایهای ضعیفتر، فاسدتر و بی فایدهتر شد تا انجا که امروز میتوان شرکتهای فعالش را در یک کاغذ a5 با قلم سایز ٢٤ لیست کرد.
این کودک یتیم امروز هزار دایه دارد که برای ثبت نامش در ucla یا دانشگاه شریف هنوز به توافق نرسیدهاند، یکی دنبال صادر کردنش است و دیگری به دنبال اینکه او را جایگزین فرهنگ وارداتی از غرب بکند، وسط این دعوا اما کودک بیچاره چند سالی است که از پله افتاده، پایش شکسته و سرش خونریزی کرده و جز اندک غذایی که در رفت و امد دایهها از روی زمین جمع کرده است خوراکی نداشته است.
صنعت نشر دیجیتال ایران پیش از سال 1385 قبل از اینکه از نمایشگاه کتاب تهران، به عنوان بزرگترین رویداد نشر کشور اخراج شود و به نمایشگاه رسانههای دیجیتال تبعید شود روزگارش بهتر بود، حالا که تبعیدگاهش را هم خراب کردهاند. در این میان هزار بلای دیگر هم بر سرش نازل شده که خودش یک مقتل المحتوا است.
چند سالی است این کودک نحیف که در خانواده صنعت آیتی کشور در کنار دست بزرگترهایی مثل سخت افزار، شبکه و زیرساخت، اپراتورها و ... اصلا به حساب نمیآید، مورد لطف قرار گرفته، همه اسمش را صدا میزنند، برایش مانیفست صادر میکنند و نسخه میپیچند اما کسی زحمت بستن پای شکسته و پاک کردن سر خون الودش و از همه مهمتر سیر کردن شکم گرسنه اش را نمیکشد، آخر سر هم حتما همه سر او فریاد خواهند زد که: کودن ما میخواستیم تو را به بهترین دانشگاه دنیا بفرستیم، همه مقدمات را هم فراهم کردیم، اما تو که سیکل هم نداری و این هم اصلا به ما ربطی ندارد و حتما از بی عرضگی توست.
جایی شنیدم که جناب اقای جنتی وزیر ارشاد گفتهاند موازی کاری از اصول کشور ما است، اما خدا ایشان را برای ناشرین سنتی نگه دارد که در کنار همه این موازی کاریها پنج میلیارد تومان از محصولاتشان را قبل از نمایشگاه کتاب خریداری کرد تا حداقل ناشران توان پرکردن نمایشگاه کتاب را داشته باشند بعد هم جلوی بسته شدن انتشارات ط را از درد بی پولی را گرفت.
پنج میلیارد تومان البته که برای نزدیک به دو هزار ناشر کشور پول هنگفتی نیست و نهایتا قیمت یک کتابفروشی ٥٠ متری در کوچههای خیابان انقلاب است اما دستگاه هاضمه ناشران، چه سنتی و چه دیجیتال آنقدر ضعیف شده که توان بلع بیش از این را هم ندارد.
هر چند که شدیدا معتقدم در اقتصاد، دولت وظیفه حمایت از هیچ صنعتی را ندارد و صنعتی که بخواهد با حمایت ارتزاق کند صنعت نیست ولیکن شرایط این صنعت بی شباهت به فردی نیست که در اثر سهل انگاری یا ندانم کاری یا هر قصور دیگری از کارمند دولت مصدوم شده و دولت وظیفه دارد از او حمایت کند. البته که این حمایت نباید و نباید و نباید به شرط برنده شدن در مسابقه دو 100 متر با رقبای تغذیه شده از منابع دولتی یا شکستن پرش ارتفاع باشد و فعلا باید با همین شرایط و توانی که دارد حمایت برای بقا بشود تا انشالله بعد از حصول سلامت کامل برای کشور مدال آوری کند
امیدوارم در این چند هفته باقی مانده از زمان صرف بودجه ٩٣ چاره ای اندیشیده شود تا این معدود شرکتهای باقی مانده جانی بگیرند تا در روزگاری که قرار است سرعت اینترانت کشور چندین برابر شود به جز دانلود نرم افزار و فیلم خارجی و یا ناقض کپی رایت حداقل تولید کننده محتوای با تجربه ای در کشور داشته باشیم.(منبع:عصرارتباط)
- ۹۴/۰۵/۰۴